ولادیمیر ایلیچ لنین "تسلیم تبلیغات نیروهای اهریمنی نباید شد... "-اردشیر قلندری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲ فروردين ۱٣۹۵ -
۲۱ مارس ۲۰۱۶
21 ژانویه 1924 لنین چشم از جهان فرو بست. پس از 92 سال از مرگ لنین، بنیانگذار نخستین دولت سوسیالیستی در تاریخ جهان، منتخبی از نقل وقولهای وی که با گذشت زمان هنوز مبرمیت خود را ازدست نداده اند را در این مقاله خواهیم اورد.
"هر بار، زمانیکه در برابر دولت شوروی دشواریهای بی سابقه ساختمان سوسیالیسم پدیدار می گردند، دولت شوروی میداند که تنها یک منبع برای رفع این دشواریها وجود دارد: باید هر بار و هر دفعه به توده وسیعتری از کارگران مراجعه کرد. من پیشتر هم گفتم، که سوسیالیسم تنها زمانی بنا خواهدشد، که 10 یا 100 بار توده های وسیعتری نسبت به قبل، در ساختمان دولت و زندگی نوین اقتصادی خود مشارکت کنند".
"به همت یک قرن برایش (تکامل) فهمیدیم، که بر کدام طبقه باید تکیه کرد. وهمچنین می دانیم، که تجربه عملی این طبقه بسیار، بسیار ناکافی است. مساله اصلی برای طبقه کارگر و حزبش واضع و روشن است: سرنگونی دولت بورژوازی و تحویل ان به طبقه کارگر. اما چگونه میشود این امر را تحقق بخشید؟ همه بیاد دارند، که با چه دشواری هایی، و اشتباهاتی ما از کنترل کارگری به اداره کارگری صنایع رسیدیم. این کار در درون طبقه خودمان، درون محیط کارگری محقق گردید."
"ما هرگز این توهم و تصور را نداشتیم، که جامعه کمونیستی را باید با دستان شسته و رُفته و با کمونیست های صادق، که بایست در جامعه کمونیستی ناب بدنیا بیایند و پرورش بیابند، بسازیم. اینها افسانه های کودکانه است. ما کمونیسم را از درون ویرانه های کاپیتالیسم می سازیم، و این امرتنها توسط ان طبقه، که در پیکار با سرمایه داری ابدیده شده است، میسر خواهد بود. پرولتاریا،- شما اینرا بدرستی می دانید،- جامعه سرمایداری بدون نقض و ضعف نیست. کارگران در پیکار برای سوسیالیسم، و همزمان علیه عیبها و ضعفهای خود نیز مبارزه می کنند. مترقی ترین بخش پرولتاریا، با دهها سال پیکار قهرمانانه در شهرها، در این مبارزه همه فرهنگ شهری و زندگی پایتختی را پذیرفته، به درجه خاصی از درک رسیده است."
"هماکنون حاکمیت طبقه در چه چیزی ابراز می گردد؟ حاکمیت پرولتاریا در تصرف مالکیت خصوصی زمینداران و سرمایه داران مفهوم می یابد. روح و محتوای اصلی همه قانون های اساسی پیشین تا خود جمهوری خواهی و دموکراسی به مالکیت خصوصی ختم گردیده است. قانون اساسی ما بدین خاطر حق دارد و این حق را بر موجودیت تاریخی از انِ خود کرده است، که تنها بر کاغذ ننوشته است که مالکیت خصوصی لغو شده است. پرولتاریای پیروزمند مالکیت خصوصی را بطور کامل لغو کرده و از بین برده است و این است حاکمیت طبقه. قبل از هرچیز، در خصوص مالکیت. زمانی که عملا مساله مالکیت حل شده است، این امر به همت حاکمیت طبقه تامین گشت."
"در کلیت اندیشه جهانی– تاریخی، این درست است، که در یک کشور عقب مانده، مانند کشورکولبران چینی، وضعیتی برای انجام انقلاب پرولتری موجود نیست، ولی دربرخی از کشورهای پیشرفته تر، که به همت چپاول های امپریالیستی زندگی ازادانه ای ایجاد شده است، اگر بگویی که کارگران باید "از فقر بیش از حد" بترسند، ضد انقلاب خواهی شد. در نتیجه باید برعکس گفت، اشرافیت کارگری، که از هزینه کردن، از "فقر بیش از حد" در زمان پیکارانقلابی می ترسند، نمی توانند به حزب تعلق گیرند. اگرغیر از این بود، بویژه در کشورهای اروپای غربی دیکتاتوری استوار نمی گردید."
“ دیکتاتوری پرولتاریا راهنمای عمل سیاسی پرولتاریاست. پرولتاریا بمثابه سرکرده، بمثابه طبقه حاکم، باید مدیریت سیاسی را همچون عاجلترین و مبرمترین امر بداند. عاجلترین اقدام کنونی، توانایی بسیج نیروهای مولد دهقانی میباشد. تنها از این طریق می توان وضعیت کارگران را بهبود بخشید، و اتحاد کارگران و دهقانان را تحکیم نمود، دیکتاتوری پرولتاریا را پایدار کرد. ان پرولتاریا و یا نماینده پرولتاریا که نخواهد از این مسیر وضعیت پرولتاریا را بهبود بخشید، در واقع، همدست و مامور سرمایه داری می باشد.”
"در جهان پس از فشار شدید و بی سابقه بر طبقه کارگر، در یک کشور خرددهقانی پراکنده، برای طبقه کارگری که در بالاترین میزان از بی طبقه گی (déclasser) رنج می برد، دوره ای از زمان لازم است، تا رشدکند، برخیزد، تا انچه که فرسوده شده است "ترمیم نماید". به ایجاد دستگاه های نظامی و دولتی بپردازد، که توانایی تحمل آزمونهای 1917-1921 – ازمونی بزرگ، پرسود، جامع، فرا حقیقی "نیروی طبقه کارگر" ( نه در تلاوات فریاد زنان موجود) را داشته باشد."
"بیشتر اوقات، زمانی که می گویند طبقه کارگر، فکر می کنند که یعنی کارگران فابریکه ها – کارخانجات است. اصلن پرولتاریا به این مفهوم نیست. در کشورما از زمان جنگ در فابریکه ها و کارخانجات کسانی که جهت کار امده اند، اصلن کارگر نیستند، بلکه کسانی هستند که از جنگ گریخته اند. آیا مگر شرایط اجتماعی – اقتصادی ما درشرایطی قراردارد که کارگران حقیقی را بپذیرد؟. این درست نیست. از نظر مارکس درست است، ولی مارکس در باره روسیه ننوشت، بلکه در مورد کل سرمایه داری از آغاز سده پانزدهم نوشت، در طی ششصد سال این درست است، اما برای روسیه فعلی نادرست است. همه انهایی که کنار هم به فابریکه و یا به کارخانه می روند پرولتر نیستند، بلکه عناصری اتفاقی اند."
"بابت سطح فرهنگ پائین کارگران ما، سالهای سال باید بگذرد، سالهای سال باید بیاموزیم، کارگران به سختی به تولید جدید روی می اورند، - و ما تنها به کارگران از نظر صداقت و شور و شوق می توانیم تکیه کنیم. سالیان سال باید بگذرد، تا بتوانیم به بهبودی، ارتقاع دستگاه دولتی مان – البته نه درسیمای برخی اشخاص، بلکه در بالاترین درجه فرهنگ نایل ایم."
از آژیتاسیون بورژوازی به اقدامات تحریک امیز میرسد، که ماهرانه و نامحسوس کارگران گرسنه را به اعتراضات، شورش و بی نظمی، تلاش جهت گرفتن قدرت به دست خود هول میدهد. به کمیساریای خلقی پیشنهاد می گردد همه نیروی خود را به انحصار نان که بدون ان تنها کار بورژوازی رونق میگیرد، معطوف کند تا جمعیت فقیر بدون نان نماند. رفقای کارگر، تسلیم نیروهای اهریمنی نشوید، بهانه به دست بورژوازی و ضد انقلاب ندهید، که می خواهند با دستان شما خود فربه شوند و همه دستاوردهای انقلاب را دفن نمایند.
بهترین سیاست در شرایط فعلی – سیاست هرچه کمتر!.
"معمولا واژه «مدیریت» قبل از هرچیز عمدتا و یا حتی اکثرا با سیاست مرتبط می باشد. همزمان اساسی ترین، ماهیت گذار از جامعه سرمایه داری به سوسیالیسم، مشمول بر این است، که مساله سیاسی دارای جایگاه تابع در رابطه با مساله اقتصادی هستند. و اینکه، بویژه پس از تجربه عملی بیش از چهار ماه بقای دولت شوروی در روسیه، باید برای ما کاملا روشن شده باشد، که مساله مدیریت دولت، قبل از هرچیز حل مساله صرفا اقتصادی خروج کشور از آثار جنگ است."
"ما به خود اجازه می دهیم از جملاتی استفاده کنیم که در وهله نخست به پارادکس شباهت دارد، سوسیالیسم را باید از بزرگترین سازماندهندگان سرمایه داری اموخت. این پارادکس نیست، هرکس که در این مورد فکر کند، براحتی میتواند یقین پیدا کند، که فابریکه های بزرگ، صنایع بزرگ ماشینی، که استثمار زحمتکشان را به بالاترین میزان رسانده است، همین فابریکه های بزرگ، مرکز تمرکز همان طبقه ای شده است، که به تنهایی قادر به نابودی سلطه سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم خواهد بود."
"تریدی نیست، که در چنین کشور دهقانی، مانند روسیه، ساختمان سوسیالیسم ازموضوعات بسیار دشواری خواهد بود. تردید نیست، طرد دشمنی چون: تزاریسم، طبقه زمینداران، نسبتا راحتتر میباشد. میشود در مرکز نشست، این مساله را در طی چند روز و یا چند هفته در کل کشور حل کرد، ولی مساله ای، که ما اینک به ان می پردازیم، در ماهیت خود، تنها با کاری طاقت فرسا و طولانی مدت حل می گردد."
"ما باید کاری کارستان انجام بدهیم! اگر پرولتاریا، قدرت را بدست گیرد، و نتواند از این قدرت خود استفاده کند، و نتواند عملا موضوع را طرح کند، و یا نتواند عملا انرا حل کند، بسیاری از چیزها را ازدست خواهد داد. وقتش رسیده است که تعصب را کنار بگذاریم، که گویا فقط کمونیستها این کاره اند، بدون تردید در بین پرولتاریا مردمان توانایی هستند، که می توانند کارهای مشخصی را انجام دهند. وقتش رسیده است که تعصب را کنار بگذاریم: ما به افرادی برای انجام کاری کارستان نیاز داریم، و ما باید همه متخصصان را برای کار جلب کنیم.
سرمایه داری میراث بزرگی برای ما به ارث گذاشته است، بزرگترین متخصصان خود را برای ما گذاشته است، که ما بدون ترید باید در بالاترین سطح و میزان با بکار گرفتن همه انها، از انها بهرمند گردیم. اموزش متخصص از میان کمونیستها زمان بر خواهد بود، چراکه، در لحظه کنونی همه چیز، در کار عملی و نتیجه عملی تحقق می یابد."
" پشت تریبون کنگره سراسری اینک نه تنها سیاسیون و کارگزاران ارشد، بلکه مهندسین و کارشناسان امورکشاورزی نیز قرار می گیرند. این آغاز خوشبخت ترین دوران است، زمانی که سیاسیون هرچه کمتر می شوند، هر چه کمتر و طولانی ترسخن می گویند و جای انان را مهندسین و کارشناسان امورکشاورزی می گیرند. برای اینکه بطور کامل به امور اقتصادی بپردازیم، باید این رسم را از کنگره های سراسری شوراها از بالا به پائین در همه سازمانهای شورا ها، در همه روزنامه ها، در همه ارگانهای ترویج و تبلیغات، در همه موسسات گسترش دهیم. در سیاست بدون تردید همه فن حریف شده ایم، در این مورد پایه های خوبی داریم. اما در اقتصاد وضع رضایت بخش نیست، در شرایط فعلی بهترین سیاست، هرچه کمتر، سیاست است."
"برنامه حزب ما نباید، تنها، برنامه حزب ما باشد. این برنامه باید به برنامه بنیاد اقتصاد تبدیل گردد، در غیر این صورت بمثابه برنامه حزبی، مفید نخواهد بود. این برنامه باید با برنامه دوم حزب تکمیل گردد، برنامه کار باید جهت بازسازی اقتصاد ملی با تکنولوژی معاصر پیوند یابد. بدون برنامه برق رسانی ما نمی توانیم به ساختمان حقیقی سوسیالیسم دست یابیم. ما، در مورد بازسازی کشاورزی، صنعت و ترانسپورت، در باره اتحاد هارمونیک آنها سخن می گویم، و نمی توانیم در مورد برنامه وسیع اقتصادی سکوت کنیم."
"البته، من همیشه گفته و می گویم، که ما هرچه کمتر باید به سیاست بپردازیم، سرگرم اقتصاد شویم. درک این امر سخت نیست، جهت انجام این توقعات، نخست باید از اشتباهات و خطرات سیاسی بر حذر ماند."
"باید گفت، که ما، البته، همانطور که خودتان میدانید، تعداد عظیم کمونیست ها از روی کتاب می دانند، که سرمایه داری و سرمایه مالی چیست، حتی می توانند یک بروشوردر این مورد بنویسند، ولی 99 کمونیست از 100 کمونیست بحث حرفه ای با نمایندگان سرمایه مالی را بلد نیستند، و هرکز نیز نخواهند اموخت."
"کمونیستهای ما تا بحال کمتر توانسته اند وظیفه واقعی خود در مدیریت را بفهمند: نباید تلاش کرد "همه چیز" را "به تنهایی" انجام داد، باید از کارگزاران بزرگ (سرمایه داری) که مهارت و تجربه دارند اموخت. کمونیست عاقل از متخصص نظامی که از هر 10 نفر 9 نفر در صورت وجود امکان خیانت خواهند کرد، برای یاد گرفتن نباید بهراسد. کمونیست ، از سرمایه دار (در هر صورت، این سرمایه دار بزرگ یا سرمایه دار صاحب امتیاز، یا صاحب امتیاز تجاری ، یا سرمایه دار کوچک و یا غیره) عاقل ترسی ندارد بیاموزد، اگر چه سرمایه دار بهتر از متخصص نظامی نیست."
"کمونیست ها نباید از اموزش نزد سرمایه داری بهراسند. اموزش نزد آنها در شکل فرق دارد ولی در واقعیت همان است، مانند همان چیزی که نزد متخصص نظامی فرا می گیرید. نتیجه اموزش در تجربه عملی کنترل می شود. امور کشاورزی ، صنایع ، توسعه امور کشاورزی با صنعت را بهتر از متخصصان بورژوازی بیاموزید. در اموزش خساست لازم نیست، هزینه برای علم هرچقدر لازم شود باید پرداخت، مهم اموزش است."
ادامه دارد
برگردان از: اردشیر قلندری
سایت حزب کمونیست بلاروس : comparty.by
|