یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به مناسبت روزجهانی زن
پیروزی‌ در گروی هشیاری است


• پس از گذشت صدسال و اندی از اولین روز جهانی زن هنوز زنان جهان حتی به یکی از ابتدایی‌ترین حقوق خود یعنی مزد برابر در مقابل کار برابر با مردان، نرسیده‌اند. علاوه بر این زنان در هیچ جامعه‌ای از فرصت‌های برابر با مردان بهره‌مند نیستند و هنوز از خیل بی‌سوادان جهان و کودکان محروم از دسترسی به آموزش، اکثریت را زنان و دختران تشکیل می‌دهند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۰ اسفند ۱٣۹۴ -  ۲۹ فوريه ۲۰۱۶




آیا تبعیضات چند‌جانبه علیه زنان، شرایط کاری سخت و غیرانسانی کارگران زن که در اوایل قرن بیست منجر به مبارزات کارگران نساجی زن و سرکوب وحشیانه‌ی آنان توسط ارتش‌ مدافع سرمایه شد، و نهایتا به اعلام رسمی این روز به عنوان روز زن انجامید، به پایان رسیده است؟ پس از گذشت صدسال و اندی از اولین روز جهانی زن هنوز زنان جهان حتی به یکی از ابتدایی‌ترین حقوق خود یعنی مزد برابر در مقابل کار برابر با مردان، نرسیده‌اند. علاوه بر این زنان در هیچ جامعه‌ای از فرصت‌های برابر با مردان بهره‌مند نیستند و هنوز از خیل بی‌سوادان جهان و کودکان محروم از دسترسی به آموزش، اکثریت را زنان و دختران تشکیل می‌دهند. در کشورهای در حال توسعه سالانه حدود نیم میلیون زن از عوارض بارداری می¬میرند. فقر هم در کشورهای درحال توسعه و هم کشورهای صنعتی چهره¬ای زنانه یافته و از حدود ٣/١ میلیارد انسانی که در فقر زندگی می-کنند،٧٠ درصد را زنان تشکیل می¬دهند. به رغم مشارکت بالایشان در نیروی کار بهره‌مندی‌شان از محصول کار اندک، میانگین دستمزد دریافتی¬اشان نسبت به مردان کمتر، نرخ بیکاری‌شان نسبت به مردان بیشتر و سهمشان از تصمیم¬گیری¬های اقتصادی و سیاسی ناچیز است. علاوه بر تمام این‌ها در معرض انواع و اقسام خشونت‌های کهنه و نو، درعرصه‌ی عمومی و خصوصی قرار دارند، از خشونت‌های خانگی، قومی و قبیله‌ای، تجارت سکس، به رسمیت شناختن فحشا و تبدیل هرچه بیشتر جسم و جانشان به ابزاری برای استثمار، لذت‌جویی و تبلیغات، تا ترکتازی حکومت‌ها و جریان‌های مذهبی و ارتجاعی که از یک سو آنان را با قیدوبندهای بسیار در کشور خودشان به بند کشیده‌ و از سوی دیگر باعث آوارگی و یا مرگ خود و فرزندانشان از گرسنگی شده و یا آنان را در معرض انواع خشونت‌های جنگ، که میدانی به وسعت سرتاسر جهان یافته است، قرار می‌دهد. بنابراین مبارزات زنان امروزه نه تنها جهانی بلکه به امری بسیار ضروری تر وفوری‌تر از صدسال گذشته تبدیل شده است. این مبارزات در کشورهایی همچون ایران که زنانشان علاوه بر تحمل استثمار و تبعیض سرمایه‌داری، آن‌هم در بخش توسعه‌نیافته و عقب‌افتاده‌ی آن، متحمل بدترین شکل پدر/مرد- دین سالاری و به تبع آن انواع تبعیض‌ها، بی‌عدالتی‌ها و خشونت‌های چندگانه می‌شوند، حتی ضروری‌تر وفوری تر نیز می‌شود.
نزدیک به چهل سال از «انقلاب» اسلامی می‌گذرد، هر هشت سال دولتی برسرکار آمده، دولت‌هایی که هربار به واسطه‌ی اعتراضات و جنبش‌های مردمی و برای داغ کردن بازار انتخاباتی‌اشان ابتدا با فریب وعده‌ و وعیدهای بسیاری به مردم از جمله زنان دادند و به محض نشستن بر مسند قدرت راه سرکوب در پیش گرفتند. این دولت‌ها از سازندگی، اصول‌گرا تا اصلاح‌طلب و میانه همواره بخش‌هایی از جنبش زنان را با خود همراه کرده‌اند، اما در تمامی این سال‌ها حتی برای زنان طرفدارشان هم گامی برنداشتند، حتی وعده‌ی کوچکی همچون مشارکت اندک سیاسی آنان را نیز اجابت نکردند. بنابراین هنوز و همچنان نوک حمله‌ی بخشی از جنبش زنان به «قوانین زن ستیز»، «حجاب اجباری» و «عدم امنیت» است که این آخری در دولت «تدبیر و امید» که در اوج ورشکستگی سیاسی و اقتصادی حاکمیت و به مثابه راه‌حلی میانه بر مسند قدرت نشست، حتی ابعاد گسترده‌تری به خود گرفت: انواع و اقسام خشونت‌های خانگی، قتل‌های ناموسی و خشونت‌های رسمی و غیررسمی برعلیه «بدحجابان» که نمونه بارز آن اسیدپاشی به زنان «بدحجاب» در اصفهان و چند شهر دیگر بود.
علاوه بر این‌ها در یکی دو دهه اخیر به رغم آمار بالای زنان فارغ‌التحصیل و متخصص، نه تنها حضور زنان در رده‌های بالای مدیریتی تغییر مثبتی نکرده، بلکه آنان با بیکاری روبه گسترشی مواجه شده‌اند، به گونه‌ای که بیکاری چندبرابری زنان، دستمزدهای پایین و حضورشان در بخش‌های غیررسمی و ناامن اقتصادی، در سال‌های اخیر در صدر اخبار مربوط به زنان بوده است. علاوه بر این حاکمیت تلاش‌ کرده با تصویب لوایحی همچون لایحه‌ی «تعالی خانواده»، «آمران به معروف و ناهیان از منکر»، محدودیت اشتغال و تحصیل برای زنان، دستورالعمل‌هایی مبنی بر ممنوعیت حضور زنان در برخی اماکن عمومی و غیره حضور زنان در عرصه‌ی اجتماعی را هرچه بیشتر محدود کند. بنابراین زنان نه تنها در بازار کار که در کل عرصه‌ی اجتماعی به طور فزاینده جایگاه و فضای محدودتری را احراز می‌کنند و هرچه بیشتر متحمل تبعیض جنسیتی می‌شوند. رشد روزافزون تعدادِ زنان و دختران خیابانی و کارتن‌خواب، افزایش روسپیگری، پایین آمدن سن روسپیگری و گسترش آن بین زنان متاهل، فروش نوزادان، افزایش آمار افسردگی، خودکشی و اعتیاد در میان زنان از معدود عوارض این تبعیض‌های جنسیتی است.
و با چنین کارنامه‌ی سی وچندساله‌ای، اکنون حاکمیت با ایجاد توهم رهایی از ورشکستگی اقتصادی وسیاسی، و از سوی دیگر برای مقابله با اعتراضات روبه گسترش مردمی، در عین سرکوب بخش‌های رادیکال‌تر این اعتراضات، با نوشیدن جام زهر «برجام» تلاش دارد معترضین میانه‌تر، از جمله بخشی از زنان معترض را فریب داده و با خود همراه کند. ریاست دولتِ توهم وفریب می‌گوید:«تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک‌ها احیا شوند و...»(سخنرانی روحانی در هفته محیط زیست) و سردار سازندگی اساسا ادعا دارد که «ما درحالت عادی مشکلی در کشور نداریم.» و حالت عادی به زعم ایشان وضعیت قبل از تحریم‌هاست . اقتصادِ پس از «برجام» اگر به واسطه‌ی واردات بی‌رویه کالاها، رشد دلالی و مصرف‌گرایی، استثمار منابع انسانی و به تاراج رفتن منابع موجود بدتر نشود در بهترین حالتش بازگشت به سال‌های قبل از تحریم‌ها خواهد بود. آیا قبل از تحریم‌ها ما مشکل اقتصادی نداشتیم؟ آیا کشور ما با اقتصاد تک‌محصولی‌اش، آن‌هم در دوره‌ای که کشورهای بزرگ صنعتی ذخایر نفتی‌اشان را انباشته‌اند، در فکر انرژی‌های جایگزین هستند و قیمت نفت روزبروز کاهش می‌یابد، در اتحاد با سرمایه‌داری بحران‌زاده‌ی جهانی قرار است به جزیره‌ی ثبات تبدیل شود؟ آیا غیر از این است که سیستم سیاسی و اقتصادی حاکم بر این کشور باید به سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی تاسی کند و ساختار آن در نهایت رونوشتی دست چندم از اقتصاد بحران زده‌ی و ورشکسته‌ی سرمایه‌داری خواهد بود؟
اگر هم قرار باشد از این نمد کلاهی برای کسی بافته شود برای آنانی است که سرمایه‌ای دارند و می‌توانند از انواع رانت‌ها استفاده کنند و این‌ها فقط انحصارطلبان جناح حاکمند که فرصت رقابت در عرصه‌ی سرمایه‌ را حتی به همتایان خود در جناح دیگر نمی‌دهند. آنچه نصیب مزدبگیران می‌شود بازهم گرانی و حسرت‌های بیشتر برای کالاهای رنگارنگی است که وارد می‌شود، بیکاری یا بیگاری، فقر، گرسنگی، سرکوب و زندان است و زنان به عنوان ارزان‌ترین بخش نیروی کار و با توجه به بیکاری گسترده‌ی کنونی‌اشان به بدترین شکل استثمار خواهند شد.
اما فریبکاران و متوهمین فقط وعده‌ی رونق اقتصادی نمی‌دهند آن‌ها ادعا دارند که روابط «حسنه» با غرب برایشان حقوق‌بشر، آزادی بیان، آزادی احزاب و تشکل، رفع تبعیض علیه زنان و... را به ارمغان خواهد آورد. زهی خیال باطل! شاهد همین بس که در سفر اخیر روحانی به اروپا، همین کشورهای طرفدار حقوق بشر برای رضایت دولت روحانی، اصول خود در مورد آزادی بیان را زیرپا گذاشتند و بر مجسمه‌های برهنه‌اشان «لباس» پوشاندند. زمانی که منافع سرمایه‌ی جهانی، امریکا و متحدینش ایجاب می‌کرد از طالبان و القاعده هم حمایت کردند ودل‌نگران حقوق بشر نبودند؛ جایی که لازم باشد حتی از داعش هم حمایت خواهند کرد. دامن زدن به توهم و فریبِ «رونق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پس از برجام» برای خریدن وقت است، همانطور که آمدن روحانی برای دفع‌الوقت بود.
مبارزه با سرکوب عیان همواره آسان‌تر است، اما وقتی با اشاعه‌ی توهم و فریب همراه شد در میان صفوف مبارزین شکاف می‌افتد، عده‌ای امیدوار می‌شوند؛ برخی دچار تردید می‌شوند؛ تعدادی هم ممکن است به صفوف دشمن بپیوندند؛ بنابراین صفوف مبارزین دچار پراکندگی می‌شود و این همان هدفی است که سیاست‌های فریب و اشاعه‌ی توهم دنبال می‌کند، اجازه ندهیم بار دیگر فریبمان دهند، دچار توهم «رونق اقتصادی و سیاسی پس از برجام» نشویم.
از سوی دیگر شرایط ویژه‌ی زنان ایرانی وستم‌های چندگانه‌ای که متحمل می‌شوند باعث حضور پررنگ آنان در عرصه‌ی مبارزات اجتماعی درچند دهه اخیر شده و آنان را به یک نیروی اجتماعی قابل اعتنا تبدیل کرده است. این امر نه تنها جناح‌های حاکمیت و لیبرال‌های رنگارنگ بلکه جریانات «چپ» موجود در اپوزیسیون را نیز به خود جلب کرده است. بسیاری از این جریانات بدون اینکه آگاهی جنسیتی و یا شناخت واقعی از مسائل زنان داشته باشند و یا اساسا مسائل زنان برایشان مطرح باشد صرفا تلاش دارند از این نیروی عظیم معترض و رادیکال یارگیری کرده، ارتش خود را فربه‌تر کنند و سیاست‌های خود را پیش ببرند. این جریانات به اصطلاح چپ در بدترین حالت اساسا جنبش مستقل زنان را ضروری نمی‌دانند و در بهترین حالت حاضرند زنان را در انتها و پشت‌سر صفوف «پرولتاریا» راه بدهند و در نهایت بازهم باورشان براین است که وقتی سوسیالیسم بنا شد مسائل زنان هم حل خواهد شد و اعتقادی به جنبش مستقل زنان ندارند. آن‌ها با انکار ضرورت جنبش مستقل زنان و جدا کردن زنان از عرصه‌ی مبارزاتی‌اشان نه تنها به جنبش مستقل زنان بلکه به کل جنبش‌های اعتراضی ضربه می‌زنند. بنابراین علاوه بر هشیاری نسبت به سرکوب و فریب ارتجاع و حامیان سرمایه باید با کسب آگاهی جنسیتی و شناخت عرصه‌ی واقعی مبارزات خود تبدیل به سیاهی لشکر جریانات سیاسی دیگر نشده و برای گسترش و تعمیق این مبارزات لازم است که آگاهی، هوشیاری و توان مبارزاتی‌امان را متحد و متشکل کنیم. آگاهی بر ماهیت دشمنان، بر توان خود، برمطالبات و هدف نهایی، تشکل برمبنای این آگاهی‌ها و همراهی و همدلی با سایر جنبش‌های بومی و جهانی از اصول اساسی یک مبارزه‌ی پیروزمندانه است.

تریبونی برای زنان چپ- اسفند ١٣٩٤


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست