روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۶ فروردين ۱٣۹۵ -
۴ آوريل ۲۰۱۶
• دو بال تأمین منافع ملی
دو بال تأمین منافع ملی، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه ایران به قلم حسن بهشتیپور کارشناس مسایل بینالملل که متن آن به شرح زیر است:
«مذاکره در عرصه بینالمللی ملزوماتی لازم دارد که بدون آنها هیچ گفتوگویی شکل نخواهد گرفت. نخستین و مهمترین موضوع در هر مذاکره آن است که کشور، از کارشناسان متبحر و مسلط به فن مذاکره بهرهمند باشد که به چارچوب قوانین، نظام و سیاست بینالملل و منافع ملی اشراف و تسلط داشته باشند و بتوانند در بزنگاههای مهم از منافع و حقوق کشور بخوبی دفاع کنند. این شرط نخست برای افرادی است که پا به مذاکره با سایر بازیگران عرصه بینالمللی میگذارند و نکته بسیار مهمی است.
شرط دوم آن است افرادی که وارد گفتگو با بازیگران خارجی میشوند، متکی به پشتیبانی ملتشان باشند یعنی به نمایندگی از ملت از حقوق آنها دفاع کنند و مردم هم آنها را مورد حمایت خود قرار دهند. حمایت مردم از این نمایندگان در عرصههای خارجی بسیار حائز اهمیت است چرا که به این معناست که تلاش و پیگیری آنها بی آنکه چشم امیدی به قدرتی داشته باشند، مبتنی بر خواست و اراده مردم کشورشان میباشد.
نکته سوم این است که افراد مذاکره کننده در حالی بر سر میز مذاکره مینشینند که باید از پشتیبانیهایی از سوی کشورشان برخوردار باشد که مهمترین آنها، قدرت نظامی کشور است. در این راستا قدرت موشکی بخش مهمی از قدرت نظامی است که به نمایندگان کشور امکان میدهد که هنگام گفتگو با طرف مقابل قدرت چانهزنی داشته باشند. اما باید توجه داشت علاوه بر قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، علمی و قدرت فرهنگی هم مولفههای بسیار تأثیرگذاری در بالا بردن توان دیپلماسی و به منصه ظهور رساندن قدرت کشور محسوب میشود. به این معنا که وقتی کشور از سطوح بالای قدرت علمی برخوردار باشد، میتواند قدرت نظامی خود را با اتکا به آن قدرت علمی افزایش دهد. به عبارت دیگر مقامات کشور برای افزایش قدرت خود در عرصه جهانی باید نگاهی جدی به درون داشته باشند؛ نمیتوان برای افزایش قدرت نظامی از خارج از کشور اسلحه وارد کرد، از این رو در اینجا «خودکفایی»، شرط بسیار مهمی است که برای رسیدن به آن باید توان علمی را افزایش داد که لازمه آن، ایجاد بستر مناسب فرهنگی است. همچنین باید شرایط مطلوب اقتصادی نیز فراهم شود و سرجمع این توانمندیها، میتواند نقش محوری در تقویت موضع مذاکره کنندگان داشته باشد مذاکره کنندگانی که از پشتیبانیهایی از این جنس برخوردار باشند، قادرند با قدرت مانور و توان چانهزنی فزونتری پشت میز مذاکرات قرار گیرند و منافع ملی کشورشان را بهتر و بیشتر تأمین کنند. مدلهای موفق، تأییدکننده این نکته است که توان نظامی و مهارت در مذاکره با یکدیگر همپوشانی دارند و همانند دو بال هر یک به تنهایی و بدون دیگری، در رساندن کشورها به اهدافشان، تضمینی برای موفقیت ندارند.»
• گزارش آمانو و دشواری راه برجام
گزارش آمانو و دشواری راه برجام، عنوان سرمقاله روزنامه آرمان امروز است به قلم سیدعلی بیگدلی تحلیلگر مسایل بینالملل که در آن نوشته است:
«گزارش مثبت آمانو در رابطه با اقدامات ایران جهت راستیآزمایی هستهای بیانگر پایبندی ایران به تعهداتش و تلاش مستمر جمهوری اسلامی جهت ادامه راه در مسیر اجرای صحیح، بدون نقض برجام و برطرف ساختن شبهات موجود درباره برنامه هستهای ایران است اما فضای حاکم بر دستگاه حکومتی آمریکا شرایط را در این رابطه دچار دگرگونی میسازد، چرا که تحت فشار لابیهای یهودی در آستانه انتخابات ایالات متحده بهانه آزمایشهای موشکی ایران جنجال بزرگی را در آمریکا به وجود آورده است. از سویی اظهارنظرهای رئیسجمهور اوباما در کنفرانس امنیت هستهای بیانگر این موضوع است که جدا از مساله برجام فضای دیگری در آمریکا علیه ایران رو به آغاز است که البته زمینههای این فضاسازی و مخالفتها از همان زمان تایید برجام نیز مقدمه چینی شده است. به بیانی روشنتر گرچه یهودیها در آمریکا نیز بارها اعلام کردند بحث درباره مساله برجام به پایان رسیده و ایران به تعهدات خود همواره عمل کرده است اما امروز مخالفان توافق بحث تحریمها را در پیش گرفتند. حتی سرمایهگذاران اتحادیه اروپا را نیز به عدم مذاکره با ایران تهدید و اعلام کردند در صورت مذاکره سرمایهگذاران اروپایی با ایران از امتیاز معاملات دلاری با بانکهای آمریکایی محروم خواهند شد. به عنوان نمونه میتوان تاثیر این فشارها را در کاهش یا توقف دور تند سفر هیاتهای اروپایی به دنبال تایید برجام به ایران ملاحظه کرد. البته همانطور که پیشتر اشاره شد انتخابات آمریکا در آینده برجام و رویکردهای احتمالی رئیسجمهور بعدی در این کشور نسبت به برنامه اقدام جامع مشترک تاثیر بسیار زیادی خواهد داشت. از سویی نیز بدین علت میتواند باشد که همچنان ما شاهد کشمکشهایی در فضای داخلی هستیم و علاوه بر آن برخی از مخالفتها همکاریهای اقتصادی با اتحادیه اروپا را به تاخیر انداخته است. تاخیر سفر رئیسجمهور ایران به اتریش نیز تا اندازهای از این مساله مستثنی نبوده است رویکرد منفی تندروهای یهودی ممکن است در آینده تحریمها را به اجرا بگذارد و در نتیجه ممکن است منجر به عدم تمایل و کاهش رغبتها از سوی اتحادیه اروپا جهت جذب و افزایش سرمایهگذاری در ایران شود. قطعا در آینده آمانو همچنان باز هم به ارائه گزارشهای مثبت خود درباره اقدامات ایران در مسیر شفافسازی هستهای ادامه خواهد داد اما علاوه بر مساله برجام و گزارشهای آمانو، ایران مشکلات دیگری نیز دارد که یکی از آنها تاخیر در اجرای برجام و پایبندی طرف مقابل بر تعهداتش است، به همین علت نمیتوان گفت که گزارش آمانو به طور کل مشکل و ادامه اجرای برجام بدون هیچ مانع و خللی انجام خواهد گرفت؛ زیرا ممکن است زمینههایی جهت تحریمهای جدید در آینده ایجاد شود که تحریمهای جدید به تنهایی خود شرایط را برای ایران دشوار میسازد.»
• حق دفاع مشروع
حق دفاع مشروع، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه همشهری به قلم ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران که متن آن در پی آمده است:
«قطعنامه ۲۲٣۱ شورای امنیت موضوعاتی را در ارتباط با روندهای برگشتپذیری تحریمها و محدودیتهای احتمالی تنظیم کرده که میتواند مورد استناد کشورهای موثر در سیاست بینالملل برای اعمال محدودیتهای راهبری علیه ایران شود. اجرای این محدودیتها در شرایطی امکانپذیر است که قدرتهای بزرگ درباره متن برنامه جامع اقدام مشترک و قطعنامه ۲۲٣۱ به توافق جمعی برای اعمال تحریمهای جدی برسند. واقعیت آن است که در برنامه جامع اقدام مشترک و قطعنامه ۲۲٣۱ موضوع تواناییهای قانونمند ایران در حوزه موشکی و هستهای مورد پذیرش صریح قرار نگرفته است. به همین دلیل است که در آخرین روزهای ماه مارس ۲۰۱۶ کشورهای اروپایی و آمریکا در صدد برآمدند تا محدودیتهای جدیدی را براساس قطعنامه ۲۲٣۱ علیه ایران تنظیم کنند. مخالفت روسیه را میتوان اصلیترین و تنها عامل عدم تصویب قطعنامه جدید علیه ایران دانست. از آنجا که محور اصلی سیاست راهبردی آمریکا در مقابله با ایران را میتوان بازدارندگی موثر و افزایش زمان گریز و فرار پنهانی دانست، به همین دلیل محدودیتهای جدی علیه ایران در چارچوب مصوبات جدید کنگره در حال شکلگیری است. اگرچه روسیه مانع از تصویب قطعنامه جدیدی علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل شد اما کنگره و ساختار بوروکراتیک آمریکا تلاش دارند تا محدودیتهای جدیدی علیه ایران اعمال کنند. در بند سوم برنامه جامع اقدام مشترک در چارچوب بیانیه تنظیم شده، بر این موضوع تأکید شده است: «از ایران خواسته میشود تا هیچ فعالیتی مرتبط با موشکهای بالستیک طراحی شده با قابلیت حمل تسلیحات هستهای صورت ندهد.»
هماکنون ایران و قدرتهای بزرگ در مورد مفاهیمی مانند قابلیت یا طراحی چنین موشکهایی اختلافنظر دارند. ایران بر این اعتقاد است که موضوع مربوط به موشکهای بالستیک طراحی شده برای حمل تسلیحات هستهای است. آنچه مورد تأکید خواستار سیاسی کشور است، توجه به حفظ قابلیتهای موشکی به موازات مذاکره دیپلماتیک خواهد بود، زیرا هیچگاه دیپلماسی بدون قدرت از کارایی و اثربخشی لازم برخوردار نخواهد بود. کشورهایی که قدرت خود را در فضای توافق دیپلماتیک نادیده گرفتهاند با فشارها و محدودیتهای بیشتری در آینده روبه رو شدهاند. به همین دلیل است که ایران باید بتواند در ادامه دیپلماسی هستهای تلاش آمریکا و کشورهای اروپایی برای کاهش قدرت موشکی ایران را بیاثر سازد. اگر ادعای مقامات دیپلماتیک ایران در مورد موفقیت در تنظیم برنامه جامع اقدام مشترک واقعی باشد، طبیعی است که آنان قادر خواهند بود تا از طریق ادامه دیپلماسی زمینههای حفظ قدرت موشکی ایران را به وجود آورند. قدرت موشکی بخشی از قابلیت ایران برای بازدارندگی در برابر تهدیدات منطقهای و بینالمللی است. بنابراین اگر روندی ایجاد شود که الگویی مبتنی بر کنش یکجانبهگرایی ایالات متحده و اتحادیه اروپا در محدودسازی قدرت ایران اعاده شود، در آن شرایط دیپلماسی کارکرد خود را از دست خواهد داد.
واقعیت سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده و کشورهای اروپایی معطوف به شرایطی است که اولاً قابلیتهای راهبردی ایران را کاهش دهد، ثانیاً محدودیتهای ایران را در فضای بینالمللی قرار دهد و برای آن از طریق تنظیم قطعنامههای جدید شورای امنیت مشروعیتبخشی کند، ثالثاً به گونه تدریجی از حوزه هستهای وارد حوزه موشکی شده و شکل جدیدی از معادله تحریم در قالب قواعد و سازوکارهای چندجانبه و یکجانبه را در دستور کار قرار دهد. در حالی که ایران ناچار است تا از یک سو قدرتسازی را به عنوان اصل بنیادین بقای سیاسی و ساختاری در دستور کار قرار دهد، ثانیاً از طریق سازوکارهای دیپلماتیک به نظام بینالملل اطمینان دهد که موضوع مربوط به گریز هستهای در کار نخواهد بود. در چنین شرایطی مهمترین دغدغه نهادهای دیپلماتیک مربوط به بهرهگیری از قواعد حقوق بینالملل به ویژه رژیمهای بینالمللی MTCR خواهد بود. در چنین فرایندی لازم است تا موضوع محوری دیپلماسی ایرانی مربوط به تواناییهای قانونمند باشد. توانمندیهای قانونمند میتواند در حوزههای مختلفی از جمله هستهای و موضوعات مربوط به فعالیتهای موشکی بالستیک ایران انجام پذیرد. در چنین فرایندی نباید اجازه داد که اگر آمریکا در شورای امنیت به موفقیت برای محدودسازی ایران به دلیل آزمایشهای موشکی دست پیدا نکرد، از طریق ساختار بوروکراتیک و کنگره تحریمهای جدیدی علیه ایران را در دستور کار قرار دهد. از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که ماده ۵۲ منشور سازمان ملل متحد «حق دفاع مشروع» را برای همه کشورها در نظر گرفته است و هر کشوری برای دفاع از خود و افزایش توان دفاعی خود میتواند برنامهریزی داشته، سلاح تولید و آزمایش کند.»
• چرا حسن روحانی به اتریش نرفت؟
چرا حسن روحانی به اتریش نرفت؟ عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آفتاب یزد به قلم صلاحالدین هرسنی مدرس علوم سیاسی و روابط بینالملل که نویسنده در آن نوشته است:
«سفر حسن روحانی رئیسجمهوری کشور به اتریش در روز چهارشنبه ۱۱ فروردین مصادف با ٣۰ مارس ۲۰۱۶ در ادامه تور اروپایی ماه فوریه به ایتالیا و فرانسه بود. اما این سفر بنا به دلایلی لغو شد و دلیل آن مسائل امنیتی اعلام شد. در طی لغو سفر حسن روحانی به اتریشهاینتس فیشر رئیسجمهوری اتریش اظهار داشت که لغو سفر حسن روحانی
غیر منتظره و قدری مأیوسکننده بود. علتی کههاینتس فیشر برای غیرمنتظره خواندن لغو سفر حسن روحانی اقامه کرده است درخور تأمل است.
اهمیت چنین سفری برای مقامات اتریش بدان جهت میتوانست واجد اهمیت باشد که این سفر هم میتوانست برای ایران و هم برای اتریش حائز اهمیت اقتصادی باشد. مسئلهای که ضرورت و نیاز واقعی ایران با توجه به قرار گرفتن آن در ایام پسابرجام و هم اتریش به جهت رغبت آن به عنوان کشوری با پتانسیلهای اقتصادی شریک ایران در امور تجاری باشد.
به رغم اهمیتی که این سفر میتوانست برای مقامات تهران در اتریش داشته باشد، اما وجود مشکلاتی مانع از سفر حسن روحانی به اتریش شده است. از جمله دلایل ممانعت سفر روحانی به اتریش مشکلات امنیتی در اتریش با توجه به موج انفجارهایی که این روزها اروپا را از طرف نیروهای تکفیری تهدید مینماید، مانعی برای سفر حسن روحانی به اتریش شده است. در صورتی که بنا به اظهاراتهاینتس فیشر همه اقدامات و تمهیدات امنیتی در بالاترین سطوح برای چنین سفری فراهم شده بود.همین تمهیدات امنیتی در قبل از عزم سفر حسن روحانی به اتریش برای مقاماتی چون هوجین تائو رئیسجمهور اسبق چین، ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه و مقامات عالیرتبه کشورهای دیگر فراهم شده بود. حتی در ده سال پیش چنین تمهیدات امنیتی برای رئیسجمهوری اسبق آمریکا یعنی جورج بوش فراهم شده بود. بنابر این همان تمهیدات و تدابیر امنیتی که برای آن سفرها تدارک دیده شد، چنین تدابیر امنیتی برای سفر حسن روحانی نیز تدارک دیده شده بود و اساسا فرقی نمیکرد.
دلیل دومی که مانع سفر حسن روحانی به اتریش شده است، بحث تظاهرات و تجمعات گروههای اپوزیسیون در اتریش بوده است. اما بنا به اظهارات هاینتس فیشر، تمهیداتی نیز در این باره اندیشیده شده بود. آنچنانکه هاینتس فیشر اعلام داشته است، حق تظاهرات و تجمع در قانون اساسی اتریش آمده است، پس نمیتوان صحبتی از ممنوعیت راهپیمایی و تظاهرات به میان آورد. ولی اگر شخصی و مقام تراز اولی در سطح امنیتی بسیار بالایی به اتریش بیاید، اطمینان به وجود میآید که بین او و تظاهرات فاصله زیادی باشد. با وجود تضمینهای امنیتی که رئیسجمهور اتریش برای سفر حسن روحانی تدارک دیده بود، پرسش آن است که چرا او به اتریش نرفت و به رغم انتظارات رئیسجمهوری اتریش و گستراندن فرش قرمز زیر پاهای حسن روحانی، نتوانست دیداری جهت مسائل و ملاحظات اقتصادی داشته باشد؟
به نظر میرسد، عدم سفر حسن روحانی به اتریش ریشه در مسئله دیگری دارد و آن چیزی نیست مگر مسئله داخلی. این مسئله داخلی از مجادله لفظی در گرفته، بروز یافته است. مجادلات مذکور فضای فعلی را تا اندازهای قرین التهاب ساخته است. چنین فضایی مسلماً تأثیر سوء خود را برای کشوری چون اتریش که در صدد سرمایهگذاری در کشور با پتانسیلهای تجاری است، خواهد گذاشت.»
• درباره لغو سفر روحانی به اتریش
درباره لغو سفر روحانی به اتریش، عنوان یادداشتی است در روزنامه شرق روز شنبه به قلم دکتر حسن قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت که در آن نوشته است:
قرار بود روز سهشنبه بعدازظهر، رئیسجمهوری را به همراه چند نفر از وزرا و مشاوران در سفر به اتریش همراهی کنم. در واپسین ساعات، سفر از سوی دکتر روحانی لغو و به زمان مناسب موکول شد. دفتر رئیسجمهور علت تعویق سفر را «ملاحظات امنیتی و تأمین شرایط مطلوبتر درخصوص برنامه و توافقات مورد نظر دو کشور» اعلام کرد. اینکه رسانههای خارجی، شبکههای بیگانه و ضدانقلاب، چه گفته و چه تفسیر کرده و میکنند؛ اهمیتی ندارد. اما آنچه رسانههای ما میگویند، قاعدتا مهم است و بهویژه انتظار میرود رسانه ملی مسیر آنها را نرود. متحیرانه برنامهای دیدم که آشکارا رویکرد رئیسجمهور اتریش و مقامات آن کشور را بر موضع ریاستجمهوری خودمان ترجیح میداد. اینکه گویی «امنیت در حد اعلا برقرار بوده، تدابیر شدید امنیتی درست شبیه سفر روسایجمهور روسیه، چین و آمریکا در نظر گرفته بوده» و...؛ بنابراین اطلاعیه دفتر رئیسجمهوری ایران بی اساس است! دلم میسوزد. مدتهاست طیفی از رسانهها درباره مسائل مهم سیاست خارجی و عملکرد دولت، نهتنها حرف رئیسجمهور اتریش را بر بیانیه رسمی دفتر رئیسجمهور خودمان ترجیح میدهند؛ بلکه اظهارنظر و تحلیل و گاه خیالپردازی مقامات غربی و خیلی اوقات نیز افراد دست چندم و غیرمسئول آمریکایی را از سخن رئیسجمهور و مدیران ارشد کشورمان مستندتر میدانند و مداوما به بازتاب آن میپردازند. بهراستی چرا و به چه قیمت؟ درد است. متأسفانه عدهای ندانسته و چه بسا برخی هم آگاهانه، حقایق و منافع ملی را به پای سیاست قربانی میکنند و البته مقامات و بخشهای مسئولی هم، با کمکاری و بیدقتی، باعث تخریب و تضعیف مواضع جمهوری اسلامی و بهانهدادن به این و آن، میشوند. در همین حد و با اطلاع دقیق از جزئیات رویداد، اعلام میکنم رئیسجمهوری شجاعانه و از موضع «عزت، حکمت و مصلحت» یک تصمیم انقلابی گرفت. تا از این پس، همه میزبانان نماینده ملت رشید و عزیزمان بدانند که «عزت و اقتدار ایران و ایرانی» چه اهمیتی دارد. این تصمیم، مستحق تکریم و قدرشناسی است یا تخریب؟! و آیا شایسته است به دلیل نبود امکان بیان خیلی از مسائل (بهدلیل مصلحت و منافع کشور) از آنها بهرهبرداری سیاسی شود و افراد و تریبونها حقوق مردم را نادیده بگیرند؟ من دیپلماسی بلد نیستم، ولی غرور دینی و ملی آقای روحانی و استواری و سختگیری ایشان در برخورد با تروریستها و آدمکشها را میستایم و به این تصمیم انقلابی، شجاعانه و هوشیارانه که عزت و منافع پایدار کشور را به دنبال دارد؛ با وجود هر خسارت احتمالی و کوتاهمدت، از صمیم قلب احترام میگذارم. معتقدم که او یک انقلابی با تدبیر، شاگرد امام، مطیع و یار رهبری است. امید که امسال، همه با هم باشیم تا ملت آسایش و آرامش بیشتری بیابد و مرهمی نهیم بر زخمهای اقتصادی و اجتماعی ملت شریف ایران. انشاءالله.
• بدعهدی مبنای منطق هژمون آمریکایی
بدعهدی مبنای منطق هژمون آمریکایی، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه جام جم به قلم علیرضا شیخ عطار سفیر پیشین ایران در آلمان که متن آن در پی آمده است:
«افراد واقعبینی که خیرخواه کشور بودند و از تجزیه و تحلیل وقایع سیاسی بخصوص برجام، به دنبال بهرهبرداری سیاسی و خوشامد اصحاب قدرت جناحها نبودند، از همان ابتدای مذاکرات برجام نسبت به عهدشکنی غرب و خصوصا آمریکا ابراز نگرانی میکردند و معتقد بودند آمریکاییها با توجه به تفاسیر خودشان و مصادره به مطلوبی که در آنها سابقه دارد، ممکن است از برخی نقاط ابهام برجام سوءاستفاده کرده و با صحنهآرایی حقوقی، تعهداتشان را اجرا نکنند.
اتفاقا این نگرانی، هم در حامیان دولت و هم در منتقدان دولت و حتی در میان خود مذاکرهکنندگان که افرادی حرفهای بودند، وجود داشت و آنها هیچ وقت نمیگفتند چنین نگرانیای بیجاست. علت آن هم مشخص بود و آن اینکه آمریکا منطق دیرینه خود را که هژمون (تسلط توام با مشروعسازی) است، کنار نگذاشته است.
مبنای منطق هژمون این است که تفکر مردمی که تحت سلطه قرار میگیرند به نحوی شکل بگیرد که خود را نیازمند سلطه ببینند و به عبارت دیگر زیر سلطه رفتن را یک بازی برد ـ برد تلقی کنند و بگویند ما از زیر سلطه رفتن منافعی میبریم و سلطهگر نیز منافع خودش را.
از نظر آمریکاییها ایران همواره یک کشور دردسرساز بوده و باید با او برخورد میشده است. البته در میان روسای جمهور آمریکا، برخی به روش برخورد نظامیگری و قلدری معتقد بودند و برخی با توجه به واقعیتهای داخل ایران از جمله قدرت داخلی معتقد بودند باید از روشهای دیگر از جمله نفوذ و تغییر فکر ایرانیها وارد شوند که باراک اوباما، رئیسجمهور فعلی آمریکا نیز از این قماش است.
اوباما و همفکران او معتقد هستند شرایط جهان، شرایط آمریکا و شرایط ایران، تنها این راه را پیش پای آنها گذاشته است که از طریق مذاکره و فرصتطلبی، هژمون را برقرار کنند و در این راه بخصوص از افرادی که این همرایی را در داخل ایران با آنها دارند و معتقدند هژمون، یک بازی برد ـ برد است بهره میگیرند.
افراد خیرخواه این وضع را پیشبینی میکردند که آمریکا هر جا فرصت یابد تعهداتش را نقض میکند، اما این کار را به شکل قلدری ظاهری انجام نمیدهد، بلکه شکل حقوقی، سیاسی و دیپلماتیک به آن میدهد.
البته آمریکاییها در یک جای محاسباتشان اشتباه کردند و آن اینکه حضور مقام معظم رهبری و نظرات تیزبینانه و داهیانه ایشان همواره در مواقع مقتضی، زنگ خطر را به صدا در میآورد و معظم له از همان ابتدای برجام، بر نکتههایی انگشت گذاشتند و هیات مذاکرهکننده را وادار کردند آنها را به عنوان خط قرمز مدنظر قرار دهد که جلوی تحقق اهداف آمریکاییها را میگیرد.
بر همین اساس آمریکا پس از گذشت چند ماه از اجرای برجام احساس کرده که برجام نتوانسته نتایج دلخواه آنها را در داخل کشور ایجاد کند و همه جناحها وقتی به این خطرات میرسند سعی میکنند به ملاحظات رهبری دقت کنند. به همین جهت ما میبینیم هر چه زمان میگذرد مواضع مسئولان آمریکایی بیشتر حاکی از دبه کردن و پیمانشکنی است.
این پدیده، چیز عجیبی نیست و انتظار آن میرفت، اما نکته عجیب، ساده انگاری برخی در داخل کشور بود که برجام را راهحل همه مشکلات میدانستند. این تفکر میتواند خطرآفرین باشد زیرا توقعی را در مردم ایجاد میکند که قابل برآورده شدن نیست.
راهحل این قضیه هم همان چیزی است که خیرخواهان از ابتدای مذاکرات هستهای گفتهاند و آن اینکه گرچه برجام با وجود تمام کم و کاستیها و با توجه به شرایط محیطی پذیرفته شد، اما بخش اصلی ماجرا، مراقبت از اجرای درست تعهدات است و هرگاه طرف آمریکایی و غربی، قصد پشت پا زدن به تعهداتش را داشت باید با آن برخورد شود. این همان چیزی است که اتفاقا تیم مذاکرهکننده نیز هرگاه با انتقادات مواجه شده تاکید کرده که باید در پسابرجام مراقب کاستیها بود.لازمه دیگر مقابله با بدعهدی آمریکا و غرب نیز، انسجام کامل در داخل کشور است؛ اختلاف نظر سیاسی میان جناحها امری است طبیعی، اما منافع ملی و دفاع از امنیت ملی، اصول بسیار روشنی دارد و قابل تفسیر نیست و اگر آمریکاییها و غرب متوجه شوند که جناحهای گوناگون نسبت به عهدشکنیها و فرصتطلبیهای آنها دقت دارند حتما ناچار میشوند از مواضع خود کوتاه بیایند.»
• چین الگوی روابط آمریکا با ایران
چین الگوی روابط آمریکا با ایران، عنوان مطلبی است در روزنامه وقایع اتفاقیه که گفتگوی این روزنامه با امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسایل آمریکا است و متن آن به شرح زیر است:
«جناب ابوالفتح، آمریکا پس از حدود نیم قرن قطعی ارتباط با کوبا، مبادرت به از سرگیری روابط با این کشور سابقا انقلابی کرد و حتی باراک اوباما هم راهی هاوانا شد و با مقامات کوبایی به گفتوگو نشست. چه تفاوتهایی بین ایران و کوبا وجود دارد که باعث شده نتوان ایجاد روابط رسمی بین تهران و واشنگتن را متصور بود؟
ابتدا باید گفت کوبا در سالهای طولانی جزء بلوک شرق بود و اتحاد شوروی و آمریکا نزدیک بود بر سر این کشور وارد جنگ جهانی و هستهای نیز شوند اما از زمان فروپاشی بلوک کمونیسم، کوبا عملا خطری برای منافع ایالات متحده و متحدان آن نداشته است. عملکرد دولت کوبا از دهه ۹۰ به بعد نشان میدهد که هاوانا تلاشی برای زیان رسانیدن به منافع واشنگتن در منطقه از خود بروز نداده است. علاوه براین دراین مدت شاهد این امر بودهایم که برخی متحدان آمریکا نظیر کانادا با دولتهاوانا مناسبات رسمی ایجاد کردهاند. همچنین اروپاییها مکرر به آمریکا فشار وارد کردهاند که از تحریمهای تجاری خود علیههاوانا دست بکشد. سرانجام نیز با تغییر فضای ایجاد شده که به دنبال رفتن فیدل کاسترو از قدرت و انجام برخی اصلاحات از سوی جانشین وی صورت گرفت، شرایط برای از سرگیری مناسبات واشنگتن با هاوانا فراهم شد.
اما درباره جمهوری اسلامی ایران باید گفت، با وجود آمریکاییها ایران همچنان خطری هم برای واشنگتن و هم متحدان این کشور است. جایگاه ایران در خاورمیانه برای آمریکاییها تهدیدکننده است و تا زمانی که تغییراتی بنیادین در رفتارهای آمریکا رخ ندهد، هیچ روابطی بین دو طرف برقرار نخواهد شد.
منابع تهدید ایران علیه آمریکا کدامند؟
توان موشکی ایران به تصور آمریکاییها تهدیدی برای این کشور است، درحالی که ارتش کوبا چنین توانی را نداشت. تواناییهای نظامی ایران همواره یکی از چالشهای اصلی پیش روی دولتمردان آمریکایی بوده است. همچنین باید مباحث اعتقادی و تأثیرگذاری ایران بر منطقه خاورمیانه را نیز مورد تأکید قرار داد.
تأثیر کشورهای ثالث در عدم ایجاد روابط بین ایران و آمریکا تا چه اندازه است؟
وجود برخی بازیگران منطقهای و اخلالی که در مناسبات ایران و آمریکا برقرار میکنند را نیز باید ازجمله موضوعات دیگری دانست که باعث شده است تهران و واشنگتن نتوانند به از سرگیری روابط امیدوار باشند. این در حالی است که همسایگان آمریکا مانند مکزیک، کانادا و... تلاشی برای اخلال در روابط واشنگتن وهاوانا از خود بروز ندادهاند، بنابراین و به دلایل ذکرشده نمیتوانیم شاهد ایجاد روابط میان ایران و آمریکا باشیم، حتی اگر طیفی از مقامات آمریکایی بخواهند خواستار تغییراتی در رابطه با ایران باشند نیز لابیهای قوی این اجازه را نخواهند داد.
کدام یک از دو حزب بزرگ دموکرات و جمهوریخواه بیشتر خواهان ایجاد مناسبات با ایران هستند؟
این موضوع حزبی نیست، زیرا قوه مجریه هماکنون در دست دموکراتهاست، طبیعی است آنها از سیاستهای اتخاذی دولت حمایت کنند و حزب جمهوریخواه به عنوان اپوزیسیون نیز از رویکردهای دولت انتقاد کند. در دوران حکمرانی همین حزب دموکرات شدیدترین تحریمها علیه ایران وضع شده است که به گفته آمریکاییها موجبات مذاکرات هستهای را فراهم کرد. بدون شک اگر جمهوریخواهان به قدرت برسند و خواهان ایجاد روابط با ایران باشند نیز دموکراتها معترض خواهند شد. این موضوع سابقاً نیز وجود داشته است، به طوری که در دوران جرج بوش که آمریکا همکاریهایی با ایران در زمینه افغانستان و عراق با ایران داشت، صدای اعتراض دموکراتها را برانگیخت.
بهتازگی نیز حسامالدین آشنا مشاور فرهنگی رئیسجمهوری اظهاراتی را درباره قابل قیاس نبودن ایران با کوبا مطرح کرده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
البته در عرصه سیاست همواره تلاش برای مشابه سازی وجود داشته است و موضوع روابط ایران با آمریکا نیز بارها در محافل سیاسی مطرح شده است. بااینحال به نظر میرسد منظور مشاور فرهنگی رئیسجمهوری این بوده باشد که کوبای ۲۰۱۶ هیچگونه چالشی برای آمریکا محسوب نمیشود. کوبا از دید آمریکاییها کشوری سر به راه بوده است و کاری با منافع آمریکا نداشته است. این در حالی است که ایران در تمامی سطوح سیاسی در راه چالشسازی برای آمریکا حرکت و عمل کرده است. ایران همچنان بزر گترین دشمن اسرائیل محسوب میشود، درحالی که تلآویو مهمترین متحده ایالات متحده است.
آیا میتوان در عرصه سیاست بینالملل مشابهتی برای این قضیه مثال زد؟
شاید بتوان آغاز روابط آمریکا با چین و تنشزدایی دراین زمینه را به مورد ایران بسیار نزدیکتر دانست تا مورد کوبا. زمانی که روابط با چین به سمت عادی شدن میرفت، واشنگتن همچنان از ناحیه پکن احساس خطر میکرد. بااینحال قدرت چین باعث شد آمریکاییها چارهای جز آغاز روابط نداشتند. شاید آمریکاییها در نهایت نیز مجبور شوند تا با ایران دستکم در برخی موارد همکاری کنند. پیشتر شاهد ایجاد اتحاد طبیعی بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده در عراق بودیم. اکنون نیز باوجود تمامی اختلافات بین تهران و واشنگتن، هم آمریکا نیاز دارد تا به سمت کاهش تنشها رود و هم ایران.
آیا موفقیت مذاکرات هستهای و توافق برجام فضای سابق در روابط ایران و آمریکا را تغییر نداده است و چرا اسرائیل در این زمینه نتوانست موفقیتی کسب کند؟
موضوع هستهای فراتر از درخواست و اراده اسرائیل بود و آمریکا منافع کلانتری در این قضیه داشته است. این در حالی است که در مسائلی مانند خاورمیانه و موضوعات حقوق بشری، ایران و آمریکا به تفاهم نخواهند رسید.
پس نمیتوان شاهد تسری برجام به سایر موضوعات بود؟
به نظر نمیرسد این امر رخ دهد و تا زمانی که تغییرات بنیادین در فضای موجود و رفتارهای آمریکا شکل نگیرد، امکان مناسبسازی روابط ایران و آمریکا وجود نخواهد داشت.»
• چرا با این لحن؟
چرا با این لحن؟ عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم بهمن کشاورز حقوقدان که نویسنده در آن نوشته است:
«اولاً، اینکه انتخابات- از هر نوعش- مقدمات و موخراتی، مثبت و منفی داشته باشد، طبیعی است. همیشه کسانی با برخی کاندیداها موافق و با برخی دیگر مخالف هستند و ابراز این مخالفت در قالبهای منطقی و اصولی با رعایت اخلاق عمومی، نهتنها اشکالی ندارد و مجاز است بلکه شاید بتوان گفت واجب است. بهویژه با توجه به موارد آتی:
الف- اصل ۵۶ قانون اساسی که میفرماید: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند».
ب- اصل ۶ قانون اساسی که میفرماید: «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکا و آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات...»
پ- اصل هشتم همان قانون که میفرماید: «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امربهمعروف و نهیازمنکر وظیفهای است همگانی و متقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت...». امربهمعروف و نهیازمنکر ممکن است با نگاه یا کلام یا عمل (اعم از فعل یا ترک فعل) صورت گیرد؛ بنابراین در اجرای اصل ششم قانون اساسی از طرف مردم، ممکن است جلوههایی از امربهمعروف و نهیازمنکر وجود داشته باشد و رأیدهندگان با رأی خود درصدد فهماندن چیزی به دولت (دولت به معنی اعم) باشند.
ت- دو اصل ۵٨ و ۵۹ قانون اساسی که رأی مردم را چه در تعیین نمایندگان مجلس و چه در همهپرسی، تعیینکننده اعلام کرده است و فرمایش مرحوم امام(ره) که: «میزان رأی مردم است».
ث- اصل نهم قانون اساسی که اعلام میکند: »... هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند». این بیانگر غایت و نهایت اختیار و اقتدار مقامات در قبال آزادیها و حقوق مشروع مردم ایران است که دو اصل ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی آنها را متساویالحقوق و به طور یکسان تحت حمایت قانون اعلام کرده است و فصل سوم قانون حقوق آنها را تفصیلا برمیشمرد و ازجمله این حقوق است مصونیت از «تفتیش عقاید» و سایر تعرضات.
ثانیاً: با این مقدمات طبیعی است که ما مردم عادی کوچه و بازار، از مقامات و مسئولان، نحوه برخورد خاصی را با انواع انتخابات و نتایج آنها انتظار داشه باشیم و باید بهنحویکه درخور همانندسازی و تقلید باشد رفتار کنند و در مقابل نظر و رأی مردم، اگر همه تسلیم نیستند، به طور منطقی و مستدل و با رعایت اصول ادب و نزاکت، انتقاد و اظهارنظر کنند. من به طور معمول در امور سیاسی دخالت نمیکنم و از این بابت بهاصطلاح «رژیم دارم»؛ اما بیان برخی مطالب از سوی چهرههایی که مسئولیتهایی در برخی بخشهای کشوری یا لشکری دارند و باید مظهر قانونمندی باشند بهنوعی به حقوق اساسی مربوط و موضوع فصل سوم قانون، اساسی است. من هم فردی هستم که حق رأی دارم و در هر حال گهگاه در انتخابات شرکت کردهام؛ بنابراین به خود اجازه میدهم عرض کنم:
۱- اگر مردم در امتحان بزرگ الهی در هفتم اسفند نظام را تأیید کردند پس بدوبیراهگفتن به تعداد نامشخصی از همین مردم، که به هر کسی میتواند توجه پیدا کند، چه محملی دارد؟
۲- آیا واقعا باید پذیرفت «خارجنشینان» و «ضدانقلاب» و «کسانی که با نظام مخالف هستند» میتوانند «تصمیم بگیرند» که در انتخابات اثر بگذارند؟ اگر چنین باشد پرسشهای بیشمار و چونوچراهای فراوانی را میتوان طرح کرد.
٣- مقام معظم رهبری تا پیش از رأیگیری، سخنی جز دعوت به شرکت در انتخابات و حمایت از شورای نگهبان در راستای انجام وظایف این شورا، نفرمودند. از بیان و سکوت و تقریر معظمله تأیید یا رد هیچ فرد یا گروه یا نحلهای را نمیشد استنباط کرد. پس از اعلام نتایج هم جز تأیید صحت و سلامت انتخابات و تشکر از حضور مردم و تلاش مسئولان مطلبی نفرمودند. فقط در دیدار اعضای مجلس خبرگان چهارم، ابراز تأسف گذرایی داشتند از عدم انتخاب دو نفر از کاندیداها؛ اما حتی دراینباره هم گلایهای از معظمله شنیده نشد و کسی را سرزنش یا به کسی توهین یا فرد و گروهی را به ضدانقلاب و خارجنشینان ملحق و مرتبط نفرمودند. پس بهکارگیری الفاظ و عباراتی منفی علیه مردم را چگونه باید پذیرفت؟
۴- رأیدهندگان، یعنی مردم ایران، جز اینکه پای صندوقها رفته و به عدهای از کسانی که از خانهای متعدد گذشته و تأیید صلاحیت شده بودند رأی دادند، چه کردهاند که باید به ارتکاب «اعمال زشت و قبیح و شنیع» متهم شوند؟! و در معرض اتهام همنوایی با ضدانقلاب و ادامه مسیر آن نیز قرار گیرند؟
۵- آنهایی هم که فهرست درست کردند مگر افراد فهرستشان اتباع آمریکا یا اسرائیل یا عربستان بودند که حمایت از آنها کاری «زشت و شنیع» و «همنوایی ادامه مسیر ضدانقلاب» محسوب شود؟
۶- به طور تاریخی ایرانیان برای بیشتر رهبرانشان نوعی موقعیت کاریزماتیک و معنوی- فارغ از ملاحظات سیاسی و عوارض ناشی از آن- قائل هستند. همان چیزی که در ایران باستان به «فره ایزدی» تعبیر میشد؛ بهاینترتیب اینکه گفته شود این مردم در اجرای تصمیمی که در خارج گرفته شده بود با رأی خود برخی از چهرههای نظام و بهویژه کسانی را که منصوب مقام معظم رهبری هستند از ورود به مجلس خبرگان حذف کردند، جفای به مقام معظم رهبری، جفای به آن چهرهها و جفای به مردم است. خلاصه اینکه انتخاباتی با رعایت همه ضوابط و قوانین و نظارت استصوابی انجام شد که مورد تأیید و حتی تحسین مقام معظم رهبری هم بود. مردم هم رفتند و ۶۲ درصدشان به فهرستهای موجود و تأییدشده رأی دادند (یا رأی ندادند). اینکه بدوبیراهگفتن ندارد! خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. والله اعلم.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|