خائن را نشان کن
نگاه به رمان نیکوس کازانتزاکیس: مسیح باز مصلوب
کوشیار پارسی
•
عظمت اخلاقی مسیح ِ آماتور و حواریوناش زمانی دیده میشود که گروه بزرگی پناهنده (خیالی) به روستای لیکوورسی میآیند. ارتش ترکیه آنانرا از زمینشان رانده و به انتظار مهربانی ِ هموطن-همکیشان مسیحی یونانی آمدهاند به اینسو. اهالی ِ در رفاه ِ روستا ننشستهاند به انتظار ِ
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۵ -
۷ می ۲۰۱۶
روستای یونانی لیکوورسی در آناتولی قرار دارد که زمانی از یونان ِ هلنی بود و اکنون در خاک عثمانی. حدود سال 1920 است. هر هفت سال یکبار و به زمان عید پاک، در روستا نمایش – شبه تعزیه- تصلیب اجرا میشود. مسیح باز مصلوب رمان عظیم نیکوس کازانتزاکیس (1883-1957) با گردآمدن آدمها، اندکی پس از عید پاک آغاز میشود تا پاپ گریگوریوس نقشها را برای اجرای بعد تقسیم کند. مانولیوس ِ مهربان ِ چوپان ِ گوسپند، نقش مسیح را خواهد داشت. برای نقش مریم مجدلیه نیز لازم نیست زیاد جستجو شود: کاترینای جوان ِ زیبا و بیوه که روسپی ِ روستا میخوانندش. پتروس، یعقوب و یوحنا نیز انتخاب میشوند و ... یهودای اسخریوتی.
یکی از جنبههای نوین روانکاوی در داستان، استوار است بر رفتار شخصیتها. بازیگران ِ انتخاب شده میکوشند رفتاری شایستهی نقششان در پیش گیرند. مانولیوس همیشه آدم ِ پرهیزگار و درستکار بود، اما اکنون به عقدهی مسیحا دچار میشود. میشلیس، پسر کشاورزی پولدار، رفتار ِ حواری در برابر عیسا مسیح پیش میگیرد. پانایاتوراس ِ کلهشق، تنها کس که مخالفت دارد با نقش ِ سپرده به او، زود تبدیل میشود به یهودای واقعی. خائن را نشان کن، آنگاه او را ساختهای.
عظمت اخلاقی مسیح ِ آماتور و حواریوناش زمانی دیده میشود که گروه بزرگی پناهنده (خیالی) به روستای لیکوورسی میآیند. ارتش ترکیه آنانرا از زمینشان رانده و به انتظار مهربانی ِ هموطن-همکیشان مسیحی یونانی آمدهاند به اینسو. اهالی ِ در رفاه ِ روستا ننشستهاند به انتظار ِ این غریبهگان ِ دچار بسیار بلا و کسی چه میداند مبتلا به بیماریهای مُسری. پاپ گریگوریوس که خود ذات دورویی است 'به نام خداوند' پناهجویان از روستا میراند. مانولیوس و دوستاناش (تقریبن) تنها روستاییان هستند که محبت به همنوع را تنها در کلام نمیپذیرند. به پا میخیزند در برابر گریگوریوس و میپیوندند به پناهجویان که جمع شدهاند در کوهی سترون و بی آب و علف.
کازانتزاکیس به شایستهگی و استادی شرح ِ درگیری به دست داده است. درگیریهای درونی ِ مانولیوس که نابی ِ انسان میجوید، اما در هر حال انسانی است با گوشت و خون و از بد حادثه، انسانی که در نوشتههای کازانتزاکیس احساسی حیوانی نسبت به زنان دارد. درگیریهای خانوادگی، مثل اختلاف مانولیوس با پدر که خوناش به جوش آمده از اینکه پسرش همهی اندوختهی غذا به پناهجویان بخشیده است. و بیش از همه درگیری میان فقیر و غنی زمانی به اوج میرسد که روستاییان نمیپذیرند میشلیس زمین به ارث برده از پدرش را به پناهندگان ببخشد.
با رسیدن زمستان، پناهجویان ِ ساکن در کوه ِ سترون به تنگ میآیند از گرسنهگی. یکصدا بر این اعتقادند که 'مسیح نه بره که شیر' هم هست و سرازیر میشوند به روستا تا زمینها را اشغال کنند. شرح درگیری (کتاب به سال 1948 و زمان جنگ داخلی یونان نوشته شده) اندکی فاصله میگیرد از شکل روایت طنز کازانتزاکیس که تا اینجای رمان حضور داشته است. درگیری پیش آمده و مانولیوس، به تحریک پاپ گریگوریوس و با شهادت دروغ پانایوتوراس و روستاییان مقصر شناخته میشود. با خشم بسیار او را میکشند.
مسیح باز مصلوب، کتابی خواندنی است. اندوه، خشم، همدردی، پشیمانی و احساسات تند در هم آمیختهاند و با قلم استادانهی کازانتزاکیس به تک تک ِ سلولهای خواننده منتقل میشوند. در این رمان نیز چون رمان سرگذشت زوربای یونانی با دیدگاه فلسفی هنری برگسون آشنا میشویم که نیکوس کازانتزاکیس به سال 1908 در پاریس دانشجوی او بود. زندگی سرشار از دگرگونی مدام است و سختی به سدهها ادامه خواهد داشت. دیدگاه فراطبیعی 'l'élan vital' - توان ِ پویای زندگی – برای نشان دادن خود به توانایی ِ درخشان نیاز دارد. همانگونه که چوپان مدام از کوه بالا رفته و پایین میآید، مسیح نیز بی شمار بار باید زاده و مصلوب شود. در آخرین برگ پناهندگان را میبینیم که پیش میروند 'سوی خورشید در حال ِ طلوع'. پایان، آغاز نو است و از دید کازانتزاکیس مانع، انگیزهای است برای ادامه.
پس نوشت: رسانههای بیبخار و تا مغز استخوان ترسیده از راست افراطی ِ اروپا که درست خبر نمیدهند: دو هفته پیش، دو نوجوان پناهجوی افغان در هلند خودکشی کردند؛ یکی حلقآویز از درخت در جنگل و دیگری رگ دستاش را زد. ماهی پیش نوجوانی ایرانی در آلمان خودکشی کرد. ماهی پیشتر یک عراقی خود را حلقآویز کرد در حیاط اردوگاه پناهجویان – زندان سابق- در هلند. و ... از مترجمهای روانه شده به یونان برای رسیدگی به وضع پناهندگان باید پرسید این اروپاییهای مهربان چه میکنند با پناهجویان. روایت ِ رمان ِ مسیح باز مصلوب به واقعیت میپیوندد؟ حالا که سلطان عثمانی – اردوغان – هم ظهور کرده است.
|