یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۱ بهمن ۱٣۹۴ -  ۱۰ فوريه ۲۰۱۶


نشان لیاقت شایسته ظریف و صالحی، عنوان سرمقاله روزنامه آرمان‌امروز است به قلم صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران که در آن نوشته است:
«روز گذشته رئیس‌جمهور با اعطای نشان به اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان از آنان تقدیر به عمل آورد. آنچه که مسلم است یقینا دکتر محمد جوادظریف وعلی اکبرصالحی شایسته دریافت مدال و نشان لیاقت، شجاعت و مدیریت از سوی رئیس‌جمهور بودند، اما به شخصه برای نگارنده مشخص نیست که علت اعطای نشان، به سردار دهقان وزیر دفاع چه بود؟ سوالی که مطرح است اینکه نقش سردار دهقان درمذاکرات هسته‌ای و برجام چه بوده است؟ حتی اگر سردار دهقان به واسطه خدمات دیگری این نشان را دریافت کرده‌اند، شایسته است این خدمات معرفی شود. اما درباره دکتر ظریف باید اذعان داشت که ایشان بحق شایسته دریافت این مدال بودند. اجازه دهید گریزی به جامعه‌شناسی بزنیم. در این دانش مساله‌ای تحت عنوان دوگانه عاملیت و ساختار مطرح است. در واقع پرسش این است که آیا این ساختار است که از درجه اهمیت بالاتری در انجام کنش‌های سیاسی و اجتماعی برخوردار است یا کنشگری عاملان؟ آیا نقش کارگزاران پررنگ‌تر است یا ساختارها؟ درباره دکتر ظریف باید گفت که اتفاقا عاملیت کارگزاران می‌تواند در جامعه بسیار نقش‌آفرین باشد. بر این اساس اگر خدمت و نقش دکتر ظریف را در جایگاه مقایسه با سعید جلیلی قرار دهیم، می‌توان گفت با اینکه ساختار کم و بیش یکسان بوده است، اما تغییر کارگزار از جلیلی به دکتر ظریف تحول عظیمی را در مسیر مذاکرات به وجود آورد. نگاه و رویکرد آقای ظریف ۱٨۰درجه با نگاه و رویکرد مسئول مذاکرات هسته‌ای دولت سابق متفاوت بود. سعید جلیلی اساس کارش هجمه به مواضع طرف مقابل بود که البته در جای خود لازم است. در حالی که دکتر ظریف اساس را احترام و همکاری متقابل قرار داد. ظریف در حقیقت رفتار دیپلمات را سرلوحه کارش قرار داد حتی در این زمینه با جان کری دست داد و طرف آمریکایی نیز دست دکتر ظریف را به گرمی فشرد. البته در بسیاری موارد هم مشاهده شد که آمریکایی‌ها وضعیت ظریف را درک می‌کردند. ضمنا ظریف نیز در بسیاری از موارد وضعیت طرف مقابل را درک کرده و کوتاه می‌آمد چرا که هر دو طرف به راستی خواهان به نتیجه رسیدن مذاکرات بودند. نکته دیگر آن است که یکی از بزرگ‌ترین اقدامات آقای ظریف این بود که ایشان و دولت یازدهم، بر خلاف دولت قبل، به هیچ‌وجه از مساله هسته‌ای به عنوان یک ابزار سیاسی برای پیشبرد برنامه‌های خود استفاده نکردند در حالی که مشاهده شد در دولت دهم اساس کار بهره‌برداری از مساله هسته‌ای برای پیشبرد اهداف تبلیغاتی بود اما دولت یازدهم و محمدجواد ظریف با خویشتنداری و سعه‌صدر از یک سو ناگزیر از مذاکره با آمریکایی‌ها بودند و از سویی دیگر با اتهامات، تلخی‌ها و فشارها در داخل کشور مواجه بودند و بحمدا... توانستند توافق هسته‌ای را به نحو احسن انجام دهند.»

حکایت مواجهه پرویز پرستویی و پسرک واکسی
روزنامه هفت صبح روز دوشنبه ۱۹ بهمن ماه مطلبی دارد با عنوان حکایت مواجهه پرویز پرستویی و پسرک واکسی که متن آن در پی آمده است:
«پرویز پرستویی در صفحه اینستاگرامش خاطره‌ای جالب از برخورد یک پسربچه واکسی با خودش را نقل کرد که خواندنش خالی از لطف نیست:
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانم منتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت:
واکس می‌خواهی؟
کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: «بله.»
به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش‌ها را درآورد. به دقت گردگیری کرد، قوطی واکسش را با دقت باز کرد، بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود و آرام‌آرام شروع کرد کفش را به واکس آغشتن. آن قدر دقت داشت که گویی روی بوم رنگ روغن می‌مالد. وقتی کفش‌ها را حسابی واکسی کرد، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس. کفش‌ها برق افتاد. در آخر هم با یک پارچه، حسابی کفش‌ را صیقلی کرد.
گفت: «مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمی‌شود.»
در مدتی که کار می‌کرد با خودم فکر می‌کردم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چقدر تلاش می‌کند! کارش که تمام شد، کفش‌ها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت.
کفش‌ها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مودب ایستاد. گفتم: «چقدر تقدیم کنم؟»
گفت: «امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت.»
گفتم: «بگو چقدر؟»
گفت: «تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم.»
گفتم: «هر چه بدهم قبول است؟»
گفت: «یا علی.»
با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. از جیبم یک پانصد تومانی درآوردم و به او دادم. شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درسی خواهم داد که دیگر نگوید هر چه دادی قبول. در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانی‌اش زد و توی جیبش گذاشت، تشکر کرد و کیفش را برداشت که برود. سریع اسکناسی ۱۰هزار تومانی از جیب درآوردم که به او بدهم. گردن افراشته‌اش را به سمت بالا برگرداند و نگاهی به من انداخت و گفت: «من گفتم هرچه دادی قبول.»
گفتم: «بله می‌دانم، می‌خواستم امتحانت کنم!» نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم..
گفت: «تو؟ تو می‌خواهی مرا امتحان کنی؟»
واژه «تو» را چنان محکم به کار برد که از درون خرد شدم. رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد اما با اکراه. وقتی که می‌رفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانه‌هایی فراخ، گام‌هایی استوار و اراده‌ای مستحکم. مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل به من می‌آموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم، جلوی خدا...

رویاهای شرقی‌ها در حال رنگ باختن است
رویاهای شرقی‌ها در حال رنگ باختن است، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه قانون به قلم متین مسلم کارشناس روابط بین‌الملل که متن آن به شرح زیر است:
«...د‌‌‌‌‌یر زمانی ازپایان رویای یک اقامت افسانه‌ای ، آن‌گونه که د‌‌‌‌‌ر قصه‌های هزار و یک شب شرقی توصیف شد‌‌‌‌‌ه نمی‌گذرد‌‌‌‌‌. خیال نشستن د‌‌‌‌‌ر قهوه خانه‌های چوبی عربی آن‌گونه که د‌‌‌‌‌رآثار خلیل جبران ترسیم شد‌‌‌‌‌ه،به همراه بوی تند‌‌‌‌‌ عطر تنباکو و قهوه عربی، اکنون همچون رویا‌های «طاها حسین»، که می‌گفت «غم خوشی‌های ازد‌‌‌‌‌ست رفته وجود‌‌‌‌‌ش را آزار می‌د‌‌‌‌‌هد» د‌‌‌‌‌ر حال محو شد‌‌‌‌‌ن است....
... روزگاری که کشتی‌های سیاحان و سود‌‌‌‌‌اگران و ملاحان جوان و سرخوش د‌‌‌‌‌ر بناد‌‌‌‌‌ر طرطوس، اسکند‌‌‌‌‌رون،صور، صید‌‌‌‌‌ا؛ بیروت و اسکند‌‌‌‌‌ریه پهلو می‌گرفتند‌‌‌‌‌، چون خوشی‌های کشد‌‌‌‌‌ار مرد‌‌‌‌‌م حلب! سپری شد‌‌‌‌‌ و رفت...
.....به قول ناجی علی «یاد‌‌‌‌‌ش باد»‌؛ د‌‌‌‌‌ر نیمه شب‌های حلب و د‌‌‌‌‌مشق و بیروت وامان ،که هیچ نمی‌خواستی صبح شود‌‌‌‌‌، از هر کوی و برزن نوای آرام وشید‌‌‌‌‌ایی عود‌‌‌‌‌ فرید‌‌‌‌‌الاطرش؛صد‌‌‌‌‌ای گرم عبد‌‌‌‌‌الحلیم حافظ ؛ زمزمه‌های نجاه الصغیر و ناله‌های ام کلثوم که الهواء،این العراب، الحبی و الف لیل را می‌خواند‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌ به گوش می‌رسید‌‌‌‌‌! مد‌‌‌‌‌هوش به عمق تاریخ فرو می‌رفتی......
... ساره کجاست؟ آن د‌‌‌‌‌خترک ٨ ساله چشم آبی موطلایی که هرروز د‌‌‌‌‌ست سلمان براد‌‌‌‌‌ر از خود‌‌‌‌‌ زیباتر ۴ ساله اش رامی گرفت و با شاخه گلی که البته از آن د‌‌‌‌‌و زیباتروبا طراوت‌تر نبود‌‌‌‌‌، به سمت زیارتگاه بسیار مقد‌‌‌‌‌س، محترم و رویایی زینب(ع)می‌رفت و می‌گفت «تنها این مکان قلب معصوم و کوچکش را آرام می‌کند‌‌‌‌‌....
رویاهای شرقی ما د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌مشق؛ بیروت، بغد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌، قاهره، امان، رباط، د‌‌‌‌‌ر حال رنگ باختن و نابود‌‌‌‌ ست. مضحک!،اما آنچه امروز می‌بینیم حتی د‌‌‌‌‌ر اوج جنگ‌های خاورمیانه عربی هم تجربه و د‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌ه نشد‌‌‌‌‌. امت عرب د‌‌‌‌‌ر حال اضمحلال است و پیشینه و افتخارات تاریخی اش به جای وحد‌‌‌‌‌ت،عملا به عامل جد‌‌‌‌‌ایی و انشقاق آن تبد‌‌‌‌‌یل شد‌‌‌‌‌ه. تنها وجه مشترک امت عربی اشتراک د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌شمنی با یکد‌‌‌‌‌یگر است! وشوربختانه رهبران عرب همچنان د‌‌‌‌‌ر خواب و خیال روز‌های خوش ۵د‌‌‌‌‌هه اخیر بسر می‌برند‌‌‌‌‌. آیا جهان عرب رو به اضمحلال ومتعاقبا د‌‌‌‌‌ر حال زایش جامعه‌ای مد‌‌‌‌‌رن با خصلت‌هایی نو است؟ شاید‌‌‌‌‌،من که ترد‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌ارم!. اگر شاخصه نسل جد‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌ عربی همینی باشد‌‌‌‌‌ که اکنون مشاهد‌‌‌‌‌ه می‌کنیم،منطقا نمی‌توان به آیند‌‌‌‌‌ه چند‌‌‌‌‌ان امید‌‌‌‌‌ واربود‌‌‌‌‌، بلکه باید‌‌‌‌‌ نگران هم باشیم.
فاجعه آن است که اساسا ساختار اجتماع عربی تحول‌خواه با» مفاهیم وضروریات زیست مد‌‌‌‌‌رن، د‌‌‌‌‌موکراسی پیشرو و آزاد‌‌‌‌‌یخواهی د‌‌‌‌‌ر یک مد‌‌‌‌‌ار باورمد‌‌‌‌‌ارانه اید‌‌‌‌‌ئولوژیک و مترقی» نه تنها آشنا نیست بلکه از سر ستیز با آن د‌‌‌‌‌رآمد‌‌‌‌‌ه. نسل جد‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌ عربی یا «نمی خواهد‌‌‌‌‌، یا نمی‌تواند‌‌‌‌‌ ویا نمی‌د‌‌‌‌‌اند‌‌‌‌‌» با کژی‌های خود‌‌‌‌‌ چگونه روبه‌رو شود‌‌‌‌‌.اما نتیجه این فقد‌‌‌‌‌ان ٣ گانه د‌‌‌‌‌ر موقعیت حاکمیتی آن شد‌‌‌‌‌ه که د‌‌‌‌‌ر محمد‌‌‌‌‌ بن سلمان،عاد‌‌‌‌‌ل جبیر، تمیم بن حمد‌‌‌‌‌ و یا عبد‌‌‌‌‌ا... بن زاید‌‌‌‌‌ تجلی یافته و د‌‌‌‌‌ر موقعیت اجتماعی و اپوزیسیونی آن می‌شود‌‌‌‌‌ که د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌اعش،جبهه النصر مشاهد‌‌‌‌‌ه می‌شود‌‌‌‌‌. تجربه تلخ بهار عربی را ببینید‌‌‌‌‌!.
این بهار مسموم،حاوی چه تجربه نوینی برای گذاری د‌‌‌‌‌موکراتیک د‌‌‌‌‌ر امت عرب شد‌‌‌‌‌؟.شاید‌‌‌‌‌ این چند‌‌‌‌‌ان اهمیتی ند‌‌‌‌‌اشته باشد‌‌‌‌‌ اما به باور من نگاه به پیکره جذام‌زد‌‌‌‌‌ه جهان عرب از آن جهت اهمیت د‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌ که همزمان با اضمحلال، مستعد‌‌‌‌‌ پذیرش خطرناک‌ترین نوع ویروس تفکرات خشونت طلب و بی رحم با روکشی از اید‌‌‌‌‌ئولوژی شد‌‌‌‌‌ه است.نسل جد‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌ عربی،چه د‌‌‌‌‌ر مقام حاکمیتی و چه د‌‌‌‌‌رموقعیت تحقیر‌آمیز زیرد‌‌‌‌‌ستی، خاورمیانه را با مخاطره‌ای ویرانگر مواجه کرد‌‌‌‌‌ه است.
غسان شربل روزنامه نگار مشهور لبنانی به نقل از یک سیاستمد‌‌‌‌‌ار عرب می‌گوید‌‌‌‌‌ «عراقی که می‌شناختی رفت،سوریه‌ای که می‌شناختی رفت. مشکل محد‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ به وجود‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌اعش نیست. اقلیت‌های قد‌‌‌‌‌رتمند‌‌‌‌‌ مرزهای خود‌‌‌‌‌ را با خون ترسیم می‌کنند‌‌‌‌‌».
حال د‌‌‌‌‌ر آستانه پنجمین سال شروع جنگ د‌‌‌‌‌اخلی سوریه قرار د‌‌‌‌‌اریم. پیکره خونبار زنان و کود‌‌‌‌‌کان آواره و مصیبت کشید‌‌‌‌‌ه سوری چون گرد‌‌‌‌‌ مرگ د‌‌‌‌‌ر حال پراکند‌‌‌‌‌ه شد‌‌‌‌‌ن د‌‌‌‌‌ر سراسر د‌‌‌‌‌نیا ست.
هیچکس تصور نمی‌کرد‌‌‌‌‌ فرا خوان به یک تجمع ساد‌‌‌‌‌ه و معمولی اجتماعی د‌‌‌‌‌ر میانه روز‌های شوم فوریه ۲۰۱۱، به کشته شد‌‌‌‌‌ن قریب به ٣۰۰ هزار نفر، مصد‌‌‌‌‌ومیت و معلولیت صد‌‌‌‌‌ها هزار نفر د‌‌‌‌‌یگر وآوارگی ۱۱ تا ۱۲میلیون انسان بی پناه ختم شود‌‌‌‌‌.فاجعه‌ای که همچنان اد‌‌‌‌‌امه د‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌ و پایانی برآن متصور نیست.
امروز اما سخت د‌‌‌‌‌لم برای د‌‌‌‌‌ل کشید‌‌‌‌‌ه‌های قبانی، ناجی علی،خلیل جبران و قصه‌های طاها حسین و قلم نیمه شکسته نجیب محفوظ تنگ شد‌‌‌‌‌ه است.
نزارقبانی پیش از مرگش د‌‌‌‌‌ر رثای سرزمین ماد‌‌‌‌‌ری خود‌‌‌‌‌ نوشت..
/پسرم جعبه آبرنگش را پیش رویم گذاشت/
/واز من خواست برایش پرند‌‌‌‌‌ه‌ای بکشم/
/د‌‌‌‌‌ر رنگ خاکستری فرو برد‌‌‌‌‌م قلم مورا/
/و کشید‌‌‌‌‌م چارگوشی را با قفل و میله‌ها/
/شگفتی چشمانش را پر کرد‌‌‌‌‌!/
/اما این یک زند‌‌‌‌‌ان است،پد‌‌‌‌‌ر!/
/نمی د‌‌‌‌‌انی چگونه یک پرند‌‌‌‌‌ه می‌کشند‌‌‌‌‌؟/
/ومن به او گفتم «پسرم من شکل پرند‌‌‌‌‌ه‌ها را از یاد‌‌‌‌‌ برد‌‌‌‌‌ه ام/
/پسرم مد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌های شمعی اش را/پیش رویم گذاشت/
/و از من خواست برایش سرزمین ماد‌‌‌‌‌ری را بکشم/
/قلم د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌ستانم لرزید‌‌‌‌‌/
/و من اشک ریزان فرو ریختم....../»
پاداش به رقابت یا تأیید انحصار؟
پاداش به رقابت یا تأیید انحصار؟ عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است به قلم دکتر علی دادپی دانشیار دانشگاه کلایتون آمریکا که متن آن در پی آمده است:
«هدف از این یادداشت نقد است، بدون آنکه کار سترگی که انجام شده است کوچک شمارده شود. قدم بلند دولت در خرید ۱۱٨ فروند هواپیمای ایرباس واقعی‌ترین و جدی‌ترین سرمایه‌گذاری انجام شده در صنعت هواپیمایی کشور در همه سال‌های بعد از انقلاب بوده است. رسیدن به جایگاهی در جهان که بتوان چنین معامله‌ای را به سرانجام رساند، بزرگ‌ترین دستاورد دولت فعلی است. با این حال نقد، مقدمه کامل‌تر شدن است و مانند هر کار سترگ دیگری در تاریخ کشورمان باید به پروژه نوسازی ناوگان هوایی کشور منتقدانه نگریست. شکی نیست که برای اجرای یک راهبرد واقعی و منطبق با شرایط روز صنعت هواپیمایی جهان در قرن بیست و یکم این خرید مناسبی است. هواپیماهای ایرباس در تمام مسیرهای هوایی جهان در حال پرواز هستند و بسیاری از شرکت‌های مطرح هواپیمایی جهان و منطقه خاورمیانه از آنها بهره می‌برند.
سفارش خرید با در نظر گرفتن بازارهای داخلی، منطقه‌ای و جهانی داده شده است. در ترکیب سفارش انواع مختلف هواپیماهای ایرباس دیده می‌شود. هواپیماهای قاره پیما ایرباس ٣٨۰ که در ناوگان‌های هوایی شرکت‌هایی مانند امارات، کوئینتاس و کره جنوبی خوش درخشیده‌اند و بهترین و گرانترین محصول ایرباس به شمار می‌آیند، به ناوگان هوایی کشور توان رقابت در مسیرهای جهانی را می‌بخشند. مدل ایرباس ٣۲۰ امنیت را به پروازهای داخلی باز می‌گرداند و هواپیمای ایرباس ٣٣۰ باعث می‌شود در خطوط میانبرد منطقه‌ای ایران بتواند با شرکت‌های رقیب رقابت کند.برای چنین حجم خریدی تنها دو گزینه در جهان امروز وجود دارد: یکی شرکت ایرباس و دیگر شرکت بوئینگ. ایرباس رقیب جدی شرکت بوئینگ است که به تازگی چهارمین کارخانه تولید هواپیمای خود را در شهر موبیل ایالت آلابامای آمریکا افتتاح کرده است و در این کارخانه به تولید ایرباس ٣۲۰ ـ neo مشغول است. هر دو شرکت در بازار جهانی در حال رقابت هستند و هر دو دیگری را به بهره‌وری از رانت‌های دولتی و یارانه‌های غیررقابتی متهم می‌کنند. سال گذشته شرکت ایرباس بدون سفارش ایران ۱۰۰۰ فروند هواپیما پیش‌فروش کرد و تنها در نمایشگاه هوایی پاریس قراردادهایی به ارزش ۵٨ میلیارد دلار با خریداران هواپیما و مشتریانش به امضا رساند. برخلاف برخی جوسازی‌ها نه این شرکت رو به ورشکستگی است و نه خطوط تولید آن رو به تعطیلی. در واقع در سال گذشته میلادی ایرباس موفق شد در گرفتن سفارش ساخت هواپیما از رقیب آمریکایی‌اش پیشی بگیرد. بوئینگ در تحویل به موقع سفارش‌ها هنوز از ایرباس جلوتر است گرچه تحلیلگران اعتقاد دارند ایرباس ٣۲۰ ـ neo رقیبی جدی برای XAM ۷٣۷ و بوئینگ در حال از دست دادن سهمش از بازار است. پس هم نوع هواپیما و هم ترکیب سفارش از نظر فنی و راهبردهای توسعه خطوط هواپیمایی کشور به درستی انتخاب شده‌اند. پرسش اینجا است آیا این پرندگان خواهند توانست به همان بلندی مورد انتظار پرواز کنند؟
پاسخ مثبت دادن به این سوال آسان نیست. واقعیت اینجاست که این هواپیماها برای یکی از پرزیان‌ترین شرکت‌های هواپیمایی جهان خریداری شده‌اند. فعالان صنعت هواپیمایی ایران به‌ویژه شرکت‌هایی که در روزهای تحریم و قیمت ثابت، بدون بهره‌وری و با استفاده از رانت‌های گسترده دولتی، عملیاتی باقی ماندند این تصمیم را درک نمی‌کنند. آنچه روی داده است برای تمام سرمایه‌گذاران بالقوه بخش خصوصی تنها به یک معناست: صنعت هواپیمایی ایران به‌رغم وجود شرکت‌های خصوصی و شبه‌خصوصی در آن هنوز یک صنعت انحصاری است. ساختار رقابت در این صنعت تحت تاثیر تصمیمات دولتی است و دولت می‌تواند یک شبه از یک شرکت ورشکسته یک قدرت انحصاری بسازد. وقتی به خاطر می‌آوریم این خرید مقدمه نوسازی ناوگان است و احیای صنعت هواپیمایی کشور نیازمند مشارکت بخش خصوصی است، این پیام را نمی‌توانیم خوش یمن بدانیم. سرمایه‌داران و فعالان بخش خصوصی را باید تشویق کرد و نه دلسرد. واقعیت اینجا است که این خرید تنها مقدمه‌ای است برای حل معضلات صنعت هواپیمایی. گام بعدی تغییر نگرش مدیریتی و فاصله گرفتن از روش‌ها و سنت‌هایی است که شاید در دنیای هواپیمایی در دهه ۵۰ خورشیدی معنا داشتند ولی این روزها ادامه آنها نه توجیه اقتصادی دارد و نه منطقی است. بارها صحبت از خصوصی‌سازی شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی شده ولی هیچ سرمایه‌داری مایل به خرید شرکتی نبوده که نیروی انسانی آن چند برابر معیارهای جهانی برای یک شرکت هواپیمایی در قرن بیست و یکم است. این واقعیت که شرکت ایران‌ایر از دارایی‌های خود برای درآمد‌زایی استفاده چندانی نکرده است و عمدتا شاهد استهلاک داشته‌هایش بوده، باعث نمی‌شود که اطمینان داشته باشیم از هواپیماهای خریداری شده بهترین بهره‌برداری ممکن صورت بگیرد. آیا این شرکتی است که قرار است ایران را به صحنه رقابت‌های جهانی بازگرداند؟ شرکتی که در آن سودآفرینی امکان زیادی نداشته است و هنوز خود را یک شرکت دولتی خدمات‌رسانی می‌داند و نه یک شرکت هواپیمایی پویا؟ هدف کوچک شمردن پرسنل شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران نیست. ولی واقعیت‌های بازار، فضای کسب و کار و ذهنیت حاکم بر یک شرکت را نمی‌توان انکار کرد. آنچه صنعت هواپیمایی کشور را در سال‌های گذشته به پیش برده علاقه و پشتکار مدیران بخش خصوصی بوده است نه شرکت‌های دولتی. ایشان بوده‌اند که مسیرهای جدید پروازی را افتتاح کرده‌اند، مدارس خلبانی موفقی را تاسیس کرده‌اند و پویندگی یکی از پرچالش‌ترین صنایع کشور را حفظ کرده‌اند. کاش دولت به جای آنکه به انحصار مهر تایید بزند به رقابت پاداش بدهد و این خرید را منحصر به یک شرکت و مدیریت دولتی آن نکند. ناوگان خریداری شده در دست بخش خصوصی سودآفرین و کارآ خواهد بود و ایران را به جایگاه شایسته‌اش در هوانوردی جهانی باز می‌گرداند. وگرنه در دست یک شرکت انحصاری ابزاری خواهد بود برای جلوگیری از رقابت و استهلاک بیشتر و زیان‌هایی که در نهایت دولت پرداخت خواهد کرد.»

ضرورت اجتناب از پوپولیسم در انتخابات مجلس دهم
ضرورت اجتناب از پوپولیسم در انتخابات مجلس دهم، عنوان سرمقاله روزنامه مردم‌سالاری است به قلم صلاح‌الدین هرسنی مدرس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل که متن آن در پی آمده است:
«روزگاری اورتگایی کاست از اعقاب فکری محافظه کاری قرن بیستمی‌در کتاب طغیان توده‌ها گفته بود که:مهمترین واقعیت زمانه ما ظهور انسان توده‌ای و توده‌ها در عرصه‌های گوناگون جامعه است.طبق نظر اورتگایی کاست در آن کتاب، توده‌ها نه تنها در حیات سیاسی بلکه در عرصه‌های فکری، اخلاقی، اقتصادی، مذهبی نیز ظهور کرده‌اند. نمونه ظاهری جامعه توده‌ای را می‌توان در شهر‌های مالامال از جمعیت، قطار‌های لبریز از مسافر،کافه‌های آکنده از مشتری، پارک‌های پر از گردشگر و مدارس مملو از دانش‌آموز ‌دید و ‌بدین سان امروزه جا داشتن به مسئله اصلی بدل شده است. ازدحام و تجمع انبوه ویژگی عصر جدید است. به باور اورتگایی کاست،گیوتین انقلاب فرانسه نیز به تقویت حیات توده‌ای در عصر حاضر کمک رسانده،زیرا آن گیوتن به وقت خود و به هنگام بروز دوران وحشت وترور و ترمیدور در انقلاب فرانسه مظهور ظهور توده‌ها و سرکوب اقلیت‌های ممتاز بود. اما در عصر حاضر به برکت آرمان‌ها و پرنسیب‌های دموکراسی و انقلاب در تکنولوژی اطلاعات، ارتباطات، جامعه شبکه‌ای و نیز تحرک فضای نو آوری و آزادی و همچنین تحقیق وتجارت دیگر نمی‌توان آن جمعیت شهر‌ها،آن مسافران قطار‌ها،آن مشتری‌های کافه‌ها، آن گردشگران پارک‌ها و دانش آموزان مدارس را توده خواند.امروزه عصر تحمل این گونه تحمیل‌ها که مشخصاً از طرف نخبگان اعمال می‌شود به پایان آمده است و نمی‌توان گفت که سرانجام جای هنوز را گرفته است. امروزه آن جمعیت‌ها،آن مسافران،آن مشتری‌ها،آن گردشگران و آن دانش‌آموزانی را که اورتگایی کاست توده خوانده است، خود انتخاب کنندگان واجد صلاحیت و شعوری هستند که کنش‌ها و الگو‌های رفتاری‌شان معطوف به عقلانیت است، البته الگو‌هایی از جنس عقلانیت ارتباطی نه ابزاری. از سوی دیگر خود آن انتخاب‌کنندگان معیار و ملاکی برای سنجش مشروعیت منتخبان شده‌اند و حتی در پاره‌ای از موارد آوانگارد‌تر و مترقی‌تر از نخبگان و منتخبان در هسته منظومه اصلی سیاست قدرت ایفای نقش می‌نمایند.اندیشه اورتگایی کاست از منظر افق معنایی مقارن و همسو با اندیشه‌های الیتیسمی‌است.در اندیشه‌های الیتیسمی(نظام نخبگی) بر این نکته تاکید می‌شود که دموکراسی حکومت اکثریت یا توده‌ها و یا حمایت توده‌ای از حکومت نیست.بلکه دموکراسی نوعی نظام سیاسی است که قدرت پشتیبانی‌کننده آن باید مردم باشندو به موازات آن، اهرم قدرت اجرایی باید در دست نخبگان‌ و منتخبان قرار گیرد.به این ترتیب گروه‌هایی از بین اجتماع این فرصت را به دست می‌آورند تا با تایید انتخاب‌کنندگان، قدرت سیاسی را بدست گرفته و از طرف آنان تصمیم‌گیری نمایند. در این راستا‌ و بر‌اساس رویکرد‌های واقع‌بینانه شواهد و تجارب در پاره‌ای از ادوار ایران خواسته و منافع انتخاب‌کنندگان با آن گروه منتخبان که از طرف آحاد ملت یعنی همان انتخاب‌کنندگان به قدرت می‌رسند، همراه نیست. به عبارت دیگر گروه منتخب خود را جوابگو و مسئول انتخاب‌کنندگان نمی‌دانند. گویی وظیفه انتخاب کنندگان آن است که باید محسور تبلیغات و پروپاگاند گروه منتخبان در مفهوم سیاسی آن شوند و از خود اراده‌ای نشان ندهند. حال آن که منطق دموکراسی از سوی هیات حاکمه و نامزد‌های انتخاباتی حکم می‌نماید که توده و انتخاب‌کنندگان بتوانند فرصت را برای بحث آزاد در سیاست، فرصت را برای حق رای آگاهانه و همراه با شور سیاسی و فرصت را برای فعالیت سیاسی در احزاب فراهم کنند.در صورت فراهم شدن چنین شرایطی طبیعی است که آگاهی مردم خصلت تصنعی نیابد.ضمن آنکه تمهید چنین شرایطی ایجاب می‌کند که مردم بهتر بتوانند منتخبان خود را انتخاب و حتی با سیاست‌هایشان مخالفت نمایند.
امروزه و با توجه به فضای انتخابات پیش‌رو، اجتناب از رویکرد‌های پوپولیستی به منظور تقویت پایگاه اجتماعی دولت تدبیر و امید از سوی نامزد‌های انتخاباتی در جلب آرای سیاسی انتخاب‌کنندگان ضرورت دارد.زیرا پایگاه اجتماعی دولت تدبیر و امید به گونه‌ای است که اجازه رفتاری پوپولیستی را نمی‌دهد‌.
لذا نامزد‌های انتخاباتی باید شرایطی فراهم کنند که انتخاب‌کنندگان بهتر بتوانند از توانایی‌ها و امکانات خود برای شرکت در سیاست بهره گیرند و قدرت بیشتری برای سنجش امور عمومی‌و داوری در باره آنان پیدا کنند. همچنین بر نامزد‌های انتخاباتی واجب است که به جای جلب آرا از طریق رویکرد پوپولیستی، مردم را به پرداختن هر چه بیشتر به مسائل عمومی‌ جامعه و دولت تشویق کنند، چرا که دموکراسی مورد نظر نظام سیاسی وقت حاضر بدون اکثریتی آگاه و علاقه‌مند به مسائل سیاسی و اکثریتی موثر ممکن نیست.همچنین دموکراسی وقت حاضر نظام سیاسی نباید فاقد عنصر مهمی ‌از قدرت مردمی ‌باشد.»

ارتباط علمی ایران و فرانسه
ارتباط علمی ایران و فرانسه، عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم مهدی زارع استاد پژوهشگاه بین المللی زلزله و مهندسی زلزله که متن آن به شرح زیر است:
«به روابط‌ علمی ایران و فرانسه در پی سفر رئیس‌جمهور در هفته اول بهمن ۹۴ به پاریس توجه ویژه شد. در این سفر با امضای چند تفاهم‌نامه ازجمله مقرر شد تا ارتباط علمی برای توسعه علم و فناوری بین دو طرف گسترش یابد. سابقه روابط علمی بین ایران و فرانسه در دوران مدرن را شاید بتوان به حضور معلمان فرانسوی در مدرسه عالی دارالفنون در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار ارجاع داد. از آن به بعد به‌ویژه از اواخر دوره قاجار، محصلان اعزامی ایرانی به فرانسه اولین پایه‌های علمی ایران مدرن را شکل داده‌اند. تأسیس انستیتو پاستور در سال ۱۲۹۹ شمسی در اواخر دوره قاجار نماد همکاری علمی در ایران در زمانی است که هر دو کشور از تبعات جنگ جهانی اول رنج می‌بردند. این روال با اعزام محصلان ایرانی در دوران پهلوی اول ادامه یافت. به‌این‌ترتیب بسیاری از اولین متخصصان و استادان ایرانی دانشگاه تهران و موسسات آموزش عالی در کشور (دانشسرای عالی و...) از فارغ‌التحصیلان فرانسه بوده‌اند. نوع تعاملات ایران و فرانسه با توجه به سطح متفاوت توسعه‌یافتگی دو طرف در حدود ۱۶۰ سال گذشته بیشتر به صورت تلاش برای انتقال روش‌شناسی مدرن علمی از فرانسه به ایران، پرورش متخصصان ایرانی در فرانسه و همچنین انتقال فناوری‌های نوین از فرانسه به ایران بوده است. در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی از باستان‌شناسی و جامعه‌شناسی گرفته تا شاخه‌های مختلف علوم پایه مانند فیزیک و شیمی، اولین استادان دانشگاهی و اولین پژوهش‌های انجام‌شده در ایران، یا توسط پژوهشگران فرانسوی انجام شده یا استادان ایرانی فارغ‌التحصیل فرانسه اول‌بار این موضوعات را در ایران مطرح کرده و به کار و پژوهش و تدریس در این زمینه‌ها در دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور پرداخته‌اند. در فناوری‌هایی مانند صنعت برق و الکترونیک و همچنین فناوری تولید خودرو و اکتشاف معادن و در زمین‌شناسی سابقه‌ای طولانی در این همکاری‌ها وجود دارد. در رشته علوم زمین و در زلزله‌شناسی که حوزه تخصصی نگارنده است، گروهی از متخصصان ایرانی در سازمان زمین‌شناسی کشور و پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله در حدود پنج دهه اخیر و به‌تناوب از فارغ‌التحصیلان فرانسه هستند که عمدتا پژوهش‌های خود را در دوران دکترا در فرانسه و روی سوژه خاصی از علوم زمین و روی منطقه‌ای از فلات ایران انجام داده‌اند. نکته‌ای که به باور نگارنده قابل ذکر است و باید به آن توجه کرد این است که به‌ویژه در دو دهه اخیر توان و سطح علمی در کشور ما در بعضی از رشته‌ها به جایی رسیده است که به‌جای صرفا واردکردن فناوری و حضور در پژوهش‌های بین‌المللی صرفا به عنوان دستیار پژوهشگران خارجی (در موضوع این یادداشت: فرانسوی) امکان همکاری پایاپای و مشارکت جدی و از موضعی برابر برای پژوهشگران ایران در بسیاری از زمینه‌های علمی و توسعه فناوری فراهم شده است و اکنون می‌توان به اعتبار کیفیت بالای تولیدات علمی پژوهشگران ایرانی (در هر زمینه‌ای که در بالاترین سطح در دنیا تولیدات خود را منتشر کرده‌اند) بیان کرد که همکاری علمی برای پژوهشگران ایران فرصتی برای مدیریت مشترک پروژه‌های علمی است. دراین‌باره چند نکته را می‌توان به صورت اولویت‌های همکاری‌های علمی ایران و فرانسه در نظر گرفت:
- وجود پژوهشگران ایرانی که به زبان فرانسه آشنایی دارند و سابقه همکاری‌های علمی با دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی و آزمایشگاه‌های پیشرفته در فرانسه را دارند به عنوان فرصتی برای توسعه بخشی از فعالیت‌های علمی در ایران تلقی می‌شود.
