آزادی دانشجویان زندانی، از حرف تا عمل
شیوا نظرآهاری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۹ آذر ۱٣٨۵ -
۱۰ دسامبر ۲۰۰۶
همزمان با بازگشایی مدارس و دانشگاهها در مهرماه سال ٨۴ ، خبری کوتاه روی سایتها و خبرگزاریها قرار گرفت که ظرف مدت کوتاهی از راه ایمیل، sms ، و مکالمه و .. دهان به دهان گشت .
خبر کوتاه بود؛ رئیس قوه قضائیه در یک کنفرانس خبری در جمع خبرنگاران اعلام نموده بود " از آنجا که شعار دولت جدید مهرورزی است، دستگاه قضایی قصد دارد همزمان با فرا رسیدن ماه مهر و بازگشایی دانشگاهها، دانشجویان زندانی را آزاد کند تا بتوانند سر کلاسهای خود حاضرشوند چرا که جای دانشجو پشت میزدرس است و نه زندان " دولت اصول گرایی که بسیاری از تحلیل گران انسداد فضای سیاسی ایران را با روی کار آمدن آن پیش بینی میکردند، حالا نوید آزادی دانشجویان زندانی را میداد و البته دانشجویان سیاسی نیز در این جمع جای میگرفتند .... روزها از آغاز سال تحصیلی گذشت، دانشجویان سرکلاسها ی درس مطالب درسی را فرا میگرفتند و اساتید هم به انجام وظیفه می پرداختند و خبری از آزادی کسی نبود .. در این میان خبرنگارانی که همیشه به دنبال سوژه ای برای سوال و جواب میگردند بارها در کنفرانسهای خبری مشابه، ازسخنگوی قوه قضائیه در مورد آزادی دانشجویان سوالاتی را مطرح نمودند و جناب کریمی راد هر بار از پیگیری این موضوع و تحت بررسی بودن پرونده های دانشجویان خبر میداد و در این میان نوری از امیدهم در دل خانواده ها و اطرافیان دانشجویان زندانی ( سیاسی ) و به خصوص متهمین کوی دانشگاه که ششمین سال حبس خود را در زندان پشت سر میگذاشتند به وجود آمد ... در آن روزها هر گاه یکی از دانشجویان زندانی از زندان تماسی میگرفت، مرتب پرس و جو میکردیم که آیا خبری از آزادی هست و یا نه؟ و همواره با پاسخ منفی مواجه میشدیم .. البته درهمان روزها کیانوش سنجری فعال دانشجویی ( که خود هم اکنون به مدت ۲ ماه است در بازداشت وزارت اطلاعات به سر میبرد ) در مقاله ای با عنوان " از مهرورزی با دانشجویان دم نزنید، باورتان نداریم ." ادعای قوه قضائیه را وسیله ای برای منحرف کردن افکار عمومی دانسته و ان را دروغ نامید .
رفته رفته به پایان ترم تحصیلی نزدیک میشدیم و دانشگاههای کشور میرفت تا خود را برای امتحانات پایان ترم آماده کند . کریمی راد باز در مصاحبه ای تاکید کرد " پرونده ها در حال پیگیری است و برای اخذ اجازه نهایی به دفتر مقام معظم رهبری ارسال شده است " اما گویا قوه قضائیه خودسرانه حرفی زده بود که در آن مانده بود، چراکه نه وزارت اطلاعات، نه نهاد رهبری و نه سایر نهادهای امنیتی موازی اجازه آزادی دانشجویان را صادر نکردند . با گذشت زمان ، این موضوع، هم در اذهان عمومی و هم در ذهن پرسشگر خبرنگاران به فراموشی سپرده شد و البته آنان هم دریافته بودند که سوالشان هر بار با توجیهات تکراری قوه قضائیه مواجه خواهد شد و از این پیگیری نتیجه ای عاید آنان نمیشود . با این حال هر از چند گاهی کسی در این میان، از صندوقچه ذهنش موضوع ازادی دانشجویان را بیرون می آورد و سوالی میکرد و باز هم پرونده ها تحت بررسی بود .
دانشجویان زندانی، چون اکبر محمدی، احمد باطبی، منوچهر محمدی ( بازماندگان کوی دانشگاه ) ، مجتبی سمیع نژاد ( که در آن زمان در زندان بود ) هم از این وعده ها قطع امید کردند ... با این حال موضوع به همین جا ختم نشد، وزارت اطلاعات دولت مهرورز بنا به مسئولیتش شروع به نشان دادن زوایای مهرورزی اش کرد و در این وادی همان دانشجویانی که دیروز صحبت از حاضر شدن آنان بر سر کلاسهای درس بود، در نوک حمله عوامل امنیتی قرار گرفتند و یکی پس از دیگری بازداشت شدند .
- نگارنده به دلیل عدم حضور ذهن از بازداشتها و وقایع تا پیش از خرداد ماه ٨۵ چشم پوشی میکند -
خرداد ماه ٨۵ ، اولین برخورد آشکار با دانشجویان ، با اخراج پیمان عارف ( فعال دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد ) صورت گرفت و پس از آن در چند روز متوالی دانشگاههای تهران و امیرکبیر شاهد برخورد نیروهای شبه نظامی و دانشجویانی بود که به امنیتی شدن فضای دانشگاه، اخراج و تصفیه اساتید و البته ریاست شخصی به نام " ایت الله عمیدی زنجانی " بر مرکزی ترین دانشگاه تهران ( و ایران ) اعتراض داشتند ... چندین روز پر التهاب در دانشگاه تهران و امیر کبیر با دستگیری تعدادی از فعالین دانشجویی و همزمان شدن با امتحانات پایان ترم خاتمه یافت ...
هومن کاظمیان، عابد توانچه و یاشار قاجار سه دانشجویی بودند که تیغ تیز برخورد و سرکوب، ابتدا آنان را گرفت و روانه زندان شدند . عابد توانچه و یاشار قاجار در این مدت در اختیار اطلاعات سپاه قرار گرفته و در بند ( ۲- الف ) زندان اوین نگهداری شدند، این دو دانشجو که به عنوان عوامل اصلی ناآرامی های دانشگاه امیرکبیر شناخته شده بودند، حدود ۲ ماه را در سلولهای انفرادی بند سپاه با آن دیوارهای تا نیمه سنگش سپری کردند و با وجود آزار و اذیت جسمی و روحی حاضر به اعتراف در مقابل دوربینهای تلویزیونی نشدند . سناریویی که البته از مدتها پیش نخ نما شده بود، با این حال همچنان براداران اطلاعات سپاه اصرار داشتند با تحت فشار گذاشتن دانشجویان ، آنان را به وابستگی متهم کنند .
همزمان با این اتفاقات، اکبر محمدی، متهم ردیف دوم کوی دانشگاه که برای درمان بیماریهای خود در مرخصی استعلاجی به سر میبرد، در شهر آمل بازداشت و به بند ٣۵۰ زندان اوین منتقل شد . محمدی خود دلیل بازداشتش را انتشار کتاب خاطراتش با عنوان " اندیشه و تازیانه " در خارج از ایران دانسته بود .
اکبر محمدی از جمله همان دانشجویانی بود که قوه قضائیه پیش ازاین وعده آزادی آنان را داده بود .
مرداد ماه ٨۵ اما به ماهی پر حادثه و تلخ در تاریخ جنبش دانشجویی ایران تبدیل شد .
۷ مرداد ماه ، احمد باطبی، مشهورترین دانشجوی ایرانی که تنها به دلیل بالا بردن پیراهنی خونین به اعدام محکوم گشت ، در دوران مرخصی استعلاجی در منزلش بازداشت و به مکان نامعلومی ( بند ۲۰۹ اوین ) انتقال یافت ... در همین روزها زندانی دیگر کوی دانشگاه، اکبر محمدی، در اعتراض به بازداشت مجدد خود دست به اعتصاب غذا زد . اکبر محمدی که به گواه نظریه پزشکی قانونی تحمل حبس را نداشت، ابتدا از مسئولین زندان درخواست مرخصی برای ادامه معالجات خود را کرد، اما پس ازعدم موافقت در اقدامی اعتراضی اعتصاب غذای مرگبار خود را آغاز کرد، اعتصابی که به شهادت تمامی همبندان و آشنایان او، جسمش یارای تحمل آن را نداشت .. و پس از ۹ روز، محمدی، بعد از تحمل ۷ سال حبس، در حالی که هنوز آثار شکنجه های قرون وسطایی در زندان توحید بر بدنش مشهور بود، در زندان اوین و در مقابل چشمان اشکبار و بهت زده ی سایر همبندانش جان باخت .. در هیاهوی پس از مرگ اکبر محمدی , اگر چه دستگاه قضایی خبر از پیگیری دلایل مرگ وی در زندان میداد، اما با گذشت چندین ماه ، هیچ کس برای مرگ مشکوک محمدی در زندان و عدم توجه مسئولین زندان اوین به وضعیت نامساعد او در دوران اعتصاب غذا، محاکمه نشد و اذهان عمومی هم تنها چندی پس از مرگ او ، یادش را برای همیشه به تاریخ سپرد ... در این میان سازمانها و نهادهای حقوق بشری نیز تنها به دادن چند اعلامیه بسنده کردند و تنها دوستان و خانواده محمدی بودند که در شوکی ابدی از مرگ به غایت مظلومانه وی باقی ماندند .
وزارت اطلاعات هم که بلافاصله پس از مرگ محمدی در هراس از اعتراضات دامنه دار، به تهدید و ارعاب تعدادی از دانشجویان پرداخته بود، حتی اتوبوس حامل دانشجویانی که عازم محل برگزاری مراسم محمدی بودند را توقیف کرد و بدین ترتیب اکبر محمدی، در سکوتی محض به خاک سپرده شد .
با شروع سال تحصیلی جدید و درست ۱ سال پس از فریب بزرگ قوه قضائیه مبنی بر آزادی دانشجویان زندانی، نه تنها دانشجویی از زندان آزاد نشد بلکه از میان شناخته شده ترین دانشجویان دربند، اکبر محمدی در زندان جان باخت، احمد باطبی پس از ۷ سال حبس مجددا به بند ۲۰۹ زندان اوین و سلول انفرادی منتقل شد و به دلایلی نامشخص تحت بازجویی و فشار مجدد قرار گرفت . و منوچهرمحمدی متهم ردیف اول کوی دانشگاه تهران، که پس از مرگ برادر بیش از این توان تحمل زندانی را که برادرش در آن جا جان باخته بود نداشت، ناچار به ترک وطن شد ... او نیز جز دانشجویانی بود که هرگز آزاد نشد .
در روزهای پایانی شهریور ماه نیز خبر بازداشت سه دانشجو ( ابوالفضل جهاندار، خیرالله دخشندی و دکتر کیوان انصاری ) در راس اخبار قرار گرفت که هم اکنون و با گذشت حدود ٣ ماه، این سه همچنان در حبس به سر میبرد و قوه قضائیه از پاسخگویی در مورد اتهامات آنان طفره میرود .
با شروع سال تحصیلی جدید ( ۱٣٨۵) برخورد با دانشجویان و تلاش برای یکدست نمودن فضای دانشگاه و خاموش کردن هر گونه صدای مخالفی، شکل تازه ای به خود گرفت .. انحلال دفاتر انجمنهای اسلامی ( به عنوان تنها نهاد منتقد حاکمیت در دانشگاه ) یکی پس از دیگری در دانشگاهها و شهرهای مختلف، عدم ثبت نام تعدادی از دانشجویان پذیرفته شده در مقطع کارشناسی ارشد و تهدید روز افزون فعالین دانشجویی، تنها نشان از آن داشت که حاکمیت با قرار گرفتن در بحران بین المللی و در حالی که در عرصه خارجی خود را از هر سو در خطر تحریمهای احتمالی میبیند و بیش از پیش در شرایط انزوا فرو رفته است، سعی دارد با شدت بخشیدن به سرکوب و سلب همه گونه آزادیهای ولو اندک در دولت پیشین ، فضای داخل کشور را تحت اختیار خود درآورد و با خیالی مطمئن در عرصه بین المللی به تاخت و تاز بپردازد .
تعداد اندک نهادهای مستقل حقوق بشری در داخل کشورهم با وجود تهدید و سرکوب بی سابقه ( در طی چند سال گذشته ) برای حفظ خود و روشن نگه داشتن این چراغ به سختی دست و پا میزنند .
با نگاهی به ادعای قوه قضائیه برای آزادی دانشجویان زندانی و همچنین مروری بر آنچه در یک سال گذشته بر دانشجویان گذشت، تنها یک سخن میتوان گفت ..
آقایان : " ما را به خیر شما امیدی نیست، شر مرسانید "
|