آیا مردها هم میتوانند فمینیست باشند؟
برگردان: سارا کهوازاده
•
رویای اینکه مردان نجاتدهنده زنان باشند نیز خود نوعی از زنستیزی است و در این مورد مشخص کاملاً یک نوع پسروی است. زنستیزی برای همه یک قفس است. وقتی خود را یک مرد فمینیست میدانم، به خاطر نجات و حمایت از زنان نیست. یک فمینیستم چون معتقدم مادامیکه زنان آزاد نباشند مردان نیز آزاد نخواهند بود.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۰ فروردين ۱٣۹۵ -
۲۹ مارس ۲۰۱۶
چرا خود را یک فمینیست میدانم؟ بهعنوان مردی که در مورد موضوعهای فمینیستی مینویسد، بسیاری از مردها، زنها، فمینیستها و حتی غیر فمینیستها بارها از من سوال کردهاند که فمینیسم در مورد زنان است، تو چرا خود را با این موضوعها مشغول کردهای؟
این پرسش که خیلی مورد بحث قرار گرفته، به نظر میرسد از یک نگرش خاص به فمینیسم نشأت گرفته است. من از آن با عنوان فمینیسم توانمندسازی یاد میکنم. نگرشی که هدف فمینیسم را رسیدن بهقدرت و برابری برای زنان میداند. جنبش شریل سندبرگ (مدیر ارشد عملیات فیسبوک) نمونه خوبی از آن است. هدف او دستیابی زنان به مشاغل سطح بالا و مدیریتی است. او همچنین برای از بین بردن تفکری که حضور زنان در جایگاههای مدیریتی را اشتباه میداند، فعالیت میکند. سبک “زنان مستقل” بیانسه (خواننده و هنرپیشه مشهور آمریکایی) و ترانههای زن-قدرت نیز مبتنی بر این ایدهاند و نشان میدهد چرا او در کمپین “ممنوعیت ریاست” با سندبرگ همکاری میکند.
از اهداف اصلی فمینیسم این است که زنان نیز مانند مردان باید در جایگاههای مدیریتی قرار گیرند. زنان، ار هر نژاد و ملیت و طبقه ای، میتوانند افراد میلیونر، موفق و غیرقابل تعویض در شغل خود، باشند. اگر این موضوع تنها هدف فمینیسم بود، بله! دلایل چندانی نمیماند که مردان خود را فمنیست بدانند، مگر در شرایطی برای حمایت از این ظرفیت زنان.
اما من فکر نمیکنم که فمینیسم تنها در مورد توانمندسازی زنان است. بهطور خاص، نقد مسائل “زن ستیزی” نیز در فمینیسم وجود دارد. زنستیزی معمولاً بهصورت نفرت از زنان تعریف میشود اما جولیا سرانو در کتاب خود، تعاریف دیگری را ارائه کرده است. او میگوید زنستیزی “تمایل به نفی زن و تمسخر زنانگی” است. این بخش شامل تنزل ارزش زنان است اما بهعبارتدیگر به معنای بیارزش دانستن هر توصیفی از زنانگی بدون توجه به جنسیت فرد است.
بهطور مثال، زنستیزی به این معنی است که مردم مدیران یا افرادی که در شغل خود موفق هستند را از کسانیکه در خانه میمانند و از فرزندان خود نگهداری میکنند، مهمتر میدانند زیرا مراقبت از کودکان بهعنوان یک فعالیت زنانه دیده میشود. فمینیسم معتقد است که زنان باید بتوانند هر کاری که مردان انجام میدهند را انجام دهند. اما دیدگاههای دیگری نیز در فمینیسم وجود دارد که معتقد است آنچه مردان انجام میدهند لزوماً درست نیست و باید بهجای اینکه بخواهیم همچون مردان باشیم و با صرفنظر از مردانه-زنانه کردن کارها، به آن کار بپردازیم.
مرد بودن چیست؟ این یکی از موضوعهایی است که فمینیسم به آن میپردازد و درواقع این پرسش بهطور مشخص بر روی بسیاری از مردان بهطور مستقیم تأثیر میگذارد. زنان قربانی اصلی زنستیزیاند زیرا زن بودن بهطور اجتنابناپذیری با زنانگی همراه است. اما افراد دیگری نیز از زنستیزی رنج میبردند مانند مردان همجنسگرا که بهطور مثال با دیدگاه کلیشهای بهعنوان زن، ضعیف، کماهمیت، بیپناه و درمانده دیده میشوند.
بهطور مشابه، زنانگی اغلب بهعنوان یک عیب دیده میشود که این دیدگاه بهویژه برای زنان و مردان ترنس که هویت جنسیتی آنها اغلب بهعنوان غیرمردانه و جعلی دیده میشود، مخرب است. برخی مردان دگرجنسگرا نیز از این انتقاد به دور نیستند. آنها از این تفکرات زنستیزانه که زنان را پست میداند، سود میبرند. در این مدل، با کوچک شمردن و کمارزش تلقی کردن زنان، مردان ارزشمندتر و قابلاحترامتر تلقی میشوند. به این ترتیب، مردانی که ورزش نمیکنند، کسانیکه به بازیهای کامپیوتری علاقهمندند، یا کسی مثل من، که خیلی وقتها به مراقبت از کودک مشغول است، به هر طریقی بهعنوان زن در نظر خیلیها دیده میشود و این فعالیتها گاهی به عاملی برای تمسخر و یا خشونت تبدیل میشوند.
ترس از دیده شدن بهعنوان زن، میتواند در بسیاری از شرایط منجر به خشونت شود. بهعنوانمثال کتاب “زنان و جنگ” به این موضوع پرداخته است که مثل زن و یا نامرد دیده شدن، چگونه بهعنوان تهدیدی در زمان جنگ استفاده میشده است. زنستیزی درونی و ترس از تنها ماندن، مردان بسیاری را به جنگیدن و مردن “مثل یک مرد” ترغیب میکرد.
به همین دلیل است که تفکر زنستیزانه برای قربانیان تجاوز مرد بسیار مخرب است. میت ورمولن به بحث در مورد اینکه چرا تجاوز جنسی علیه مردان در زمان جنگ، شرمآور تلقی میشده، پرداخته است. او معتقد است که این موضوع بهعنوان سقوط از مردانگی دیده میشود. زنستیزی باعث میشود که این قربانیان از اینکه مورد تجاوز قرارگرفتهاند، شرمنده شوند و این آسیبپذیری منجر به جنایت میشود. فرهنگ بسیاری از مناطق به گونهای است که قربانیان تجاوز جنسی (چه زن و چه مرد، چه دختر و چه پسر) مورد سرزنش و تحقیر قرار میگیرند و از اینکه مورد تجاوز قرارگرفتهاند شرمنده هستند.
زنستیزی راهی برای تحقیر، شرم، کنترل آدمها و همچنین به حاشیه راندن نه تنها زنان بلکه مردان نیز هست و این نشان میدهد که چرا مردان باید فمینیست باشند. این حقیقت دارد که مردان فمینیست، از جمله خود من، فکر میکنیم که ما با شجاعت و ایستادگی خود از زنان حمایت میکنیم. اما رویای اینکه مردان نجاتدهنده زنان باشند نیز خود نوعی از زنستیزی است و در این مورد مشخص کاملاً یک نوع پسروی است. زنستیزی برای همه یک قفس است. وقتی خود را یک مرد فمینیست میدانم، به خاطر نجات و حمایت از زنان نیست. یک فمینیستم چون معتقدم مادامیکه زنان آزاد نباشند مردان نیز آزاد نخواهند بود.
منبع: آتلانتیک
برگرفته از:فمینیسم روزمره
|