علاقه نهادهای علمی فرانسه به فعالیت علمی در ایران را می‌توان با علایق نهادهای علمی ایران برای مشارکت در فعالیت‌های علمی در فرانسه را به صورت بسته‌های قابل اجرای فعالیت‌های علمی و تخصصی درآورد.
از زیرساخت‌های پیشرفته پژوهشی که در کشور فرانسه وجود دارد می‌توان برای توسعه برخی از پژوهش‌ها در ایران استفاده کرد. مدل کار پژوهشی در فرانسه با ایجاد خوشه‌ها و قطب‌های پژوهشی در مناطق مختلف جغرافیایی این کشور که ارزش افزوده‌ای از نظر آن موضوع در آن بخش از کشور وجود دارد می‌تواند به عنوان مدلی برای توسعه قطب‌های علمی در ایران مورد استفاده قرار گیرد.
استاندارد، پویایی و کیفیت بالای فعالیت‌های پژوهشی در فرانسه و به‌ویژه شیوه کار مرکز ملی پژوهش‌های علمی CNRS در فرانسه می‌تواند به عنوان یک شیوه موفق از توسعه پژوهش در کشورمان مورد استفاده قرار گیرد.
در کشور فرانسه آزمایشگاه‌های مرکزی علمی برای تمرکز امکانات آزمایشگاه‌ها و استفاده بهینه از این امکانات وجود دارد. از این آزمایشگاه‌ها به عنوان همکار اصلی آزمایشگاه‌های پیشرفته علمی در ایران می‌توان استفاده کرد. این همکاری می‌تواند با عقد قراردادهای همکاری دوجانبه بین زوج‌های آزمایشگاهی با زمینه فعالیت مشابه در ایران و فرانسه به صورت عملی درآید.
خشک‌سالی، تغییر اقلیم، پهنه‌بندی ریسک مخاطرات طبیعی، توسعه زیرساخت‌های فنی آزمایشگاه‌های علمی ایران از زمینه‌هایی است که بعضی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های فرانسه در آنها به عنوان مراکز شاخص در سطح بین‌المللی شناخته می‌شوند.
در فضای پساتحریم و در زمان اجرائی‌شدن برجام که پژوهشگران فرانسوی دیگری ممنوعیتی برای انجام فعالیت‌هایی علمی در ایران ندارند، این حوزه‌ها می‌تواند به عنوان بخشی از فرصت برای توسعه علم و فناوری در ایران و از سوی مدیریت علمی و پژوهشگران علمی در ایران تلقی شود.»

نقش دانشگاه‌ها در شرایط پساتحریم
نقش دانشگاه‌ها در شرایط پساتحریم، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه ایران به قلم دکتر محمود فتوحی فیروزآباد رئیس دانشگاه صنعتی شریف که متن آن در پی آمده است:
«اگر در قرون گذشته توسعه فناوری مبتنی بر تجربه بشر و بر اساس آزمون و خطا امکانپذیر بود، امروزه تصور نوآوری فناورانه بویژه در حوزه‌های جدید همچون فناوری زیستی، نانو، مواد پیشرفته، هوا ـ فضا و... بدون توسعه علم و دانش فنی امکانپذیر نیست. این موضوع بخوبی توسط شرکت‌های بزرگ درک شده و به همین دلیل میزان سرمایه‌گذاری آنها در تحقیق و توسعه به طور روزافزونی در حال افزایش است. تحولات سریع فناوری و کوتاه شدن عمر فناوری‌ها باعث شده است که نرخ بازگشت سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه کاهش یابد. به همین دلیل، شرکت‌ها بخشی از تحقیقات مورد نیاز خود را به دانشگاه‌ها سپرده‌اند. بدین ترتیب هزینه‌های تحقیق و توسعه خود را به طور قابل توجهی کاهش داده و مخاطرات آن را با دانشگاه‌ها تقسیم کرده‌اند.
توسعه علم و فناوری در سطح ملی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. کاهش وابستگی به دیگر کشورها، حفظ امنیت ملی و رقابت‌پذیری کشور در گرو تلاش برای توسعه علم و فناوری در داخل کشور است. تأکید رهبر معظم انقلاب بر حمایت از نخبگان و تلاش دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی برای خلق دانش و فناوری بومی، حکایت از این اهمیت دارد.
توسعه علم و فناوری حاصل تلاش‌های بین‌المللی است. به عبارتی دیگر هیچ شرکت یا کشوری در جهان نمی‌تواند ادعا کند که قادر است تمام نیازهای علمی و فناورانه خود را به تنهایی و متکی بر توان داخلی تأمین کند. به همین دلیل، حرکت همگام با تحولات فناوری، نیازمند تعاملات بین‌المللی است. همکاری میان نهادهای فعال در حوزه علم و فناوری در داخل کشور از یک طرف و تعامل آنها با پیشروان این حوزه در دنیا از طرف دیگر، به سرعت پیشرفت علم و فناوری در کشور کمک خواهد کرد.
حال که با همت تیم مذاکره‌کننده و با حمایت مسئولان ارشد کشور، برجام به ثمر رسیده و تحریم‌های ظالمانه برداشته شده‌اند و ایران اسلامی شرایط جدید و متفاوتی را در پسا تحریم تجربه می‌کند، دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی می‌توانند در بهره‌برداری از شرایط جدید طلایه دار باشند. آنها باید نقش و مأموریت خود را در این زمینه بازتعریف کرده و به ارتقای سطح دانش و فناوری از طریق تعامل با همتایان خود در جهان بپردازند. دوران پسا تحریم فضای مناسبی را برای شکل دهی به یک تعامل سازنده با دنیا در چارچوب اقتصاد مقاومتی فراهم می‌سازد. کشور ما می‌تواند با بهره‌گیری از دانش و فناوری دیگر کشورها به تولید و صادرات محصولات و خدمات بپردازد.
نکته مهم این است که نباید به فناوری تنها به عنوان ابزار تولید نگریست. تسلط به فناوری‌های روز، رقابت‌پذیری کشور را در سطح منطقه و جهان ارتقا بخشیده و باعث رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی می‌شود. این تسلط وقتی حاصل می‌شود که در فرآیند کسب و به‌کارگیری دانش و فناوری، به جذب و بومی کردن آن توجه شود. جذب و بومی کردن فناوری‌ها توسط بنگاه‌های اقتصادی و سازمان‌ها و موسسات به‌کارگیرنده دانش و فناوری صورت می‌گیرد و نیازمند یادگیری سازمانی است.
یادگیری سازمانی، قابلیتی است که بتدریج در سازمان‌ها و بنگاه‌های اقتصادی ایجاد می‌شود و تابع عوامل متعددی است. یکی از مهم‌ترین عواملی که در یادگیری سازمانی موثر است، ظرفیت جذب است. ظرفیت جذب میزان آمادگی یک بنگاه یا سازمان را برای یادگیری (کسب، جذب، بومی کردن و به‌کارگیری دانش و فناوری جدید) نشان می‌دهد. ایجاد یا ارتقای ظرفیت جذب نیازمند تلاش زیاد و تمرکز است. بدیهی است که میزان و سرعت یادگیری سازمانی تعیین‌کننده توان در توسعه فناوری‌های اکتساب شده و نیز خلق دانش و فناوری‌های جدید است. دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی در تسریع و تسهیل یادگیری سازمانی موثرند. آنها می‌توانند در ایجاد یا ارتقای ظرفیت جذب بنگاه‌های اقتصادی و سازمان‌ها نقشی کلیدی ایفا کنند. حتی ممکن است بخشی از ظرفیت جذب در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی ایجاد شود و بنگاه‌ها و سازمان‌ها در تعامل و مشارکت با دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی به جذب و بومی کردن و توسعه فناوری‌های جدید بپردازند.
تجربه کشور در صنایع مختلف نشان می‌دهد، هنگامی که یک واحد عملیاتی (تولیدی/ خدماتی) به طور مشترک و در تعامل با دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی به اکتساب دانش و فناوری جدید اهتمام داشته است، نتیجه بهتری از منظر یادگیری حاصل شده است. برای ایفای چنین نقشی، دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی باید اقداماتی انجام دهند که به اختصار به آنها اشاره می‌شود:
۱. در توسعه ظرفیت جذب و تولید علم و فناوری، اعضای هیأت علمی و دانشجویان برجسته در تحصیلات تکمیلی نقش محوری دارند. دانشگاه‌ها باید شرایط لازم برای جذب و به‌کارگیری با استعدادترین جوانان این مرز و بوم را فراهم کنند. پایان‌نامه‌ها و پژوهش‌ها باید در ارتباط با مسائل واقعی و اساسی کشور تعریف شوند. دانشجویان تحصیلات تکمیلی باید به‌صورت تمام وقت به تحقیق بپردازند و برای این منظور لازم است علاوه بر دسترسی به تجهیزات و فضای مناسب کارگاهی و آزمایشگاهی، از امکانات پشتیبانی (مانند خوابگاه) و بورس تحصیلی مناسب نیز برخوردار باشند. استادان جوان نباید دغدغه تأمین معاش داشته باشند و مسأله اسکان ایشان بویژه در سال‌های اول استخدام باید به گونه‌ای حل شود. نقش خیرین در این زمینه بسیار موثر است.
۲. برقراری تعامل مستمر و اثربخش با صنایع و سازمان‌های مهم و بزرگ کشور، دیگر عامل موثر است. هر یک از دانشگاه‌ها باید حوزه تمرکز خود را در آموزش و تحقیقات تعیین و توان خود را در آن حوزه‌ها به گونه‌ای ارتقا دهد که به عنوان یک قطب علمی شناخته شود. دریافت گرنت‌های تحقیقاتی و تعریف طرح‌های پژوهشی مشترک با صنعت در حوزه‌های تمرکز، می‌تواند علاوه بر جذب منابع مالی به عمیق‌تر شدن دانش دانشگاهیان کمک کند.
٣. مهم‌ترین اقدامی که دانشگاه‌ها در شرایط پس از تحریم باید انجام دهند، برقراری ارتباط با مراکز علمی بین‌المللی است. این‌کار می‌تواند از طریق پذیرش دانشجوی خارجی، تبادل استاد و دانشجو، تعریف طرح‌های مشترک، برگزاری دوره‌های آموزشی مشترک و اخذ طرح‌ها و پیمان‌های پژوهشی از مراجع بین‌المللی (نهادهای وابسته به سازمان ملل، اتحادیه اروپا، سازمان کنفرانس اسلامی و...) صورت گیرد. همچنین دانشگاه‌ها می‌توانند در فرآیند تعامل بنگاه‌های اقتصادی با شرکای خارجی خود نقش تسهیل‌کننده را ایفا کرده و به یادگیری بیشتر شرکت‌ها و موسسات داخلی کمک کنند. برای برقراری یک تعامل سازنده باید استراتژی تعامل تدوین و به اجرا گذاشته شود.
ایفای نقش در فرآیند توسعه علم و فناوری از طریق اقدامات فوق، نیازمند فراهم کردن زیرساخت‌ها و توجه به الزاماتی است که از آن جمله می‌توان به قدرت تصمیم‌گیری دانشگاه‌ها و استقلال عملیاتی آنها اشاره کرد. دانشگاه‌های دارای هیأت امنا باید قادر باشند برای ایجاد رشته‌ها یا دوره‌های جدید آموزشی، ایجاد پژوهشکده یا مراکز پژوهشی جدید، برقراری تعامل با دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی خارجی، تجاری‌سازی دستاوردهای پژوهشی از طریق فروش حق لیسانس یا ایجاد شرکت‌های دانش بنیان در چارچوب قوانین و مقررات اقدام کنند.
دانشگاه‌ها همچنین باید تغییر در رویه‌های مالی و اداری، توسعه امکانات فیزیکی و آزمایشگاهی، امکان اسکان استادان جوان، اخذ ویزا و دریافت مجوزهای لازم را در اولویت کاری خود قرار دهند.از دولت تدبیر و امید نیز انتظار می‌رود که زمینه همکاری و هماهنگی دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی داخلی را فراهم کرده، بستر لازم برای تعامل گسترده و اثربخش آنها با مراکز علمی بین‌المللی فراهم آورد و در جهت حل مسائل دانشگاه‌ها (بویژه مرتفع کردن چالش منابع مالی) تلاش کند. بخشی از این تلاش‌ها باید معطوف به مرتفع کردن موانع حقوقی و قانونی پیش روی دانشگاه‌ها باشد. این تلاش، همدلی و همکاری می‌تواند به جلوگیری از مهاجرت جوانان نخبه ـ که مهم‌ترین سرمایه کشور هستند- و مشارکت ایشان به حل مسائل اساسی کشور مبتنی بر دانش و فناوری روزکمک کند.»

قطع امید شرکای جرم از آل‌سعود
قطع امید شرکای جرم از آل‌سعود، عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که متن آن به شرح زیر است:
«اکنون زمان قطع حمایت آمریکا از عربستان در جنگ یمن فرا رسیده است». سناتور «کریس مورفی» عضو کمیته روابط خارجی سنای آمریکا ضمن گفتن این مطلب به برخی عواقب ادامه حمایت آمریکا از عربستان در جنگ یمن اشاره کرد و آن را برای آمریکا زیانبار دانست. وی افزود: عملکرد ریاض در یمن دقیقاً به تقویت گروه‌های تروریستی منجر شده درحالی که حوثی‌ها علیه تروریست‌های القاعده و داعش می‌جنگند. همین اظهارات کوتاه مورفی چند اعتراف صریح را علیه آمریکا به همراه داشت. نخست آنکه آمریکا هم اینک از عربستان حمایت می‌کند. دوم آنکه ریاض عملاً با تروریست‌ها در یک جبهه قرار دارد. سوم آنکه نیروهای واقعی چند تروریست در یمن، حوثی‌ها هستند که آمریکا و عربستان به جنگ علیه آنها ادامه می‌دهند.
حتی قبل از اعتراف اخیر مورفی، مراتب همدستی آمریکا با آل سعود در جنگ یمن بارها مورد اعتراف ریاض و مقامات آمریکائی، قرار گرفته بود. از جمله مقامات عربستان برای تکذیب وقوع هرگونه جنایات جنگی در یمن ادعا کرده‌اند کارشناسان و مستشاران نظامی آمریکا و انگلیس در اتاق فرماندهی عربستان در جنگ علیه یمن حضور فعال و مستمر دارند و اگر جنایتی صورت بگیرد، آگاه می‌شوند که البته نشده‌اند!
واقعیت اینست که همکاری آمریکا با عربستان در جنگ یمن در ۵ مورد قطعی است.
۱- تامین جنگ افزارها و مهمات مورد نیاز ارتش متجاوز سعودی در یمن از جمله سلاح‌های ممنوعه‌ای همچون بمب‌های خوشه‌ای، بمب‌های فسفری و ناپالم.
۲ ـ تامین اطلاعات نظامی مورد نیاز ارتش به ویژه نیروی هوایی عربستان به منظور بمباران اهداف مورد نظر ریاض که از طریق ماهواره‌های جاسوسی و پرواز آواکس‌ها به دست می‌آید.
٣ ـ حمایت سیاسی ـ تبلیغاتی در سازمان ملل، شورای امنیت و رسانه‌های آمریکایی که مشخصاً به صدور قطعنامه به نفع عربستان در شورای امنیت منجر شد.
۴ ـ کارشکنی به نفع عربستان در روند مذاکرات صلح تا بلکه بتواند ناکامی‌ها و شکست ارتش عربستان را در صحنه سیاسی و مذاکرات را به نحوی پوشش دهد و حتی جبران کند.
۵ ـ اصلی‌ترین محور همکاری مشترک آمریکا و عربستان از طریق همکاری‌های اطلاعاتی دو کشور و حتی سایر کشورهای عربی برای عضوگیری گروه‌های تروریستی جهت حضور در یمن، سوریه، عراق و سایر کشورها صورت می‌گیرد که از یکصد کشور جهان برای سربازگیری تروریست‌ها تلاش می‌کنند و در مقطع کنونی سعی دارند «تروریست‌های اجاره‌ای» را با هر تمهید ممکن از جمله جاذبه‌های مالی و جنسی از طریق «جهاد نکاح"! به یمن، سوریه و عراق بکشانند و از کنترات دادن عملیات تروریستی به شرکت‌های امنیتی از جمله «بلک واتر» هم ابایی ندارند اما علیرغم اجرای تمامی این موارد باز هم کاری از پیش نبرده‌اند و نتوانسته‌اند با شرارت و جنایت هم استقامت ملت‌ها را درهم بشکنند. صرفنظر از این مسائل که عموماً بدیهی است، اکنون یک عضو کمیته تخصصی سنا درخصوص ضرورت توقف حمایت گستاخانه واشنگتن از جنایات جنگی عربستان هشدار می‌دهد. درحالی که حتی بدون این هشدار هم کاملاً آشکار بود که آمریکا در جنگ یمن بر روی طرف بازنده که به وضوح مرتکب جنایات جنگی شده و می‌شود، سرمایه‌گذاری کرده است.
از طرف دیگر «بان کی مون» دبیرکل سازمان ملل طی روزهای اخیر چند بار درخصوص جنایات جنگی عربستان در یمن هشدار داده و گفته عربستان همچنان کورکورانه به بمباران مناطق مسکونی، اماکن غیرنظامی، مساجد، مدارس، بیمارستان‌ها و تخریب زیرساخت‌ها در یمن ادامه می‌دهد و قوانین بین‌المللی را مستمراً نقض می‌کند و باید ارسال سلاح به کشورهای ناقص قوانین بین‌المللی قطع و متوقف شود.
پیش از این هم گروه‌ها و تشکل‌های ناظر حقوق بشر، آمریکا و انگلیس را به خاطر تامین سلاح‌های مصرفی عربستان در جنگ یمن، «شرکای جرم آل سعود» معرفی کرده‌اند و خواستار توقف این جنایات ضد بشری شده‌اند که این خواسته‌ها تاکنون بدون پاسخ مانده است. این شرارت‌های آل سعود حتی درون خانواده سلطنتی هم با اعتراض و مخالفت مواجه گردیده ولی ملک سلمان با شرارت بیشترسعی دارد بلکه بتواند فضای پیرامونی را مطابق امیال و آرزوهای خود تغییر دهد که هنوز هم راه بجایی نبرده است. اکنون فریاد اعتراض و مخالفت با آل سعود نه فقط از ملت‌ها و کشورهای منطقه که حتی از سازمان ملل و مراکز تصمیم‌گیری غرب و به ویژه آمریکا هم به گوش می‌رسد. کاملاً آشکار است که این به منزله مخالفت با اصل جنایات آل سعود نیست بلکه آنها نگران عواقب آن هستند که مبادا موقعیت خودشان دچار آسیب و زیان شود. در واقع همراهی با معترضین، از این دیدگاه به منزله نوعی موج سواری برای تبرئه و رفع اتهام از خود محسوب می‌شود که داغ ننگ همدستی با آل سعود را از پیشانی خود بزدایند تا از این پس شریک جرم آل سعود معرفی نشوند. این امر نشانگر آنست که حتی شرکای جرم آل سعود هم از آنها قطع امید کرده‌اند و مایلند حساب خود را از آنها جدا کنند که آل سعود در هیچ شرایطی در حد و اندازه‌ای نیست که بتواند در ۵ کشور عرب و در گوشه و کنار جهان در چنین مقیاسی، بدون حمایت غرب و به ویژه آمریکا عرض اندام کند و بتواند به عراق و سوریه هم نیروی زمینی اعزام نماید. عربستان به تعبیر «رابرت فیسک» تحلیل‌گر مشهور انگلیسی، حتی در یمن هم از پا افتاده و در جهنمی که خود به وجود آورده، ناتوان و سردرگم، دست و پا می‌زند.» 

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست