ترجمه محمد جواهرکلام
رمان نویسی در مصر
بعد از درگذشت جمال غیطانی و ادوار خرّاط
محمد جواهرکلام
•
جمال غیطانی همدم و یار نجیب محفوظ بود، و در آغاز کار ادبی اش بر گفته های علی الرّاعی ردیه تندی نوشت، چون این منتقد نوشته بود غیطانی متأثر از نجیب محفوظ است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۶ بهمن ۱٣۹۴ -
۵ فوريه ۲۰۱۶
از چهره¬های رمان¬نویسی معاصر مصر که اصولاً به «دوره محفوظ» معروف شده است، می¬توان به عبدالحکیم قاسم اشاره کرد که اخیراً به مرگی زودرس در گذشت؛ و بعد از او رمان¬نویسان دیگری چون محمد بساطی، خیری شلبی، و ابراهیم اصلان رخ در نقاب خاک کشیدند. بعد از اینها جمال غیطانی نیز ، بعد از اغمائی چند ماهه، و بعد از او ادوار خرّاط با مرگ خود خلأ بزرگی در این عرصه به جا گذاشتند. از این نسل اگر بهاء طاهر، صُنع الله ابراهیم و ابراهیم عبدالمجید (که عمرشان بیش باد) نبودند، شاید می¬توانستیم بگوئیم که مرحله¬ای از رمان¬نویسی در مصر، که قلب رمان¬نویسی عربی به شمار می¬آید رو به پایان است؛ ولی ترجیحاً می¬توان گفت که مرحله دهه شصت، و مشخصاً دوره رمان¬نویسی بعد از محفوظ، به پایان رسیده یا در آستانه پایان گرفتن است. درگذشت جمال غیطانی، یکی از برجستهترین چهره¬های این نسل، بی تردید اشاره دوری به پایان یافتن این عصر است.
«رمانِ بعد از محفوظ» در عین حال که هنوز وامدار میراث اوست، اما تنها رقابت و انشعاب را از او به ارث برده است. رمانِ «پَسامحفوظی» شورشی علیه اجتماعی¬گرائی محفوظ و اولویت دادن او به تاریخ و کشمکشهای طبقاتی و سیاسی بر مسائل فردی است. در برابر اینها نویسندگان دهه ۶۰ مصر افراد را به جای جامعه و طبقه گذاشتند، و برخلاف شبه مستندنویسی محفوظ، عرصه را بر تخیل و تفنن باز کردند. علاوه بر این نثرنویسی به سبک محفوظ را کنار نهادند و زبانی شعرگونه و اغلب نزدیک به محیط¬شان برگزیدند. عبدالحکیم قاسم و ادوار خرّاط بی مهابا به محفوظ تاختند که غیطانی پاسخشان داد، ولی ابراهیم اصلان، خیری شلبی، طاهر وطّار، و صُنع الله ابراهیم از اساس وارد این بحث نشدند. روشن است که رمان و رماننویسی در مصر مرحله جدیدی را آغاز کرده است. درگذشت غیطانی، چنانکه غیاب عبدالحکیم قاسم، ابراهیم اصلان و خیری شلبی، و البته حضور طاهر وطّار، صُنع الله ابراهیم و ابراهیم عبدالمجید مناسبتی فراهم آورده که از مرحله سپری شده تقدیر کنیم و آن را در در رده¬ای شایسته مقامش در تاریخ ادبیات مصر جای دهیم.
جمال غیطانی همدم و یار نجیب محفوظ بود، و در آغاز کار ادبی¬اش بر گفته¬های علی الرّاعی ردیه تندی نوشت، چون این منتقد نوشته بود غیطانی متأثر از نجیب محفوظ است. او در پاسخش گفت که تأثیر از نجیب محفوظ که رابطه دوستانه عمیقی او را به نویسنده پیش¬کسوت مصر پیوند می¬داد شُبهه¬ای در زندگی¬اش نیست که از آن باک داشته باشد؛ اما راه ورود او به جهان ادب راهی یگانه و بغایت خاص بود و با راه محفوظ فرق بسیار داشت. او برای ورود به رماننویسی معاصر از ادبیات کلاسیک عرب مدد گرفت. از رهگذر میراث کلاسیک، و ادبیات نزدیک به ¬توده و نثری که یادآور مرحله¬ای است که زبان فصیح عرب در حال رکود بود، و ادبیات بیشتر به زبان توده نزدیک بود. غیطانی از آثار ابن-اَیاس و عبدالرحمان جبرتی استفاده کرد. غیطانی نثری نوشت که هرکس می¬خواند، به الُفت او با رجال متصوفه و نهادینه کردن زبان آنها در رمانهایش و آزادیاش از قید و بندها و تخیل درخشانش پی می¬بَرَد. اما رمانهایش دو ویژگی ظاهراً متناقض دارند: یکی شیوه روائی، اخباری و شبه مردمی؛ و دیگری استفاده از آزادی در زبان و تخیل، غور در وجدان عمومی، و گشودگی روح، به شکلی همانند شادمانگی و شعرگونگی ــ و البته نیایش¬مانند. از این رهگذر غیطانی بر فردیتی خاص دست یافته که از نظر فردی و جهانی یگانه می¬نماید. سرزندگی و نشاط روحی در نثرش آشکار بود. با وجود همه اینها آزمون غیطانی در اساس تجربه¬ای در زبان بود؛ و به مدد استفاده از مباحث زبانی و تاریخی، از شطحیات صوفیانه، برانگیختگی روحی و حدیث نفس آنها بهره می¬برد.
جمال غیطانی نیز مانند نجیب محفوظ «حاره» [کوچه یا محل] را کانون رمان خود قرار داده بود ولی قاهره محفوظ کانونش کوچه و مردم بود؛ در حالی قاهره غیطانی اغلب قاهره دوران ممالیک ایوبی است که به امروز و دیروز تعلق ندارد: قاهره¬ای تاریخی، معمارگونه و مهندسی شده؛ قاهره¬ای پر از نقش و نگار و عمارتهایی چون مسجد و دروازه¬ه؛ قاهره¬ای فرو رفته در زمان. از این رو آثاری که غیطانی نوشته، همانند خود قاهره است: تو در تو؛ مشجّر؛ پر پیچ و خَم؛ و پر از نقش و نگار، با مهندسی قدیم و جدید، و دروازه¬های فراوان. برای همین است که رفتنش را می-توان به شکسته شدن مناره¬ای از مصر یا از پاشنه درآمدن درواز-ه¬ای در قاهره تعبیر کرد.
عباس بیضون؛ السفیر
|