یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مختومقلی فراغی
شاعری نیرومند‌تراز مرگ
رحیم کاکایی


• مختومقلی هنر نومایه‌ای خلق کرد که بمثابه کشف چیزی نو در ادبیات ترکمن است. وی ضرورت‌های انسانی و بشری و جنبه‌های ناشناخته زندگی را دید، شناخت و احساس کرد که کسی تا آن دوران در میهن وی ندیده، نشناخته و حس نکرده بود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۵ -  ۱ می ۲۰۱۶


 
ای مختومقلی راز خود را از خلق مپوشان (مختومقلی)
بمناسبت دویست و‌ هشتاد و ‌سومین سالروز تولد شاعر
تاریخ هنر و ادبیات جهانی در کشورهای گوناگون و نزد هنرمندان گوناگون نشانگر آن است که چگونه ایده‌ها، تخیل و آفرینش هنری، چهره پردازی زندگی و آنچه که از بُعد زندگی و تعمیم پردازی هنری از زندگی ارائه می‌شود،هرچند کاملا یکسان نیستند، اما گاه نزدیک و شبیه هستند و بدون هیچ گونه اقتباس و تقلیدی و بدون کپی برداری کورکورانه از زندگی و جدا از یکدیگر بوجود آمده‌اند.
تخیل هنری این هنرمندان که عواطف انسان را بخود جذب می‌کردند، خود هیچ کدام جای دیگری را نگرفتند. زیرا هر کدام از راه‌های گوناگون این تخیل را همه جانبه، درست مانند خود زندگی یا بُرشی از آن را با تمام پیچیدگی‌هایش از نو ارائه و تفسیر کردند. این هنرمندان نمی‌توانستند یکدیگر را بشناسند، اما آنها در یک دوران می‌زیستند. شاید این آن سر چشمه‌ای است که انگیزه و علت نزدیکی معنوی و ایده‌های خلاق بیان شده‌ی آنها می‌شد.
از این رو در بسیاری موارد همانندی پدیده‌های هنری و اجتماعی بین مختومقلی و شاعران هم دوره وی دور از یکدیگر نبودند. مختومقلی هنر نومایه‌ای خلق کرد که بمثابه کشف چیزی نو در ادبیات ترکمن است. وی ضرورت‌های انسانی و بشری و جنبه‌های ناشناخته زندگی را دید، شناخت و احساس کرد که کسی تا آن دوران در میهن وی ندیده، نشناخته و حس نکرده بود. صحنه ادبیات مختومقلی پیکار دائمی در زندگی بود.
درادبیات ترکمنِ پیش از مختومقلی دو روند ادبی رشد کرده بود. روند نخست، با ادامه سنت ادبیات ترکی آسیای میانه و با توجه به غزلیات، درکل، بر ایجاد غزلهای عاشقانه، و در بُعد حماسه سرودن شعر با محتوای صوفیانه و آموزنده (اخلاقی) یا موضوعات گردی آوری شده درباره جنگ و قهرمانان که پیشتر درادبیات سنتی و فولکلور سده‌ی میانه وجود داشت و نماینده برجسته این جریان پدرمختومقلی، دولت محمد آزادی بود، تکیه می‌کرد. روند دوم که با سنت ایجاد دِستان‌ها (داستانها) برپایه گسترش پیشترِ آن از سوی سوژه‌ها و داستانهای دوره گردها وغُربتیان از قرآن و ادبیات عربی و فارسی پیدا شده بود، بازشکافی می‌شد. در راس این روند نورمحمد عندلیب قرار داشت.
دولت محمد آزادی و نورمحمد عند‌لیب در اشعار و دِستانهای (داستانهای) خود، برخی اندیشه‌های برجسته در پیوند با زندگی ترکمنها را برمی‌افرازند. این شاعران کوشیدند اندیشه‌های دوران خود را اعتلا بخشند، اما نتوانستند فرم یا قالبی را پیدا کنند، که مناسب و شایسته دوران آنان باشد و فرم یا قالب‌های پیشین را ازمیان بردارند. به گفته و.گ. بلینسکی «اگر ایده‌ی دوران موجود باشد، آنگاه فرم دوران نیز وجود دارد». مختومقلی توانست فرم‌های شعر(غُوشغی) خود را با خواست زمان و دوران انطباق کامل دهد. آثار وی که متکی به سبک تغزلی است به کانون ادبیات ترکمن سده هیجده تبدیل شد. همانا با برآمدن شعر(غُوشغی) مختومقلی به جایگاه نخست ادبی، این امر ژانرِ اصلی تکامل ادبیات ترکمن درجریان دو سده بعد شد و مکتب شعری وی را بوجود آورد. نزدیک به نود درصد میراث منظوم و شاعرانه مختومقلی وابسته به ژانر غُوشغی (شعر) است.
مختومقلی بنیان آغاز گام نوین در ادبیات ترکمن را گذاشت. یوهانس بِشِر می‌گوید :« هنرنو هیچگاه با اشکال نوین آغاز نمی‌شود، هنر نو همواره به همراه انسان نو زاییده می‌شود». مختومقلی این ضرورت - پدید آمدن قهرمان نوین ادبیات - را بخوبی دریافته بود. افکار آموزنده مختومقلی انتزاعی نبود. آنها بر پایه تصویر مشخص، از خصایص شرافتمندانه‌ی شخصیت وعمل او بوجود آمدند.
مختومقلی فراغی بانی ادبیات زبان ترکمنی و ادبیات نوشتاری است. وی زبانِ پرمایه‌ی شعرِ خود را به زبانِ توده‌های مردم نزدیک کرد وزبان او‌ همانا زبان مردم شد. اوعلیه روحانیت ارتجاعی زمانه‌ی خود برخاست و برای اتحاد قبایلی ترکمنی که ستیز و نفاق بین آنها چیره بود کوشید. اثر و هنر مختومقلی را می‌توان نوعی پروسه گذار ادبیات کهن به ادبیات معا‌صر ترکمن دانست.
سال تولد ومرگ شاعر ناشناخته است.اما درباره او داده‌های بسیاری در منابع خطی و روایت‌های مردمی دردست است و براساس آنها می‌توان گمان کرد که مختومقلی در پایان دهه 1720 وآغاز دهه 1730 در روستای حاجی قووشان در وادی رود اترک به دنیا آمده و درکرانه‌های رود گورگن (گرگان) و اترک بزرگ شد، جایی که دوران‌های طولانی ترکمن‌ها در آنجا زندگی می‌کردند. وی حدود 1783 فوت کرده است. پدر وی شاعر نامی و اندیشمند روحانی دولت محمد آزادی ( 1700- 1760) است که تاثیر اساسی و جدی روی پسر می‌گذارد.
مختومقلی سفرهای بسیاری به آسیای میانه و افغانستان انجام می‌دهد و با رسوم و زبان‌های شرقی آشنا می‌شود. او با چشمان خود پیامدهای تباهشونده و خانمان برانداز لشکرکشی‌های شاهان استیلاگر را می‌بیند. یورش راهزنانه قیزیل باش‌ها که مختومقلی و خویشاوندان او را دستگیر می‌کنند، سبب آن می‌شود که بخش بزرگی ازآثار شعری شاعر از دست برود و دست نوشته‌های او به امواج رودخانه سپرده شود. دوران شاعر، دوره بسیار دشوار زندگی مردم ترکمن است. دورانی است که حملات ویرانگرانه آلتین اردو (اردوی زرین) و امیران بخارا خانمان‌ها برکنده و نبردهای شدید با نادرشاه، اسارت مردم توسط شاهان و پیامد جنگهای خونین داخلی، وضع مردم زحمتکش را تحمل ناپذیر کرده بود.
شاعر بارها دراشعارخود ازهندوستان و چین یاد می‌کند. در آثار مختومقلی چهل وهشت بار از هندوستان و ده‌ها بار ازچین و از زندگی مردمان این دو کشور به نیکی سخن می‌راند. اینکه در چه سالی مختومقلی به این کشورها رفته باشد فاکتی وجود ندارد، اما از اشعاری که وی درباره چین وهند یاد می‌کند، گویا چنین بنظر می‌آید که او می‌توانسته در این کشورها بوده باشد. زیرا از ویژگی‌های ملی وشرایط زندگی مردم در این کشورها بگونه‌ای هنرمندانه و دقیق سخن می‌گوید. در ادبیات ترکمن پیش از انقلاب اکتبر بجای چین، واژه‌ی« چین ماچین» بکار می‌‌رفته است.
مختومقلی با پایبندی به اسلام انتقاد شدید خود را علیه روحانیت تاریک اندیش، حرص و آزمندی فئودالها که هم نشاندهنده اعتراض روبه رشد توده‌های دردمند و رنجکش دربرابر مالکین، فئودالها و وجدان‌های شررباراجتماعی آنها بود درآمیخت. تحولات دراماتیک سرنوشت شاعر در جهان بینی و خلاقیت‌اش تاثیر بسزایی می‌گذارد. براساس اشعار وی، مختومقلی مدتی طولانی در ارسارت دولت ایران آن دوران بوده است. خشونت شاهان فاتح مانند نادرشاه که بارها با حملات خود آسیای میانه، افغانستان، هند و قفقاز را ویران کرد و تراژدی بسیاری مردمان برگشته بخت در مقیاس اجتماعی ، علت روحیه بد‌بینی شاعر بود که در برخی اشعاراش بازتاب یافته است.
درحال حاضر مجموعه آثار مختومقلی بیش از چهارصد قطعه (شعرها، منظومه‌های کوچک غنایی وغنایی- حماسی) است ومجموع آن از ده هزار بیت شعر می‌گذرد.مختومقلی از درک کتابی زبان که آکنده از واژگان نارایج و بیگانه برای مردم بود (مانند عربی، فارسی وچغتایی) خودداری می‌کند. اشعار او به زبان مردم نزدیک است و بر وزن عربی- فارسی و بر سیستم هجایی ملی - مردمی ساخته شده است. دراشعار شاعر منظومه‌هایی با سیمای شرقی جای بزرگ و برجسته‌ای را می‌گیرند. ازاین رو است که آثار این همسخن توده‌ها درجان‌ها رخنه و روان تشنه‌ی توده مردم ترکمن را سیراب می‌کرد. ادبیات، هنرِ واژه‌ها، شعر و زبان، مختومقلی را بگونه‌ای مهارنشدنی بخود وامی‌کشید. ازاین رو او با شور و شوق بسیار اشعار کلاسیک شرق را بخوبی بررسی و پژوهش می کند و بزودی در برابر دیدگان او آسمان یکپارچه‌ای که در آن کهکشانی ازنام‌های بزرگ مانند: نظامی، جامی، حافظ، خیام، نوایی و... می‌درخشیدند باز می‌شود.
پس از تحصیل در بخارا در مدرسه قدیمی گوگلتاش، مختومقلی به خیوه میرود و تحصیلات خود را در مدرسه تاریخی شیرغازی که درسال 1713 بنا شده بود ادامه می‌دهد. شاعر درمحیط آنجا توانست بگونه‌ای موفقیت آمیزتر دانش خود را ژرفتر و به کارهای علمی - ادبی خود بپردازد و با آثار دانشمندان و اندیشمندان سده میانه شرق آشنا شود. شاعر کبیر ترکمن یکی از افراد دانش آموخته زمان خود در شکل جامع و دانشنامه ای آن بود. درآثار او همه نام‌های مشهور آن زمان همانا فیلسوفان، از دوران باستان تا معاصر او دیده می‌شوند. شاعر زبان‌های عربی، فارسی، چغتایی را می‌دانست. وی به گیتی‌شناسی، جغرافیا، ستاره شناسی،علم بیان، شعر، فلسفه، زیبایی شناسی (استه تیک) وجامعه شناسی نیز روی می‌آورد.
جهان‌بینی مختومقلی تحت تاثیر رودکی، نظامی، فردوسی، سعدی ونوایی بود. او شروع به شناختن خیام می‌کند و در این پهنه با اندیشه‌های خوارزمی، فارابی آشنا شده و سرآخر به ابن‌سینا می‌رسد و در برابرغزالی به جدال اندیشه می‌نشیند. اِ.برتلس خاورشناس برجسته روس مختومقلی را هم ردیف پوشکین، روستاولی، نظامی، جامی و نوایی می‌نشاند و کنیه «جام جمشید» به او داده و وی را«سنتز تمامی خصایص مثبت ملت ترکمن» می‌خواند. ناظم حکمت مختومقلی را پدر واستاد خود می‌داند.
نخستین اثر مختومقلی به زبان روسی در سال 1842 بیرون می‌آید. ف. باکولین دو شعرمختومقلی را به زبان روسی درسال 1872منتشر می‌کند. آ.وامبری درسال 1879 درشهر لایپزیک آثار مختومقلی را (به حروف عربی و به همراه ترجمه زبان آلمانی) منتشر می‌کند که توسط وی در1863 در زمان سفراش به شرق فهرست بندی شده بود. روی‌هم رفته سی و یک شعر و نُه قطعه منتشر می‌شود (دراین نشر گویا لغزش و تحریف آشکار متن دیده شده است). به گفته آ.وامبری «برای ترکمن‌ها مختومقلی همانا معجزه بود و کسی است که به تمام کتاب‌ها وعلوم دنیا پی‌برده است. کتاب او مدت‌ های درازی برای ترکمن‌ها جایگاه نخست را پس از قرآن خواهد داشت».
نشر آثار مختومقلی بار دیگر در نیمه نخست سده نوزده پدیدار شد. دانشمند و نویسنده لهستانی آ.خودزکو – بوریکو درسال 1842 درلندن سه شعر مختومقلی را ضمن تدارک یاد‌‌داشتهایی از زندگینامه شاعر به‌ چاپ رساند.
درتاشکند مجموعه مختومقلی که به حروف عربی ارائه شده بودند در سال 1911 بیرون می‌آید. این نشر توسط شرق شناس ان.پ. اُسترویموف تدارک دیده شده بود. آکادمیسین آ.ان. سامویلویچ شاخصی را به ترانه‌های مختومقلی که در آن به سد و نود و هفت شعر اشاره شده بود تنظیم می‌کند.
درسال 1948 دیوان بزرگ مختومقلی که شامل سی‌سد وسی وپنچ شعراو بود از سوی کسانی چون آ. تارکوفسکی، م. تارلووفسکی و گ. شنگلی به زبان روسی ترجمه و در مسکو به چاپ می‌رسد. درکل شانزده هزار بیت شعر ازمختومقلی بجا مانده است. نقش فرهنگی آشکار و برجسته ای را مجموعه آثارمختومقلی که درسال1926 منتشر شد و در تهیه آن نویسنده‌ی برجسته ترکمن بردی کربابایف نیزهمکاری ارزنده‌ای داشت، ایفا می‌کند.
درماه مارس سال 2014 به احترام سالگروز تولد شاعر ترکمن مختومقلی فراغی در پکن میزگردی با عنوان« مختومقلی فراغی و ارزش‌های عموم بشری» تشکیل شد. دراین میزگرد دانشمندان و متخصصین آکادمی علوم اجتماعی چین، انجمن دوستی چین با کشورهای آسیای مرکزی وهمچنین سفرای کشورهای خارجی مقیم چین شرکت کردند.

فرزانه‌ای مرگ ناپذیر
آثار شاعر و اندیشمند ترکمن مختومقلی ملقب به فراغی نه تنها نماد دوران پُرتنش وی درهنر وی بلکه در پیوند با محیط اجتماعی زندگی او نیزهست. ارزش نهفته درآثار این شاعر در خواستها و آروزهای انسانی انسان‌ها و درتداوم و ماندگاری فرهنگ انسانی بازتاب می‌یابند که آن خود نمود عام یک قانون عام تر است. سخنان شاعر آوا و بانگ فریا‌د‌ خواهی انسان و شوربختی جامعه زخم خورده‌ای بود که دیرگاهی است بانگ داد خواهی‌اش ازسوی کین و رشک خدایان خبیث و فرومایه ثروت با هزاران فریب با قهری سنگین و استبدادی سخت سرکوب می‌شد. او در آرزوی یوغ بستن بر گردن هیولای استبداد حاکم بود.
اندیشه‌ها و باورداشت‌های شاعر مختومقلی نه تنها رابطه انسان و تفکراو نسبت به طبعیت را، بلکه به‌ هستی اجتماعی، یعنی نسبت به کلیت جنبه‌های مادی زندگی اجتماعی نشان می‌دهد. آگاهی مختومقلی درکل خود بازتاب هستی و در بهترین حالت بازتاب کمابیش درست آن هست.
ایده، تفکر و اندیشه مختومقلی، ایده و اندیشه اجتماعی انسان است که وابسته به روند اشیاء و تکامل پروسه‌های مادی در جامعه و مسائل زندگی اجتماعی است. نگرش و کنش مختومقلی از هیچ بر نخاسته و به‌ هیچ نمی‌انجامد، بلکه نگرش وکنشی اجتماعا انتقادی است و کیفیت تاریخی دارد و کلید آنرا باید درجامعه جست.
نوشته‌ها وعمق اندیشه‌های شاعر با عناصر دمکراتیک و اجتماعی فرهنگ ملی پیوندی ماندگار و تنگاتنگ دارند که این خود به امر پیشرفت فرهنگ اجتماعی و تغییر بزرگ در آگاهی ملی و روانشناسی توده‌ها در شرایط و فضای مثبت و به سمتگیری درست تاریخی و چشم اندازهای آن بمثابه مبانی و اصول خلاق ملی می‌تواند یاری رساند.
هنرِ‌مختومقلی از منشور آن جایگاه اجتماعی است که خود درآن قراردارد و آن رسالت اجتماعی‌ای را به انجام می‌‌‌رساند که اشکال دیگر آگاهی اجتماعی به انجام می‌‌رسانند و ازآنها جدا نیست. آثار شاعر مناسبات اجتماعی شکل دهنده آن دوران را به تصویر می‌کشد. او نبض خود را با جنبش و تنش روابط اجتماعی آن دوران پیوند داده بود.
مختومقلی فراغی از نگر اجتماعی جانبدار بود و از دو راه تاریخی درست و نادرست به راه تاریخی درست گام می‌گذارد. راهی که او گزیده بود حتی از چارچوب ملی فراتر می‌رفت و دیوارها و جدارهای ملی را درهم می‌شکست. راه او راه دفاع از انسان و مبارزه برای او بود. او آزاد بود که به این راه گام نگذارد و گزینش دیگری داشته باشد، اما به دلیل خوش‌بینی تاریخی‌اش انسانیت و نیکی را بر می گزیند. او می‌خواست سرنوشت محکوم زادگاهش، این بیمگاه و باجگاه خداوندان زور و فتنه کار را دگرگون کند. ازاین روهنرمختومقلی آزمون قدرتی بود بین هنر او در برابر استبداد حاکم درآن شرایط.
خشم دادگرانه شاعر درآن دوران پیش ازهرچیز، بدون هراس از واقعیت حاکم و با امید به زایش نوین جهان انسانی بر روی این ویرانه‌ی بجا مانده از ژرفای تاریخ به معنی کنش تاریخی و پیکار با ارتجاع اجتماعی و روح پلید و بد نژاد استبداد بود.
مختومقلی تصویری از زندگی و شرایط عینی آن دوران بدست می‌دهد که با نگاه هنری‌اش بازآفرینی می‌شود. او به این شرایط عینی در محیط خود بی‌اعتناء نیست و آنچه به تصویر کشیده شده از زندگی واقعی و آزمون واقعی خود و درهمان حال موادی است که این زندگی واقعی دراختیار شاعرقرارداده است. مختومقلی خود برآمد و انگارش یک محیط مشخص اجتماعی با شعور طبقاتی مشخص است و ماهیت اجتماعی سخنان شاعر جدا از پیکار اجتماعی با بی‌عدالتی موجود برجهان آن روز نبود. او به راه دشوار شناخت جامعه گام گذاشته بود و با تمام نیروی خود دربرابر ارتجاع حاکم آن دوران که توده‌ها بهای بسیارسنگینی درپیکار با آنان می‌پرداختند، با بکار بردن نیروی هنر خود می‌ایستد.
مضامین و درونمایه‌های موجود در آثار شاعر مضامینی پرتوان و فراتر از زندگی خود شاعر و تصویری از یک جامعه غیر‌انسانی است که سرشتی ستمگرانه دارد. انگیزه ذهنی در آثار وی نه تنها نمایانگر ساختمان اجتماعی جهان پیرامون او است بلکه نمایانگر ساختار روانی و فکری او و هم نوع برداشت و دریافت وی از زندگی است.
این عامل و انگیزه در روش آفرینش‌گری و نوآفرینی فردی وی نیزهویدا شده و ازاین راه برمغزها و قلب‌های توده‌ها تاثیر ژرف و ویژه‌ای گذاشته است. مختومقلی از نیروی زندگی و پدیداری جهانی نو دفاع می‌کند. شناخت مختومقلی از جامعه، حساسیت‌های عاطفی، آرمان‌ها و گرایشات استه تیک وی و هرآنچه را که در نوآوری شاعر در پهنه شعر بوجود آمده، هنری ویژه و بی‌همتا به آن بخشیده است. طبیعت و سرشت هنر مختومقلی خلاق و پویا است.
دیدگاه شاعر، ستیزه‌ها و تضاد‌های زندگی، فرآورد و پی‌آمد بررسی پدیده‌های برگرفته اززندگی واقعی و شرایط اجتماعی است و همانگونه که در بالا گفته شد او از منطق مصالح و ساختمایه‌ای استفاده کرده که زندگی در اختیار وی قرارداده. جانِ زندگی واقعی در آثار شاعر، یعنی آن زندگی است که بازتاب یافته و از منشور جهان درونی شاعر در اثر هنری وی برون می‌ریزد و بگونه‌ی اندیشه‌های عینیت یافته و عاطفی هنرمند در وحدتی ارگانیک و اندام وار آشکارشده و بخشی از وجود خود شاعر می‌گردد.
فراغی در ماندگاه خود آن زندگی و هستی اجتماعی پیرامون را ترسیم می‌کند که شرایط واپس مانده و استبداد، پیامدهای ویرانگر نیروهای ویرانگر اجتماعی، نا انسان شدگی انسان، فروداشت و تحدید آرزوهای آنان، آنرا بگونه‌ای تراژیک در آورده و انسان‌ها را خوار و خُرد می‌کرد. مختومقلی وجدان اجتماعی عصر خود و چهره‌‌پرداز جهانی است که در آن دادگری در این بیدادگاه نبود. جهان او جهانِ این جهانی است که درآن ابلیس‌ها بیشتر احساس آرامش می‌کردند تا انسان‌ها. مختومقلی با اشعار خود کوشید آگاهی ملی مردم خود را بیدارکند . ازاین رو انگیزه جستجوی حقیقت یکی ازمسائل مهم و اساسی در آثار او است. شاعر برآن بود که پایه و بنیان دوستی نباید بربهره و سودمندی باشد. دوستی واقعی همواره بی‌غرضانه است.
وی‌عمیقا معتقد بود که بنیان زندگی سعادتمند انسان ترکمن باید بر پایه اتحاد قبایل ترکمن باشد و از این رو شاعر در بسیاری آثار خود مردم خود را به امر اتحاد فرا می‌خواند. در شعر های«شگفت روزگاری نیامد»، «به تنگدستی میفکن»، «گریه»، «بازگشت»، «زمانه را زپلشتی دگر شد» و بسیاری دیگر اشعارشاعر درباره مفاهیم اخلاقی، درباره حق و باطل، قهرمانی و رذالت، ثروت و فقر، درباره تنهایی و رفاه گفتگو می‌کند.
شاعر را نظم جهانی موجود آن زمان اندوهگین می‌کرد .او افسوس می‌خورد که مردم از زندگی که آنها سزاوار و شایسته آن هستند دورند. او جهان معنوی مردم، گرایش و تلاش، آرمانها و آرزوهای آنان را بیان می‌کرد و به همین دلیل ماندگاه و زادگاه شاعر و شعر در زندگی وی آن خط قرمزی است که در آثارمختومقلی جریان دارد. فراغیِ بزرگ خود را بدون میهن نمی‌انگارد.
مختومقلی با هنر انسان گرایانه خود همه نقاب‌های زمانه را درمحیط و شرایط خود درید. او توانست با کارکرد و خیزش توانمند ابتکارهنری خود نگاره و تصویر اثر خود را با صلابت و بیان هنری نیرومند و با آمیزه‌ای روشن به انجام برساند.
تار و پود وهر پیکری از واژگان در اثر مختومقلی جایگاه و برازندگی درست خود را دارد. واژه و سخن برای روان نیرومند شاعر ناقوس هستی‌بخش انسان بود، او برآن بود که چنانچه آنرا گم کند، نه تنها بیخ و بن خود و آینده‌ی انسانی‌اش بلکه آینده مردم‌اش گم خواهد شد. زیرا انسان درگهواره واژه ها است که جان می‌گیرد و با گواردن آنها اندک اندک رشد کرده و می‌شکوهد.
حقیقت آثار مختومقلی بری ازعواطف انسانی نیست، بلکه جزیی تنیده درآن است. ازاین رو است که اثرِهنری شاعر روی شور نیرومند عواطف انسانی انگشت می‌گذارد وسکوت مرگبار ناامیدی و یاس را می‌شکند، عدالت و امید را در کشاکش بی‌پایان ستیزه‌های زندگی با شوری سوزان وبا ابزاری نیرومند بمانند قانون دگرگون ناشونده و کلید رمز زندگی باز آفرینی می‌کند تا بسوی سنتزی نو و جستجوی آرمان اجتماعی نو حرکت کند.
مختومقلی آنچه در بایست خود بود به انجام رسانید. آثار مختومقلی نه بیرون از گوهر ادبیات دریافت پذیر هست و نه می‌توان این گوهر ادبی را بیرون از گوهر هستی ایدئولوژیکی دریافت. ایدئولوژی آن حلقه زنجیر رابط و یا میانجی گری هست که جهان واقعیات اجتماعی را با شاعر پیوند داده است.
مختومقلی شاعری است که برتباهی خود پیروز شد. گوهرآثار او از گذرگاه پیکار با پدیده‌ها و ستیزه های اجتماعی می‌گذشت. تاثیر سنتهای ملی - فرهنگی، اهمیت نیروی تخیل بیکران و ویژه شاعر، درک اجتماعی واقعیت توسط وی، نیروی آفرینش، ویژگی‌های فردی، تجارب شخصی و تلاش‌های عاطفی مختومقلی، همه اینها بُن پایه‌ی آن هنری شد که معیاری تازه، سرشت و گوهر دیگری به ادبیات ترکمن بخشید.
فراغی شاعر عمیقا ملی ترکمن‌ها شد و این چرخش گاه و نقطه‌ی حرکت شاعران آینده ترکمن بسوی ادبیات ملی بشمار می‌رود. و براستی که شاعران آینده ترکمن میراث او را جاودانه ساختند و در هماهنگی وهمسانی با چشمها، قلب و ندای شاعر مختومقلی زیستند.
حماسه مختومقلی فراغی بخش جدایی ناپذیر فرهنگ ترکمن شد. آفریده‌های شاعر به فراسوها گام می‌گذارد دربرابردیدگان خورشید جان می‌گیرد، به دریایی موج خیز وخروشان دگرگشته، زندگان و زندگانی را پُراندیشه، روان‌های خفته را بیدار و همچون تابشِ زرینِ زری در آسمان نیلگون صحرا می‌درخشد. او داننده‌ای است که بانگِ ناقوسِ بامگاه‌اش بشارت فردا را درمام وطن می‌داد و مهر بر مهرِ میهن می‌افزود. میهنی که در کمند آرزو است، تسکین جان‌ها است و ازغم آن دل می‌تپید و در سودای آن قطره قطره خونِ دل بود.
شاعر با خون و مغزاش به طبیعت، شرایط عینی، زیستگاه و فرهنگ‌اش وابسته بود. این اشیایِ درخود که به اشیایِ درون شاعر دیگرگون شدند، اشیایی مریی، ملموس و دارای کیفیت عینی می‌شوند. او از نگر تاریخی بمثابه پیکری انسانی - عینی، اندیشه ورز و کارا درآمده به این اشیاء رخنه می‌کند تا با هنر خویش تغییری در آنها ایجاد کند و در این راه سرشت و طبیعت خود شاعر نیز دستخوش دگرگونی می‌شود.
او زمان را می‌دید و مکان را می‌بویید و این گونه به تاریخ گام می‌ گذارد. خلاقیت مختومقلی، اوج تکامل هنر ترکمن، اندیشه علمی و اجتماعی - سیاسی درسده هیجده دراین منطقه است. سیمای انسانی و اجتماعی هنرِ شاعر تغییر و تحول جامعه را در نظر دارد و می‌خواهد به آن یاری رساند.
ویژگی‌های بارز و برجسته میراث ادبی فراغی در آن است که آثار او با خردمندی ملی، با فرهنگ عامه و فولکلور پیوند ارگانیک دارد. بسیاری سخنان شاعر به ضرب المثل تبدیل شدند. علت چنین محبوبیتی نه تنها در پرمضمون بودن سروده‌های وی، بلکه در تیزنگری، آبدیدگی، زیبایی و ظرافت اشکال هنری آنها و زبانِ نو مایه‌ی وی است.
مختومقلی آینده ای روشن برای سرزمین مادری خود و مردم آن آرزو می‌کرد. او با استواری هر چه بیشتر باورداشت که ترکمن‌ها سخت کوش و سرسخت هستند و بیگمان خواهند توانست جامعه‌ای با مردمی خوشبخت بسازند. او شعر«آینده ترکمن» را که همچون سرودی برای ترکمن‌ها شد، برای این امرمی‌سراید.مختومقلی هیچگاه خود را ازمردم جدا نکرد.
امید است که در جامعه‌ی ترکمن کشور ما نیز گرایش به تجسم همه جانبه‌ی جوهر واقعی اندیشه‌های دمکراتیک و انسان دوستانه مختومقلی در شالوده‌ی روابط اجتماعی و فرهنگی مردم ترکمن هماهنگ و جایگزین گردد و تنها به برگزاری مراسم و بزرگداشت سالانه سالروز تولد شاعر که آن نیز خود ضروری است، بسنده ومنحصر نشود. بلکه گوهر اندیشه مختومقلی به میان مردم رفته و در زندگی واقعی بازتاب یابد و به مجموعه‌ای از محرک‌ها و انگیزه‌های منطقی فراروید و محتوای معنویی و فکری آن به موجی نیرومند درآمده و به اندیشه‌ای زایا و پویا بین توده‌های مردم ترکمن تبدیل شود.

این اندیشه‌های انسان گرایانه به توده های مردم تعلق دارند و باید جهان معنوی فرد و جامعه ترکمن را بسی ژرفتر و گسترده و در توان خود به روند محو بیگانگی انسانها از یکدیگر یاری داده و بنیان روابط انسانی را تقویت کند. زیرا اندیشه‌های نهفته در آثار شاعر دربرگیرنده جستجوی راه‌ها و شیوه‌های آزاد کردن انسان از همه اشکال بی‌عدالتی اجتماعی است.
مختومقلی با جانِ شعله ور، روح و زبان شاعرانه‌ی خویش جان و روان خفته‌ی نسلی را بیدار کرد و آینده‌ی دیگری را برای ادبیات ترکمن بنیان نهاد. آینده‌ای که از جانمایه اندیشه‌های این خلق برآمده و نقشی ناستردنی بر روان آن می‌گذاشت و نه تنها هستی آنرا برحق می‌کرد بلکه همچنان استوارتر به سرنوشت آتی آن همچون آذرخشی بر بیکرانگی ادبیات این خلق می‌سایید. پیدایی مختومقلی درادبیات ترکمن آغاز پایانی بود بر شکل گذشته‌ی‌ ادبیات پیش از خود او. مختمومقلی خاک آینده ادبیات ترکمن را برای فرزندان آینده سرزمین خود شخم زد تا چرخش هستی ادبیات ترکمن جاودانه بماند.
دیرتر بسیاری ازبیت‌های شاعر به خاطر ظرافت و آسانی آنها به زبانزدهای روزمره در زبان مردم تبدیل شدند. برخی اشعار مختومقلی به مجموعه موسیقی باغشی‌های ترکمن (ترانه سرایان ترکمن) وارد و در سراسر مناطق ترکمن‌ها از سوی آنها اجرا شدند. درسروده‌های مختومقلی اشعار میهن دوستانه‌ جای برجسته خود را دارند، و دراشعار هجوآمیزخود، مانند، «باش اوستونه»[به دیده منت] او مفت خواری وانگل بودن را به سُخره می‌گیرد و از نوسازی اخلاقی انسان دفاع می‌کند.
درنوشته‌های شاعرمختومقلی ترازمندی و توازنی بین مضمون آثار او و روان و شرایط اجتماعی بیرون وجود دارد. این همسانی توانست به کیفیت آثار وی ژرفش ناب بدهد. شیا‌رهای عمیقی که مختومقلی برزمین ادبیات ترکمن ایجاد کرد فرآوردی ویژه ببار آورد و با بی پروایی میتوان گفت که بدون مختومقلی بسیاری شخصیت‌های آتی ادبیات ترکمن بوجود نمی‌آمدند.
وی دگرگونی‌های ژرف و برگشت‌ناپذیر در پایه‌های هستی ادبی ترکمن بنیان گذاشت. آثار شاعر همچو رودی بسوی اقیانوس فرهنگ پیشرفته بشری جریان یافت و به جنبش، پویایی و جهش بنیادی تاریخ فرهنگ و ادبیات ترکمن انجامید. آفریده‌های مختومقلی جایگاه شایسته‌ای را در ادبیات جهانی بدست آورد.
مختومقلی شاعری اجتماعی و سیاسی است. وی دراندیشه‌ی اجتماعی خود ذهن گرا نبود و در لفافه‌ی پیچیده‌ی توهمات نزیست. او خواهان تغییر بود. تغییر درماهیت روابط اجتماعی. شاعر می‌خواست درهمه جا انسانیت را ببیند. از این رو مستبدان حاکم را بازدارنده این تغییرمی‌دانست .اوعلیه آفرینندگان مستبد تاریخ، علیه خدای همواره گرسنه ثروتمندان بود.
او این خدای گرسنه خودکامان را وانهاده بود. گاه بیتابانه به سرنوشت ناگزیر گرایش دارد، دین باور است و گاه روی به صوفیگری. شاعر در اندرونه خود شیفته خدای خویش که همان خدای تهی‌دستان و خوارشدگان است بود. خداوندگاری که گرسنه نیست، مهربان است و سرِستیز با این خلق ندارد.
او این آفریدگار بخشنده و نجات بخش را گاه از سریرآسمان بر زمین می‌آورد و با رگباری از درد و تندبادی آکنده ازکلام‌ها همچون سمندی سرکش دل آشوبه‌ها و پرسمان‌های خود را از نارستگاری انسان، زهرآگین شدن زندگی، لهیده شدن انسان از سوی فرومایگان زمانه، غرور پایمال شده آن و رستاخیز آن جهانی و این جهانی انسان و باد ومباد‌های آن با خداوندِ جهان‌اش سخن بمیان می‌آورد. او با جویش و پرسش از خود به خویشتن خویش هشدار می‌دهد و با آوایی پرسش برانگیز وغمناک چنین لب به سخن می‌گشاید:
توچیستی

هیچ تو را ندیده‌ام محبوب من
قُمری هستی، بلبلی، کیستی تو
درِ خیال جان غمگینم، فریب میدهم
گلی سرخ در باغستان، کیستی تو
....
طلایی، نقره‌ای، زری
یا عرشی یا اریکه ، زمینی
یا یاقوتی یا صدف، کیستی تو
یا چراغی، یا نوری، کیستی تو
...
یا ماه هستی یا خورشیدی، کیستی تو
...
یا مستی تو، یا شیدایی، کیستی تو       [ترجمه آزاد شعرشاعر]

مختومقلی به فلسفه گذار وهمه چیز روان و درحال شدن است، به آغاز وپایان هرچیزی و اینکه هیچ چیز نامیرا نیست باور داشت. او برآن بود که این دنیا فانی و پنچ روزی بیش نیست. اشعار شاعر درعین سادگی و شیوایی خود دارای پیچیدگی‌های رازورانه، گمان انگیز و جنبه‌های متضاد کنش‌ها و واکنش‌های متقابل اجتماعی، مقاومت واعتراض بود.
برخی وی را به فردوسی ترکمن‌ها تشبیه و برخی مانند اِ. برتلس شماری ازاشعار مختومقلی را به رباعیات خیام نزدیک دانسته و ویژگی‌های جهان بینی دو شاعر را می‌سنجد و برخی دیگر مختومقلی شناسان برآنند که گرچه مختومقلی شعرهای عارفانه گفته و به صوفیگری گرایش داشته، اما هواخواه هیچ فرقه‌ای ازصوفیگری نبوده بلکه توانست صوفیگری را با اندیشه‌های ضد صوفیگری بازشکافی کند.

بنگرید مختومقلی چه شاد شد
با یک پیاله می جهان بکام شد
یاران همدل و روزی خوش
پیاله‌ی پُرمی هر روز یافت نخواهد شد            [ ترجمه آزاد شعر شاعر]

برخورد‌های فکری وعاطفی تضادمند شاعر با ساختار زهرآگین مناسبات ضد‌اخلاقی و ضد‌انسانی حاکم برجامعه در آن دوران از ویژگی‌های بنیادین و نمونه‌ی آثار شاعر است. قلب نازک و شکننده شاعراین همه ناهنجا‌رهای اخلاقی، غیر‌انسانی و خرد ستیزانه را برنمی تابد. احساسات غیر‌انتزاعی شاعر در وسعت جامعه به تحلیل و پردازش اجتماع تعمیم داده می‌شود و در پیکار تن بتن اخلاقی و اجتماعی بسود آنچه شریف است و بسود ستم دیدگان روی می‌آورد. مختومقلی از راه باز آفرینی حقیقت در آثار خود بر ستمگران جامعه شمشیر می‌کشد.
درونمایه سخنان شاعر از دنیای عینی بیرون جدا نیست و جزیی از آن زیستگاه، جزیی از مفهوم مبارزه اجتماعی با مضمون واقعی طبقاتی و تجسم سطح مبارزه خیر و شر، تهیدستان و داراها، تجسم و درهم بافتگی حقیقی چندین نماد پرتوان ازجمله عشق، زیبایی معنوی، عدالت، همبستگی و پیکار قهرمانانه انسان‌ها است و خود شاعر نیز با این پدیده‌ها فعالانه همدردی می‌کند. او از چشم تاریخ به جامعه و محیط ، به بیان و کاوش زندگی، به پویایی و سکون آن می‌نگرد و با سرایشی خلاق و زنده به انسانِ خود که دراقیانوس انسان‌ها نیز بازیافت می‌شود برخورد می‌کند تا نقشی بارآور و ژرف در میراث فرهنگی ملت خود و بشریت وغنای آن ایفا کند.
اشعارمختومقلی توده‌های مردم با سطح شعور اجتماعی گوناگون را تحت تاثیر قرار می‌داد. زیرا مخاطب شاعر مخاطب اجتماعی است و با محیط آن درارتباط بود و رشته‌ی‌ پیوند خود را با این عناصر تعیین کننده از دست نداد. ازاین رو ارج و ارزش این گوهر تابناک و گلشن ادبیات ترکمن همواره از سوی این توده مردم پا برجا است.
دراین فرایندها است که هم زبان شاعر و هم خود شاعر سرشت اجتماعی پیدا می‌کنند و شاعر بیشتر با فرایندهای از بیخ و بن اجتماعی سر و کار دارد. به سخنی دیگر بُن پاره‌ها وعناصری که در ساختمایه‌ی‌ هنری شاعر هستی دارند، همزمان وجود مادی سخن و مفاهیم آنرا بازگویی می‌کنند. این بُن پاره‌ها وعناصرهمان برآورد اجتماعی شاعر از محیط اجتماعی است. برآوردی که انسان‌ها درآن درجنبش و پویش هستند و کنش متقابل اجتماعی دارند.
مناسبات مختومقلی با جامعه مناسباتی گنگ و رمزآمیز نبود، بلکه تجسم مناسبات بین انسان و جامعه است. جانمایه سخنان مختومقلی برکنار نماندن از اندیشه‌ی ضرورت پیوستن به مبارزه اجتماعی برای عدالت و برابری، برای اتحاد، آزادی و میهن است. او بانگ بلند زندگانی انسانی بر روی همین زمین سرد بود. مختومقلی هوادار زندگی بود و به فراپیش می‌نگریست و بیشتر خرِد این جهانی داشت. وی هیچگاه به دفاع آگاهانه از شرایط موجود آن زمان نپرداخت و هیچگاه گرایشات او گرایشات ضد تاریخی نبود. شاعر درآن دورانِ دشوارزی و پریشده خود را به دست امواج زندگی نسپرد.
اما از سوی دیگر او زاییده شرایط تاریخی مشخص بود، شرایط تاریخی‌ای که هم شکل دهنده شعور شاعر بود وهم اینکه تصور روشنی در شکل سیاسی آن درمورد چگونگی تغییر جامعه وجود نداشت. اما ماهیت دمکراتیک اثر وی به جهت اینکه بطور‌عینی با منافع اقشار تهیدست جامعه همسو بود، جای انکار نیست. او می‌دانست جامعه و شرایط عینی زندگی‌ای که درآن زیست می‌کند، جانورخوی، دشمن انسان و جولانگاه بیدادگران است.
مختومقلی بدون درک و آگاهی از اصول و پایه های اقتصادی تضاد بین استثمار کنندگان و استثمارشوندگان آرزوی جامعه‌ای را داشت که با منافع مردم ساده آن روزگارسازگارباشد. زیرا هنوز زمان آن نرسیده بود که به این پرسش سنگین اجتماعی پاسخی سنگین اجتماعی یافت شده باشد. با این وجود این شاعر و اندیشمند بزرگ ‌ برای درک و شناخت ماهیت تضادهای اجتماعی تلاش ورزیده است.
در آثار مختومقلی بین شناخت جامعه و بیان آن جدایی نیست. او توانست پدیده‌های پرتضاد اجتماعی دوران خود را بگونه‌ای بارور در تجسم رود نیرومند زمان بگنجاند. ازاین رو نگرش وی از روند جهانشمول نیروهای متضاد اجتماعی و پیکار آنان برکنار نبود.او جهان را آنگونه که در واقعیت بود می‌دید وبه روابط انسان‌ها می‌اندیشید. روابطی که درآن توده‌ها در پی‌آمد و شکل ناگزیرآن بهمراه رخنه سخت شناخت حقیقت تاریخی در شعور و آگاهی رشد نایافته اجتماعی آنان در بزنگاه‌ها و زیگزاک‌های تاریخی در برابر ارتجاع و خودکامان تاوان سنگینی می‌پرداخت.

++++++++++++
منابع مورد استفاده برای مقاله:
- مختومقلی شاعر سده هیجده. ورنیکا وسنینا
- سایت « ژنمین ژیبا‌و». پکن. یازده ماه مارس 2014
- واکروگ سِوِتا. دانشنامه مجازی روسی.
- انگیزه‌های خلاقیت. و.روتوو
- فراست شاعرانه‌ی مختومقلی فراغی. انستیتوی زبان وادبیات مختومقلی. آکادمی علوم ترکمنستان شوروی.1990
- کتاب مختومقلی. اثر انستیتوی پداگوژی ترکمنستان بنام و.ای.لنین. چارجو1961
- زورق خِرد. خدای بردی دوردیف 1987


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست