در دفاع از بانگ اعتراضی دانشجویان پلی تکنیک
اکبر عطری
•
آیا ظلم و فساد را فریاد کردن و بر آن خروشیدن، توهین هست؟ مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر فاشیسم، توهین هست؟ چه کسی جز دانشجویان جرات گفتن این واقعیت ها را دارد. باید حمایت کرد، نباید تخطئه کرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۷ آذر ۱٣٨۵ -
۱٨ دسامبر ۲۰۰۶
حضور برنامه ریزی شده و معنادار محمود احمدی نژاد در دانشگاه امیرکبیر را باید در راستای تکمیل پروژه ی برخورد با دانشجویان دانست. گویا همه ی پیش بینی های لازم را کرده بودند و با فراخواندن بسیجیان دانشگاههای تهران و سازماندهی آنها می خواستند مثل همیشه با خلق یک جمع مصنوعی و معرفی آنها به عنوان دانشجویان دانشگاه امیرکبیر قدرت و اتوریته احمدی نژاد را در موفقیت سرکوب دانشجویان بخصوص انجمن اسلامی ها را به رخ بکشند.
اما آنها از میزان شجاعت و جسارت دانشجویان این دانشگاه بی اطلاع بودند. آری احمدی نژاد آمده بود در امیرکبیر جولان بدهد و شاید اگر اعتراض دانشجویان نبود فردا ادعای معجزه ی دیگری هم می کرد اما این دفعه این خواسته و واقعیت های جامعه از زبان دانشجویان بود که بجای احاطه ی هاله ی نور، مثل پتک بر سر وی فرود می آمد و احمدی نژاد چاره ای جز این نداشت که نظاره گر باشد و یا عوامفریبی کند و ادعا کند که این هم آزادی است که ما دادیم.
اما کیست که نداند این پوپولیست دروغگو دشمن آزادی و عدالت ستیزی هست. با دستور وی، وزارت اطلاعات مدیریت دانشگاهها را به عهده گرفته و در مدتی کوتاه، استاد بازنشسته می کند، دانشجو ستاره دار می کند دانشجو اخراج می کند، انجمنهای اسلامی را منحل می کند و دفاتر آنها را با بلدوزر صاف می کند، اجازه ی هیچ برنامه ای را به دانشجویان منتقد نمی دهد، ورود دانشجویان فعال را به دانشگاهها ممنوع می کند و از این رو اخیرا تعداد زیادی از فعالین دانشجویی و سیاسی در راستای برخوردهای مهرورزانه وی توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده اند که می توان به دکتر کیوان انصاری، احمد باطبی، سعید درخشندی، اسانلو، ابولفضل جهاندار، سنجری و خیلی های دیگر بخاطر اتهامات پوچ در زندان هستند، اشاره کرد.
هر چند برخورد با دانشگاه از دوره ی اصلاح طلبان شروع شد و اولین انحلال انجمن اسلامی توسط دکتر اظهری، رییس دانشگاه علم و صنعت و عضو شورای مرکزی وقت مشارکت صورت گرفت و در این زمینه سخن برای گفتن فراوان است ولی آن را به وقت دیگر وا می گزارم.
احمدی نژاد در طی مدت حضور خود در شهرداری تهران و ریاست جمهوری نشان داده است که همیشه سعی دارد چه در مسایل داخلی و چه در مسایل خارجی، توهمات و خیالات خود را تحت عنوان برنامه های خود به مردم معرفی کند و این ادعاها که عملا از توان وی خارج است. او در طی این مدت با دوپینک دلارهای نفتی و دادن وعده وعیدهای زیاد به مردم و حمایت همه جانبه ی آقای خامنه ای از وی در داخل کشور، توانست خود را طرفدار و دلسوز مستضعفان جا زند و در خارج نیز با طرح مواضع ضد امریکایی و ضد اسراییلی مخاطبینی را در میان مارکسیستها، کمونیستها و مسلمانان بنیادگرا برای خود دست و پا کند و با بستن فضای سیاسی و اجتماعی توسط نیروهای امنیتی و سپاه و بسیج و ایجاد فضای رعب و وحشت رفته رفته باورش شود که آدم مهمی شده است.
این آدم روانی توهمات خود را با کمک تبلیغات دروغین به عنوان برنامه های خود به خورد مردم کم اطلاع روستاها می دهد و برای آنها توضیح می دهد که دولت کوتوله ی وی آماده ی به عهده گرفتن مدیریت جهان هست و دنیا در حال احمدی نژاد شدن هست و یا از مافیای اقتصادی و سیاسی حرف می بزند در حالی که وی توسط همان مافیای اقتصادی و سیاسی به این سمت گماشته شده است و باید به وی گوشزد می شد این مافیا تحت مدیریت آن کسی است که به بوسیدن دست آن افتخار می کنی، اگر قرار باشد با عامل اصلی این فساد برخورد کرد باید به سراغ آن کسی رفت که ٨ سال رییس جمهور این کشور بوده و قریب ۱۶ سال بر این کشور با اعمال ولایت مطلقه مثل عصر قاجار حکم رانده و می راند و هست و نیست مردم در دست اوست که توسط زور از آنها گرفته شده است و در خصوصی ترین امور مردم دخالت می کند.
مسلم هست که هیچ آدم مطلع و عاقلی حرفهای احمدی نژاد را باور نکرده و نمی کند اما جای سوال و سخن با کسانی است که قبل از انتخابات ریاست جمهوری دنبال تشکیل جبهه ضدفاشیستی و دموکراسی خواهی و حقوق بشر بودند و هاشمی رفسنجانی که خود نماد فساد در ایران است، را به عنوان قهرمان این مبارزه در برابر احمدی نژاد معرفی می کردند و با منطق خودشان از همه بیشتر در روی کار آمدن احمدی نژاد نقش داشتند (هر چند خود احمدی نژاد برای جمهوری اسلامی زیبنده تر است). در دوره ی احمدی نژاد هیچ حرکتی و اعنراضی نسبت به این عوامفریبی و برخوردهای شدید امنیتی و خشن وی از سوی این جبهه ی کذایی صورت نگرفته و نمی گیرد. آنها با سکوت خود و احیانا با محکوم کردن دانشجویان و کوشندگان و پویندگان راه دموکراسی، بر برخوردهایی که با آنها صورت گرفته صحه می گذارند و حال باید از آنها پرسید که اگر به گفته های خود باور داشتند چرا در مقابل فاشیسم سکوت کرده اند؟ بدون شک شعارهای آنها و بزرگنمایی هایی که از دولت پادگانی احمدی نژاد کردند و هیولایی که از این طبل تو خالی ساختند، سهم زیادی در ایجای فضای رعب و وحشت این دوره داشته اند.
بنابراین مهمترین خصوصیت دولت فاشیستی احمدی نژاد خلق فضای رعب و وحشت در جامعه بخصوص دانشگاه بوده و سعی کرده است با گماشتن مدیران امنیتی و خشن و فعال کردن بسیج، دولت خود را در برابر مخالفین، قدرتمند و سرکوب گر و بی رحم نشان دهد.
هر چند در خشونت و بیرحمی دولت وی تردیدی نیست اما دانشجویان نشان دادند که این دولت مثل همه دولتهای نظامی طبل توخالی هست و مثل همه ی ادعاهای احمقانه ای که دارد، هیچ و پوچ هست. باید پرده این طبل توخالی پاره می شد، که شد و دانشجویان امیر کبیر چنین کردند.
آری آنها چشم در چشم احمدی نژاد مرگ بر دیکتاتور و استبداد را بر سر وی بانک زدند و وی را عامل فقر و فساد و تبعیض معرفی کردند و اعتراض و نا رضایتی دانشجویان را از این دولت نظامی با استفاده از یک فرصت طلایی به گوش همگان رساندند طوری که موج این صدا در سراسر دنیا طنین انداز شد و وی در نزد جهانیان رسوا شد همه ی دنیا فهمیدند که این موجود کم خرد ، مورد تایید جامعه ی ایران نیست با توجه به نقش مرجعیت جامعه دانشگاهی و دانشجویان در بین مردم عادی ، این اعتراض در آینده ی نزدیک تاثیر بسزایی نیز بر آنها خواهد گذاشت .
تاثیر دیگر این اعتراض -شکستن فضای دو قطبی و بی عملی بود .با توجه به شرایط موجود عده ای تلاش می کردند این را به جامعه القا کنند که تنها راه ،رای دادن به اصلاحات و اصلاح طلبان هست و یا پذیرفتن دولت احمدی نژاد و را ه دیگری وجود ندارد و در بسیاری از موارد آنها خود را از مردم طلبکار می دانند و بجای کار و پاسخگویی ، همه کوتاهی ها و اشتباهات خود را بر سر منتقدان، دانشجویان و معتقدان به اصلاحات ساختاری خراب می کردند و چون خود جرات و احیانا اعتقادی به بیان مشکلات و موانع اصلی اصلاحات نداشته اند و امروز بجای اقرار به موانع چون رهبری و کارشکنی های وی ، حامیان اصلاحات ساختاری را عامل شکست اصلاحات می شمارند.
این اعتراض نشان داد که راه دیگری هم وجود دارد که بدون هیچ مصلحتی با طرح خواسته های مردم و اعتراض شجاعانه و جسورانه به شرایط موجود به جامعه امید بخشند و روحیه بدهند تا باز همه در مبارزه برای دموکراسی ما شوند تا ریشه ی استبداد بر کنند.
ناراحتی دبیر کل حزب ورشکسته مشارکت را در این راستا باید ارزیابی کرد چون تاثیر این اعتراضات بر اینها کمتر از احمدی نژاد نیست و از محکوم کردن دانشجویان توسط امسال میر دامادی و شکوری راد نباید تعجب کرد. آنها مردم را موظف می دانند که به آنها رای بدهند و طلب رای از مردم دارند تا دکان کاسبی شان در اصلاحات حکومتی تعطیل نشود تا نهایتا بتوانند برسر بر سر مطامع گروهی و غیر مشروع خود با رهبری برسر خواسته ها و آرمانهای مردم معامله کنند.
به نظر می رسد این اعتراضات برای بیدار کردن مردم ضروری هست و باید جامعه دانشگاهی فریاد زند که این نظام اصلاح پذیر نیست و تجربه ی آن نشان می دهد که تمایلی هم به اصلاح ندارد و اصلاحات در داخل این سیستم یک دروغ تکراری هست که حال همه را بهم می زند.
مردم باید بدانند این سیستم اصلا دغدغه ی این مرز و بوم را ندارد دغدغه ی آنها حمایت از تروریستها هست، دغدغه ی آنها حزب الله ، حماس ،ارتش مهدی و حکمت یار هست.
.این نظام دنبال ماجراجویی است این نظام هر روز خانه ای از وطن را خراب می کند تا از ماحصل آن برای تروریست ها خانه ی امن بسازد و نهایتا برای خود ضمانتی دست و پا کند.
باید گفت که این سیستم نمی تواند خود را اصلاح کند چون فساد و تبعیض و بی عدالتی در جامعه ، محصول منطقی ساختار انحصار طلبانه آن هست.
این مسوولان نظام هستند که در کشور فساد می کنند و قوانین این نظام به این بی عدالتیها و تبعیض ها مشروعیت می بخشد و کسانی که زیاد در مصادر این سیستم بودند سهمشان در این فساد نیز به همین مبنا بیشتر هست.
آری این نظام استبدادی است، فاشیستی است و دیکتاتوری است. حال چه کار دیگر باید انجام دهد که مسجل شود این نظام فاشیست مذهبی هست آیا میزبانی از تمامی فاشیستهای مذهبی و غیرمذهبی از نئونازی ها گرفته تا رهبر کوکلس کلان ها، دلیل کافی نیست؟
آیا نباید با صدای بلند مرگ بر فاشیزم گفت؟ آیا نباید گفت کارهای احمقانه ی این روان پریش به ملت ایران ربطی ندارد؟ و حساب ایران و مردم ایران را از آنها جدا ست؟
آیا ظلم و فساد را فریاد کردن و بر آن خروشیدن، توهین هست؟ مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر فاشیسم، توهین هست؟ چه کسی جز دانشجویان جرات گفتن این واقعیت ها را دارد. باید حمایت کرد، نباید تخطئه کرد.
دولت احمدی نژاد دولت رهبری است و مورد حمایت همه جانبه وی، بی جهت نیست که رهبری به روزنامه ها بخاطر حتی انتقادات بجا از دولت احمدی نژاد حمله می کند و از این دولت تعریف و تمجید می کند و رهبری با ماسک این دولت با کنار نهادن حامیان سنتی خود و با فرائت فاشستی از دین به فاشیزم مذهبی روی آورده است.
در جای خود باید از شخص رهبری خواست که پاسخگوی این عملکرد ضدملی و میهنی باشد و هر کسی جسارت اعتراض و بیان آن را در ایران دارد باید تحسین کرد و درود فرستاد و اگر کسی جرات ندارد سکوت کند، چون کسی که به عدالت، حقوق بشر و دموکراسی، عقل خود بنیاد بشری، ارزشهای انسانی و مذهبی با هر قرائتی باور دارد، نمی تواند از این سیستم و رفتارهای فاجعه بار آن دفاع کند. اگر کسانی جسارت و شجاعت اعتراض ندارند، نباید برای خفه کردن این صداها با ایادی دیکتاتوری همراه شوند.
من باز هم می گویم که دانشجویان امیر کبیر خسته نباشید. از توهین ها ناراحت نباشید چون کسانی که سر خود را زیر برف کرده اند و فکر می کنند کسی آنها را نمی بیند، کسانی که انتظار دارند جامعه همیشه باید فریب دروغهای تکراری آنها را بخورد، کسانی که برای فرار از بیان حقیقت و پاسخگویی، هر روز به رنگی نو در می آیند و از جبهه ی حقوق بشر و دموکراسی خواهی به خط امام می رسند، کسانی که نماد فساد در ایران را عنوان منجی دموکراسی و حقوق بشر در مقابل فاشیسم احمدی نژاد علم کرده و حمایت کردند، کسانی که با در اختیار داشتن همه ی امکانات نظیر مجلس، ریاست جمهوری، شوراها و مردم و همسویی جامعه ی جهانی با خود، هیچ کاری نکردند، کسانیکه که برای مخاطب شان حداقل شعوری قایل نیستند، کسانی که می خواهند با گرفتن شورای شهر تهران، جمهوری اسلامی را اصلاح کنند، کسانیکه که رئیس فراکسیون آنها در مجلس ششم، میزبان فاشیست های دنیا در تهران هست، اینها بیش از همه سزاوار آنند که احمق و نادان خوانده شوند.
باز هم شما نشان دادید که دانشگاه در مقابل زور و تهدید تسلیم نمی شود. بدون شک این کار شما به عنوان برگ زرینی در تاریخ جنبش آزادی خواهی و جنبش دانشجویی ایران ثبت خواهد شد.
|