یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پرویز الهی
تکلیف جنبش مزدبگیران؟


• این مقاله ی منتشر نشده ای است از پرویز الهی از اعضای سازمان فدائیان (اکثریت) که در قتل عام سال ۶۷ اعدام شد. این متن در سال ۶۴ نوشته شده و فضای جنبش کارگری و تفکرات مربوط به آن را در سی سال پیش بازتاب می دهد. این مقاله برای اولین بار در اخبار روز منتشر می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۹ اسفند ۱٣۹۴ -  ۹ مارس ۲۰۱۶


مزد بگیران به کسانی گفته می شود که در روابط تولید قرار گرفته و دارای سرمایه نباشند. آنها با فروش نیروی بازو و نیروی فکر خود و یا هر دو به سرمایه زندگی می گذرانند.
مزدبگیران از پایین ترین طبقات اجتماعی تا طبقات میانه را در بر می گیرند. شخصی که در محیط کار خود مزدبگیر است از خود هیچ رایی نداشته، کارفرمایان و صاحبان سرمایه هستند که بر او شکل کار، مزد، مزایا و غیره را به دلخواه تحمیل می کنند. صاحبان سرمایه به دلخواه خود هیچ امتیازی را به مزدبگیران نخواهند داد و حتی اگر بتوانند با او مانند برده رفتار می کنند.
اما غیر ازاین هم می تواند باشد، جنبش مزدبگیران همیشه مدافع منافع زحمتکشان بوده و به اندازه نیرو و توان خود سعی می کند دست و پای صاحبان زر و زور را ببندد. به همین خاطر است که زحمتکشان تاکنون توانسته اند در بعضی از کشورها قدرت را به دست بگیرند و در کشورهای سرمایه داری نیز امتیازانی از اربابان به چنگ آوردند.
مزدبگیران اکثریت افراد جامعه را شامل می شوند کارگران صنعتی، صنوف، کشاورزی، کارمندان دولت و بخش خصوصی، معلمان، کارکنان بیمارستانها از جمله پرستاران و خدمه فنی و حتی پزشکانی که در بیمارستانها صاحب سهمی نبوده، مزدبگیر محسوب می شوند. رانندگان اتوبوسرانی شرکت واحد که صاحب وسیله نقلیه نیستند، کارگران فصلی، خلبانان و خدمه هواپیما، کارکنان و اساتید دانشگاهها و غیره.
هرگروهی از مزدبگیران که دارای منافع مشترک صنفی هستند می بایست برای دستیابی به خواسته های مشخص صنفی شان باید دست به عمل مشترک بزنند، در غیر این صورت رسیدن به آن خواسته ها محال و بسیار بعید است. مثلا افزایش حقوق، خواسته صنفی مشترک کارگران یک کارخانه و یا چندین کارخانه است که می بایستی برای به چنگ آوردن این خواسته دست به عمل مشترک زده، نمی شود هر کارگری جدا جدا دنبال خواستهای خود برود مگر اینکه تعدادی با فروختن خود به کارفرما بتوانند امتیازاتی بگیرند که این هم خیانت به سایر همکاران است. ساعت کار و ایاب ذهاب مشکل پرستاران است آنها نیز می بایست حرکت متشکل و یکپارچه انجام دهند. بارها شنیده شده که کارکنان فلان رشته و اداره دست به اعتصاب سراسری زده اند مثلا کارگران معادن زغال سنگ انگلیس که به خاطر جلوگیری از اخراج بیست هزار همکار خود دست به اعتصاب سراسری زده اند و حتی کارگران و کارکنان سایر رشته ها نیز به آنها پیوسته اند و در حال حاضر هم دو ماه است که این اعتصاب ادامه دارد؛ پزشکان دولتی اسراییل که برای چندمین بار دست به اعتصاب سراسری به خاطر افزایش دستمزد زده اند؛ کارگران فلزکار مکانیک آلمان غربی که به خاطر افزایش دستمزد مدتی است در اعتصاب سراسری به سر می برند یا اعتصاب سراسری خدمه کنترل پرواز فرودگاههای آمریکا که مدت زیادی به خاطر افزایش دستمزد طول کشید و سرانجام ریگان دستور اخراج همه آنها را داد - نزدیک به ده هزار نفر می شد - و با افزایش دستمزد آنها موافقت نکرد تا نمونه درستی برای دیگران باشند. نمونه بارز دیگر آن اعتصاب کارگران دخانیات میهن خودمان، به خاطر جلوگیری از قطع سهمیه سیگار و مخالفت با افزایش ساعت کار صورت گرفت ولی به دلیل عدم رهبری و نداشتن سندیکا به شکست انجامید.
البته می دانیم که اعتراض شکلهای مختلف دارد و تنها اعتصاب نیست، تهیه طومار دسته جمعی، نامه برای مدیران و مسولان دولتی، تشکیل میتینگ، جلسه، مجمع عمومی، راه پیمایی، تظاهرات، کم کاری و حتی بدکار کردن که دو نمونه کم کاری و بدکاری از نمونه های رایج میان زحمتکشان و بخصوص کارگران میهن ماست و آنهم به دلیل نداشتن تشکل است.
حرکت یکپارچه و متحد کارگران و سایر زحمتکشان برای گرفتن خواسته های صنفی و سیاسی خود وقتی به نتیجه مطلوب و مثبت می رسد که سازمان یافته و همرا با رهبری باشد. در یک کلام کارگران و سایر زحمتکشان می بایست بوسیله سندیکاها رهبری شوند. کارگران و مزدبگیران هر رشته بایستی سندیکای خاص خود را تشکیل دهند. همه کارگران جدا از رنگ، پوست، نژاد، ملیت و مذهب و عقیده خود می توانند عضو سندیکا شوند و در نهایت همه این سندیکاها در اتحادیه های رشته ای و سراسری با هم باشند، مثلا سندیکای کارگران صنایع نساجی، سندیکای کارگران صنایع مواد غذایی، سندیکای کارکنان بانکها، ا اتحادیه پرستاران و ...
این سندیکاها و اتحادیه ها بایست مستقل بوده و وابسته به حکومت و یا سازمان و حزبی نباشند البته اعضا و احزاب انقلابی می توانند عضو سندیکا باشند ولی سندیکا نباید وابسته به آنان باشد.
سندیکاها در پروسه ی مبارزاتی خود می بایست به سازمانهای انقلابی ودمکراتیک طبقه کارگر ارتقاء یابند. چنین سندیکاههایی قادر خواهند بود به عنوان سازمانهای توده ای و غیر حزبی کارگران و کارمندان دارای عقاید و تمایلات مختلف را متحد سازند. چنین سندیکاهایی به علنی شدن مبارزات طبقاتی کمک فراوان نموده و ظرفیت مبارزاتی پرولتاریا را افزایش می دهند. منظور از غیر حزبی بودن سندیکاها بی طرفی آنها نیست. بی طرفی سیاسی شعار سندیکاههای رفرمیست بوده که مدعی هستند سندیکاهها می بایست در زمینه اقتصادی حرکت کنند که در راس چنین سندیکاههایی کنفدراسیون بین المللی سندیکاههای آزاد قرار دارند که تحت نفوذ ایدئولوژی بورزوازی می باشد. از طرف دیگر سندیکاهایی که سازمانهای توده ای طبقه کارگر بوده، نمی بایست از نظر برنامه و شعار وابستگی به حزب سیاسی به خصوص را داشته باشند این امر گرایشات سکتاریستی را افزایش داده و موجب دوری سندیکاههای طبقه کارگر می شود.
پرچمدار سندیکاها و اتحادیه ها در مبارزات صنفی و سیاسی مزدبگیران، سندیکای کارگری است. به خصوص سندیکاهای کارگران صنایع. این یک حقیقت ثابت شده است که دلایل آن در زیر می آید:
۱ - کارگران از سایر زحمتشکان بیشتر استثمار می شوند.
۲ – کارگران به خصوص کارگران صنایع به طور دسته جمعی کار کرده و اتحاد را در طول کار روزانه می آموزند.
٣ – کارگران فقط صاحب نیروی بازوی خود هستند و با فروش آن زندگی خود را می گذرانند.
۴ – کارگران در تولید با کارفرما مستقیما روبرو بوده و دشمن خود را بهتر می شناسند و مادر تولیدات هر جامعه ای هستند.
به دلالیلی که ذکر شد سندیکاهای کارگری در مبارزه خود بر علیه هر نوع ستم سرمایه داری از سایر سندیکاها پیگیرتر بوده و دشمن خود را بهتر می شناسند و حاضر به بیشترین فداکاری هستند و طرفدار اتحادیه همه سندیکاهای زحمتکشان می باشند.
در بسیاری از کشورهای جهان طبقه کارگر موفق شده با مبارزات هوشمندانه و پیگیر خود به سایر زحمتکشان در تشکیل اتحادیه ها و سندیکاهای خود کمک و یاری رساند. طبقه کارگر با تشکیل اتحادیه صنفی راه را برای سایر زحمتکشان هموار نموده. بی دلیل نیست که در هر کشوری که طبقه کارگر آن آزموده تر بوده و امتیازات بیشتری از سرمایه داری گرفته، سایر زحمتکشان نیز مانند معلمان، کارمندان دولت و بخش خصوصی و ... نیز صاحب سندیکا و تشکیلات خاص خود بوده و در راه احقاق حق سیاسی و صنفی خود مبارزه می کنند.
در بسیاری از کشورها به خصوص کشورهای سرمایه داری صنعتی، اتحادیه سراسری و کنفدراسیون هایی وجود دارد که تمامی مزدبگیران را متحد کرده و تمام سندیکاها و اتحادیه ها عضو آن هستند. مثلا در فرانسه دو کنفدراسیون سراسری موجود است. بعد از جنگ دوم جهانی سرمایه داری غرب به خصوص امریکا سعی نمود در مقابل سندیکاهای واقعی که نماینده حقیقی کارگران بودند سندیکاهای زردی ایجاد کند تا کارگران را در آن سندیکا جمع نموده و آنها را از مبارزات سالم صنفی - سیاسی منحرف سازد و نام این سندیکاها را سندیکای آزاد گذاشتند تا کارگران نفهمند که این سندیکاها وابسته به سرمایه داران است. به هر حال حتی همین سندیکاها نیز به علت حضور کارگران در آن مجبورند در راه منافع کارگران دست به مبارزه بزنند. به همین دلیل است که می بایست حتی در این سندیکاها نیز عضو شد. منظور از سندیکاهای زرد، سندیکاهای است که مستقل نبوده و عناصر وابسته به سرمایه داران و کارفرمایان در آن نفوذ کرده و کارگران حق رای و نظر ندارند.
اکنون نیز وحدت کارگران و زحمتکشان از مرزهای ملی گذشته و جنبه بین المللی به خود گرفته؛ اتحادیه های بین المللی سندیکاهای رشته ای و بالاتر از آن اتحادیه های سرتاسری سندیکاهای کارگران به نام سندیکای جهانی که تمامی سندیکا های مستقل و نماینده واقعی کارگران را در بر می گیرد. از جمله آنها می توان از اتحادیه بین المللی سندیکاهای کارگری صنایع شیمیایی، نفت و شاخه های مربوطه نام برد.
اکنون دیگر بیشتر از یک قرن است که سندیکاهای کارگران در امور سیاسی نیز دخالت می کنند. بارها شنیده ایم که سندیکاهای گوناگون کارگری برای خواسته های سیاسی دست به اعتصاب زده و موفق نیز شده اند. نمونه برجسته آن اعتصاب کارگران نفت به رهبری شورای مرکزی سندیکاها برای بازگراندن مصدق به نخست وزیری و اعتصاب کارگران نفت در سال ۵۷ به رهبری شورای سراسری نفت که منجر به فرار شاه و سقوط رژیم شاه شد.
طبقه کارگر جهانی در پی مبارزات خود دیگر مدتهاست پی برده که فقط با گرفتن امتیازات جداگانه کار درست نمی شود بلکه این نظام سرمایه داری است که مانع اصلی یک زندگی انسانی و شرافتمندانه است و تا زمانی که نظام سرمایه داری پابرجاست آنها فقط می توانند گوشه ای کوچک از حقوق خود را بگیرند.
از طرفی در گذشته افراد و سندیکاهایی بوده اند که فقط مبارزات صنفی می کردند به این دسته سندیکالیست می گفتند یعنی این افراد معتقد بودند که سندیکاها نمی بایست در امور سیاسی دخالت کنند ولی واقعیت غیر از این را ثابت کرد. اکنون مسایل صنفی و سیاسی آنقدر به هم نزدیک شده که هر حرکت صنفی مضمون سیاسی دارد. اکنون دیگر نظام سرمایه داری آنقدر پوسیده و ضعیف شده که هر حرکت صنفی کارگران و زحمتکشان را با سرکوب شدید پلیس سرمایه داری روبرو می کند مانند سرکوب وحشیانه کارگران دخانیات در سال گذشته در همین ماه.
همان طوری که سرمایه داری و دولت های ضدخلقی با اعتراضات کارگران مخالفند با رهبران و سازمان دهندگان این اعتراضات یعنی سندیکاها و فعالین صنفی آنها نیز مخالفند و هیچ فرصتی را برای سرکوب آنان از دست نمی دهند مانند سرکوب سندیکای دیسک ترکیه به وسیله نظامیان کودتای وابسته به امریکا، که هنوز محاکمات فعالان سندیکاهای دیسک ادامه دارد.
ولی تاریخ ثابت کرده است که همان طوری که زحمتکشان و کارگران بسیاری از کشورهای سرمایه داری، زورگویان خود را برای همیشه شکست داده اند، کارگران ومزدبگیران در سایر کشورها نیز در نبرد با دشمنان پیروز خواهند شد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست