یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پس در آمدها


بهمن پارسا


• بگذار حروف منتظر
از حصار لبهایت برآیند؛
روی مگردان
تا آفتاب از بلور چشمانت بگذرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ بهمن ۱٣۹۴ -  ۲ فوريه ۲۰۱۶


 یکم
رنگین کمان در حصار

بگذار حروف منتظر
از حصار لبهایت برآیند؛
روی مگردان
تا آفتاب از بلور چشمانت بگذرد
وبر این عرصه ی آبی
دروازه ی هفت رنگ را بگشاید.
باز کن حصار ِ لبهایت را
تا حروف رنگین کمان
شبنم را ببوسند
وبرگهای اطلسی
باغچه ات را عطر آگین کنند.
بازکن لب، باز کن این حصار را.
وقت است. وقت.

دوم
از باد، دریا، دود و خاکستر

کدام دریا؟
اینک سالهای دود
وآتشی که بودم،
بیم ِ موجی است ، که خواهد بود و
خاکستری که هستم.
کدام دریا طعم ِ مرا به ماهی ها خواهد چشانید؟!
سالهای دود در باد می پریشد و
به هنگام ِ عبور از کدام دریا ترا می بوید،
مرا تجربه می کند؟
در امتدادِ نفس هایی که حاملِ همیشه رفتن است،
کدام دریا
در اتشی که من بوم
دودی که من هستم
خاکستری خواهد شد؟
سالهای دود، قایقی نیست
ساحلی که هست
ماَمنی نیست.
در تلاش ِ مهره هایم برای رهایی،
خُرد می شود لحظه های مندرس.
هرچه هست
در باد و باران و خاکستر
دور می شود در سالهای دود.
کدام دریا؟
کدام طعم؟

**********
فوریه ی ۲۰۰۹


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست