به پیشواز بهار، با عبور از هفت اسفند؟ - جواد رضایی میرقاید
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣ اسفند ۱٣۹۴ -
۲۲ فوريه ۲۰۱۶
بهار خواهد آمد، همه میدانیم زمستان سپری خواهد شد و جوشش جوانه ها از دل زمستان برای شکفتن در بهار به تکاپو خواهد افتاد. اما کی و کجا؟
چهار دهه از جوشش جوانه ها در دل بهمن می گذرد، اما از شکفتن ها خبری نیست. نکند بهار بیست اش گرو ۱۹ بهمن دگر است؟
آری بهار طبیعت فراخواهد رسید و گردش روزگار تداوم خواهد داشت آنچه نصیب ما خواهد گشت گذر عمر است و کلی رویای های شیرین از دوران تلخ، رنجی انبوه از بهار به یغما رفته، شکوفه هایی که هرگز نشکفت!
براستی تعریف ما از بهار چیست؟
آیا نسیمی است که گاه و بیگاه ما را نوازش خواهد داد و سرانجام بر ما سیلی خواهد نواخت!
آیا بهار در شادمانی و شاد زیستن نزد ما تجلی خواهد یافت یا همچون رویای کودکانه در پیری سراغمان را خواهد گرفت تا مشغله تنهائیمان باشد!
یقینا که نطفه بهار در دل زمستان بسته خواهد شد آما نه برای ماندگاری آن بلکه برای رهایی از آن، برای پدیداری هزاران جلوه رنگین، برای شگفتن غنچه بر جوانه ها، وقتی زمزمه جویبار روان گشت و سیراب نمود دشت و دل و خاک را.
بهار نزد ما همچون تغییری ماندگار و تداوم تغییر است آنجا که زندگی از رخوت تکرارها گذر کند. بهار نزد ما می تواند نمودار میانگین طول عمری باشد که براحتی از ۹۰ گذر کند نه اینکه "دختر رحمان با یک تب دو ساعته جان دهد"!
بهار میتواند پیام آور نسیم مستانه در دشت آرزو باشد تا گرگ صفتان این دیار نزد «شنگول، منگول و حبه انگور» در نقش «بزبز قندی» ظاهر نشوند!
با این اوصاف آیا بهار خواهد آمد، آیا توصیف ما از بهار همان اصلاح و تغییری است که آقا گرگه سر می دهد یا بزبز قندی می پندارد؟
آیا باید دست روی دست گذاشت و به نسلهای بعد گفت: بزک نمیر بهار میاد!
تعریف واژه ها
فارغ از اینکه هرکدام از افراد پیگیر امور سیاسی رویدادهای کشور را چگونه تفسیر و ارزیابی می نمایند اما هرکدام از کلمات و مفاهیم سیاسی تعاریف و بار سیاسی خود را دارند که صحیح آن است که این لغات و اصطلاحات در جای مناسب خود بکار گرفته شوند.
هر فرد و جناحی در حکومت و یا خارج از آن به راه و روشی اعتقاد داشته و مطابق آن سیاست ورزی می نماید. راه و روش هرکدام از ما در برنامه، اساسنامه و رفتارما تجلی خواهد یافت. هرچند ممکن است بتوان عده ای را یافت که عملکرد آنها خلاف گفتار و مستندات آنها باشد.
امروزه بسیاری را می توان در حکومت و یا خارج از آن مشاهده کرد که خود و یا دیگری را به القابی آذین نموده اند که ماهیتنا تشابه ای با آن ندارند. در آشفته بازار سیاسی ایران می توان کسانی را یافت که خود و یا دیگری را اصلاح طلب، تحول خواه و یا نماد تغییر معرفی کرده و به چنین القابی آذین می نمایند!
چنانچه بطور مشخص به رفتار و عملکرد گذشته و حال این دسته از افراد نگریسته شود نه تنها با واژه های بکار گرفته شده سنخیتی نداشته بلکه نمی توان مستندات و تعاریف مشخص و مدونی از آنها یافت تا دیگران بتوانند صحتی بر گفته های آنها بگذارند. این شیوه استفاده از القاب بیشتر بدرد کسانی خواهد خورد که بخواهند از بار ارزشی لغات و القاب فوق بطور فرصت طلبانه بهره برند و مردم را همچون توده های عوام و ناآگاه بدنبال خود کشند.
کسانیکه معتقدند در درون حکومت اسلامی فرد و جناحی وجود دارد که بتوان آنرا اصلاح طلب و تحول خواه نامید باید در وحله اول تعریفی از اصلاح و اصلاح طلبی ارائه دهند و بعد بفرمایند این اصلاح طلبان در کجا تعاریف خود را از اصلاح طلبی ارائه دادند، عملکرد و راه رسیدن آنها بدان در گذشته چه بوده و هم اکنون چگونه آنرا ترسیم می کنند.
چنین افرادی که سعی دارند دیدگاه مردم را نسبت به رژیم و یا بخشی از آن عوض نموده اما معیارهای ارزشی و اصلاحی خود را ارائه نمی دهند جزیی از بازی خوردگان دستگاه تبلیغاتی رژیم و یا بخشی از آن و در نهایت می توان آنها را پوزیسیون منتقد حکومت اسلامی قلمداد کرد.
چالش انتخابات
شعار میزان رای ملت است در حکومت جمهوری اسلامی به همان میزان مضحک است که خمینی بار دیگر گفته بود: کمونیستها نیز مجازند فعالیت داشته باشند!
شاید نتوان بر معمار دوران طلایی امام ایراد گرفت اما مضحک و خنده آور این است عده ای افتخارشان این بوده که در ابتدای انقلاب بدلیل عدم شناخت از محتوی حکومت آینده در نمایش رفراندوم رژیم شرکت نکردند هم اکنون که دل و روده نظام با کثافت حاصله نزد انظار بیرون ریخته دل به تغییر مرداری بسته اند که با خوابهایشان تعبیر یابد!
برکسی پوشیده نیست که جناحهای حکومتی برای سهم بری بیشتر از غارت همیشه برای کسب قدرت در رقابت و چالش بوده اند. انتخابات اسم رمزی است که به این جدالهای درون حکومتی ظاهری دمکراتیک و مدرن می بخشد. تا زمانیکه قواعد بازی از جانب بازیگران این نمایش رعایت شود حکم رقابتی آزاد و منصفانه را برای خودیهای نظام و خیمه ولایت خواهد داشت.
آرای مردم و مخالفین حکومت تنها موقعی اعتبار خواهد داشت که بتواند به نظام مشروعیت بخشیده و مورد استفاده ابزاری قرار گیرد. چنانچه فرد و جناحی بخواهد خارج از اصول کلی نظام در این نمایش نقش آفرین گردد بر آن همان خواهد رفت که تا بیش از آن همه احزاب اپوزیسیون بهمراه افرادی همچون مرحرم بازرگان و آقایان بنی صدر، منتظری، کروبی، موسوی و خانم رهنورد شاهدش بوده اند.
بازی در نمایشهای انتخاباتی رژیم تحت نام دفاع از انقلاب در مقابل سلطنت، از خط امام در مقابل لیبرالها و انجمن حجتیه، از خط امام در مقابل کارگزاران سازندگی، اصلاح طلبان در مقابل اکبر شاه، اصلاح طلب و اصول گرا، اصلاح طلب اصول گرا در مقابل اصول گرا، اعتدال گرا در مقابل اصول گرایان و دلواپسان، بازی بین بد و بدتر، و دفاع از سگ زرد در مقابل شغال سالهاست که توجیه گر عده ای از سیاست بازان و بازی خوردگان عرصه نمایشهای انتخاباتی رژیم جنایتکار اسلامی در ایران شده است!
متاسفانه این توجیه هات از اوایل انقلاب تولید و تعدادی از جریانهای سیاسی را بهمراه خود کشاند و در نهایت قربانی این سیاست فاجعه آمیز و بی خردانه خود نمود و سرانجام به بی اعتباری آنها ختم شد و در مقطعی آنها را به حمایت و همکاری امنیتی با حکومت کشاند. روشی که شرط پایانی بر آن حاکم نیست و زینت بخش محفل حاکمان در هر دوره ای می تواند باشد.
ناخدای بی خدایان
عده ای از فعالان سیاسی خارج از حکومت نه تنها به این درک نرسیده اند که حکومت اسلامی دارای هیچگونه ظرفیت و امکان اصلاح نیست بلکه بخشی از آنرا اصلاح طلب می نامند. این طیف که خود از حقوق سیاسی و انسانی محروم بوده است همچون خامنه ای خواهان این می باشند که مردم از حق رای خود استفاده کرده و آرایشان را به درون صندوق نمایندگان نظام واریز کنند. اینها ضمن تائید همه تناقضات موجود در نظام غیردمکراتیک سعی دارند در مقابل لولوهای نظام لیستی اصلاح شده از عالیجنابان و آمران با کلید واژه سلبی ایجابی از دورن صندوق شعبده خارج سازند.
اوضاع سیاسی بهمراه جناح بندیهای آن بیش از گذشته شفاف بوده و دیگر نمی توان عده ای از فعالان سیاسی سابقا چپ را بهمراه عده ای که خود را ملی مذهبی و یا اصلاح طلب می نمامند دچار توهم به نظام قلمداد نمود. این کج های راست، همیشه در مقابل قیام و خشم توده هایی که از جنایت رژیم بستوه آمده اند ایستاده اند، آنها با اسم رمز اصلاح و تغییر با رژیم همسو و ماندگاری آنرا خواهان می باشند.
آیا کسانیکه از سرکوب خلق کرد و ترکمن صحرا، از انقلاب فرهنگی، از خاورانها، از ترورها، قتلهای زنجیره ای و کهریزکها، از فساد، غارت و عقب ماندگی کشور درس نگرفته و هنوز هم مردم را به بازیهای سیاسی حکومتیان گسیل می کنند می توان اعتماد کرد؟
کج اندیشان راست تنها دو گزینه را پیش روی خود می بینند، جناح خامنه ای و باند رفسنجانی. آنها رفسنجانی را نماد تغییر، اعتدال و اصلاح می دانند، از دیدگاه آنان رفسنجانی نماینده تغییر، سازندگی و تعامل با غرب است از اینروی جامعه مدنی را به حمایت از عالیجناب سرخ پوش فرا می خوانند!
براستی آیا آنها نمی دانند رفسنجانی و باند همراهش نماد کدامین تغییرات در کشور بوده و کدامین کارنامه را زیر بغل خود دارد، آیا آنها از کارنامه و سمتهای روحانی نزد نظام ولایت بی خبرند!
رفرمیستهای لانه کرده در صف اپوزیسیون خوب می دانند که راس هرم آبستن مرگ دیکتاتور است و ممکن است بحران جانشینی به معضلی مرگبار برای کلیت حاکمیت و انفجار جامعه مدنی و مردم بستوه آمده باشد. آنها باند عالیجنابان را لیاقت رهبری حکومت برای دوران پسا برجام و کشتیبانی خردمند برای بهره وری از معجزات فنون نرمش قهرمانانه در دوران رکود اقتصادی می دانند.
شعبده بازان صندوق بهمراه معرکه گیران حلقه کلید بدلیل استیصال درمبارزه علیه استبداد و دیکتاتوری همچون گذشته به جناحی از نظام آویزان و تنها رویای تغییر را زمزمه می کنند تا شاید بتوانند در پیوند با غارتگران بین المللی کشتی نظام را از امواج شورش گرسنگان توسط ناخدای بی خدایان به سختی عبور دهند.
حامیان شرکت در نمایشهای انتخاباتی حکومت اسلامی در مقابل میلیونها مردم مخالف رژیم که وارد بازیهای آن نمی شوند از وحدت نظری و عملی هماهنگی برخوردار بوده و با استفاده از تریبونها و رسانه های مورد حمایت خود چنین الغا می نمایند که گزینه تحریم و عدم شرکت در انتخابات نوعی بی عملی و گزینه ای نادرست و ناکارآمد می باشد. براستی نمایش های انتخاباتی حکومت اسلامی سنخیتی با درستی و اصول دمکراتیک دارد که مخالفت با این نمایش فریبکارانه گزینه ای غلط باشد؟
یقینا تحریم نمایشهای انتخاباتی حکومتی که رهبرش خواهان آرای مخالفین است اما رژیمش حق انتخابات آزاد و آزاد زیستن را از مخالفین سلب می نماید بخشی از عمل آگاهانه مردم و اپوزیسیونی است که بطور فعال دست رد بر قوانین ارتجاعی حاکمان زده اند و مبارزات خود را محدود به دوره های انتخابی و حق رای ننموده اند.
برکسی پوشیده نیست هر چالش و یا پدیده طبیعی، مذهبی، قومی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، رقابتهای درون حکومتی و یا مرگ ولی فقیه می تواند به بحرانی سیاسی و چالشی جدی در کشور تبدیل شود. لذا یگانه را تاثیرگذاری موثر در روند تحولات سیاسی کشور بهره گیری از این بحرانها در صورت حضور آلترناتیوی آماده در بین نیروهای اپوزیسیون است.
فقدان آلترناتیوی آماده و متحد تاکنون سبب شده است جناحهای حکومتی از بحرانهای ایجاد شده بسود خود بهره برده و امید را در خارج از دایره حکومتیان به یاس بدل سازند. کسانیکه امروز می پندارند با سیاست و ترفند شرکت در انتخابات می توانند بحرانی برای نظام ایجاد و به آن تحمیل نمایند در وحله اول باید از تشکلی متحد بعنوان آلترناتیوی جایگزین برخوردار شوند. بدون جبهه متحدی از نیروهای دمکرات و تحول خواه نمی توان راه و روشی اتخاد کرد که بتوان از این فرصتهای پیش رو بهره برد و متناسب با آن هزینه هایی به حکومت تحمیل کرد.
تا زمانیکه اپوزیسیون دمکرات و انقلابی رژیم، جبهه متحدی از نیروهای مخالف را پیرامون برنامه و اصولی دمکراتیک بعنوان آلترناتیوی جایگزین سازماندهی و به مردم معرفی ننماید بخشی زیادی از نیروهای مردمی به سیاهی لشکر جناحهای حکومتی مبدل شده و آنها خواهند توانست خشم و نارضایتی مردم را بسود خود مصادره و مردم را بیش از گذشته مستاصل نمایند!
آلترناتیوی حکومت اسلامی
هرچند رژیم جنایتکار اسلامی حاکم بر ایران طی زمامداری خود برای غلبه بر اپوزیسیون و عدم اتحاد آن علاوه بر سرکوب گسترده دست به نخبه کشی زد و انسانهای شریفی که می توانستند در آینده نقطه ثقل وحدت اپوزیسیون شوند را حذف نمود. اما هنوز هم انسانهای شریف بسیاری در صف اپوزیسیون وجود دارند که ریش و یا سبیلشان در گروه ولایت فقیه و یا دولتهای غربی نبوده زیرا استقلال، منافع ملی و ارزشهای انسانی را راهنمای عمل خود نموده اند.
هرکدام از این افراد، گروه ها و احزاب مختلف اپوزیسیون رژیم، یقینا از نقاط ضعف و قوتی در گذشته و حال برخوردار بوده که ممکن است بدلیل آن نتوان براحتی بر این تفرق و آشفتگی غلبه نمود اما نمی توان به انتظار ظهور قدیسانی نشست تا از روند فاجعه بار رژیم حاکم جلوگیری کرده و آنرا بزیر کشند.
یقینا مانعی همچون حکومت اسلامی سبب عقب ماندگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بسیاری شده است و رسیدن به یک جامعه و شرایط ایده ال جهت تغییرات دمکراتیک و مدرنیزاسیون آن بهمراه یک اپوزیسیون منسجم فاصله بسیار است. اما فارغ از ساختار حزبی، گروهی و یا با حفظ آن و به رسمیت شناختن تمام تفاوت و اختلافات می توان گامهای عملی بزرگی در خارج برداشت که تکمیل کننده و حامی مبارزات مخالفین در داخل کشور باشد.
هرچند آگاهی و مقاومتهای مردمی در سطح ملی افزایش یافته و رژیم با ریزشهای بسیاری مواجه شده است اما پراکندگی نیروها و ناتوانی آنها در تشکیل آلترناتیوی ملی و دمکرات تاکنون سبب ناامیدی مردم و عدم بهره گیری از فرصتهای پیش آمده را بدنبال داشته است. بنابراین باید این واقعیت را پذیرفت که هیچکدام از نیروهای موجود در صف اپوزیسیون به تنهایی قادر نخواهد بود این رژیم فاسد و سرکوبگر را وادار به اصلاح و یا سرنگون کند.
مطمئنا در میان میلیونها هموطنی که از ظلم و جور حاکمیت جنایتکار اسلامی ناچار به ترک کشور شده اند میتوان دهها هزار انسان وطن پرست، عدالتخواه، برابری طلب، دمکراسی خواه، آزادیخواه، صاحب فن و اندیشمند را یافت که آزادی میهن و سرنگونی رژیم حاکم بخشی از آرزو و زندگیشان بوده است که متاسفانه رهبران اپوزیسیون بطور واقعی و موثر از دانش و توان آنها تاکنون بهره نبرده اند.
هم اکنون آنهائیکه در اندیشه رهایی میهن بوده باید از افراد شاخص که ارزشهای انسانی و اصول دمکراتیک را بهمراه استقلال میهن محترم میشمارند، بخواهند تا در جهت وحدت اپوزیسیون کارزاری را آغاز و این وظیفه ملی را بعهده گرفته و پیش برند.
اپوزیسیون چپ، دمکرات و ملی ایران نباید به انتظار دستی غیبی از طرف رژیم و یا بیگانه بنشینند تا برای مردم ایران آلترناتیوهای، اصلاحی، رنگی و یا جنگی نسخه پیچی نماید. این وظیفه فعالان سیاسی اپوزیسیون است تا تلاش برای ایجاد جبهه فراگیر ملی را که براساس اصول دمکراتیک با حفظ پذیرش هویتها و تفاوتها شکل می گیرد را سامان بخشند.
وحدت در چارچوب جبهه ای از نیروهای سرنگون طلب که توهمی به اصلاح و تغییرات دمکراتیک از درون رژیم توسط افراد و جناح های حکومتی ندارند مغایر با دیگر تلاشهای درون گروهی نیروهای سیاسی همسو برای اتحادهای دو یا چند جانبه پیرامون خود نخواهد داشت.
چنانچه نیروهای مختلف اپوزیسیون بتوانند همزمان با حضور در جبهه فراگیر ملی هر کدام با نیروهای همسو و نزدیک خود جبهه و یا بلوک خاص خود را سامان دهد امر مبارکی خواهد بود.
چرا نباید انتظار داشت جریانات منشعب از جنبش فدایی، کومله، کمونیست کارگری، سوسیال دمکرات، دمکرات ملی، لیبرال دمکرات، مشروطه خواه و ... به یاران سابق خود نزدیک و زمینه همکاریهای عملی را تجربه کنند. اختلاف، دوری، انشعاب، تفرقه و دشمنی تاکنون چه نفعی داشته است که همسویی و وحدت عمل مغایر آن خواهد بود!
تلاش برای ایجاد این جبهه ای فراگیر از مخالفین حکومت به معنای تشکل و نام جدیدی اضافه بر دیگر نامها نیست بلکه نقطه ثقل و برآیند نیروهای مختلفی خواهد بود که خواهان یک حکومت دمکراتیک ملی براساس اصول دمکراتیک تحت رهبری یک شورای انتخابی که برخاسته از آرای نمایندگان شورای موقت ملی در زمان قبل از سرنگونی طبق مکانیسم توافق شده خواهد بود.
وحدت براساس یک برنامه، پلاتفرم و یا قانون اساسی مبتنی بر اصول دمکراتیک می تواند عناصر بسیاری از جنبش چپ و ملی را برای سرنگونی رژیم و تثبیت شرایط پس از آن با خود همراه سازد. رهبری جمعی (شورای ملی)، سکولاریسم، عدالت اجتماعی و تمرکز زدایی در چارچوب استقلال ملی نیز می تواند بخشی از محتوی این برنامه و اصول دمکراتیک باشد.
|