یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نامه محمدرضا عالی پیام به قاضی پرونده خود



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ فروردين ۱٣۹۵ -  ۲۲ مارس ۲۰۱۶



آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نام‌شان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آن‌ها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود. خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید.
محمدرضا عالی پیام متخلص به «هالو» شاعر و طنزپرداز منتقد که در روزهای گذشته با پایان دوره محکومیت خود از زندان رجایی شهر کرج آزاد شده بود، نامه‌ای با زبان طنز خطاب به قاضی پرونده خود نوشته و در آن به مواردی از نقض حقوق خود و مشاهدات و تجربیات پروسه دادرسی و زندان خود پرداخته است.
متن کامل این نامه در پی می آید.

قاضی محترم،
حبس خود را کشیدم و آزاد شدم. هرچند معلوم نیست این خلاصی از زندان تا کی پایدار بماند و کی دوباره به حبس برگردم. دوستان «هم لباس شما و همدل با من» در بازپرسی و در دادگاه به من گفته بودند: عالی پیام، یک مقام کله گنده پشت پرونده‌ی توست و دستور داده حال تو را بگیرند تا دلش خنک شود. برای همین هم شما چشم خود را بر قانون بستید و پرونده‌ای را که امر به مختومه بود باز کردید و به من حکم زندان دادید. وقتی هم که از اوین مرا به رجایی شهر آوردند، یکی از معاونین زندان، خصوصی به من گفت: دستور داده‌اند تو را به رجایی شهر بفرستند تا حالت را بگیرند.

علی ایحال هرچه بود گذشت. اما لازم می‌دانم مراتب سپاس خود را از شما به خاطر مسایل زیر اعلام کنم:

۱ـ خیلی ها به من لقب سوپاپ اطمینان رژیم داده بودند و می‌گفتند از خودشان است و چرا او را نمی‌گیرند و … ؟ شما مرا از همه‌ی این اتهامات تبرئه کردید.

۲ـ یک سال فرصت کافی و بی دغدغه به من دادید تا بدون گرفتاری‌ها و کارهای روزمره و مهمانی‌ها و وقت تلف کردن‌های بیرون زندان، به کارهای تحقیقاتی نیمه کاره‌ی خودم بپردازم. هرچند به دستور مقامات زندان اجازه‌ی استفاده از کتابخانه را نداشتم، ولی بودند دوستانی که کتاب‌های مورد نیاز را برایم می‌آوردند.

۳ـ تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصتی طلایی برای یک سال زندگی با کسانی که معلول ظلم و فقر و بی‌عدالتی جامعه‌ای هستند که شما ساخته‌اید. لمس درد کسانی که مطرود اجتماع شده‌اند، ولی حق زندگی کردن دارند.

۴ـ تشکر از شما به خاطر برقرار کردن ارتباط تنگاتنگ هالو با قشری از جامعه که هیچ گاه با تفکر و مطالعه انسی نداشته است و انتقال افکار و اندیشه‌ی هالویی به آن‌ها. با خبر شدنشان از این که در بیرون زندان چه می‌گذرد و چه بر سر آن‌ها آمده است و چرا آمده است.

۵ ـ تشکر از شما به خاطر ایجاد فرصتی مغتنم برای تشکیل کلاس‌های عروض و قافیه و آشنایی زندانیان با شعر و فرهنگ و ادب و از همه مهم‌تر، توان بیان درد خود به زبان شعر. حضور هالو در این زندان بیش از سی شاعر معترض تحویل شما داد. همه که اعدام نمی‌شوند. نیمی از این ها پس از سال‌ها حبس به جامعه بازمی‌گردند. کما این که در زمان محکومیت خود من، بسیاری از این هنرجو ها آزاد شدند.

۶ ـ تشکر از شما به خاطر عوض کردن رنگ و مزه و احساس اشعار من، شعرهایی که در زندان سروده شد و پخش گردید را با اشعار قبلم مقایسه کنید. آیا فکر کردید با زندانی شدن هالو دهانش بسته می‌شود؟ خیر، اشعارش صیقلی شد و واقع بینانه‌تر. چون من بخشی از جامعه را که زندانیان عادی و غیر سیاسی باشند را تا به حال به این خوبی درک نکرده بودم.

۷ ـ جناب آقای قاضی، در زندان شنیدم که شاعران دیگری را هم دستگیر و روانه‌ی زندان کرده‌اید. از این بابت هم از شما ممنونم. چون همان طور که زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند، زندان نیز نباید از شاعران دگر اندیش خالی بماند.

۸ ـ جناب آقای قاضی، شما همراه هالو، اشعار هالو را وارد این زندان کردید. کسی هالو را نمی‌شناخت، ولی الان که شما دارید این نامه را می‌خوانید، دفترچه دفترچه اشعار هالو دارد رونویس می‌شود و خیلی از آن‌ها را از بر شده‌اند. باز اشتباه کردید.

۹ ـ آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نام‌شان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آن‌ها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود.

خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید. حتا عدم استفاده از باشگاه و کتابخانه و سالن سینما و بخش فرهنگی و مرخصی و عفو عمومی و عفو مشروط و راه براه محرومیت از ملاقات حضوری و این‌ها هم حالم را نگرفت. دمم گرم. نوروز باستانی بر شما هم مبارک.
از چنین فرصتی که ساخته‌ای
من که بردم، ولی تو باخته‌ای
من اگر پیرم و به زنجیرم
تو شدی خط خطی و من شیرم
از قضا یا قدر هر آن چه که بود
تو ضرر کرده ای و هالو سود
جان من مثل دفعه‌ی ماضی
باز هم اشتباه کن قاضی
باز هم جان استر و یابو
حال گیری کنید از هالو

محمدرضا عالی پیام (هالو)


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست