سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دماوند من کو؟


عاطفه گرگین


• "دماوند من کو" زندگی ی پری برکشلی موزیسین را روایت می کند که می توانست در سرزمینش بماند و بدرخشد، اما بدلیل دگرگونی اجتماعی- عاطفی که رنجش می داد، وطنش را به قصد تبعید ترک کرد و در تبعید ماند، اما رنج عا طفی ترکش نکرد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣ بهمن ۱٣۹۴ -  ۲٣ ژانويه ۲۰۱۶


 
شھروند فرانسوی ام، پیانیستم و کنسرتیست، استاد پیانو و رئیس یک کنسرواتوار در فرانسه ھستم . اما اصل و نسبم ایرانیست.
پانزدھم ژانویه ۲۰۱۶ در پاریس کتاب دماوند من کو اثر خانم پری برکشلی که توسط انتشارات L’HARMATTAN نشر یافته است، در نشست صد و شصت پنجمین برنامه کافه لیت در پاریس که توسط تعدادی از جوانان فرھنگ دوست ایرانی اداره می شود، با حضور و صحبت نویسنده کتاب، خانم پری برکشلی موزیسین و موسیقی دان برجسته ایرانی برگزار شد .
این نوشته کوتاه، صحبت و نظری است, از من و خانم پری برکشلی بمناسبت نشر کتاب ایشان .
خانم پری برکشلی فرزند دکتر مھدی برکشلی است، موسیقی دان و فیزیکدان و یکی از اساتید اکوستیک و رئیس دانشکده ی فیزیک دانشگاه تھران . وی در ۱۲ سالگی اولین کنسرت خود را در تالار فرھنگ ایران با موفقیت برگزار نمود , و ھنوز دوره دبیرستان خود را بپایان نرسانده بود که برای اجرای کنسرتی راھی پاریس شد , و بدین گونه بود کھ این ھنرمند جھان موسیقی , به اکادمی مارگرت لونگ و کنسرواتوار عالی موسیقی پاریس راه یافت و پس از سالھا آموختن در کنسرتی در پاریس جایزه ی بھترین اجرا کنندی باخ را در عالم موسیقی نسیب خود نمود و از این پس یکی از ستاره ھای عالم موسیقی کلاسیک شد .
خانم بر کشلی شما در کتابتان نوشته اید و امشب ھم آن را روایت کردید که وقتی بعنوان مھاجر به فرانسه آمدید , می دانستید که مشکلات روزمره وجود خواھد داشت , و خودتان را برای آن از قبل آماده کرده بودید , اما احساسی که بیشتر گریبانتان را گرفته بود و ناراحتتان می کرد و ھنوز ھم از سر شما دست بر نداشته این احساس بوده و ھست که وقتی وطن را ترک کردید احساس کردید کودکی ھستید که پدر و مادر تصمیم به راندن او از خانه می گیرند و روزی به او می گویند از خانه برو دیگر تو را نمی خواھیم .
شما فکر نمی کنید که اکنون ھمان پدر و مادری که روزی در شما چنین احساسی تلخ بوجود آوردند امروزه اگر به خانھ بازگردید با شوق و اشتیاق شما را پذیرا خواھند شد ؟
- تا زمانی که سردمداران رژیم اسلامی ایران طرز فکر و نحوه برخوردشان را با حقوق بشر در کل و بخصوص حقوق زنان تغییر ندھند و بخواھند در رشته ھای مختلف ھنری کلا و خصوصا در موسیقی حد وحصر بکشند و محدودیت وسانسور را جایگزین ازادی اندیشه وخلاقیت کنند، فکر نمیکنم در این خانه جایی یا اشتیاقی برای پذیرایی من و امثال من وجود داشته باشد.
آیا فکر می کنید ھنر مندان نسل ما که به اجبار و یا به اختیار ترک وطن کرده اند از لحاظ فرھنگی دیگر جایی در خانه پدری ندارند ؟
- معتقدم ھنرمندان این نسل کار خود را می کنند و به فعالیت ھای ھنری خود ادامه می دھند. این خانه پدری یا ایران امروزیست که پذیرای ھنر وھنرمندان نیست. طبیعتا منظورم از ایران امروزمسوولین رژیم اسلامی است نه مردم که ھمواره ھنرمندانشان را گرامی می داشته اند.
دماوند من کو تما ما داستان زندگی گذشته شما است , در باره امروز چه می گویید از زندگی ھنری امروزتان راضی ھستید ؟ دنیای دگرگون شده و پر شر و شور امروز چه تاثیری بر موسیقی بطور کلی و بر موسیقی کلاسیک که کار حرفه ای شما است خواھد گذاشت ؟
-من امروز از زندگیم راضیم، نه گله ای دارم، نه تاسفی، ونه اندوھی. ضمن اینکه معتقدم انچه اتفاق می افتد انقدر مھم نیست که عکس العملمان نسبت به ان. منظورم اینست که در ھر شرایطی ھر کس زندگیش را خودش میسازد و بیش از ھر عامل دیگری، خودش مسوول انست .
-در مورد موسیقی کلاسیک و دنیای پر شر وشور فعلی باید بگویم که ھنر بیان کننده ارزش ھا، معیارھا، تمایلات یا کشش ھای زمان خود است. بنابراین انچه از خوب و بد ومتوسط وغیره... درین دنیا می بینیم، ھمه در ھنر امروز متبلور است.
ھنرمند باید متعھد باشد و یا ھنر برای ھنر کافیست ؟ اصلاھنر چیست و ھنرمند کیست ؟
- ھنرمند، به عنوان ھنرمند، تعھد خاصی ندارد. ھمه متعھدند، حتی انھا که ادعای بی تعھدی می کنند. فقط باید دید تعھد به چه یا به که. بین سیاه و سپید نوانس ھای فراوانیست و ما ھر یک در نقطه ای ازین نوانس ھا می استیم و خود را به ان متعھد می کنیم. نھایتا اینکه یکی به ظالم خود را متعھد می داند، یکی به مظلوم، ضمن اینکه بین این دو نھایت متضاد نقاط بی شماری ھم وجود دارد. - ھنر زبان خاصیست که زندگی را درشکل ھای مختلف ان،خیالی، واقعی، سبک بال، سنگین، عمیق، سطحی و... بیان میکند و ھنرمند کسی است که این زبان را می داند و به ان حرف می زند.

.......
دماوند من کو زندگی موزیسینی را روایت می کند که می توانست در سرزمینش بماند و بدرخشد , اما بدلیل دگرگونی اجتماعی , عاطفی که رنجش می داد , وطنش را به قصد تبعید ترک کرد و در تبعید ماند , اما رنج عا طفی ترکش نکرد , و در هوای ابری پاریس هنوز در جستجوی هوای آفتابی سرزمنیش میگردد , اگر چه خود را در تبعید موفق و خوشبخت می داند.
خانم برکشلی می نویسند و می گویند , هنگامی که پیش از ترک ایران به دوری از سر زمین خود می اندیشید, در ذهنش تنها جنبه مادی آن آشکار می شد و به آن فکر می کرد, که با دشواری هایی روبرو خواهد شد اما تصور نمی کرد که از لحاظ معنوی و عاطفی چنان کم کسری هایی نسیبش گردد ,با توجه به اینکه من تحصیلاتم را در این سرزمین ـــ فرانسه ــــ انجام داده بودم , گمان می بردم بعنوان یک مهاجر , مهاجر خوشبختی خواهم بود » .
بهر روی در پانزدهم ژانویه ۲۰۱۶ در کافه لیت پاریس سخنان موزیسین نامدار ما خانم پری برکشلی از دل برخواست و بر دل نشست , او در باره تبعید می گوید , « از نظر من که یک هنر مندم , هنر مایه زندگی ست , فکر را باز می کند و احساس را پرورش می دهد » و مهمترین درس تبعید اینست که انسان متعلق به دنیاست و دنیا متعلق به همه است . مرز مانند خط میزان در موسیقی است که دیدن و خواندن را آسان می کند , اما جمله موسیقی از جایی آغاز می شود و به جائی ختم می شود و از چندین خط میزان عبور می مند .


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست