اشتباه ها و چشم اندازهای ونزوئلایی
مایکل البرت – برگردان: هاتف رحمانی
•
یک راه حل، استقبال از انتخابات ریاست جمهوری جدید زودرس، ظهور رئیس جمهور جدیدی با (یک امید) حمایت پایه ای گسترده بولیواری ها. سپس قوه اجرایی جدید، که با اختیاری فراتر از به دوش گرفتن بار سرزنش برای گذشته، اصلاح کردن اقتصاد و پیش رفتن را بعهده بگیرد. البته این دیدگاه خطر عظیم شکست خوردن در انتخابات ریاست جمهوری آینده را دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۴ بهمن ۱٣۹۴ -
۲۴ ژانويه ۲۰۱۶
ونزوئلا با بحران رو در روست. "اپوزیسیون" در برگیرنده نه تنها صاحبان شرکت ها، بلکه تعداد کثیری از حرفه ای ها و برخی کارگران هم، قدرت قانون گذاری دارد و بر واژگون کردن دست آوردهای بولیواری با برکنار کردن مقام ها، لغو و دگرگون کردن قانون های بولیواری، تصویب قانون های جدید، و حتی نوشتن قانون اساسی تازه برای جایگزینی با قانون اساسی تصویب شده بولیواری مصمم است. هر چند ، مادورو، هنوز رئیس جمهور و بر توسعه دست آوردهای بولیواری مصمم است.
پروژه بولیواری با کسب قوه اجرایی ریاست جمهور و حمایت گسترده عمومی آغاز شد. اپوزیسیون رده های عظیمی از اقتصاد، رسانه ها، بسیاری از فرمانداری های محلی، پلیس محلی و غیر آن را در کنترل داشت.
چاوز (و بعد مادورو) بازوی اجرایی دولت را، که مورد حمایت و هدایت آرزوهای مردمی بود، برای بی اثر کردن تمام انواع پی آمدها به نیابت از مردم کم بنیه و فقیر، از جمله در باز توزیع ثروت، پاسخ به نیازهای بهداشت و آموزش، و توسعه ساختارهای جدید مشارکت و اداره محلی استفاده کرد.
اپوزیسیون، در پاسخ از حق مالکیت در نهادهای گوناگون و به ویژه در رسانه، دولت محلی، و دریافت کمک از خارج برای خرابکاری و ایجاد مانع دیگری برای تلاش های بولیواری – از جمله تلاش برای کودتا استفاده کرد.
فروش نفت باز توزیع را بدون گرفتن تمام دارایی از نخبه ها تامین مالی می کرد. اما چون بهای نفت رو به کاهش نهاده است، دولت به دوران های سختی، همراه با تحمل جابجایی های عمده جمعیتی وارد شده است.
در نهایت، عامه مردم به صورت فزاینده ای آماده حمله و خسته به اپوزیسیون رای داد که در واقع بیشتر رای علیه وضع آشفته اقتصادی موجود بود تا رای به برنامه های اپوزیسیون.
عامل دیگری که شایان تاکید است فساد است. نه فساد نخبه های شرکتی، که سیمای همیشگی رقابت بازار و تلاش برای سود سرمایه داری است، و نه فساد فرصت طلب های عادی یا باندهای (برانگیخته از خرابکاری پلیس)، بلکه فساد گسترده ایجاد شده در داخل سطح های عالی دولت بولیواری. (فساد به کار گرفته شده در سطح های پایینی دولت با این واقعیت که کارمندان دولت درآمد کافی برای کالاهای دارای قیمت تحت کنترل دارند، اما برای قیمت های کنترل نشده کالاهایی مانند لباس های حتی میان قیمت، کالاهای الکترونیکی و غیره ندارند توضیح داده می شود، از این رو سطح پایین فساد کم و بیش مانند گرفتن یک کار دوم، اگر چه با تاثیر های بسیار بد روانی برای بقا است).
توضیح همیشگی برای فساد طمع به اضافه فرصت است. فرض می شود که آز در همه، در همه جا وجود دارد. فرصت به آن میدان می دهد، و فرصت، در ونزوئلا، نرخ های مبادله و سوبسید های تجاری را از طرف فقیرهایی که در بازار سیاه خرید و فروش می کنند، یا در ونزوئلا خرید می کنند و در کشورهای همسایه می فروشند، یا از تجربه بد خود در عوض هر رشوه سودآوری درس نمی گیرند از شکل طبیعی انداخته است.
درباره چیزهای دیگر تغذیه کننده فساد دولت، به ویژه در سطح های بالاتر، در یک لحظه بیشتر می توان گفت.
چون، از زمان انتخاب چاوز تا اکنون به طور دائم مبارزه اپوزیسیون / بولیواری وجود داشته است. راهبرد بولیواری، در بهترین حالتی که من می توانم تشخیص دهم، به طور کلی دور کردن اپوزیسیون از انسداد سیاست بولیواری بود به نحوی که تغیبرهای ارزشمندی برای مردم ایجاد کند، و با آن تغییر ها وفاداری فزاینده ای را با قبضه محکم تر قلب ومغز مردمی به دست آورد.
و، در حقیقت، دولت بولیواری همه نوع پروژه های ارزشمند ماموریت برای قدرت سازمان های پایه ای، برای رسانه های پایه ای، برای تغییر مقررات استخدام، و برای بسیاری کارهای دیگر ایجاد کرد. و به راستی، بولیواری ها به تکرار انتخابات را بردند، اگر چه حد پیروزی آن ها، به طور متوسط، موفق به افزایش نشد و حتی به خاطر توطئه های اپوزیسیون کاهش یافت.
آشکارا از همان آغاز تقریبا توجه به کجا رفتن امور غایب بود. نشانه هایی برای آزمودن تعیین پیشرفت یا انحطاط غایب بود. جشن گرفتن پیروزی های انتخاباتی با اندازه های همیشه کاهنده نشان می داد که گویا تنها پیروزی مهم بود.
اپوزیسیون بار قرن ها تاریخ شرکتی و رابطه امپریالیستی همه جا حاضر را ، بعلاوه سنگینی ثروت و کنترل اقتصادی و حمایت خارجی خود را داشت.
اگر شما درگیر تولد نباشید، درگیر مردنید، و، من شک دارم که آن پویایی نه تنها حمایت را کاهش، بلکه فساد رشد یابنده را حداقل از زمان مرگ چاوز، وشاید زود تر از آن تغذیه کرد. چون امید دست یافتن به جامعه ای کاملا آزاد شروع به کاهش کرد و ترس از شرایطی که ممکن است باز گردد رشد نمود، اندیشه های حفظ خود وخانواده مستحکم شد. فراتر از همه، اگر کل برنامه ای رو به موفقیت نداشته باشد، آن گاه در مغز هر مقام متوسطی، هر چند که آن فرد پیش تر فرد متعهدی باشد، اکنون می تواند این فکر مطرح شود، خوب، به جهنم، لازم است من آینده خود و خانواده ام را تامین کنم و آن را نه تنها با سادگی می توانم انجام دهم، بلکه مهم تر از آن می توانم آن را بدون جرم انجام دهم، چون من در حال جارو کردن روندی هستم که به هیچ صورت قصد پیروزی ندارد. این تصویر نه تنها به صورت شگقت انگیزی غمگین است ، بلکه شاید زشت تر از اعتقادی نیست که هر کسی کلاه برداری است که تنها منتظر اهرمی برای دزدیدن و دیواری نامرئی برای پنهان کردن رفتار های خود پشت آن است.
آیا انحطاط در شرایط حاضر فقط ناشی از نفت بود؟ نه، سه اشتباه عمده یا گزینش های ضعیف هم وجود دارد.
نخست، نداشتن یک چشم انداز روشن مشترک و رو در رو نشدن مستقیم با اپوزیسیون بسیار زودتر، پیش از آن که اپوزیسیون برای استفاده از دارایی های خود برای فرسایش افکار عمومی وقت داشته باشد و کاهش حمایت بولیواری به ضد خود تبدیل شود. مثلا چرا مانند توجه به بی سوادی توجهی به دیدگاه وجود نداشت؟ چرا رودررویی مستقیم با نخبه های قدیمی وجود نداشت؟
برای پیشینی ها – من حتی ورای احساسم فرض خوبی که یک چنین دیدگاه مشترکی هرگز حاصل نشد تا به اشتراک گذاشته شود ندارم. برای بعدی ها ، دلیل آن تلاش برای اجتناب از جنگ داخلی بود. اما انتخاب دوری از مقابله (با اپوزیسیون) زمان امکان پیروزی را به تاخیر انداخت و در طی آن تاخیر، به جای قوی تر شدن بولیواری ها و ضعیف تر شدن اپوزیسیون، عکس آن رخ داد.
دوم عدم تلاش بسنده برای تحکیم پایه بولیواری با دانش و اطمینان نسبت به دستور کار آن و شاید حتی بیش تر از آن، عدم تلاش برای ارتباط بسنده با حامی های اپوزیسیون برای سازمان دادن آن ها در هیئت های بولیواری و تسلیم شدن ها نیز عامل خود شکست دادن بود. چرا این کار خیلی زیاد انجام نشد؟ شاید به همان دلیل هایی که چپ گراها در امریکا از تلاش برای ارتباط با حامی های ترامپ خود داری می کنند. وحشت ناراحتی از ستیزه نبود اطمینان نسبت به گفته ها و کردار و، در اصل، نبود تمرکز بر الزامات بلند مدت پیروزی عملی یک جهان جدید، در مقابل تمرکز صرف بر الزامات کوتاه مدت تعلیق.
سوم، برخورد نابسنده با اقتصاد، نه تنها بخشی با متنوع سازی، بلکه، در اصل، با حل مسئله های وابسته با مانع سرمایه دار و نرخ های مبادله فاسد قطعا علت مستقیم کاهش حمایت اخیر بود. چرا این امر درست نشد؟ شاید از ترس آن که چنین اقدام هایی می توانست به جنک داخلی یا برانگیختن خشم پشتیان ها در کوتاه مدت دامن بزند، در حالی که تاثیرخراب کننده بلند مدت را نمی دیدند – و شاید، فشار جهت های مخالف برای واژگون نکردن مزایای پرسود نخبه ها، از جمله نخبه های داخل حکومت، کسب شده ناشی از فساد هم بود.
و به این صورت ما به اکنون رسیدیم. چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟ به نظر من سه دیدگاه گسترده در رابطه با این موضوع در داخل ونزوئلا وجود دارد.
نخست، برخی خواهند گفت مردم باید سازماندهی و برای مبارزه نه تنها برای دفاع از شرایط کنونی، بلکه برای انجام دادن هدف های انقلاب به صورت کامل بپا خیزند. مشکل این راه آن است که افکار عمومی گواه زیادی برای تمایل به انجام آن، به صورت خود به خودی یا کاملا، یا شاید حتی اصلا نشان نمی دهد.
دوم، برخی خواهند گفت، بسیار خوب، چون اپوزیسیون قوه قانون گذاری را در اختیار دارد، ما قوه اجرایی را حفظ خواهیم کرد. با ادامه آن، استفاده موثر از آن، برای کسب دوباره حمایت توده ای مبارزه می کنیم. دشواری این راه آن است که اکنون هیچ حق قیمومیتی برای تغییر بیشتر وجود ندارد و حتی پایداری مشکل های جاری برای زمانی طولانی تر احتمالا به انتخاب رئیس جمهور جدیدی از اپوزیسیون مشتاق همکاری با مجلس قانون گذاری جدید منجر خواهد شد که به سرکوب و دگرگونی حکم های گسترده ای ختم می شود. پس این مسیر به مادورو و وفاداران او در دولت، به علاوه افکار عمومی، اقدام به اصلاح کردن اقتصاد، و سپس پیش رفتن در حین مبارزه با اپوزیسیون وابسته است. دشواری برای این دیدگاه آن است که ایا مادورو ، که به علت ادامه بحران های اصلاح نشده به آماج خشم تبدیل شده است، می تواند منبع الهام و سکان دار چنین مبارزه ای باشد؟
سوم، استقبال از انتخابات ریاست جمهوری جدید زودرس، ظهور رئیس جمهور جدیدی با (یک امید) حمایت پایه ای گسترده بولیواری ها. سپس قوه اجرایی جدید، که با اختیاری فراتر از به دوش گرفتن بار سرزنش برای گذشته، اصلاح کردن اقتصاد و پیش رفتن را بعهده بگیرد. البته این دیدگاه خطر عظیم شکست خوردن در انتخابات ریاست جمهوری آینده را دارد اما این عامل خطر مانند ذره ای برای تمام تاریخ بولیواری است که در آن بهانه انتخابات ریاست جمهوری جدید توانست چشم انداز پیروزی را برای همیشه تضعیف کند، همان طور که بهانه ستیزه آشکارتر با اپوزیسیون برای سال ها نیز چشم انداز پیروزی بر آن را تضعیف کرد.
از خارج، ما می توانیم تا حد زیادی تصور کنیم کدام یک از این مسیرها، که به صورت مناسبی پالایش و اصلاح می شوند، بهترین چشم انداز موفقیت را دارند. در هر رخ دادی، اگر چه، ما می توانیم برای تضمین آن که آینده ونزوئلا در دست ونزوئلایی ها باشد تلاش کنیم.
منبع: znet
|