خبرگان، در چه خبره اند؟
(شکل گیری و اندیشه) - بخش نخست
پرویز دستمالچی
•
در ایران "خبرگان"(صالحان)از بالا تا پائین در راس امور هستند و هرسه قوای کشور را به انحصار کامل خود درآورده اند و با ملت همچون کودک صغیر و نادان رفتار می کنند. این "صالحان" یا خبرگانی که مدعی نمایندگی از سوی"خدا" به روی زمین هستند، چه کسانی اند و در طول تاریخ اسلام و مذهب شیعه چگونه شکل گرفته اند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۵ بهمن ۱٣۹۴ -
۱۴ فوريه ۲۰۱۶
بخش نخست: شکلگیری و پیدایش*
"... (در ج.ا.ا.) بر اساس تلقی مکتبی، صالحان عهده دار حکومت و اداره کشور می گردند... و قانونگذاری که مبین ضابطه های مدیریت اجتماعی است بر مدار قرآن و ُسنت جریان می یابد. بنابراین نظارت دقیق و جدی از ناحیه اسلام شناسان عادل و پرهیزکار و متعهد(فقهای عادل) امری محتوم و ضروری است..."(مقدمه ق.ا.ج.ا.ا.).
در ایران "خبرگان"(صالحان)از بالا تا پائین در راس امور هستند و هرسه قوای کشور را به انحصار کامل خود درآورده اند و با ملت همچون کودک صغیر و نادان رفتار می کنند. آنها "صالحانی" هستند که بنابر ایمان و اعتقاد خود، پس از پیامبر محمد، و پس از دوازده امام، در زمان پنهانی امام دوازدهم، خود را جانشین او و نماینده "خدا" می دانند که باید مومنان را به سر منزل سعادت ابدی هدایت کنند، هر که خواست هدایت شود، چه خوب و نیکو، هر که نخواست با "زور".
این "صالحان" یا خبرگانی که مدعی نمایندگی از سوی"خدا" به روی زمین هستند، چه کسانی اند و در طول تاریخ اسلام و مذهب شیعه چگونه شکل گرفته اند؟
اسلام، بی شک، یکی از بزرگترین ادیان جهان است. تعداد مسلمانان، در سراسر دنیا، حدوداً، یک میلیارد و دویست میلیون نفرتخمین زده می شود. از این تعداد تقریباً حدود دویست میلیون نفر شیعه، و بقیه ُسنی مذهب اند.
اسلام، یعنی تمکین و تسلیم به خداوندِ یکتا و خواستهای او. دین اسلام در اوایل سده هفتم میلادی، در شبه جزیره عربستان شکل گرفت. محمد، پیامبر مسلمانان، از قبیله قریش، درسال ۵۷۰ میلادی، درشهرمکه بدنیا آمد. او پیش از تولد، پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، و در سن پنج سالگی مادرش، آمنه بنت وهب، را از دست داد. پس از آن، پدربزرگ، و سپس عموی او، سرپرستی او را به عهده گرفتند. بنابراعتقاد مسلمانان، جبرئیل در سال ۶۱۰ میلادی، یعنی در چهل سالگیِ محمد، در سه کیلومتری شمال شرقی شهر مدینه، در کوه حرا، بر محمد نازل شد و رسالت اش برای راهنمایی بشر را، از سوی خداوند، به او ابلاغ کرد. و از آن زمان به بعد، کلام الهی، به شکل وحی، در مدت بیش از بیست سال بر محمد نازل می شود. مجموعه این کلام، بعدها، یعنی دهها سال پس از مرگ پیامبر محمد، در قرآن جمع آوری می شود. محمد در سال ۶۲۲ میلادی مجبوربه ترک مکه و مهاجرت به مدینه می گردد. هجرت محمد از مکه به مدینه، ازیک سو حرکتی است در جهت جدائی محمد از خانواده و روابط و مناسبات با قبیله اش، واز سوی دیگر پیدایش اولین تشکل جماعت مسلمان، متشکل ازمهاجران(یاران محمد، که به همراه او از مکه به مدینه آمده بودند) و انصار (کسانیکه، در مدینه اسلام آوردند و به کمک مهاجران رفتند.) این تشکل نوین، که برفراز روابط خونی و قبیله ای، و بر اساس" ایمان مشترک"، و در پناه "خداوند یکتا" و رهبری محمد قرار داشت، اُمت اسلامی نام گرفت، که از درون آن، آرام آرام، حکومت اسلامی پا گرفت.
