همدستی بریتانیا با خشونتهای فرقه ای
دن گیزبروک، ترجمه: ثریا ش.
•
اوایل سال جاری، فیلیپ هاموند، وزیر امور خارجه بریتانیا اعتراف کرد که ۸۰۰ شهروند بریتانیایی به سوریه رفته بودند تا به جنبش جنگجویان ضّد دولتی بپیوندند. از این تعداد حداقل ۵۰ نفر برای القاعده یا داعش میجنگیده و کشته شده اند. ما محکوم به این هستیم که باور کنیم دستگاه امنیت و اطلاعات بریتانیا قادر به متوقف کردن آنها نبوده است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۶ فروردين ۱٣۹۵ -
۱۴ آوريل ۲۰۱۶
دِن گِیزبروک یک نویسنده ی مستقل سیاسی است که برای آر-تی، کانترپانچ، هفته نامه ی زِد ، مورنینگ استار، نیو استیتزمن، ایندیپندنت و میدل ایست آی و رسانه های دیگر مقاله می نویسد. اولین کتابش «تفرقه بینداز و نابود کن – استراتژی امپریالیستی غرب در عصر بحرانها» در اکتیر سال 2013 توسط «لیبریسیون مدیا» منتشر شد. در این کتاب، او مقالات منتشر شده از سال 2009، در رابطه با ارتباط بین فروپاشی اقتصادی، طلوع بریکس BRICS، جنگ علیه لیبی و سوریه و ریاضت اقتصادی را ارائه کرد. در حال حاضر او مشغول نوشتن کتابی در باره ی استفاده ی ایالات متحده-انگلیس از گردان های مرگ علیه دولتهای مستقل و جنبش ها از ایرلند شمالی و امریکای مرکزی در دهه ی 70 و 80 میلادی تا خاور میانه و افریقا در زمان حال است.
در این بخشِ از مجموعه ی چهار قسمتی، دن گیزبروک۱ و سوکانت چاندان۲ نگاهی میاندازند به موجی از افشاگری های اخیر در زمینه نقش و دخالت سازمانهای امنیتی بریتانیا که در تسهیل نقل و انتقال جنگندهها به سوریه دخیل بوده اند.
بیش از ۱۳ سال پیش در ماه مارس ۲۰۰۳، دولت بریتانیا و ایالات متحده آمریکا یک جنگ تهاجمی بیدلیل و غیر قانونی علیه عراق، یک کشور دیگر عضو سازمان ملل متحد را آغاز کردند. بر اساس حکم دادگاه نورنبرگ که پس از جنگ جهانی دوم صادر شده بود، چنین جنگی «نه تنها یک جرم بینالمللی» بلکه «یک جرم و جنایت عظیم بینالمللی محسوب می شود که تفاوتش با جنایات جنگی دیگر در این است که به تنهایی شامل کلیه ی زیانهای ناشی از جنگهای دیگر میباشد».
روایت رایجِ پیرامون این جنگ و فجایع بی پایانی که از خود در عراق بجای گذاشت، این است که این جنگ نتیجه یک سری «شکستهای اطلاعاتی» اجتناب ناپذیر بوده است: دولت بریتانیا بر این باور سوق داده شده بود که عراق طبق آنچه تونی بلر۳ "خطری بارز و حاضر" برای امنیت بینالملل مینامید آنهم طبق اطلاعاتی که بعدها ثابت شد نادرست بوده اند.
بلر به ما گفت که دولت عراق یک برنامه تسلیحات هستهای فعال داشت، که از نیجریه اورانیوم خریداری می کرد، کارخانجات سیّار تولید سلاح شیمیایی داشت که از بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل متحد مخفی نگاه داشته می شد، و انبارهای سلاحهای شیمیایی داشت که قادر بودند نیروهای بریتانیا در قبرس را ظرف ۴۵ دقیقه مورد حمله قرار دهند.
همه این ادعاها دروغ بود، و همه آنها به "ضعفهای اطلاعاتی" نسبت داده شد، که تصویری از یک سازمان اطلاعاتی کاملا ناتوان به دست می داد که قادر به تشخیص اطلاعات معتبر از جار و جنجالهای بی اساس دیوانگان و خیال پردازانی مثل کوروبال۴ بدنام نبود، کسی که منبع بسیاری از ادعاهای ساختگی بود که بعدا از زبان مقامات مهم و محترمی چون تونی بلر و کولین پاول۵ تکرار می شد.
در واقع ما امروز میدانیم که منابعی چون کوروبال قبلا هم از طرف سازمانهای اطلاعاتی متعددی به عنوان دروغگوی بالفطره و متوهم شناخته و طرد شده بودند، مدت ها پیش از آنکه دست بلر و شرکأ به تراوشات آنها برسد - و دولت بریتانیا هم از این مساله کاملا آگاه بود.
حقیقت اینجاست که هیچ کمبود اطلاعاتی در مورد جنگ عراق وجود نداشت. در واقع، سازمانهای اطلاعاتی وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده بودند: از یکسو، ارزیابی درستِ اطلاعات غیر قابل اعتماد، و از سوی دیگر تامین تمامی تسهیلاتی که دولت برای جنگ تجاوزگرانه خود نیاز داشت. برای همین، جنگ عراق یک نمونه عالی نه از ضعف اطلاعاتی، بلکه موفقیت اطلاعاتی بود.
برمیگردیم به امروز، و ما باز هم صحبت از «ضعفهای اطلاعاتی» و ناتوانی فرضی سازمانهای امنیتی را در توضیح جنگ حمایت شده ی غرب برای تضعیف خاور میانه را میشنویم: این بار در سوریه.
اوایل سال جاری، فیلیپ هاموند۶، وزیر امور خارجه بریتانیا اعتراف کرد که ۸۰۰ شهروند بریتانیایی به سوریه رفته بودند تا به جنبش تروریستی ضّد دولتی بپیوندند و از این تعداد حداقل ۵۰ نفر تأیید شده اند که برای القاعده یا داعش۷ میجنگیده و کشته شده اند. و ما نیز محکوم به این هستیم که باور کنیم دستگاه امنیت و اطلاعات بریتانیا قادر به متوقف کردن آنها نبوده است.
در حالیکه حریفان فرصت طلب سیاسی بی کفایتی را مسئول چنین آمار و ارقام تکان دهندهای میدانند، دولت و حامیانش بطور فزایندهای از آنها به عنوان دلیلی برای کسب قدرت و منابع بیشتری برای سازمانهای امنیتی استفاده می کنند. هردوی اینها اشتباهند؛ نگاهی عمیقتر به چند نمونه از این به اصطلاح "نارسائیهای اطلاعاتی" قضیه را کاملا روشن میکند.
در دسامبر سال ۲۰۱۳، معلوم شد که ام.آی.5 ( MI5 ) قصد داشته مایکل ادبولاجو۸، یکی از قاتلین لی ریگبی۹ سرباز انگلیسی، را چند هفته قبل از قتل ریگبی استخدام کند. برای بیش از ۱۰ سال ادبولاجو روی رادار ام.آی.5 و ام.آی.6 بوده است. حداقل پنج مورد تحقیقاتی ام.آی.5 او را تحت نظر داشته اند، از جمله موردی که اختصاصأ برای نظارت بر خود او ترتیب داده شده بود. تحقیقات نشان می داد که او با اعضای ارشد رهبری القاعده در شبه جزیره عربی مستقر در یمن در تماس بوده، و زمانی که در کنیا سوار بر یک قایق موتوری عازم سومالی بوده به اتفاق پنج جوان دیگر دستگیر شده، مشکوک به این که قصد داشته به گروه «الشباب» بپیوندد.
کنیاییها از این بابت بسیار خشمگین بودند که پس از تحویل او به انگلیسیها، آنها احتمالا به خاطر انجام کارهای استخدامی اش، او را آزاد کردند.
یکماه بعد، اصیل مثنی۱۰ جوان ۱۷ ساله از خانوادهاش در کاردیف۱۱ جدا شد تا به شورشیان سوریه بپیوندد. برادر او به نام ناصر سه ماه قبل رفته بود و خانوادهاش نگران این بودند که اصیل هم به او بپیوندد. برای همین هم پاسپورت او را ضبط کرده و نگرانی خود را با پلیس در میان گذاشتند. پلیس هم خانواده را از نزدیک به دقت زیر نظر گرفت. حتی روزی که اصیل عازم سوریه شد پلیس ساعت ۵ بعد از ظهر وارد خانه آنها شد تا با این جواب مواجه شود که خانواده اش از شب قبل از او بیخبرند. اصیل همانشب ساعت ۸:۳۵ با مدارک شناسایی دیگری که به وسیله وزارت امور خارجه صادر شده بود سوار بر هواپیما شد. خانواده اش از این موضوع در وحشت بودند که اصیل چطور بدون گذرنامه و با وجود همه هشدارهای آنها به پلیس اجازه سفر داشته است.
مورد مشابهی هم در ماه ژوئن ۲۰۱۵ اتفاق افتاد، هنگامی که سه خواهر همراه با 9 کودک خردسال خود از برادفورد به سوریه سفر کردند - که تصور می رود برای پیوستن به داعش بوده باشد - . خانواده آنها هم از زمانی که برادرشان اوایل همان سال برای ملحق شدن به داعش خانه را ترک کرده بود شدیدا تحت نظر پلیس بود. و کاملا برخلاف آنچه بی اطلاعی پلیس از خطر استخدام آنها باشد، بنظر میرسد که پلیس ضّد تروریستی در استخدام آنها همکاری و نقش اساسی داشته است.
وکیل این خانواده می گوید که آنها از پلیس ترسیده و مضطرب بودند که مدام آنان را وادار و تشویق می کرد با برادرشان که احتمال می رفت در سوریه در حال جنگ باشد تماس بگیرند: "به نظر میرسد که پلیس نسبت به عواقب چنین تماسهایی با خانوادههایی که ما آنها را نمایندگی میکنیم کاملا بی اعتنا بودند،" وکیل خانواده ادامه میدهد: "خیلی ساده، اجازه چنین تماسهایی از طرف NECTU (واحد ضد تروریستی شمال شرق) آنها را در آماده سازی و افراطی کردن این زنان شریک میکند."
اکتبر ۲۰۱۴ شاهد محاکمه معظم بگ۱۲ به خاطر جرائم مختلف تروریستی بودیم. بگ اعتراف کرده بود که افراد استخدامی بریتانیا در سوریه را تعلیم داده است - با اینحال در دفاع از خود این ادعای آتش افروزانه را هم طرح کرد که ام.آی.5 در جلسهای که آنها خودشان برای وی ترتیب داده بودند صراحتاً به او چراغ سبز برای بازدیدهای مکرر را داده بودند. بعد از آن ام.آی.5، اقرار می کند که این مطلب صحت داشته، و محاکمه بهم میخورد.
شش ماه بعد، رادیو ۴ بیبیسی مصاحبه ای با ایمن دین۱۳، یکی از اعضای مؤسس القاعده که متعاقباً به وسیله ام.آی.6 به عنوان جاسوس استخدام شده بود را پخش کرد. او گفت که بخشی از کار او برای ام.آی.6 شامل ترغیب جوانانِ مسلمانِ احساساتی و تأثیر پذیر برای رفتن و پیوستن به صفوف القاعده بوده است.
سپس در ماه ژوئن ۲۰۱۵، ابو منتصر۱۴ معروف به پدر بزرگ جهادیون بریتانیا، که تصور می رود "هزاران" مسلمان بریتانیایی را برای جنگ در افغانستان، کشمیر، برمه، بوسنی و چچن استخدام کرده باشد، در مصاحبهای با روزنامه گاردین از اعمال خود توبه میکند. ابو منتصر توضیح داد که از جنگ در افغانستان بازگشتم تا "راههای ارتباطی بسازم و جادهها را صاف کنم. من از جنگ بازگشتم در را باز کنم تا قطرهای به دریایی تبدیل شود. من اقدام برای استخدام دیگران کردم، من پول جمع آوری کردم و سلاح خریدم، نه برای یکبار و تمام، برای ۱۵ تا ۲۰ سال اسلحه خریدم. چرا من هرگز دستگیر نشدم خودم هم نمیدانم."
در همان ماه، دادگاه دوم هم به همان دلایلِ بگ بهم خورد. بهرلین گیلدو۱۵ در اکتبر سال ۲۰۱۴، در راه کپنهاگ به مانیل دستگیر شده بود. او متهم بود که در اردوگاه آموزش تروریستی شرکت کرده و آموزش اسلحه دیده و همچنین اطلاعاتی را با خود حمل می کرده که برای یک تروریست حائز اهمیت بوده اند. روزنامه گاردین گزارش داد که "پس از اینکه معلوم شد که ادامه جلسه دادگاه به شرمندگی عمیق سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی بریتانیا ختم خواهد شد محاکمه در محل اولد بیلی۱۶ از هم پاشید."
در ژانویه سال ۲۰۱۶، معلوم شد که سیدهارتها ژهار۱۷ در حالی که زیر قید وثیقه پلیس برای جرائم تروریستی بود در سپتامبر ۲۰۱۴ به سوریه سفر کرده است؛ ششمین باری که او به خاطر جرائم تروریستی دستگیر شده بود، با فاصله ی کمی بعد از زمانی بود که طبق گزارشهای رسیده، ام.آی.5 تلاش کرده بود او را استخدام کند. پلیس از او خواسته بود که گذرنامه اش را تحویل آنها بدهد، ولی دیگر دنبال قضیه را نگرفته بود؛ این با وجود این واقعیت بود که او در برنامه زنده صبحگاهی تلویزیون بیبیسی آشکارا گفته بود "آرزو دارد در خلافت اسلامی زندگی کند." کمی بعد هم تصاویری از خود با اسلحه در شهر سوری رقه را پست کرده بود. او مشکوک به این است که تحت نام "جهادی جانِ جدید" در ویدئویی از داعش به منظور اجرای اعدامِ افرادِ مشکوک به جاسوسی ظاهر می شود. "جهادی جان" اصلی - یا همان محمد اموازی۱۸ شهروند بریتانیاییکویتی - نیز برای سازمانهای امنیتی بریتانیا کاملا شناخته شده بود، و ظاهراً درست مثل آدبولاجو و ژهار- دعوت به همکاری با ام.آی.5 شده بودند.
آیا این همه فقط یک "فهرست خطاهای سهوی" است، یا هم که "ضعفهای اطلاعاتی" در مقیاس بسیار گسترده؟
این موارد نشاندهنده دو نکته غیر قابل انکار هستند. اول اینکه، این ادعا که سازمانهای امنیتی به قدرت و منابع بیشتری نیاز دارند تا جلوی فرار و گریزهای مشکوک را بگیرند ادعای به وضوح نادرستی است.
از سال ۱۹۹۵، وزارت کشور لیستی به نام "شاخص هشدار"۱۹ را به اجرا گذاشته است: لیستی از افراد "قابل توجه" بخشهای مختلف دولت، که در صورت اقدام برای خروج از کشور به آنها "علامت خطر" زده خواهد شد. با توجه به اینکه هر فردِ این موارد ذکر شده برای مسئولین کاملا شناخته شده بوده است، و با وجود این که آنها باید طبق این قانون علامت دار میشدند، ولی به هر حال وزارت کشور تصمیم گرفته بود که یا آنها را وارد لیست هشدار خود نکند و یا اقدام آنها برای خروج از کشور را نادیده بگیرد. این یعنی، دولت تصمیم گرفته از قدرتی که در اختیار او بوده تا جلوی افرادی که بالاترین ریسک پیوستن به شورشیان سوری شامل آنها میشده را بگیرد، استفاده نکند.
دوما، این موارد نشان می دهند که سازمان اطلاعات و امنیت بریتانیا به طور آشکار استخدام اسلام گرایان خطرناک را بر اساس درجه تخریب عملیات اخلال گرایانه آنها اولویت بندی میکند. سوال اینجاست که آنها را دقیقا به چه منظوری استخدام می کنند؟
در محاکمه بهرلین گیلدو، وکیلش شواهد مفصلی را ارائه کرد که بر اساس آنها دولت بریتانیا خودش همان گروههایی را مسلح کرده و آموزش داده که گیلدو برای حمایت آنها محاکمه شده است. در واقع، بریتانیا از آغاز یکی از فعالترین و مطرحترین حامیان شورشهای ضّد دولت سوریه بوده است، حمایتی که حتی پس از اینکه سازمانهای اطلاعاتی غرب به ماهیت فرقه گرای رهبری و مدیریت شورش در سال ۲۰۱۲ بطور خصوصی اقرار کرده بودند، بدون هیچ وقفهای ادامه یافته است. حتی امروز، با توجه به این که داعش آشکارا ذینفع اصلی بی ثباتیهای کشور است، و القاعده بطور فزاینده قدرت و برتری هژمونیک بیشتری نسبت به دیگر نیروهای ضّد دولتی سوریه میگیرد، دیوید کامرون همچنان خود را بطور آشکار، متحد و در کنار شورشیان قرار می دهد.
آیا حقیقتاً چنین ایدهای دور از ذهن است که دولت بریتانیا، که آشکارا از یک جنگ فرقهای علیه دولت بعثی در سوریه حمایت میکند، تسهیلات جابجایی جنگندههای بریتانیایی برای پیوستن به این جنگ را آگاهانه فراهم کرده باشد؟ تاریخ تبانی بریتانیا با شبه نظامیان فرقهای به عنوان ابزاری برای سیاست خارجی اش بطور قطع ثابت میکند که چنین چیزی ممکن است. این تاریخ، در ایرلند، افغانستان، و شبه جزیره عرب، و نقش آن در پیدایش سیاستهای امروز بریتانیا، موضوع چند مقاله آینده خواهد بود.
منبع: www.rt.com
**********
توضیح: تمامی اظهارات، نظرات و دیدگاه های مندرج در این مطلب و لینک های موجود در آن صرفاً و منحصراً متعلق به نویسنده آن هستند و لزوماً هیچ اشتراک و سنخیتی با افکار و عقاید شخص مترجم ندارند.
The statements, views and opinions expressed in this column are solely those of the author and do not necessarily represent those of the translator.
فهرست:
۱. Dan Glazebrook
۲. Sukant Chandan
۳. Tony Blair
۴. Curveball
۵. Colin Powell
۶. Philip Hammond
۷. Islamic State, IS, formerly ISIS/ISIL
۸. Michael Adebolajo
۹. Lee Rigby
۱۰. Aseel Muthana
۱۱. Cardiff
۱۲. Moazzam Begg
۱۳. Aimen Dean
۱۴. Abu Muntasir
۱۵. Bherlin Gildo
۱۶. Old Bailey
۱۷. Siddhartha Dhar
۱۸. Mohammed Emwazi
۱۹. Warnings Index
|