یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سوریه: «نرمش قهرمانانه» روسیه!


اردشیر قلندری


• برای روسیه یکپارچگی سوریه مهم نیست، پیشنهاد پسا مذاکرات روسیه در باب فدرالیسم به منظور حفظ یک منطقه استراتژیک و تثبیت پایگاه های نظامی آن در سوریه است. مناطق دیگر نیز بالطبع، بین کشورهای ذینفع در قالب "فدرال" تقسیم خواهد شد. با خروج روسیه از سوریه غرب- امریکا به هیچ اصلی پایبند نخواهند ماند و موجودیت یکپارچه برخی از کشورهای منطقه نیز به زیر سئوال خواهد رفت. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ فروردين ۱٣۹۵ -  ٣۰ مارس ۲۰۱۶


پس از حوادث اکراین که در همسایگی، به عبارت دیگر در حیاط خلوت روسیه رخ داد، دگردیسی مطالبات الیگارشی حاکم در روسیه از پیله قناعت، وارد دنیای غنیمت گیری شد و بر مطالبات خود در باز تقسیم مناطقی از جهان لجاجت به خرج داد. عراق، لیبی ... سوریه از لقمه های چربی بودند که جهان امپریالیستی غرب به سرکردگی امریکا سهمی برای خود و کشورهای منطقه در نظر گرفته بود. افغانستان، عراق و لیبی در چنگال امریکا زمانی اسیر و ویران شدند که الیگارشی روسیه هنوز توان و شهامت رویارویی را در خود نمی دید. چه از نظر اقتصادی - سیاسی، چه از نظر نظامی، الیگارشی حاکم در نوعی سستی، بی تفاوتی به اطراف به سر می برد. و درواقع، نقش ناظر بر حوادث را داشت. اگرچه در کرملین بی تابی هایی مشاهده می شد، ولی ضعف کشور در صنایع متلاشی شده و بی بنیه در عین حال شدیدا وابسته، فقدان سرمایه، ضعف سرمایه انحصاری، تعداد محدود شرکتهای مالی- انحصاری بزرگ، همزمان وجود برخی چهره های معروف پروغربی با توانایی بسیج مردم در راستای انجام "انقلابات رنگی"، سبب برخی مداراگری در کرملین می گشت. بطوری که در تخریب و ویرانی افغانستان، عراق و لیبی روسیه هیچ واکنشی نشان نداده و در اشکال مختلف حمایت کرد.
امریکا -غرب در پی اجرای "طرح خاورمیانه بزرگ" در راستای دست اندازی به منابع طبیعی کشورهای خاورمیانه و افریقا با رویکردی به نام مبارزه با تروریسم وارد میدان شده، که در مفهوم و اصل، چیزی نیست مگر اجرای سیاستهای سود افرین برای کشورهای قدرتمند سرمایه داری. در همین راستا حضور کشورهایی از نوع روسیه که مراحل پایانی امپریالیستی خود را می گذرانند، در کشمکش های فوق ضرورت می یابد، در تنش های منطقه ای جهت تامین منافع اتی خود نقش ایفا می کنند.
ورود ناگهانی روسیه، در جنگ داخلی سوریه برپایه یک عرض اندام بر مبنای سهم خواهی در منطقه استوار بود، که سبب کشمکش هایی در زمینه تحریم های اقتصادی بین این کشور و آمریکا- غرب گردید. تحریم هایی که در واقع، همانطور که خامنه ای را وادار به عقب نشینی کرد، این بار گریبان پوتین را گرفت.

در نگاهی کوتاه و گذرا به ساختارهای اقتصادی روسیه پس از فروریزی شوروی، ژرفای فاجعه هر چه بیشتر عیان می شود. غاصبان قدرت از ابتدای زمامداری خود صنایع کشور را بر ریل فروش مواد خام، فراورده های نفت و گاز گذاشتند. قسمت اعظم تولیدات صنایع کشاورزی پسا شوروی عملا از بین رفت. دامپروری، تولید لبنیات حتی کفایت مصرف روزانه چند مترویل بزرگ را نمی دهد. اصول و استراتژی صنایع نظامی، برپایه فروش و صادرات گذاشته شد، قسمت عمده ارتش کشور تا به امروز از جنگ ابزار های دهه پایان سالهای هشتاد برخوردار است. قسمت عمده مالیاتهای دریافتی از شهروندان صرف خرید بنجل های غربی و چینی می گردد، حقوق بازنشستگی به شدت کاهش یافت، میزان دستمزدها ناچیز گردید، میزان حداقل حقوق ماهیانه سال 2016 در روسیه 6 204(کمی بیش از 100$) درنظر گرفته است. اختلاس ها به مرزهای میلیارد رسیده، سالانه بیش از صد میلیارد دلار به طور رسمی و به همین اندازه از طریق شرکتهای افشور بطور غیر قانونی از کشور خارج شده و می شود.
دولت، رشد اقتصادی تا پایان سال 2016 را 2.3% تولید ناخالص داخلی پیش بینی کرده است، اما کارشناسان معتقدند که زمان رکود طولانی تر خواهد بوده، یعنی شامل کل سال 2016 می گردد، در بهترین حالت رشد تولید ناخالص داخلی به 0.3% خواهد رسید. اژانس تحلیلی Fitch Ratings معتقد است که تنزل واقعی تولید ناخالص داخلی روسیه در سال 2016 به 1% خواهد رسید، درحالی که پیشتر انتظار رشد 0.5% را داشت. همزمان دولت از وزارتخانه ها خواسته است تا مصارف بودجه ای را 700 میلیارد روبل کاهش دهند. این درحالی است که دولت بهای نفت را از 40$ تا 50$ در تدوین بودجه درنظر گرفته است.
در اواسط دسامبر 2015 بانک مرکزی روسیه کاهش تولید ناخالص داخلی در سال 2016 را از %0.5 تا 1% پیش بینی نمود، که این امر در سال 2017 شامل 0.0 تا 1% در صورت حفظ بهای نفت در مرز 50$ در هر بشکه خواهد بود.
مطابق داده های اداره امار روسیه در ماه ژانویه، اقتصاد روسیه در سال 2015 تا 3.7% تنزل داشته، سقوط سرمایه گذاری در سال 2015 شامل 8.4% ، تولیدات صنعتی تا 3.4% ، درامد حقیقی باشندگان روسیه تا 4% ، دستمزدهای حقیقی تا 9.5%، حجم معاملات خردفروشی تا 10% سقوط کرده است. بطور کلی اداراه امار روسیه سقوط اقتصاد روسیه در سال 2015 تا 3.7% ارزیابی نمود، کسری بودجه روسیه در سال 2015 شامل 2.9% تولید ناخالص داخلی گردید، در صورت بهای هربشکه نفت تا 25$ روسیه تا 20% از درامدهای خود را ازدست خواهد داد.
همزمان بخش عمده صنعت کشور که زمانی بزرگترین دستاورد مردم شوروی به حساب می امد، یا کاملا متلاشی شده، یا هنوز با همان ابزار الات دهه هفتاد کار می کند. در چنین شرایطی که وابستگی روسیه به واردات و صادرات فراورده های کشورهای صنعتی محرز است، سیاستمداران کرملین وارد سوریه شده، کنترل اسمان و بمباران مواضع داعش و مخالفان رژیم اسد را برعهده می گیرند. پیامد ورود روسیه به منازعه ی سوریه، تحریم های غرب برای به زانو در آوردن روسیه را درپی داشت، که امار بالا را برای اقتصاد روسیه به ارمغان اورد.
اگرچه روسیه مثل همیشه حکایت هندوانه ای را دارد که از بیرون خوش زرق و برق از درون نارس و بی مزه است. ولی با فعال سازی ماشین تبلیغات، این هندوانه ایدال وانمود شده، فرار از سوریه به عنوان "پایان ماموریت بزرگ"، ساخت و باخت با امریکا به عنوان مذاکرات، اثر و پیامد تحریم ها را زمینه ای جهت تقویت تولیدات داخلی توصیف کردند، توصیفی که یاد اورسخنان احمدی نژاد در باره دختردانش آموزی است که در آشپزخانه اورانیم غنی می کرد. ولی واقعیت این است که گذشته از برخی متروپل های بزرگ، مابقی شهر ها در فقر مزمن و در شرایط بسیار سختی قرار دارند. کشور با طرح های ناکارای اقتصادی دراستانه فروپاشی ساختاری قرار گرفته است، در چنین حالتی هزینه هر روزه ی بمبارانها و سایر هزینه ها، برای شهروندان روسیه افزایش بهای نان، گوشت... ، نفرت از سیاستهای کرملین را به همراه داشته، که می تواند هرزمان آشفتگان را به خیابانها بکشد. در صورت بروزچنین شرایطی ممکن است، کنترل اوضاع از توان رئیس جمهور و دولت خارج گردد، پایه های قدرت الیگارشی حاکم از هم بگسلد. از طرفی، از خصیصه های ملت روسیه، همانند بسیاری از ملتهای سایر کشورهای جهان، تنفر از حاکمان است. قسمت عمده روسها از دولت خود بیزارند، در صورت وخامت بیشتر اوضاع اقتصادی، انتخابات آینده پارلمان روسیه می تواند کاردست کرملین بدهد. الیگارشی حاکم با در نظر گرفتن مساله فوق، و همچنین غرزدنهای درون دستگاه که رئیس جمهور پوتین تا به امروز توانسته است آن را مهار کند، همگی محملی شده برای تنها گذاشتن بشاراسد. دلیل اصلی سازشهای محرمانه با امریکا-غرب، زمینه چینی جهت مهندسی انتخابات آتی با باج دهی به خودی های درون، زمینه تلاش جهت لغو تحریم ها، تداوم دولت الیگارشی حاکم را فراهم اورده است.
پس خروج ناگهانی ارتش [نیروی هوایی] کرملین از سوریه می تواند موید چند موضوع باشد: اول؛ اقتصاد روسیه در شرایط تحریم ها، با تلاشی زیرساختهای پسا شوروی، وابستگی به واردات و کلپتوکراسی موجود عملا از کارایی باز مانده است، دوم؛ فروکش کردن شوق باز ستاندن کریمه، همراه با واقعیت وضعیت نابسامان درون و حقیقت ملموس معشیت زندگی: خوراک، پوشاک ، در برابر وعده امپراتوری بزرگ روس، تصمیم ساز گردید.
الیگارشی روسیه با این تصور واهی وارد مصاف شد، که با پرتاب چند موشک کروز، غرب و شرق سوریه را خواهند بخشید، ولی این حرکت روسیه در برابر واکنش کشورهای ذینفع منطقه قرار گرفت و چرت از سر جهانخواران نورسیده الیگارشی روسیه پرید.
با این همه، رسانه ها در عرصه سیاست بازی جهت فریب افکار عمومی در داخل، تمام ماشین تبلیغات خود را دال بر پایان پیروزمندانه ماموریت، پایان کار داعش، تثبیت دولت اسد به کار انداخته است. انچه که در سوریه گذشت، ورود ناگهانی و خروج ناگهانی روسیه به "اسرار مگو" تبدیل شده است.
تبلیغات غرب نیز از شکست روسیه و پیروزی خود می گوید. ولی واقعیت این است که هر دو طرف به مقاصد خود رسیده اند. بازنده اصلی مردم زحمتکش سوریه، آن کودکی است که جسد بی جانش بر ساحل مانده است.
واقعیت امر، روسیه در سهم خواهی بیشتر همه امکانات و منافع ملی مردم روس را مانند برجام خامنه ای بر میز تسلیم و عقب نشینی گذاشت، تا اسیبی بر رژیم پوتین وارد نشود، تقسیم سوریه را به غرب - امریکا به همراه کشورهای ذینفع منطقه پیشکش نمود.
پس از مداکرات روسیه با آمریکا، برجام دیگری (نوع روسی) در پشت دیوار دود برخاسته از جنگ، بین دوکشور با قربانی شدن مردم سوریه به فرجام رسید. روسیه مطابق معمول و روال الیگارشی حاکم، در راستای مصالح استراتژیک خود، به بهای قربانی کردن مردم چندین گام به عقب برداشت، تا دست قاتلان داعشی... جهت بریدن دست و سر مردم با حمایت غارتگران امپریالیستی باز بماند. این همان واقعیت دردناک است که نگارنده از عواقبش به کرار هشدار داده بود. دعوای الیگارشی روس و امریکا-غرب، مصداق لحاف ملا را داشت. فشارهای گوناگون امریکا – غرب از جهات مختلف همانطور که خامنه ای را وادار به "عقب نشینی قهرمانانه" کرد، در این طرف نیز موثر افتاد.
واقعیت این است زمانی که روسیه ناخودآگاه تصمیم به دخالت نظامی در امور سوریه گرفت، تنها هدف این کشور حفظ مصالح استراتژیک خود در منطقه بود، برای روسیه یکپارچگی سوریه مهم نیست، پیشنهاد پسا مذاکرات روسیه در باب فدرالیسم به منظور حفظ یک منطقه استراتژیک و تثبیت پایگاه های نظامی آن در سوریه است. مناطق دیگر نیز بالطبع، بین کشورهای ذینفع در قالب "فدرال" تقسیم خواهد شد. با خروج روسیه از سوریه غرب- امریکا به هیچ اصلی پایبند نخواهند ماند و موجودیت یکپارچه برخی از کشورهای منطقه نیز به زیر سئوال خواهد رفت. پرواضع است، که در مذاکرات مونیخ غرب- امریکا وعده هایی در زمینه های مختلف به دولتمردان روسیه داده باشند، که در اینده نه چندان دور در زندگی اقتصادی - اجتماعی، سیاسی مشاهده خواهد شد. بر همین مبنا، در روابط اتی روسیه و ایران تحولاتی رخ خواهد داد، چراکه، اگر منافع استراتژیک روسیه با امریکا-غرب ضرورت لغو روابط اقتصادی... با ایران را ایجاب کند، الیگارشی روسیه، ایران و جمهوری اسلامی را به آسانی نادیده خواهد گرفت. در این راستا خروج روسیه از سوریه بدون رایزنی با جمهوری اسلامی و تاخیر دوباره در تحویل سامانه دفاعی اس 300 بهترین نمونه است.
واقعیت دردناک دیگری نیز بر محیط روشنفکری ایران حاکم است، متاسفانه برخی در جامعه روشنفکری با علقه فراوان به شوروی، هنوز هم با همان عینک به روسیه نگاه می کنند. بی توجه به اینکه، دیریست که شوروی موجودیت ندارد، اشخاصی که دولت را قبضه کرده اند، مشتی سود پرست، کلپتوکرات که از راه های غیر قانونی به ثروت میلیاردی رسیده اند. حاکمان امروزین روسیه دشمنان قسم خورده تمام تاریخ موجودیت شوروی بوده و هستند. اگر الیگارشی حاکم بر روسیه خواهان یکپارچگی فضای شوروی هست، جهت تامین منافع زحمتکشان نیست، بلکه دست اندازی به ثروت جمهوری های شوروی سابق است و بس. از این روی، انتظاراین است که جامعه روشنفکری کشورما، سره را از ناسره بدرستی تشخیص بدهد، بین جهانخواران روسیه و غرب- امریکا تمایزی درنظر نگیرد. البته، فاجعه زمانی بیشتر می شود، که حزب کمونیست روسیه نیز در پشت کاروان حمایت، از الیگارشی قرار می گیرد.   
موضوع مهمتر دراین میان سیاستهای یک بام و دوهوای حزب کمونیست روسیه است، که بسیار محافظه کارانه جلوه نمود. در ابتدا از ورود و بمباران مواضع داعش و مخالفین اسد، فراکسیون حزب کمونیست در مجلس از سیاست پوتین و دولت حمایت کرد، صدر حزب کمونیست، در مصاحبه های گوناگون به تعریف و تمجید از ورود نیروهای هوایی روسیه در اسمان سوریه پرداخت " با وجود ساقط شدن سوخوی -24 ادامه عملیات در سوریه ضرورت دارد "(1)، پس از "پایان ماموریت" نیز زیوگانوف صدر حزب کمونیست روسیه گفت: "خروج نیروهای نظامی به دیپلماسی در ژنو کمک می کند" (2)
اگر چه حزب کمونیست همیشه و همه جا در داخل از نا بسامانی های اقتصادی، عدم وجود اتحادیه های مستقل کارگری، تخریت کارخانجات تولیدی .... انتقادات شدیدی به پوتین و دولت دارد، اما بر مبنای اندیشه برتری روس (ناسیونالیسم) لااقل صدر حزب کمونیست روسیه، زیوگانوف همه امور سیاست خارجی پوتین را از همین زاویه دیده، ماهرانه این سیاست را توجیه و حمایت کرده است. در راستای توجیه اندیشه اینکه روس یگانه خلق توانا به ساختمان سوسیالیسم است، راهی کلیسا می شود، شمعی نیز روشن کرده بر معراب می گذارد.
سیاست غالب حزب کمونیست پس از بازستانی کریمه، کشمکش های شرق اکراین، دفاع از همه ی انچه که الیگارشی حاکم در مساله خارجی انجام می دهد، است. چگونه می شود، حکومتی در مساله داخلی ضد خلقی در مساله خارجی حامی منافع زحمتکشان گردد؟. "این جامعه پسگرا و ارتجاعی می باشد. مطابق بسیاری از شاخص ها اقتصاد روسیه تا پنچاه سال به عقب رانده شده است. مشخصات امروزی آن: ضعف صنایع و کشاورزی، وابستگی کامل به واردات...". (پلنوم کمیته مرکزی اکتبر 2014) چرا سیاستهای حزب کمونیست در راستای محکوم کردن مطالبات امریالیسم غرب- امریکا، در عین حال توجیه مطالبات خودی هاست؟. در راستای حفظ روابط ما بین جمهوری اسلامی ایران و روسیه، همه مساله ی سرکوب ونقض حقوق مخالفان در ایران نادیده گرفته می شود، تا جایی که دولت احمدی نژاد به عنوان یک دولت ضد امپریالیستی مورد تعریف و تمجید قرار می گیرد.
تاهمین چندی پیش یکی از شعارهای عمده حزب کمونیست روسیه ساختمان سوسیالیسم بود، اما در پلنوم اکتبرسال 2014، ساختار اقتصادی کشور بورژوازی کمپرادو ارزیابی شد، از ان پس ساختمان سوسیالیسم در روسیه به تاخیر افتاد!. طبیعی است، که ساختار بورژوازی کمپرادور منوط به ساختمان یک جامعه ملی دموکراتیک بوده، ساختمان سوسیالیسم با مشکلات عدیده ای روبرو خواهد شد. ایا ارزیابی ساختار اقتصادی روسیه به عنوان یک اقتصاد کمپرادور، با توجه با وجود همه پنچ خصیصه لنین برای یک کشور امپریالیستی، نوعی فرار از مسئولیت تحقق انقلاب سوسیالیستی نیست؟.

1. kprf.ru   
2. riafan.ru


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست