سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

موقعیت جدید و نقش آفرینی فرشتگان و ملائکه!
با الهام از مقاله ی رفیق فرخ نگه دار


مختار برازش


• اگر قرار است فرشتگان و ملائکه بر ما منت گذاشته و گره ای از کار ما را بگشایند دیگر چرا اینهمه دردسر اضافی برای آنها فراهم می کنیم که در خانه ی این و آن را برنند و رای بسود ائتلاف به پیشکسوتی شیخ مهدی کروبی جمع کنند و یا احتمالا از صندوقهای رای هم محافظت بفرمایند تا تقلب نشود و ...! چه اشکالی دارد که ایشان یک دفعه از در وارد شوند و کار را یکسره کنند، تا هم دیوها بیرون شوند و هم ما از این فلاکت نجات یابیم! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ آذر ۱٣٨۵ -  ۱۹ دسامبر ۲۰۰۶


می گویند خود کرده را تدبیر نیست. و بنده این را در جواب هموطن محترمی عرض می کنم که درست یک روز بعد از انتخابات اخیر در یکی از سایت ها ظاهرا از خود گلایه کرده است که «باز هم رای دادیم و باز هم تقلب ها شروع شد.» این هموطن که گویا بنا به توصیه «بزرگان اهل سیاست» و طبق یک برنامه حساب شده و ترغیب «فرشتگان و ملائکه» «هر کس را که دیده و ندیده خواهش کرده که برود رای دهد» می نویسد که «صندوقهای رای در شعب باز می شوند اما شمرده نمی‌شوند» (به نقل از سایت پیک ایران) و بعد چند تا علامت تعجب! پشت سر هم ردیف کرده است! امان از دست ساده لوحی این هموطن که از چه چیزهایی تعجب می کند!
  البته ایشان به جای تعجب کردن می تواند نگران باشد که کاملا هم به حق است. گزارش های بسیاری حکایت از تقلب های بسیار دارد. اما سوال این است که چرا نباید داشته باشد؟! یعنی اگر تقلبی صورت نگیرد جای تعجب دارد و نه بالعکس! در همین رابطه خبرگزاری فارس از مشهد گرارش می دهد که حدود ٣۰ تن از کاندیداهای انتخابات شوراهای اسلامی نیشابور در مقابل درهای بسته فرمانداری این شهرستان تجمع کرده و نسبت به اعلام نتایج اعتراض کرده اند. بوی «رایحه خوش خادمان» در بعضی موارد چنان بوده که دماغ های خودی ها را   هم زده: جمعی از نمایندگان مجلس هم طی نامه ای به رئیس مجلس مراتب تقلب را اعلام کردند. گزارش نمایندگان از شعب مختلف، حکایت از آن دارد که «برخی صندوق ها براثر بلاتکلیفی و اختلاف دست اندرکاران، چندین نوبت به خارج از محل شعبه منتقل و دوباره بازگردانده شد و ساعتها صندوق ها در وضعیت نامناسب به لحاظ حفاظتی و امنیتی و به دور از نظارت نمایندگان نامزدها قرار داشت . » (به نقل از همان سایت) و و و و الی آخر ...
 
والله اگر راستش را بخواهید خود من هم گیج شده ام که چه بگویم! بعضی وقت ها فکر می کنم که باید راضی به رضای خدا شویم و برویم پی کارمان! با خود می گویم که بگذار هر چه پیش آید خوش آید. خب لابد ملت به   این وضع راضی اند که چنین سرشان را انداخته اند پایین و با صبوری آنرا تحمل می کنند. بوی گند خفقان و فلاکت مملکت را گرفته، آنوقت اسمش را می گذارند «رایحه خوش خدمت» و ملت هم از این بو استشمام می کند و با رای دادن به آن، به به و چه چه نیز می گوید و برای اینکه پیش جهانیان به بدسلیقگی متهم نشود اسمش را می گذارد «مشارکت در سرنوشت خویش!» و حاکمان را به ریش خود می خنداند.
با خود می گویم چرا باید بخاطر چیزی که در مملکت طالب ندارد حرص خورد و جنگید؟ دمکراسی که نان نیست تا آدم آنرا در میان مردم پخش کند. دمکراسی نفت نیست که بقول «رئیس جمهور خوش بو» در سفره ایرانیان تقسیم شود. دمکراسی یک نعمت بشری است و نه آسمانی. و ملتی که در هپروت و آسمانها سیر می کند چطور ممکن است قدر آنرا بشناسد!
به همین خاطر به بسیاری از «رفقا» حق می دهم که متوسل به جادو و جمبل و یا دست به دامن فرشتگان و ملائکه شوند. اصلا گویا چنین بنظر می آید که کار این مملکت و ملت جز با معجزه و جادو و جمبل درست شدنی نیست! گر چه این نشانه جالبی نیست: یعنی اینکه اجالتا امید و ایمان ما نسبت به ملتی که باید دست به تحولی بزند خشکیده است. از این رو باید فرشته ها واسطه شوند تا اتفاقی در این خراب شده بیافتد! ظاهرا ایرادی ندارد. و به کسی هم به خاطر توسل به ملائکه اعتراضی نمی شود کرد. بالاخره باید روشی باشد که ثابت کند ما زنده ایم و حضور داریم!
اما ایراد من به کاشفان این نظریه این است که با توجه به موقعیت سرنوشت ساز کنونی و وظیفه ای که   فرشتگان و ملائکه باید در این شرایط خطیر به عهده گیرند، بهتر است به بعضی از مجهولات در این زمینه نیز پاسخ داده شود تا رفع هر گونه سوء تفاهمات گردد. از جمله اینکه:
۱ـ سالهاست که به ما ملت دست از همه جا کوتاه چنین القا شده است که «دیو چو بیرون رود فرشته در آید»!   سوال این است که   اکنون چگونه حضور فرشتگان با دیو ها بطور همزمان در یک محل امکان پذیر شده است؟ چه اتفاقاتی پشت پرده رخ داده است که دیو ها حاضر شده اند با فرشتگان راه بیایند! یا بالعکس؟!      
۲ـ بنده تقاضای عاجزانه دارم که رفقا ترتیبی بفرمایند تا وظایف فرشتگان و ملائک فقط به ترغیب رای دادن خلاصه نشود. چرا که فقط به صرف اینکه «فرشتگان و ملائک از آستین در آیند و هر آنجا که نامزدی مورد اعتماد و خادم ـ با رسول خادم اشتباه نشود ـ هست، تمام صندوق های رای را بسودش پر کند*» کافی نیست. رفقا فکر اینرا نکردند که جناح رقیب فرشتگان یعنی دیو ها نیز بیکار نخواهند نشست. آقایان باید درک کرده باشند که در حال حاضر مشکل اساسی این ملت رای دادن نیست. بلکه رای شمردن است! بنابر این فرشتگان و ملائک نباید بعد از انجام انتخابات، کار را تعطیل کنند. بلکه باید تا آخرین لحظه شمارش انرا نیز بر عهده بگیرند. تا خدای ناکرده حقی از کسی ضایع نشود. و فردای روز انتخابات به جای اینکه لبخند بزنیم و بگوییم "خوب شد که این ها آمدند. اگر آنها می‌آمدند بدتر بود» ، احساس پشیمانی بر ما مستولی گردد و   مثل همان هموطن ساده لوح بالا بگوییم که «دیدی عجب سر ما کلاه رفت! حالا ببینیم اصلا اینها می آیند یا نه!»
٣ـ باید احتراما عرض شود که حالا که قرار است در سیاست مملکت فرشتگان و ملائکه نقش آفرینی کنند چرا نقش دشواری را به آنها محول می کنیم؟
این قضیه مرا به یاد یکی از ماجراهایی می اندازد که در یکی از روستاهای توابع کوچصفهان ـ واقع در ۲۰ کیلومتری رشت ـ اتفاق افتاد. در این قریه مردم از دیر باز امام زاده ای نداشتند و این امر باعث رنجش خاطر آنها بود. چرا که مجبور بودند تا برای زیارت به روستاهای هم جوار بروند.   بعد از انقلاب فضایی بوجود می آید تا مردم به فکر چاره ای افتند و به اصطلاح از این بی آبرویی خلاص شوند! از قضا در این ده پیر مرد حاجی ای زندگی می کرد ـ و میکند چرا که هنوز هم زنده است ـ که در طول رژیم گذشته مجیز گوی خانواده سلطنت بوده است. بعد از وقوع نامیمون انقلاب حاجی هم مثل بسیاری دیگر تمام توشه ی خود را بکار می بندد تا سابقه «شاه پرستی» خود را از یک طرف پنهان یا انکار کرده و از طرف دیگر با انجام کارهایی خود را از طرفداران رژیم اسلامی جا زده و دل همشهریان خود را نیز بدست آورد. از همین رو دست به ابتکارات رندانه ای می زند تا به این هدف نائل آید. یکی از این ابتکارات حاجی این بوده است که روزی او به ستاد نماز جمعه رشت یعنی عالیترین مرجع تصمیم گیری استان گیلان مراجعه کرده   و با حالت ملتمسانه ای خواهان ملاقات هر چه فوری با امام جماعت آن شهر می شود. او تاکید می کند که حاوی پیام مهمی است که فقط باید به محضر امام جماعت برساند.
به دلیل مشغولیت کاری امام جمعه، ابتدا حاجی را نمی پذیرند ولی بعد از چندین بار مراجعه و التماس او، اجازه شرفیابی به او می دهند. امام جماعت نیز که در آن روزها با کارهای بس مهم مملکتی مشغول بوده است از اصرار پیر مرد در دادن   این پیام اختصاصی در حیرت می افتد. از حاجی می پرسد که «خب، چیست این پیامی را که برای ما داری؟»
حاجی که میدان به دستش می افتد با چشمان گریان و بغض آلود شروع می کند به گفتن اینکه «والله، مدت مدیدی   است که معصومین به خواب من می آیند و از من می خواهند تا نزد بخشدار محل رفته و از او بخواهم   تا خدمت فرماندار برسند و از فرماندار بخواهد تا خدمت آقای استاندار رفته و از استاندار بخواهند تا به محضر شما رسیده و از شما درخواست کند تا دستور فرمایید مزار متبرک و گمنامی را در قریه ما که از اجداد و سلاله ی یکی از امامان معصوم است را تعمیر و مرمت نمایند!»
امام جماعت که موضوع را کمی مشکوک می بیند می پرسد که «خب چرا چنین نکردی و نزد بخشدار نرفتی تا آنها سلسله مراتب را بجا آورند؟»
حاجی چنین جواب می دهد که والله چندین بار اینکار را کرده است ولی حرف او را باور نکرده اند. امام جمعه هم که گویا فوت آب این درس ها بوده است با اندکی تامل می گوید «بسیار خب، برای اینکه شما متحمل اینهمه گرفتاری و کاغذ بازی های اداری نشوید و همچنین برای جلوگیری از اسراف در صرف بیت المال و کرایه ماشین و این حرفها، این بار اگر کسی به خواب شما آمد بفرمایید چرا دیگر اینهمه باعث دردسر اضافی شما می شوند، مستقیما به خواب من بیایند و در خواست خود را مستقیما از من بکنند!» **
  و حالا حکایت ماست. یعنی اگر قرار است فرشتگان و ملائکه بر ما منت گذاشته و گره ای از کار ما را بگشایند دیگر چرا اینهمه دردسر اضافی برای آنها فراهم می کنیم که در خانه ی این و آن را برنند و رای بسود ائتلاف به پیشکسوتی شیخ مهدی کروبی جمع کنند و یا احتمالا از صندوقهای رای هم محافظت بفرمایند تا تقلب نشود و و ...! چه اشکالی دارد که ایشان یک دفعه از در وارد شوند و کار را یکسره کنند، تا هم دیوها بیرون شوند و هم ما از این فلاکت نجات یابیم!  
 
 
[email protected]
 
 
* نگاه کنید به مقاله فرخ نگه دار در سایت ایران امروز
** البته بعد از مدتی به همت مردم این قریه بالاخره امام زاده ای بنا گردید.   ولی از آنجایی که امنای محل قادر به تشخیص هویت واقعی صاحب مزار فوق نشدند نام «تازه آقا» را بر آن نهادند که از قضا بسیار هم رونق گرفت و بنا به گفته، بسیاری را هم شفا داد. ولی بعدها بنا به دلایل امنیتی به دستور مقامات مرکز، از ادامه مکان فوق بعنوان امامزاده جلوگیری به عمل آمد و تعطیل شد.  


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست