یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

در باره کتاب خواندنی "یه جنگل ستاره"


بهزاد کریمی


• اگر قرار باشد که از میان دهها تعریف ارایه شده در توضیح و تبیین استبداد دینی، یکی را انتخاب کرد، زندان دهه شصت جمهوری اسلامی بیگمان جامع و مانع ترین آنهاست. دست همه آنانی را که تا به امروز پرده از این تاریخ سیاه ایران معاصربرداشته‌اند و چهره واقعی و عریان استبداد ولایی را نشان داده‌اند می باید به گرمی فشرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ اسفند ۱٣۹۴ -  ۶ مارس ۲۰۱۶


با دلی غمگین برای همه از دست رفتگان آن سال‌های خون، و وجودی مالامال از خشم علیه جنایت‌های سازمان یافته توسط آدمکشان مقهور دین در آن دوران، خواندن "یه جنگل ستاره" نوشته امیرحسین بهبودی را پایان بردم. کتابی تکان دهنده‌ از گوشه‌ گوشه‌های فجایع دهه شصت در بند ٣۰۰۰، اوین، گوهر دشت، قزل حصار و زندان های شهرستان‌ها. دهه دهشت و کشتار مداوم و سر انجام قتل عام مرداد و شهریور سال ۶۷. کتابی که در آن، نویسنده توانسته بسیاری از واقعیت‌های زندان و شکنجه و کشتار این دوره شوم را بس استادانه به تصویر کشد. تصاویری بسیار زنده که زنده نمایان شدنشان را مرهون صمیمیت نویسنده در توصیف واقعیت‌ها هستیم. یک نقاشی ساده و نافذ و بی هیچ پیرایه‌‌ در آن. بهبودی، در کتاب خود، سهمگین ترین و نابرابر ترین جنگ و گریز زندانی و زندانبان در آن سیاهچال‌ها و آن ظلمات را پیش چشم خواننده می گشاید تا همزمان خشمی جانکاه، اندوهی ژرف، حسرتی بی پایان و حس احترامی والا در وجود آدمی جا گیرد. کتاب از آغاز تا پایان خود، روایت نبرد زندگی است با مرگ آنهم در تیره ‌ترین و شوم ترین وضعیت ممکن.
ثبت تاریخ در هر زمان و به هرشکل ممکن، اعم از نوشتاری و شفاهی، روایی و وقایع نگاری، منطقی یا هنری، و تفسیری یا خاطره گونه، وام و دین آنانی است که در مسیر همان تاریخ کم یا زیاد نقش داشته‌اند و اثر گذاشته‌اند. در این زمینه اما، وظیفه و نیز خدمت بزرگ را در نور افکندن بر آن بخش‌هایی از روزگار سپری شده باید دانست و دید که برای نا گفته ماندن و فراموش شدنشان کوشش بسیار صورت می گیرد. تاریخ زندان‌های دهه شصت جمهوری اسلامی، یکی از همین تاریخ‌هاست. این دهه، واقعیت وجودی این نظام را مستقیم تر و تفسیرناپذیر تر ازهر آدرس دیگری به نمایش می گذارد. اگر قرار باشد که از میان دهها تعریف ارایه شده در توضیح و تبیین استبداد دینی، یکی را انتخاب کرد، زندان دهه شصت جمهوری اسلامی بیگمان جامع و مانع ترین آنهاست. دست همه آنانی را که تا به امروز پرده از این تاریخ سیاه ایران معاصربرداشته‌اند و چهره واقعی و عریان استبداد ولایی را نشان داده‌اند می باید به گرمی فشرد؛ فارغ از هر نگاهی که هر کدام از آنان به هنگام نگارش آن وقایع داشته‌اند و صرفنظر از اینکه آن فجایع را چگونه خوانده و نوشته‌اند. شرح آن تاریخ، فراتر از تاریخ نگاری و تاریخ پردازی است؛ توصیف نظامی است که آن فجایع را آفرید و امروز نیز اختاپوس وار کماکان چیره است برجان این مردم. هر حد از بیان وقایع و با هر میزان از واقع بینی در تصویر فجایع آن دوره را، باید خدمت تلقی کرد و زحمت صاحب همت را ستود. من هر چه که تا امروز در این زمینه دستم رسیده است خوانده‌ام و به درجاتی از همه آنها بهره گرفته‌ام.
تازه‌ترین و آخرین آنها که فقط هم یک حلقه وسطی از این روند ادامه دار باید شمرده شود، زیرا که هنوز هم در این رابطه خواهند نوشت و چرا که هر چه هم از این سبعیت بی پایان گفته شود باز به پایان آن مصیبت نخواهم رسید، همین نوشته امیرحسین است. نوشته‌ایی که با خواندنش باز هم یقین حاصل کردم که از فهم عمق فجایع زندان‌های دهه شصت و آن دهشت جهنمی که به اذن و اجازه آقای خمینی برپا شده بود، هنوز هم بسیار دورم. و می توانم ادعا کنم که بسیاری چون من نیز هنوز بسیار دورند. شاید ضرب المثل شنیدن کی بود مانند دیدن، در وجه سلبی‌اش بیشتر از هر جا در این مورد مصداق داشته باشد. من خود شخصاً هم شکنجه شدن را تجربه کرده‌ام و هم سلول انفرادی را می شناسم و هم در دوره شاه سال‌ها زندان کشیده‌ام، اما اعتراف می کنم که با کمترین تجسم ممکن از هزاران فاجعه در زندان‌های این دهه حکومت دین و هر فاجعه رخ داده در آن، مو بر تنم سیخ می شود. من بارها با خواندن خاطرات زندانیان این دوره دچار بحران روحی شده‌ام که آخرین آن، کتاب بهبودی بود. اما برآنم که هر کتاب منتشره در این زمینه را می باید خواند تا عمق آن فاجعه را بیشتر و بیشتر وجودی خود کرد تا نگذاشت که آن دهه فراموش شود و تا که نظام سیاسی آمر و عامل آن هرچه فزونتر شناخته‌ آید. به باور من، هیچ اثری در این زمینه، جنبه تکرار به خود نخواهد گرفت. ان جنایت صورت گرفته، حد و اندازه نداشته است تا که عکسبرداری از آن پایان بگیرد. هر نوشتاری در این عرصه، گوشه‌هایی از یک فاجعه در مقیاس تاریخ را نوشته است، می نویسد و خواهد نوشت. تاریخی هنوز کم نوشته و شاید هم عمدتاً نانوشته.
یک نکته اما در یک نگاه اجمالی به کتب تاکنون نوشته شده در رابطه با زندان دهه شصت، جای تاکید ویژه دارد. در این نوشته‌ها هرچه که جلوتر آمده‌ایم از وزن قضاوت تعلقات ایدئولوژیک و تشکیلاتی نویسندگان در حاصل کارشان کاسته می شود و بجای آن، دوربین تاریخ نگار هر چه بیشتر بر جنایت زندانبانان تمرکز می یابد. این البته طبیعی است که داوری پیرامون مفاد هر کتاب در این رابطه و هر نویسنده مربوطه، لازم است که بگونه مشخص و منفرد صورت بگیرد؛ اما این ضرورت مشخص هم مانع از آن نیست تا گفته شود که یک گرایش عمومی و رو به رشد در سنخ شناسی این دست از نوشته‌ها در حال تبارز است. گرایش و نگاه غیرفرقه‌ایی و فراایدئولوژیک. نگاهی که در امتداد خود بدرستی ترحم انسانی به "تواب" را جایگزین نفرت و خشم از این قربانیان ماشین آدمکشی و مسخ انسانیت انسان‌ها می کند. چنین گرایشی، نشانه بلوغ روشنفکری و روشن بینی سیاسی است و بازتاب نگاهی باز و دمکراتیک رو به گسترش در جامعه سیاسی ایران. کتاب امیر بهبودی، از این منظرهم برجستگی خود را دارد و بیانگر سعه صدری که، نویسنده کتاب بر متن نقد آن سال‌ها در خویشتن خویش پرورده و نهادینه کرده است. در این کتاب، انصاف که مقدمه عدالت است جابجا خود را در تصویر از هرکس نشان می دهد و حتی در دیدن تفاوت‌ها بین این یا آن بازجو و پاسدار نگهبان! نگاه نویسنده، نگاهی است انسانی اما در همان حال دارای موضع. او در همه سال‌های اسارت حساسیت شدیدی دارد که مبادا به مصاحبه برای اعلام لعن و ابراز نفرت به سازمان سیاسی و معتقدات خود کشیده شود، اما در برخورد با دیگر زندانیان خود را از گیر و گرفتاری‌های تشکیلاتی بکلی می رهاند. نگاه نویسنده کتاب فراحزبی است و توام با همدردی عمیق با همه زندانیان متعلق به هر فکر سیاسی و ابراز احترام به زندانی مقدمتاً متناسب با شخصیت او و نه تعلق تشکیلاتی یا اعتقادی او. نویسنده، در طول کتاب یک آن از معیار اصلی محکوم کردن عامل ستم و جنایت دور نشده است. من با خواندن این کتاب فقط آشنایی بیشتری با فاجعه آن دوره دهشت نیافتم، بلکه از نوع نگاه نویسنده نیز بهره گرفتم. همت بهبودی بخاطر این زحمت جای ستودن دارد و خواندن حاصل زحمت او برای هر علاقمندی که در پی آگاهی یابی بیشتر از این سیاه ترین بخش تاریخ معاصر ایران باشد، لازم و مفید.

بهزاد کریمی
۱۶ اسفند ماه ۱٣۹۴


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست