سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

این دور بودن


وحید داور


• همین که پریدم این که گریختم                     
این همین که بر نمی گردم تا خلبان ساقطی باشم که سربازها خود را به تسمه های پاره و لاش کبودش می مالند
این همین که مامور پست شیراز جعبه ی هدیه های ام را می شکافت و بر کتاب های دست دوم ات برچسب امنیتی می زد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۶ اسفند ۱٣۹۴ -  ۲۵ فوريه ۲۰۱۶


 همین که پریدم این که گریختم
این همین که بر نمی گردم تا خلبان ساقطی باشم که سربازها خود را به تسمه های پاره و لاش کبودش می مالند
این همین که مامور پست شیراز جعبه ی هدیه های ام را می شکافت و بر کتاب های دست دوم ات برچسب امنیتی می زد
این که صباح در کف خشک شاش و شراب خیابان چِرچ پی سکه می گشتم تا یک رمان بیشتر در جعبه جا بدهم
این که مادرم در همه ی عکس ها بنفش می پوشد و قدیمی تر می شود
این همین که پدرم را وقتی دو سال پیش به سینه فشردم چیزی به جز استخوان کتف نبود
این که جای تصنیف های خونین یوتیوب را بهتر از راه خانه می دانم
این همین که صدای چهچهه بر تصویر جنگنده ای در سقوط می افتد
یا این که در شب آتش بازی ی سِفتون پارک* با بچه های دبستان شهید نگهبان در سنگر سمنتی پناه می گیرم تا آژیر سفید
این که نه هیچ دعایی نه هیچ آمینی رخت های ات را در کمدم نمی آویزد
این که هنوز از احتمال موشک و شک در نام تو مرگ و مغفرت می طلبم
این که هنوز تو را پیش از پریدن از خواب نیمروز می بینم                     
این هم که خواب روزانه عذاب است
این از گریز این از سقوط این ناگزیر
این دور بودن بدون شک
چیزی سیاسی است


* سفتون پارک (Sefton Park). پارک مشهوری در لیورپول که هر سال "شب آتش" را در آن جشن می گیرند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست