خوابیدن با برف
مجید نفیسی
•
ای برف!
دیرگاهی ست که ترا ندیده ام
تا گونه هایم
از خواهش گُل اندازد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۵ -
۷ می ۲۰۱۶
ای برف!
دیرگاهی ست که ترا ندیده ام
تا گونه هایم
از خواهش گُل اندازد
و یخِ تنم
در زیر نوازشِ سرانگشتهای تو
آرام آرام آب شود
و از دستهای زخمیَم
دانه دانه فروریزد.
خوشا تنها بودن با تو
در تنهایی بزرگِ دشت
و شنیدنِ صدای گامهای کوچکت
در کنارِ گامهای سنگین خود.
خوشا دویدن
چرخ زدن
غلتیدن
در زیرِ نفسهای گرم تو.
خوشا فشردن
فروریختن
سرگذاشتن به سینه ی پذیرای تو.
خوشا انبوهیِ سبکبارِ ریزه های تنت
خزیدن
غنودن
در بسترِ لحظه های همیشه سپید تو.
یکم اوت ۲۰۰۰
|