مسجد یعنی محل ُسجود. یعنی مکانی که مسلمانان در آنجا در برابر خدا زانو بر زمین می زنند، محل تجمع مسلمانان. زکات (مالیات بر درآمد) وصدقات (کمک آزادانه به مستمندان وفقرا) منابع مالی مسلمانان می شوند. و جهاد، یعنی نبردعلیه کافران، برای دفاع از اسلام، یا توسعه آن، وسیله ای برای بقا و گسترش نفوذ آن می گردد. با شکلگیری" اُمت اسلامی"، وحدتی میان دین، جامعه، فرد و حکومت بوجود می آید، و اُمت اسلامی نماد وحدت میان دین، جامعه و حکومت می شود. اُمت اسلامی " دارالاسلام" را تشکیل می دهد، و غیرمسلمانان" دارالحرب"، یعنی خانه جنگ را. در چنین نظام توحیدی، همه چیز ازعبادت تا طهارت، ازجنگ تا صلح، از مالیات تا ارث و...، همگی" مقدس" شدند. مجموعه این احکام وقوانین مقدس یا:
الف: قوانین الهی هستند که برمحمد نازل (وحی) و در کتاب مقدس، قرآن، جمع آوری شده اند. از نگاه مومنان این قوانین "حدود" الهی و در پی آن ابدی وازلی، یعنی جاودانه و جهانشمول هستند. خداوند خود در قرآن در باره غیرقابل تغییر بودن آنها، از جمله، چنین می گوید: "چگونه جز خدا داوری بجویم و اوست که این کتاب را جز بجزء به شما نازل کرده و کسانیکه کتابشان داده ایم دانند که قرآن بحق از پروردگار تو نازل شده، پس، بهیچوجه از دو دلان مبـاش و گفتـار پروردگار تو از روی راستی بـه انجام رسید، کلمات وی تغییرپذیر نیست که او شنوا و داناست... (۱) نیرنگ بد جز به صاحبش نرسد، مگر جز روش گذشتگان انتظاری دارند که هرگز روش خدا را تبدیل پذیر نخواهی یافت وهرگز روش خدا را تغییرپذیر نخواهی یافت..."(۲).
انسان حق هیچگونه دخل و تصرف یا تغییر در قوانین "الهی" را ندارد. زیرا آنها کلام الهی اند، و پس حقیقت مطلق و در نتیجه کاملترین کلام. آیت الله دستغیب شیرازی در اینباره در کتاب نبوت چنین می نویسد: "... آری، قرآن مجید تنها کتاب آسمانی است که می توان ادعا کرد الفاظش عین وحی است وگرنه تورات و انجیل صحف و زبور چنین نیست. هرچند تورات و انجیل اصیل، وحی الهی بود اما اولاً بر سبیل اعجاز نبوده و برای بیان احکام و نقل داستانهای گذشته یا آینده بوده است. ثانیاً تورات و انجیل فعلی که به عنوان عهد عتیق وعهد جدید در اختیار است، هیچکس ادعا نکرده که عین الفاظ وحی می باشد بلکه چندین مرتبه تحول پیدا شده و توسط افراد آنچه شنیده بودند ثبت گردیده است.هم اکنون از میان انجیل متعدد چهار انجیل مشهور متداول است که هر کدام طوری است جداگانه. تنها قرآن مجید است که الفاظش عین وحی بوده و یکسان است. بعلاوه جهت نزول بنحو اعجاز یعنی خودش معجزه است آن هم از جهات متعدد که به بعضی از آنها اشاره گردیده..." (۳).
و واقعبت این است که قرآن دهها سال پس از وفات محمد جمع آوری و تنظیم می شود و مجموعاً دارای ۱۱۴ سوره های کوتاه و بلند است. سوره ها در قرآن نه بر اساس زمان نزول، بل به ترتیب بلندی و کوتاهی شان تنظیم شده اند. قرآن به زبان عربی است و بنابر نظر مسلمانان دارای زیباترین و کامل ترین و شیواترین سبک است. بگونه ای که هیچ کس توان بیان چنین زبان شیوایی را ندارد. و مومنان مسلمان این امر را دلیلی بر خدائی، یعنی فوق انسانی بودن قرآن، می دانند. بنابر قرآن، محمد آخرین فرستاده خداست. قرآن، علاوه بر دستورالعملهای عبادی و مذهبی، در بر گیرنده احکام و دستورات و قوانین دقیق در زمینه های گوناگون اجتماعی (مانند قوانین ارث)، اقتصادی(خمس و زکات...)، خانوادگی(ازدواج و طلاق) و... است.
ب: براساس ُسنت های محمد، یعنی راه و روش زندگی، یا پندار و گفتار او، احکام و موازینی"مقدس" بنا شده اند. اما، اعتبار این قوانین(سنت محمد) تنها در مواردی است که در باره آنها در قرآن دستورالعملی(روشن) وجود نداشته باشد. بنابر نظر مجموعه علمای اسلام و اُمت اسلامی، حضرت محمد پاک و معصوم و به دور از هرگونه اشتباه و گناه است و(به عنوان مثال) آیت اله دستغیب شیرازی دراین باره چنین می نویسد: "... از جمله شرایط پیغمبری این است که از سهو و اشتباه در امان باشد. اگر پیغمبر وهمچنین امامان معصوم سهو و اشتباه کنند چطور می شود بفرمایشات آنان اعتماد کرد. نسبت به هرسخن احتمال داده می شود سهو کرده است آنگاه از پیرویش در تردید واقع می شود. لذا گوییم به حکم عقل سهو و خطا و اشتباه با مقام نبوت و امامت منافات دارد. معصوم یعنی کسی که محفوظ از این امور است علاوه براینکه گناه چه کبیره و چه صغیره از او سر نمی زند از خطا و اشتباه و سهو نیز در امان است..." (۴).
در نتیجه، رفتار، گفتار و کردار محمد، به عنوان زندگیِ نمونهِ موردِ نظرِ خداوند، یعنی رفتاری عاری از نقص، که می بایستی مدل زندگی اُمت اسلامی باشد، مورد پذیرش تمام مسلمانان جهان است. بنابراین، پس از قرآن، پندار، گفتار و کردار، سیره و حدیث، محمد معتبرترین منبع دانش و موازین اسلامی است که به آن ُسنت پیامبر، یا ُسنت می گویند: به دلیل اهمیت ُسنت، مجموعه اخبار مربوط به زندگی محمد توسط علمای اسلام جمع آوری شده است که به آن حدیث گفته می شود. مجموع علمای اسلام بر این عقیده اند که برای شناخت و فهم کلام الهی در قرآن باید ابتداء به شناخت ُسنت محمد دست یافت و بدون این امر( شناخت دقیق زندگی، پندار، گفتار و کردار محمد)، امکان پی بردن به اساس آیه های قرآنی بسیار سخت یا حتا غیرممکن خواهد بود.
شکل گیری مذهب شیعه دوازده امامی(پیروان علی و خانواده او)
پیامبر محمد در سال ۶۳۲ میلادی فوت می کند. پس از وفات محمد، بر سر جانشینی او اختلاف می شود. بنابر گزارشات و روایات، اُمت اسلامی، در آن زمان، ابوبکر را به عنوان جانشین محمد انتخاب می کند. ابوبکر، پیش از مرگ، عمُر را جانشین خود می کند. پس از عمُر، عثمان از جانب یک هیئت ۶ نفره به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب می گردد. شیعیان این انتخاب، انتصاب و جانشینی را قبول ندارند و معتقدند که امر پیشوایی(امامت) اُمت اسلامی پس از مرگ محمد از آن علی است. آنها در این زمینه به دومهم استناد می کنند:
۱- به قرآن، یعنی به سوره مائده، آیه ۵۵، و در آنجا چنین آمده است: " یار شما فقط خداست و پیغمبر او و کسانی که ایمان دارند و کسانی که بر نماز(مداومت) کنند و در آن حال که رکوع می گزارند، زکات دهند."
۲- به غدیر ُخم: شیعیان معتقدند که محمد پیش از مرگ، در غدیر ُخم، در حضور اُمت حاضر در آن جمع، علی، یعنی پسرعمو و دامادش را به جانشینی خود انتخاب کرده است.
شیعیان دراین مورد، ازجمله، به نوشته تاریخ نویس عرب، محمدبن الیعقوبی استناد می کنند که حدود ۲۵ سال پس از فوت محمد در باره حادثه غدیر ُخم چنین می نویسد: "... حضرت محمد پس از آخرین سفرش به حج، در تاریخ هجدهم ماه حج، شبانه ازمکه بطرف مدینه حرکت می کند. هنگامی که به غدیر ُخم می رسد، براو وحی نازل می شود ولذا توقف می کند. محمد سپس دست علی ابن ابوطالب را دردست خود می گیردو رو بطرف همراهانش می گوید: ای مومنین، آیا مرا بیش از جان خود دوست دارید؟ وهمراهان او پاسخ می دهند: ای پیامبرخدا، ارزش تو برای ما، بیش از ارزش جان ماست. و سپس محمد رو به آنها می گوید: کسی که مرا مولای خود می شناسد، علی را نیز به عنوان مولا وسرور خود خواهد پذیرفت..."(۵).
علاوه براستناد به قرآن و حادثه غدیر ُخم، شیعیان معتقدند که پیشوایان اُمت مسلمان، پس از حضرت محمد، باید از افرادی باشند که از خون و خانواده و اصل و نسب محمد هستند. شیعیان، بر خلاف اهل سنت، معتقد نیستند که با مرگ محمد، امر وحی و ارتباط با خداوند برای همیشه پایان می یابد، و در نتیجه، به خواست الهی و مقدورات او تنها از راه قرآن و سنت پیامبرمحمد می توان دست یافت. شیعیان معتقدند امامانی که از اصل و نسب پیامبر، از راه داماد او، حضرت علی، می باشند، دارای رابطه ای مستقیم با خدا هستند ومی توانند به خواست الهی پی ببرند. به این دلیل، بنابر اعتقاد شیعیان، پندار، گفتار و کردار، یعنی راه و روش زندگی امامان نیز، پس از قرآن و سنت محمد، منبعی برای دست یابی به خواست الهی وعلم و دانش اسلامی است.
علی فرزند ابوطالب، عموی محمد، است که در ده سالگی به محمد ایمان می آورد. او اولین فرد مسلمان و تنها کسی است که قبل از گرایش به اسلام، دارای دین دیگری نبوده است. علی ابن ابوطالب، ُملقب به مرتضی یا امیر(فرمانده، سرور- امر کننده) مومنان است. او با فاطمه، دختر پیامبر، ازدواج می کند. علی به هنگام فوت محمد ۳۵ سال داشت. او پس ازعثمان، در سال ۶۵۶ میلادی، به خلافت می رسد و به مدت ۵ سال بر مسلمانان حکومت می کند. این پنج سال، به علاوه پندار، گفتار و کردار علی ابن ابی طالب، در یک کلام، راه و روش زندگی شخصی او، به اضافه سیاستهای او در امر اداره جامعه مسلمانان، برای شیعیان نمونه ای(الگوئی- مدلی) از یک حکومت واقعی اسلامی است. خطبه ها، سخنان و نامه های علی بن ابوطالب در یک مجموعه شش جلدی، تحت عنوان نهج البلاغه، جمع آوری شده اند که راهنمای کردار و گفتار شیعیان، پس از سنت محمد، می باشند.
علی در ۲۱ رمضان سال ۶۶۱ میلادی بدست ابن ُملجم، یکی از خارجیان(خوارج)، کشته می شود. شخصیت علی مورد پذیرش اهل سنت نیز بوده وهست. پس از کشته شدن علی ابن ابوطالب، حسن فرزند ارشد علی(متولد ۶۲۴ میلادی)، از حق خود برای خلافت، به نفع معاویه، چشم پوشی می کند. او، به اعتقاد شیعیان، در سال ۶۶۹ میلادی، به فرمان معاویه مسموم و به این ترتیب کشته می شود. پس از او امام حسین(متولد ۶۲۹ میلادی در مدینه) جانشین برادرش می شود. امام حسین، برخلاف برادرش حسن، حاضر به بیعت با معاویه نیست. اختلافات امام حسین با خلفای بنی امیه همچنان ادامه می یابد و بالا می گیرد تا در تاریخ دوم محرم سال ۶۱هجری قمری، ۶۸۰ میلادی، حسین ابن علی به منظور نبرد با نیروهای طرفدار خلفای بنی امیه در صحرای کربلا چادر می زند. حسین ابن علی که حاضر به سازش با خلفای بنی امیه برایِ خلافت نبود، در دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری، برابر با دهم اکتبر سال ۶۸۰ میلادی، در یک نبرد نابرابر، همراه ۷۲ تن از یارانش کشته می شوند. در این نبرد، علی اکبر، پسر بزرگ حسین، حضرت عباس، برادر ناتنی او، و دیگران همه کشته می شوند. علی ابن حسین(امام چهارم شیعیان) یکی از معدود افراد خانواده او است که از این مهلکه جان سالم به در می برد و می تواند به همراه خواهرش زینب فرار کند. شیعیان کشته شدن حسین ابن ابوطالب و ۷۲ تن از یارانش را نماد شهادت در راه دست یافتن به حکومت حق و حقیقت وعدل الهی می دانند. از نظر شیعیان، حسین "سرور" شهدا است.
امرامامتِ اُمت مسلمانِ شیعه، پس از شهادت حسین ابن علی، از راه فرزندان آنها، یعنی امامان زین العابدین، امام محمد باقر، امام جعفرصادق، امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمد جواد(تقی)، امام علی نقی، امام حسن عسکری ادامه پیدا می کند تا نوبت به امام دوازدهم می رسد. بنابر روایات شیعیان، امام دوازدهم، ملقب به صاحب زمان، امامِ غائب، امام محمدالمهدی و...، در پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ هجری،۳۰ آگوست ۸۶۹ میلادی متولد می شود و در تاریخ چهارم شوال سال ۲۶۰ هجری قمری، برابر با ۲۴ ژوئیه ۸۷۴ میلادی، وارد دوره غیبت صغرا(کوچک، کوتاه) می گردد. این غیبت تا سال ۹۴۱ میلادی ادامه می یابد و از آن زمان به بعد، او وارد دوران غیبت کبرا(بزرگ،) می گردد که هنوز نیز ادامه دارد. بنابر اعتقاد شیعیان دوازده امامی، امام دوازدهم هنوز زنده است وهمه جا حظور دارد، اما از نگاهها پنهان است. و بنابر روایتی از حضرت محمد، عده ای معتقدند روزی که او خود مصلحت بداند، به منظور بر قراری حکومت عدل اسلامی، دوباره ظهور خواهد کرد.
پس ازغیبت امام دوازدهم، برای شیعیانِ دوازده امامی این پرسش پیش آمد که در زمان غیبت آن حضرت، امر پیشوایی و امامتِ اُمتِ شیعه را چه کسی باید برعهده بگیرد؟ این مشکل ابتداء چنین حل شد که امام مهدی، پیش ازغیبت صغرا، یک نفر را به عنوان جانشین، وکیل یا نایب خود انتخاب کرده بود و او رابط میان امام دوازدهم و اُمت مسلمان شیعه بود. این امرهمچنان ادامه داشت تا وکیل چهارم، ابوالحسن علی بن محمد سمری در سال ۹۴۰ میلادی، بدون تعیین جانشین، فوت می کند. پس از فوت وکیل چهارم، مسئله پیشوائی و رهبری اُمت شیعه دوباره مطرح می شود. در ارتباط با حل این مهم است که در مذهب شیعه دوازده امامی مکاتب گوناگونی شکل می گیرند، از جمله مکتب اصولی که از درون آن "صالحان"(خبرگان) یا مراجع تقلید بوجود می آید که یک شاخه آن ولایت فقیهیان شدند.
شیعیان دارای مذاهب و مکاتب متفاوتی هستند از خارجیان(خوارج) که اولین گروه از پیروان علی هستند که از شیعیان نیز جدا می شوند(۶۵۷ میلادی) و در جنگ سفین به مخالفت با علی و تصمیم او می پردازند و اردوگاه او را ترک می کنند (خوارج - خارج شوندگان). علی آنها را به شدت سرکوب می کند. ابن ملجم، یکی از خارجیان، به منظور انتقام از سرکوب خوارج به دست علی، در۲۱ رمضان ۶۶۱ میلادی، علی را با ضرب شمشیر از پای در می آورد. خارجیان عمدتاً به قرآن و احکام آن استناد می کنند. به نظر آنها پیروان شاخه های دیگر اسلام، از اهل سنت تا شیعیان همه خائن، مشرک و واجب القتل اند. این انشعابات، از پنج امامیان تا هفت و سپس دوازده امامیان و انشعابات درونی آنها همچنان ادامه می یابد تا سرانجام شیعیان دوزاده امامی و معتقد به پنهانی امام دوازدهم شکل می گیرد که موضوع این نوشته "صالحان"(خبرگان) شکل گرفته از درون یکی از شاخه های مذهب دوازده امامی است. تا اینجا هنوز از "صالحان" یا خبرگان اثر و خبری نیست.
برای پاسخ به مشکل "امامت" در زمان پنهانی امام دوازدهم، بخشی از روحانیان شیعه، با نگاه به راه و روش و سنت اکثر امامان، کناره گیری از سیاست و امور حکومت را توصیه می کنند و معتقداند که مومنان باید در انتظار برای فرارسیدن زمان موعود باشند تا خود حضرت بیاید و حکومت عدل الهی را برقرار سازد ، که این امر درعمل به معنای پذیرش جدایی دین از حکومت است. از جمله این مکاتب اخباریان و شیخیان هستند. مکتب شیخیسم تقسیم اُمت اسلامی به مقلد و مرجع تقلید را رد می کند. زیرا، به عقیده آنها، هر انسان عاقل و بالغ خود توانایی اجتهاد خواهد داشت. این مکتب، هیچ رهبر، پیشوا یا "صالحی"را، پس ازغیبت محمدالمهدی نمی پذیرد. روحانیان پیرو این مکتب از ثمره کار و تلاش خود زندگی می کنند و دریافت سهم امام (خمس) را امری نادرست می دانند.
مکتب دیگر، اخباری است. این مکتب نیز مانند شیخیسم، تقسیم امت به مقلد و مرجع تقلید یا اجتهاد را نمی پذیرد و به عنوان منابع حقوقی فقهی تنها تابع قرآن و سنت و اخبار مربوط به پیامبر محمد است. اجماع نیز از سوی این مکتب رد می شود. بنابر نظر اخباریان، پیروی از امام زمان، امری شخصی است و می بایست صرفاً میان هر فرد مسلمان و امام زمان، بدون وساطت مجتهدان(صالحان، خبرگان) انجام پذیرد.
در برابر این روحانیان، بخش دیگری وجود داشتند(و دارند) که معتقداند علمای شیعه اسلام وظیفه دارند، به عنوان ادامه دهندگان راه امام زمان، در تمامی امور و از جمله اداره امورعمومی جامعه(حکومت) دخالت کنند و از این راه شرایط را برای ظهور امام زمان فراهم آورند. از جمله این مکاتب، مکتب اصولی است که بر سایر مکاتب غلبه می کند. بنابر نظر اصولیان، پس از غیبت امام دوازدهم، عالم ترین وعادل ترین فقیه زمان باید به عنوان"مرجع تقلید" اُمت اسلامی انتخاب شود و در زمان غیبت بالاترین و معتبرترین مرجع پاسخگویی به امور دنیوی و دینی مسلمانان خواهد بود. او حق فتوا خواهد داشت.
اجتهاد، یا تئوری تقسیم امت مسلمان به مقلد و مرجع تقلید، برای اولین بار توسط آقا محمد باقر بهبهانی(از پایه گزاران مکتب اصولی) طرح و تنظیم شد(۱۸۰۳-۱۶۷۳ میلادی). اما درعمل، نه یک مرجع تقلید، بل مراجع بسیاری بوجود آمدند. بنابرنظر بهبهانی:
۱- شیعیان باید یک روحانی عالم به علوم زمان، فقه، عادل، پاک و... ، رابه عنوان رهبر مذهبی خود انتخاب کنند.
۲- این روحانی، مرجع تقلید یا مجتهد، حق فتوا، یعنی حق قضاوت در تعیین تطابق یا عدم تطابق امور گوناگون با شریعت اسلام را خواهد داشت.
۳- بنابر نظریه بهبهانی، تنها یک مجتهد لازم است و با پیروی از سنت امامان تنها فتوای مجتهد زنده اعتبار دارد.
۴- حتا پادشاهان نیز باید در اداره امور کشور از مجتهد پیروی کنند، زیرا:
الف- حکومت از آن امام محمدالمهدی است و ب- چون این مجتهد جانشین او است در نتیجه نباید دستش به خون آغشته گردد. اما، در عمل، برخلاف نظریه بهبهانی، نه یک مجتهد، بل مراجع اجتهاد، نه یک مرجع تقلید، بل مراجع تقلید گوناگون بوجود آمدند که میزان اعتبارهر یک از آنها بستگی به تعداد مقلدان، موقعیت اجتماعی و اقتصادی، موضع گیریهای سیاسی، میزان اطلاع از علوم و شریعت و...، دارد. پس از پیدایش مراجع تقلید و پیروزی مکتب اصولی بر سایر مکاتب در ایران و حتا سرکوبی آنها، دوباره، اما اینبار میان علمای مکتب اصولی، بحث در باره وظایف علما و فقها در زمان غیبت امام محمدالمهدی در گرفت که از درون آن عمد تاً سه نظریه بیرون آمد:
۱- عدم دخالت در امورسیاسی و حکومت و پرداختن به امورمعنوی تا ظهورامام(سیاست صبر، سکوت وانتظار).
۲- مشروعه خواهان، یعنی محدود کردن حکومت شاه از راه یک قانون اساسی، با مشروعیت دینی و تحت کنترل مجتهدان. شاه باید عامل اجرایی مجتهدان باشد، زیرا مجتهدان پاک اند و دست آنها نباید به خون آلوده گردد.
۳- ولایت فقیه، یعنی تشکیل حکومت اسلامی با قوانین اسلامی، و حکومت فقها به عنوان جانشینان امام و"طاغوتی" دانستن (غیر شرعی، ناحق) هرحکومتی به غیر از حکومت ُفقها و مجتهدان.
حجت الاسلام دکترمهدی حائری درباره شکلگیری مکتب اصولی و امر اجتهاد چنین می نویسند:
"... مرجعیت به سبک امروزی و متداول بین علماء و حوزه های علمیه، در مذهب تشیع سابقه طولانی ندارد و این مقوله از ابدعات اواخر دوران قاجار و پس از نهضت مشروطیت است. همچنین لقب وعنوان آیت الله پس از انقلاب مشروطه به مجتهدین طراز اول داده شده است. از زمان در گذشت پیامبر(ص)بنیانگزار اسلام که دوران استمرار امامت در مکتب تشیع می باشد، شیعیان از امامان خود پیروی می کردند و مستقیماً مسائل و مشکلات خود را از ائمه سئوال می کردند. در این دوران چهار صد ساله اثری از مرجعیت تقلید و نماینده امام و ولایت فقیه دیده نمی شود و اصلاً شیعیان قریب به چهار صد سال دیرتر از اهل سنت به اجتهاد دست یافتند زیرا که در این دوران امام معصوم حضور داشت و از دیدگاه شیعیان امام(ع) همان نص معتبر شرعی می باشد که اجتهاد در مقابل نص باطل می باشد و چنین اجتهادی اگر چه از روی واقع باشد فاقد ارزش و آثار شرعی می باشد.
مردم درعصر امامان(ع) میتوانستند مشکل شرعی خود را از امام سئوال کنند یا از کسانیکه با امام در رابطه بودند و به این ترتیب درعصرغیبت صغرا(از سال ۲۶۰ تا ۳۲۹ هـ. ق) مردم توسط چهار نایب امام متوالیا مشکلات خود را می پرسیدند و آن چهار نایب که به نواب اربعه مشهورند بترتیب عبارت از ۱- عثمان بن سعید عمری اسدی روغن فروش و وکیل امام هادی وامام عسکری و امام زمان متوفی بسال(۲۶۴هـ. ق. بغداد) ۲- ابو جعفر محمدبن عثمان بن سعید عمری الاسدی متوفی بسال(۳۰۵ هـ. ق. بغداد) ایشان فرزند شخص فوق الذکرمی باشد که قریب به نیم قرن وکیل و سفیر حضرت حجت بود. ۳- ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی یکی از خاندان بزرگ و معروف ایرانی(متوفی سال ۳۲۶ هـ. ق. بغداد). ۴- ابولحسن علی بن محمد سمری متوفی به سال (۳۲۹ هـ. ق. بغداد).
پس از فوت آخرین نائب یا سفیر امام دوازدهم باب نیابت بسته شد و طبق ایدئولوژی شیعه هیچکس حق ندارد خود را نائب الامام معرفی کند، اگر فقیه و مجتهدی ادعا کند که نایب تام و خاص آن حضرت است و با او در ارتباط می باشد و یا او را می بیند و یا با او تماس دارد چنین فرد و شخصی طبق روایات شیعه کاذب و دروغگو است و مستحق حد شرعی است.( و این خود بزرگترین دلیل برعدم ولایت فقیه می باشد که سردمداران ایران ادعای آن را دارند. کسی نیست که از این بیسوادهای بی دین سئوال کند اگر قرار بود امام نایب و نماینده داشته باشد پس چرا باب نیابت را بستند. برای امام(عج) چه ضرر داشت که در هرعصری یکی از پاکترین و اعلمترین مجتهدین و فقها را به مردم معرفی کند و او را نماینده ونایب خود بگمارد). اگرچه ائمه ما در طول حیات خود شاگردانی مجتهد تربیت کردند اما هیچ کدامشان ادعای نایب الامامی و ولایت مطلقه فقیه و مرجعیت تقلید را نداشته اند و آنها همواره در نوشتار و گفتار به نقل قول یکی از امامان اکتفا می کردند و افکار و اندیشه ائمه را در اقصاء نقاط ترویج و نشر می کردند.
از تاریخ تشیع چنین استناد می شود که شیعیان ایران تا عصر مشروطیت از یک مرجع تقلید پیروی نمی کردند و مرجعیت تا این عصر قبیله ای طائفه ای و منطقه ای بود. یعنی مردم هر دیار پیرو مجتهد همان دیار بودند و چه بسا شیعیان ایران از وجود فقها و مجتهدین بزرگی همچون شیخ مفید(متوفی ۴۱۳ هـ. ق.) وسید مرتضی متوفی(۴۳۶ ت. ق.) و شیخ ابی جعفرمحمدبن حسن طوسی(متوفی ۴۶۰ هـ. ق.) و یا محقق حلی متوفی (۷۲۶ هـ. ق.) و فقهای دیگرعرب زبان اطلاعی نداشتند و از آنان تقلید و پیروی نمی کردند..." (۶).
پژوهشگر آمریکایی نیکی. ر. کدی در باره شکلگیری مکتب اصولی(از جمله) چنین می نویسد: "... از اوایل قرن نوزدهم، پس از یک دوره تحول طولانی علمای پیرو مکتب اصولی(اصولیان)یا مجتهدان بر پیروان مکتب اخباری (اخباریان) فائق آمدند. اخباریان مدعی بودند که هر فرد مسلمان معتقد، خود توانمند به درک و فهم قرآن و سنت (اخبار) پیامبر و ائمه است و نیازی به تبعیت و تقلید از مجتهدان که مدعی حق انحصاری اجتهاد هستند، ندارد. در مقابل، علمای اصولی مدعی هستند گرچه مبانی اعتقادی در قرآن و سنت آمده است، اما نیاز به حضور مجتهدان اعلم، به منظور بیان و تفسیر اصول اعتقادی مذکور برای مسلمانان، ضرورتی است انکار ناپذیر. با گسترش و تکامل دیدگاه و خط مشی اصولیان، بویژه در زمان شیخ مرتضی انصاری، بزرگترین مرجع تقلید نیمه قرن نوزدهم، هرفرد مسلمان موظف بود تا از یک مجتهد زنده تقلید نماید وهرگاه مجتهدی طراز اول و اعلم حضورمی داشت، احکام، دستورات و فتاوی او بر دیگر مجتهدان برتری داشت. علمای اصولی، نسبت به علمای اهل سنت نیز موضع قدرتمندتری داشتند. مجتهدان دارای صلاحیت لازم برای بیانِ خواستِ(اراده) امام معصوم دوازدهم، یعنی امام غائب، هستند، گرچه معصوم نیستند..." (۷). و به این ترتیب صالحان یا خبرگان(فقها و مجتهدان) امروز تاریخا شکل گرفتند. آنها که اکنون حاکم بر یک ملت شده اند، چه می گویند و چه می اندیشند؟ (بخش دوم: اندیشه های "خبرگان").
منابع و پانویسها:
۱- قرآن مجید، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، نوروز ۱۳۵۴، برگ ۸۵، سوره ۶، آیه های۵ و ۱۱ ۱۱۶
۲- همانجا، سوره فاطر (۳۵)، آیه ۴۳
۳- نبوت، آیت الله دستغیب شیرازی، انتشارات صبا، آبان ۱۳۶۱، ص ۲۰۹
۴- - همانجا، برگ۵۶
۵- جمهوری اسلامی و شیعیان، گِرهارد کِنسل َمن، انتشارات ُگلد َمن، سال ۱۹۷۹، برگ ۲۴
۶- حجت الاسلام دکتر مهدی حائری، نیمروز، شماره ۲۶۲، برگ ۲۳
۷- بررسی تطبیقی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، نیکی ر. کِدی، مترجم حسینعلی نوروزی، ایران فردا شماره ۱۲
* با نگاه به کتابهای زیر:
1- IRI, Ebert/Fürtig/Müller/hrsg. Günter, Barthel/Köln, 1987
2- Die Islamische Republik u. die Schiiten/ Gerhard Konzelmann/München 1979
3- Mohammeds Erben/Klus Schulz, Dieter Vobach, München 1994
4- Der Verborgene Imam/Yann Richard / Berlin 1983
5- Der Schiitische Islam/Heinz Halm/ München/ Beck 1994
تماس با نویسنده: Dastmalchip@gmail.com
|