تقی روزبه
بحران سرمایه داری و ضرورت خوانش جدید از رهائی!
•
رویای زندگی و رفاه آمریکائی فروپاشیده و تابوی گفتمان سوسیالیسم و عدالت و آزادی و برابری یکی از پس از دیگری درهم می شکند. مرکز بزرگ دیگر سرمایه داری، اروپاست که آن نیز سخت دستخوش لرزش های فزاینده بحران است. و هم اینک فرانسه و پاریس سرزمین قیام ها و انقلابات و تحولات بزرگ نیز زیرتأثیر جنبش ضدسرمایه داری و مشخصا جنبش اشغال بار دیگر سر از خواب رخوت برمی گیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۵ فروردين ۱٣۹۵ -
۱٣ آوريل ۲۰۱۶
سرمایه داری وارد فاز جدیدی از عمیق ترین و فراگیرترین بحران های ساختاری یک صدسال اخیر خود شده است. بجران ساختاری است، فراگیر و چندوجهی و گره خورده بهم در حوزه های گوناگون که 6 عرصه مهم و تعیین کننده آن عبارتند از: 1-بحران سیاست های نئولیبرالیستی و بحران در فرایند انباشت سرمایه داری که از یکسو با کنترل کامل دولت ها، ایجاد دوپینک و شغل های کاذب و قدرت خرید کاذب از طریق ارائه اعتبارهای بی پشتوانه (با فرادستی سرمایه مالی، بانکی و بورس باز) و ظهور و ترکیدن حباب های اقتصادی (و نیز سیاسی) که با ترزیق تریلیونی ثروت های عمومی توسط دولت ها سرپا نگهداشته می شوند و فرار تریلیون ها دلار سرمایه به بهشت های امن سرمایه داری، نظارت ناپذیری و گریز از پرداخت مالیات از پی آمدهای آن است. 2- شکاف های ژرف طبقاتی و اجتماعی (از جمله شکاف های جنسیتی، نژادی و... در مقیاس ملی و جهانی) و دوقطبی شدن جوامع و باصطلاح ذوب شدن آن چه که طبقه متوسط نامیده می شود (آرایش یک درصدی ها و نودو نه درصدی ها). 3- بحران دموکراسی پارلمانی و وکالتی و بی اعتبارشدن اشکال سیاسی سنتی و متعارف تاکنونی. 4- بحران عمیق زیست محیطی که آژیر بن بست آن در پرتو مناسبات غارتگرانه سرمایه داری و ولع سود و جنون مصرف بی کران به صدا در آمده است. 5- بحران در نحوه انکشاف ناموزون جهانی شدن سرمایه (جهانی سازی نابرابر و هم چون جاده یک طرفه) و پی آمدهای آن چون بحران دولت ملت ها، و بحران حاشیه نشینی نه فقط در مقیاس جهانی به شکل شکاف مرکز و حاشیه، بلکه رشد حاشیه نشینی و کلنی های جهان سوم در متن خود کشورهای متروپل و انفجار پدیده مهاجرت و پناهندگی و رشد بنیادگرائی و اشاعه تروریسم که به نوبه خود موچب تنش های گوناگون و ظهور و بروز جریان های شبه فاشیستی علیه خارجیان در کشورهای اصلی سرمایه داری شده است. 6- حادشدن رقابت و قطب بندی های درونی سرمایه هم در مقیاس جهانی که در عین حال با افول هژمونی دولت آمریکا همراه است، با جنگ های سرد و نیمه گرم و نیابتی که جهان را درگیر خود کرده و منبع دیگری برای بحران مهاجرت و تروریسم و تجارت نجومی اسلحه شده، و هم در مقیاس ملی که موجب تشدید نزاع های سیاسی داخلی بین فراکسیون های طبقه حاکمه کشورهای متروپل شده است...
چنان که پیداست، ماهیت بحران ساختاری و تقرییا تمامی عرصه های مهم و نیز گستره بزرگی از جهان را در برگرفته است: منطقه خاورمیانه، قطب های موسوم به سرمایه داری نوظهور اعم از چین که با افول شتابان نرخ رشد و پی آمدهای داخلی و جهانی وخیم آن مواجه است، و برزیل و روسیه و ... و نیز بویژه مراکز و حلقات اصلی و مهم نظام سرمایه داری را فراگرفته است. هم اینک موج دوم جنبش اشغال وال استریت در شکل نوین و خودویژه ای بسان یک تکانه سیاسی- اجتماعی چند ریشتری، سراسر آمریکا این دژ صلی سرمایه داری را درهم می نورد و به نوبه خود امواج برخاسته از آن سایر نقاط جهان را درهم می نوردد و بسترساز تعمیق بحران جهانی می شود. رویای زندگی و رفاه آمریکائی فروپاشیده و تابوی گفتمان سوسیالیسم و عدالت و آزادی و برابری یکی از پس از دیگری درهم می شکند. مرکز بزرگ دیگر سرمایه داری، اروپاست که آن نیز سخت دستخوش لرزش های فزاینده بحران است. و هم اینک فرانسه و پاریس سرزمین قیام ها و انقلابات و تحولات بزرگ نیز زیرتأثیر جنبش ضدسرمایه داری و مشخصا جنبش اشغال بار دیگر سر از خواب رخوت برمی گیرد.
سه ویژگی عمده این بحران و تحول آن است که اولا دامنه آن کشورهای اصلی و بزرگ سرمایه داری بویژه آمریکا را دستخوش تاخت و تاز خود ساخته و ثانیا نیروی محرکه و حاملین اصلی آن نسل های جدید و زیرسی ساله ها، یعنی کسانی هستند که نه فقط نگران آینده هستند بلکه بار اصلی ساختن آینده بر دوش آن هاست. و سوم آن که این جنبش ها حامل پارادایم و مختصات بس نوین و بالکل متفاوت با اشکال سنتی و شناخته شده هستند که مستلزم خانه تکانی شدید برای زودودن رسوبات گذشته بویژه در سنین بالای سی چهل ساله هاست. درونمایه اصلی کنش های نوین مبتنی بر دموکراسی مستقیم و سوژه گی مستقیم تک تک بی شماران و "شهروندان جهان" است. دوران رهبران و حزب سالاری و انباشت قدرت بر فراز سر مردم سپری شده است. مبارزه علیه هرگونه انباشت قدرت مشرف بر زندگی در کنار انباشت سرمایه به مثابه جفت جدانشدنی از همدیگر و خوانش جدیدی از رهائی است (مبارزه علیه سرمایه و قدرت هم چون مناسبات مبتنی برسلطه). پیام و درونمایه اصلی جنبش اشغال تسخیر فضا- مکان ها و ببرون کشیدن حوزه های گوناگون زیست و زندگی از کام سرمایه داری است. این که این موج بلندجدید تا چه حد بتواند به اهداف خود برسد قابل پیش بینی نیست و به بلوغ انسان و توان رهائی آن ها در ایجاد مناسبات نوین و بدیل مشروط است. اما آن چه که محرز است، آن است که جنبش های اجتماعی با خیزش های نوین خود، و در ادامه گام های گذشته، مصمم به برداشتن یک یا چند گام بزرگ دیگر به جلو برای نجات زندگی و کره زمین از بربریت مناسبات سرمایه داری و دستکم کنترل و بندزدن به دست و پای این فرانگشتاین و هیولای بی رقیب و رهاشده از بطری است. مشارکت فعال و تقویت خود باوری هم چون سوژه های خودرهان و قادر به ساختن مناسبات نوین و جهانی دیگر و توان خودگردانی و خودمدیریتی در جوامع بشری در تمامی اقشار زحمتکش و جوانان، فارغ از مناسبات استثمارگرانه و اقتدارگرایانه بین انسان ها، و ایجاد تعامل و مناسبات نوین بین انسان و طبیعت بجای دخیل بستن به مناسبات سرمایه دارانه و به نخبگان، و مبارزه برای امحاء نظام های هرمی- عمودی-طبقاتی و سلسه مراتب اقتدارگرایانه آن ها، مهم ترین وظیفه ای است که در برابر چپ مدافع رهائی و برابری اجتماعی قرار دارد، اگر که نخواهد به زیستن در موزه ها بسنده کند. بدون درک از معنای نوین رهائی و پارادایمی که جنبش های اجتماعی حامل آنند (در تمایز و فراررفتن از درک کهن که رهائی یک بعدی انگاشته می شد)، یعنی مبارزه توامان علیه مناسبات سرمایه و مناسبات قدرت (چه از نوع باصطلاح خوش خیم و چه بدخیم)، امکان برون شد از نابهنگامی ممکن نیست.
مختصات اصلی این جنبش ها را در مقاله "جنبش های جدید حامل چه پارادایمی هستند"؟ ملاحظه فرمائید:
taghi-roozbeh.blogspot.de
خیرش شبانه در فرانسه1
persian.euronews.com
جنبش بزرگ شبانه در فرانسه
www.akhbar-rooz.com
|