مرحله تازه در مبارزه علیه مجازات مرگ و سنگسار در ایران
منیره برادران
•
امروز اما، در ایران دوره سکوت در برابر جنایت سنگسار سپری شده است. «نه» های گفته نشده حال به زبان در می آیند. مخالفت با حکم سنگسار به یک اقدام تبدیل شده و پیگیری هدف معینی را در دستور کار خود قرار داده است. هر امضا در پشتیبانی از «کمپین قانون بی سنگسار» پایان دان به بی تفاوتی است و چه خوش و امیدبخش، که زنان پیشگام این تلاشها و اقدامات هستند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۷ آذر ۱٣٨۵ -
۱٨ دسامبر ۲۰۰۶
در سال گذشته- از مهر 1384 تا شهریور 1385-
١١١ نفر در ایران اعدام شدند.
٨ نفر در بین آنها نوجوان بودند.
١٧١ نفر به مرگ محکوم شدند.
و چند نفر به نام مجازات اسلامی محکوم به قطع عضو شدند؟
و امروز
٤٥٠ نفر - با احتساب احکام مرگ صادر شده در سالهای پیشتر- محکوم به اعدام در زندانهای ایران بسر می برند.
١٣ نفر-11 زن و 2 مرد- در انتظار حکم سنگسار هستند.
جمهوری اسلامی می تواند به خود ببالد که در سالهای گذشته در میان آمار دولتهای قاتل بعد از چین مقام دوم را داشته است .
بخشی از قربانیان اعدام را در ایران همچنان نیروهای مخالف سیاسی و عقیدتی تشکیل می دهند. در سال گذشته 6 نفر در ایران به دلایل سیاسی و عقیدتی اعدام شدند و دو نفر به طرز مشکوکی به قتل رسیدند. ١٤ نفر به دلایل سیاسی در انتظار اجرای حکم مرگ هستند.
سر به نیست کردن مخالفان سیاسی و فکری میزان استبداد و سرکوب را در جامعه نشان می دهد و با موازین بین اللملی حقوق بشر در ضدیت آشکار قرار دارد. اما اعتراض به اعدام باید عمومی باشد و محدود به اعدامهای سیاسی نگردد. وحشت و احساس ناامنی حاصل از دار زدن جوانان در میدانهای شهرها، سنگسار، قطع دست و انگشتان و درآوردن چشم از حدقه، کمتر از ارعاب اعدامهای سیاسی در جامعه نیست. حرمت انسانی و ارزشهای اخلاقی که در چنین مجازاتهائی پایمال می شود، تاثیرات دهشتناکی در جامعه از خود برجا می گذارد.
همان گونه که مجازات اعدام اقدامی است وحشیانه، غیرانسانی و تجاوز به پایه ای ترین حق انسان، یعنی حق حیات، مجازاتهائی چون قطع دست و کور کردن چشم هم نفی منزلت انسانی است. اگر اعدام هتک تمامیت جسمانی است، مجازات قطع دست و درآوردن چشم هتک بخشی از جسم است. در هر دو مورد حقی که از انسان سلب می شود، برگشت ناپذیر است. مخالفین مجازات اعدام بر این نکته تکیه می کنند که اگر زمانی بیگناهی کسی که اعدام شده، اثبات شود- امری که اغلب پیش می آید- زندگی او برگشت ناپذیر است. انگشتان بریده و کوری را هم نمی توان به او برگرداند. چنین مجازاتهائی احیای قوانین قبیله ای- چشم در برابر چشم- و بر طبق عهدنامه 1996 رم، که پایه دادگاه کیفری بین المللی دن هاگ شد، جنایت علیه بشریت است. احکامی که به نقض عضو می انجامند، در ردیف اعدام محسوب می شوند و مبارزه برای برچیدن آن نباید کمرنگ شود. معیارهای شناخته شده جهانی چنان با این احکام بیگانه هستند که اغلب در ناباوری افکار عمومی، حتی در بین خود ایرانیان، به بی تفاوتی می انجامد. گزارش تصویری - فیلم آن هم موجود است- چشم درآوردن محکومی مرا هم شوکه کرد. هیچکس نمی خواهد بداند و قبول کند که چنین مجازاتهای وحشیانه ای اعمال می شود آن هم به نام قانون.
در ایران جمهوری اسلامی این تنها کافی نیست که انسانها با مرگ مجازات شوند. گاه احکام مرگ با شلاق توام هستند. محکوم به اعدام پیش از مرگ شکنجه می شود اعدام باید کش دار و بیشترین زجر را برای قربانی فراهم کند و بالاترین دهشت را برانگیزد. به همین دلیل اعدامها در ملاعام و یا در حضور زندانیان صورت می گیرد.
اوج چنین خشونتی در مجازات سنگسار تبلور می یابد. سنگسار چنان شرم آور است که خود مقامات جمهوری اسلامی هم از اعتراف به آن طفره می روند. با اینکه مقامات قضایی در بهمن ماه ١٣٨١ به جهانیان قول دادند که از اجرای سنگسار خودداری خواهند کرد، در واقعیت اما، اجرای سنگسار متوقف نشده است. تا زمانی که قوانین مجازات اسلامی که چنین مجازاتهای ننگینی را وارد قوانین کیفری ایران کرده است، لغو نشوند، به هیچ قولی از طرف مقامات جمهوری اسلامی نمی توان دل بست. در بهار گذشته به نقل از منابع غیررسمی یک زن و یک مرد در بهشت رضای مشهد به نامهای محبوبه م. و عباس ح. سنگسار شدند. این خبر در رسانه های ایران به عنوان اعدام منتشر شد. پیش از سنگسار با این محکومان همچون مردگان رفتار شد؛ بدنهایشان در مرده شویخانه بر اساس موازین اسلامی غسل داده شد و سپس در کفن پیچانده شدند. محبوبه تا شانه، و عباس تا کمر، در خاک دفن شدند. این دو سپس از سوی جمعیتی که برای کشتن تدریجی آنان داوطلب شده بودند، هدف پرتاب سنگ قرار گرفتند. (از بیانیه کمپین بین المللی قانون بی سنگسار)
آنچه که در سنگسار به ویژه نفرت انگیز است، یکی کش دار کردن مرگ و زجرکش کردن قربانی است و دیگری سهیم کردن دیگران در نقش جلادی است و آنهم در بکارگیری خشن ترین شیوه های جلادی. جلادی بعنوان حرفه از مسئولیت یک نفر یا چند نفر خارج شده و گروهی از داوطلبان و یا چه بسا تطمیع شده گان این وظیفه را بعهده می گیرند. این کار نه تنها گسترش خشونت در جامعه است، بلکه همچنین به مردها جرات می دهد که خود بنا به اقتضا مجری مجازات «زنان نااهل» منزل باشند- امری که البته قوانین اسلامی هم پشتیبان آن است. افزایش خشونت خانگی بر زنان، در وهله نخست پیامد اجرای چنین قوانینی است و نه بیکاری و فقر که بسیاری ترجیح می دهند مسبب اصلی قلمدادشان کنند.
نمی توان از حضور قانون سنگسار و اجرای آن در جامعه روبرگرداند و یا به قولهای مقامات دل بست. سنگسار هرگز از میان نخواهد رفت تا زمانیکه قوانین قصاص اسلامی از قوانین کیفری حذف شوند. اما حتی اگر بندی از قانون هم تغییر کند، سنگسارمی تواند در اشکالی دیگر به حیات ادامه دهد. حکم سنگسار تنها یک قانون دهشتناک نوشته بر کتاب قانون نیست، ریشه در مذهب و فرهنگ زن ستیز جامعه هم دارد. باید بر سر آن در جامعه چون و چرا صورت گیرد و تابوها کنار رود. قربانیان سنگسار معمولا کسانی هستند که چهره و نام دارند. اغلب تنها نام کوچک یا نامی مستعار از آنها عنوان می شود و از زندگیشان چیزی گفته نمی شود. جامعه ترجیح می دهد آنها را نشناسد و بر خانواده قربانیان هم این سانسور را تحمیل می کند.
اما اخیرا با تلاش وکلائی که در زندانهای ایران در پی شناسائی محکومین به سنگسار هستند و بر پایه اطلاعات سازمان عفو بین الملل ما با چهره چند از تن از قربانیان آشنا شده ایم. آنها عموما زنان تیره بختی هستند که از طرف شوهرانشان به اعتیاد و روسپیگری کشانده شده اند یا زنانی که به اجبار با مردی ازدواج کرده اند که سهمشان از زندگی زناشوئی نه مهر و عشق، بلکه خشونت و تجاوز بوده است.
پریسا زندانی عادل آباد شیراز در دادگاه جنایی استان فارس به دلیل زنای محصنه به مرگ با سنگسار محکوم شده است. او ابتدا به اتهام زنای محصنه اعتراف کرده و ادعا کرده که شوهرش به دلیل فقر، او را به روسپیگری واداشته است. اما در جریان دادگاه در ژوئن ٢٠٠٤ او اعترافش را پس گرفته است.
ایران، یک عرب اهوازی از ایل بختیاری، به قرار اطلاع موقعی که با پسر همسایه در حیاط خانه اش صحبت می کرده است از سوی شوهرش با چاقو تحت حمله قرار می گیرد. او به شدت صدمه میبیند و در حال خونریزی بیهوش روی زمین می افتد. در حالی که او بیهوش بوده، ادعا شده است که مرد همسایه شوهر او را با کارد خودش می کشد. در بازجویی پلیس از ایران در مورد قتل، گفته شده که او به زنای محصنه با پسر همسایه اعتراف کرده است. ولی او بعدا اعتراف خود را پس گرفته است. یک دادگاه در خوزستان او را به عنوان شریک جرم در قتل شوهرش به پنج سال زندان و به خاطر زنای محصنه به اعدام با سنگسار محکوم کرده است.
- خیریه یک عرب اهوازی، که از سوی شوهرش مورد بدرفتاری و تجاوز واقع می شده، متهم است که با یکی از بستگان شوهرش رابطه برقرار کرده و او بعدا شوهر خیریه را کشته است. او در شعبه ٣ دادگاه بهبهان در خوزستان، جنوب غرب ایران، به عنوان شریک جرم در قتل شوهرش به مرگ و به خاطر زنای محصنه به سنگسار محکوم شده است. خیریه هرگونه نقش در قتل شوهرش را منکر شده ولی به زنای محصنه اعتراف کرده است. خیریه در مورد سرنوشتش، گفته است "من حاضرم به دار آویخته شوم، ولی من را نباید سنگسار کنند. آنها آدم را خفه میکنند و آدم میمیرد، ولی این که به سر آدم سنگ بزنند خیلی سخت است."
- شمامه قربانی (که به نام ملک نیز شناخته میشود) در ژوئن ٢٠٠٥ دستگیر و در دادگاهی در ارومیه در ژوئن ٢٠٠٦ به خاطر زنای محصنه به اعدام به وسیله سنگسار محکوم شده است. بنا به گزارش ها او در زندان ارومیه است. به قرار اطلاع، برادران و شوهرش مردی را که در خانه او دیده بودند به قتل رسانده اند و او نیز نزدیک بوده است زیر ضربات چاقوی آنان کشته شود.
کبرا نجار که در زندان تبریز در شمال غرب ایران زندانی است به عنوان شریک جرم در قتل شوهرش به هشت سال زندان و به خاطر زنای محصنه به اعدام با سنگسار محکوم شده است. او قرار بود پس از گذراندن مدت زندانش که دو سال پیش پایان یافته است سنگسار شود. به قرار اطلاع، او طی نامه ای از کمیسیون قضایی عفو تقاضا کرده است که در محکومیت اعدام به وسیله سنگسار او تخفیف دهند و منتظر نتیجه آن است. گفته شده که کبرا نجار به وسیله شوهرش که معتاد به هروئین بوده و او را به شدت میزده به روسپیگری وادار شده بوده است.
- صغرا مولایی به عنوان شریک جرم در قتل شوهرش عبدالله در ژانویه ٢٠٠٤ به ١٥ سال زندان و به خاطر زنای محصنه به اعدام با سنگسار محکوم شده است. در جریان بازجویی او گفته است "شوهرم مرتبا مرا زجر میداد. علیرغم این، من قصد کشتن او را نداشتم. در شب حادثه ... پس از این که علیرضا شوهر مرا کشت، من ترسیدم در خانه بمانم چون فکر میکردم برادرشوهرهایم مرا میکشند. این بود که با علیرضا فرار کردم." علیرضا به خاطر قتل شوهر صغرا مولایی به اعدام و به خاطر "روابط نامشروع" به ١٠٠ ضربه شلاق محکوم شد. احکام یادشده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی است. به قرار اطلاع، صغرا مولایی در زندان رجایی شهر کرج نزدیک تهران زندانی است.
- فاطمه را (که نام خانوادگی اش دانسته نیست) در مه ٢٠٠٥، شعبه ٧١ دادگاه جنایی استان تهران به عنوان شریک جرم در قتل به قصاص و به خاطر "رابطه نامشروع" با مردی به نام محمود به اعدام با سنگسار محکوم کرده است. شوهرش به به عنوان شریک جرم در قتل محمود به ١٦ سال زندان محکوم شده است.
امری که در بخشی از این اظهارات نهفته، حضور شکنجه برای اعتراف گیری است. اعتراف در بازجوئی و در شرایط دیگر تکذیب اتهام، ناگفته هم بیان شکنجه است. اغلب به خطا تصور می شود که شکنجه در جمهوری اسلامی تنها زندانیان سیاسی را دربرمی گیرد. چنین نیست. من در سال ١٣٦٩ که مدت کوتاهی را در بند زنان غیرسیاسی گذراندم، متوجه شدم که آنها هم اغلب برای اعتراف گیری شکنجه های دهشتناکی را از سرگذرانده اند. آنها تعریف می کردند که شکنجه آنها در حضور دیگر زندانیان صورت گرفته است. و این همه جدای، ضرب و شتم و بدرفتاری روزمره در مورد این متهمان است.
اخبار مربوط به سنگسار در ماههای گذشته با کوشش وکلا و روزنامه نگاران مستقل و جسوری که علیه مجازات سنگسار در ایران تلاش می کنند، به بیرون درز کرده است. آنها شبکه ای تشکیل داده و تلاش می کنند کسانی را که محکوم به سنگسار شده و در زندانها در انتظار اجرای حکم هستند، شناسائی کنند. این وکلا همچنین داوطلبانه وکالت محکومین به سنگسار را به عهده گرفته اند. زنان فعال نیز به جنبش پایان دادن به سنگسار پیوسته اند. در مرداد ماه گذشته جمع کثیری از فعالان جنبش زنان، در نامه ای به رییس قوه قضاییه خواستار توقف اجرای حکم اشرف کلهری شدند و همزمان از وی و نمایندگان مجلس خواستند قوانین مربوط به مجازات سنگسار را تغییر ده ند. چنین اقدام تا حدودی موثر بودند و باعث شدند که حکم سنگسار اشرف کلهری و چند نفر دیگر فعلامتوقف شود. اما تا تغییر قوانین مربوط به سنگسار هنوز راه زیادی است.
به ابتکار و کوشش آنها بود که اخیرا یک کمپین بین المللی با عنوان "قانون بی سنگسار" آغازبه کار کرده است.
هدف این کمپین در وهله اول جمع آوری امضا برای تغییر قانون مجازات اسلامی است به گونه ای که دیگر هیچ حکم سنگساری صادر و اجرا نشود.
اقدام مشابه را در همین راستا، سازمان عفو بین المللی شاخه اسپانیا سازمان داده است تا افکار جهانی را متوجه سنگسار در ایران کند و با جمع آوری امضا فشار بین المللی را به جمهوری اسلامی برای لغو این مجازات ضد بشری افزایش دهد. چنین اقدامی بسیار مهم است و حمایت فعال ما را می طلبد. بدون فشار نیروهای بین المللی، اقدام زنان و مردان فعال برای لغو حکم سنگسار همواره در معرض تهدید دستگاه فشار جمهوری اسلامی است. بیاد آوریم اقدام گسترده سازمان عفو بین الملل را برای نجات جان زن نیجریه ای محکوم به سنگسار را، که به نجات وی انجامید. آیا نباید چنین حرکت گسترده ای هم برای نجات جان زنان و مردان محکوم به سنگسار در ایران صورت گیرد؟
حرکت دیگر در شکستن سکوت در مورد اعدام در ایران، اقدام مشترک خانواده های سه زن محکوم به اعدام، کبرا رحمانپور، نازنین فاتحی و فاطمه حقیقت پژوه، بود که در نامه ای خواستار حمایت و کمک مردم شدند تا فرزندانشان از اعدام نجات یابند. آنها نوشتند:
« عزیزان ما قربانی فقر هستند. قربانی نابرابری و تحقیر و توهین روزمره هستند. قربانی قوانین ناعادلانه هستند. اگر شرایط زندگی آنها این چنین دشوار و غیرقابل تحمل نبود امروز هر کدام در دانشگاه مشغول تحصیل بودند و یا در کارخانه ای، در اداره ای، جائی مشغول کار بودند. . . این عدالت نیست که قربانیان این شرایط این چنین بیرحمانه به زندان بیفتند و به چوبه دار آویخته شوند.»
این خانواده ها برای اولین بار طلسم انزوا را شکستند و به شیوه های مختلف افکار عمومی را متوجه خود کردند. قرار گذاشتند در مقابل دفتر سازمان ملل جمع شوند تا با صدای رسا بگویند: «عزیزان ما را اعدام نکنید.» گرچه از تجمع آنها جلوگیری شد، اما آنها توانستند حمایت کسانی را به خود جلب کنند. کمیته ای برای جمع آوری امضا برای نجات جان این سه نفر تشکیل شد که از طریق اطلاع رسانی الکترونیکی، افکار جهانی را در جریان این حرکت قرار دهد.
چنین ابتکاراتی در کشور ما سابقه نداشته است. اگرچه نیروهای مخالف و به ویژه زنان فعال خارج از کشور به مجازات سنگسار همواره اعتراض کرده و سعی کرده اند این مسئله را به گوش جهانیان برسانند اما در نبود حساسیت نسبت به حکم سنگسار در داخل ایران آن حرکتها پژواک لازم را نیافتند. به عنوان نمونه می توان از اقدام نمایشی زنان ایرانی علیه سنگسار برای جلب توجه شرکت کنندگان کنفراس جهانی پکن در سال 1995 و «کمپین بین المللی علیه سنگسار» نام برد.
امروز اما، در ایران دوره سکوت در برابر جنایت سنگسار سپری شده است. «نه» های گفته نشده حال به زبان در می آیند. مخالفت با حکم سنگسار به یک اقدام تبدیل شده و پیگیری هدف معینی را در دستور کار خود قرار داده است. هر امضا در پشتیبانی از «کمپین قانون بی سنگسار» پایان دان به بی تفاوتی است و چه خوش و امیدبخش، که زنان پیشگام این تلاشها و اقدامات هستند.
برای آنکه چنین اقداماتی اسیر انزوا و سرکوب حاکمان جمهوری اسلامی واقع نشوند، حمایت فعال همه ما را نیاز دارد.
آمار و اطلاعات برگرفته از:
www.meydaan.com
http://www.komitedefa.org /
|