یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بهار و ابیاتی دیگر از وادی لندی سرایان


فریبا عادل خواه


• آنچه درپی می آید برگردان فارسی نمونه هایی چند از اشعاری است به زبان پشتو که در کشور عزیز همسایه شرقی ما، افغانستان، با نام " لَندَی" به طور شفاهی رایج است. هر چند در سالهای اخیر این اشعار در مجموعه های کوچک جمع اوری شده اند اما همانند دوبیتی ها در ایران کمتر کسی میداند که سراینده انها کیست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ اسفند ۱٣۹۴ -  ۱٨ مارس ۲۰۱۶


 به یاد میهمان نوازی دوست و همراه خوب بی دریغم، سبحان الله

آنچه درپی می آید برگردان فارسی نمونه هایی چند از اشعاری است به زبان پشتو که در کشور عزیز همسایه شرقی ما، افغانستان، با نام " لَندَی" به طور شفاهی رایج است. هر چند در سالهای اخیر این اشعار در مجموعه های کوچک جمع اوری شده اند اما همانند دوبیتی ها در ایران کمتر کسی میداند که سراینده انها کیست. و معروف است که زنان در سرودن لندی قهارند و بی رقیب.
لندی، به زبان پشتو به معنای کوتاه است و موجز، شاید نغز و نیز فرز و چالاک، و به اشعاری گفته می شد که کوتاه است و بسان نیش خزنده ای مخاطب را عاجل تحت تاثیر قرار می دهد.
از نظر ساختاری که متاسفانه ترجمه قادر به انتقال ان نیست، لندی به اشعاری گفته می شود که یک بیتی است و مصراع اول ان کوتاه و دوم ان بسیار بلند تر و بنا بر گفته ها دارای هفت سیلاب است.

شادی بهار وغمش همزمان
که خندد گل و ریزد اشک اسمان
(د پسرلی غم شادی یو دی
گل په خندا دی آسمان اوشکی تویوینه)

برمردم بی نیاز مکن ناز
قدم بر دیده ام بگذار، که منت دارمت ناز
(ناز په بی نیازو خلکو مه وره
قدم زما په لیمو ژده چی ناز دی ورمه)

من مسلمانم و هندو شده یارم
رُفتن خاک بتکده بهر یارم، شده کارم
(یار می هندو زه مسلمانه
د یار د پاره در مسال جاروکومه)

عشق من و تو بود سرابی
چه تو در گوری و من مانده به خانه
(زما او ستا مینه دروغ وه
چی ته په گور یی زه په کور گوزران کومه)

ازحال دل خود که ندانم چه بگویم
در بسته تنورم که به جز شعله نپویم
(د زر گی حال ویلای نه شم
لکه خوله پوتی تنور بلی لمبی خورمه)

دل همان بود که تو با خود بردی
این نه گلزار است که از نو بشکفد گل
(زره می هغه وه چی تا یور
گلاب خو نه دی چی به بیا سپری گلونه)

همچو ماهی پشت ابر تابستان
زلف به رخسار کرد پریشان
(زلفی یی بیا به مخ خپری کری
لکه سپوژمی په وریز کی دوبه دوبه زینه)


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست