چرا جایزه نوبل به فروید تعلق نگرفت؟
نیلس ویک لُوند
- مترجم: رباب محب
•
اولین بار فروید در سال ۱۹۱۵ به عنوان نامزد جایزه دارو و پزشکی به آکادمی نوبل معرفی شد. سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۰ چهارسال پشت سرهم نام او در لیست نامزدهای جوایز مختلف می آمد.
گفته می شود که فروید در اواخر عمرش اظهار کرده بود که این جایزه با شیوه ی زندگی او جور در نمی آمد و یکسال قبل از مرگش جائی نوشته بود چنانچه نوبل به او تعلق می گرفت ، او از قبولش سرباز می زد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱ دی ۱٣٨۵ -
۲۲ دسامبر ۲۰۰۶
سال هزارو نهصد و چهل میلادی نقطه عطف زندگی زیگمون فروید بود. او در این سال به آتن سفر کرد تا آکروپلیس را از نزدیک ببیند. فروید با وجودیکه از دوران مدرسه با نام و تاریخ آکروپلیس آشنا بود ، اما با دیدن آکروپلیس دچار شگفتی شده و گفت : " دقیقأ شکل همانی است که در مدرسه خوانده ام. این واقعأ وجود دارد". شاید هنگام دیدن آثار تاریخی ِ چون اهرام ثلاثه ، برج ایفل یا تاج محل و غیره چنین حسی به همه ما بدست دهد، اما آنچه اینجا حائژ اهمییت است تأمل و بازگشت فروید به خود و اندیشه خود است. او پس ازگذران سی و دو سال از سفرش به آتن در سال 1936 با نوشتن مقاله ای زیبا این خاطره را زنده کرده و به ترجمان و تفسیر احساسش می پردازد. فروید میان ِ آنچه که در ذهنش غیر واقعی می نمود - یعنی آکروپلیس و زندگی کاری اش و آن واقعیتی که او را به " آن راه دورها " کشید ، مثل پیشی گرفتنش از پدر تنی اش که به یکسری عکس العمل های روحی – روانی انجامید ، رابطه ای تنگاتنک می بیند .
مقاله " خاطری زخمی بر آکروپلیس " اثر فروید منبع الهام دیگر نویسندگان شد.از جمله می توان از رساله شصدو پنجاه و هفت صفحه ای ریستو فریی با عنوان "فروید بر آکروپلیس" نام برد که در سال 2003 نوشته شد. ریستو فریی روانپزشک و پرفسور روانشناسی دانشگاه جی وسنِلی، در پاریس بدنیا آمد. بعد ها دکترایش را از دانشگاه هاروارد گرفته و آنگاه همراه با همسر فنلاندی اش به کشورش باز گشت. کتاب فوق گنجینه ای از اطلاعات دقیق و با ارزش در باره زندگی و شخصیت فروید است و می توان گفت که شاهکار ریستو فریی است که او اندکی قبل از مرگش آنرا به پایان رساند. یکی از مباحثی که ریستو فریی در این کتاب به آن اشاره می کند مقاله " خاطری زخمی بر آکروپلیس " فروید است. به نظراو این مقاله علیرغم محتوای روانشناسانه اش شاهکاری ادبی است و فروید به خوبی نشان داده است که تا چه حد ازقوانین علم بیان عهد عتیق کینتی لیانوس آشنائی داشته است. گویا مقاله فوق نامه ای است که فروید به مناسبت تولد هفتاد سالگی رومن رولان (برنده جایزه ادبی نوبل) در بیست و نهم ژانویه 1936 نوشته بود. (فروید در آنزمان هشتاد ساله بود). فروید این مقاله را در پانزدهم ژانویه همراه با یک تلگرام تبریک برای رولان فرستاد. از کتاب هنری و ورموس (1993) اینگونه بر می آید که رولان چندان از دریافت نامه خرسند نشده و در پاسخ نامه ی ِ تشکر آمیز کوتاهی به فروید نوشت. اما به واقع اینگونه نیست ، زیرا که رولان پنج روز پس از دریافت نامه فروید در بیست ژانویه همان سال نامه ای به آکادمی سوئد فرستاده و زیگمون فروید را به عنوان نامزد جایزه ادبی نوبل معرفی کرد. شاید که بگوئیم چرا جایزه ادبی نوبل و نه جایزه دارو و پزشکی؟ این درست است که فروید تمام هم و غمش را برای یافتن راه تازه ای برای آنالیز روح و روان و توانائی های فرد بکار برده است ، اما نباید فراموش کنیم که او بیش از سی سال بر ادبیات جهان اثر گذاشته است : " می توان گفت که اغلب بزرگان ادب و هنر فرانسه، انگلیس و ایتالیا از او متأثر شده اند". رولان در نامه اش شخصیت فروید را به عنوان فردی که او از نزدیک می شناسد مورد شتایش قرار داده است: " او علیرغم اینکه هرگز مورد توجه جهانیان و دنیای علم نبوده و برعکس پیوسته هدف تیر دشمنان قرار گرفته است با شجاعت تمام و بدون اظهار آزردگی از انتقادات به طرح افکار و ایده هایش پرداخته و می پردازد ودر مقابل ِ آنها که اورا به سکوت می خواند سر خم نمی کند".
در آن سالها رسم بود که هر ساله برندگان جایزه نوبل نامزد انتخابی سال بعد خود را به آکادمی نوبل معرفی کنند و رولان فروید را انتخاب کرده بود. اما این انتخاب به کجا انجامید و بر آراء اعضای آکادمی نوبل چه تأثیری گذاشت را ما در نظریه رسمی آکادمی نوبل منتشر شده در سال 2001 می یابیم. در این گزارش رسمی دلایل عدم انتخاب فروید همراه با ارزش ادبی آثار او آمده است : " علیرغمی که اینجا پای شخصیتی جهانی در میانست که حقش بیش از اینها بوده است ، حق خود می دانیم که نسبت به این پیشنهادبه دیده انتقاد بنگریم" . طبق این گزارش اهمییت فروید در متد درمانی اوست و چنانچه اوبه عنوان نامزد جایزه نوبل در رشته « دارو پزشکی » معرفی می شد ، می بایستی که در لیست برندگان این جایزه می آمد. در ادامه ی این متن شرح ِ هوش و ذکاوت فروید در حرفه روانپزشکی و ارزش ادبی کارهایش می آید : " بدون شک آثار او – به استثناء « تعبیر خواب » - دارای ارزش ادبی والائی است. « تعبیر خواب » تمامأ موعظه است وبرپایه واساسی مبهم و نارسا ریخته شده است و آنجا که او به تختخواب پروکروستز می رسد دیگر اثری هم از توانائی ادبی او نیست ، بلکه پاسخ و دلیل ِ در هم ریختگی خواب ها را بطور مکانیکی و با زبانی سمبولیک و تا حد اعضای تناسلی مردانه ، زنانه نزول می دهد. خواب ها و تعبیرخواب ها در چند کلمه مکسور و کوچک می شوند :" و به دو نام سیلا و چاریب دیس تبدیل شده اند که هیچ به دست نمی دهند و اینگونه است که تعبیرخواب کاری بی پایه و اساس ، ساده و همگانی می شود " .
عقده اُدیپ نیز چیزی به جزء پیله کردن برمحور یک اندیشه نیست: " پیله کردن فروید به یک و همان اندیشه و رها نشدن از آن اندیشه در تضاد با روش درمانی اوقرار می گیرد: " باوری کورو مطلق مثل بنده ای که چشم بر حقایق بسته است و تنها به تذهیب و پاکسازی ِ معتقد است. علاقه شدید معاصران به عقاید فروید بدیهی و محرز است ، اما این برای گرفتن جایزه ادبی نوبل کافی نیست و از آن گذشته نویسندگانی که از او الهام گرفته اند بسیار بد و یک بعدی نظرات او را برداشت کرده اند".
گزارش فوق چنین خاتمه می یابد: " هر قد رهم که او به عنوان مردِ علم قلم زده باشد ، همین اندک خرابکاری کافی است که بگوئیم او قوانین نوشتن را رعایت نکرده است".
گزارش آکامی سوئد در سال 1936 با امضای پر هل استرم منشی و سخنگوی وقت ِکمیته نوبل انتشار یافت. کسان دیگری( چون هانس آی سنک و برور گادیوس ) بودند که فروید را نویسنده توانائی می دانستند و معتقد بودند که او برخلاف مایه ی ِ اندک ِ علمی اش توانسته است ما را با قلم زیبایش متقاعد کند. با تفاسیر آمده می توان پرسید چرا فروید به عنوان نامزد جایزه نوبل در رشته ادبیات معرفی می شود و نه در رشته های دیگر ؟ شاید بتوان پاسخ را در عدم اعتقاد ِ کارکنان انستیتوی کارلولینسکا – بخش علمی جایزه نوبل - به آنالیز های فروید یافت .
بسیاری برای نوبل گرفتن فروید تلاش می کردند. از جمله می توان از شاهزاده خانم ماری بونا پارت ( از نوادگان لوسین برادر ناپلئون اول و همسر جرج ِ یونانی – دانمارکی ) نام برد. اودر سال 1930 تمام هم خود را بکار گرفت تا جایزه ادبی یا علمی نوبل – هر کدام که شده – به او تعلق گیرد. این تلاش زمینه تلاش های بعدی از جمله نامه رومن رولان را به آکادمی سوئد فرهم آورد.
اولین بار فروید در سال 1915 به عنوان نامزد جایزه دارو و پزشکی به آکادمی نوبل معرفی شد. سال 1917 تا 1920 چهارسال پشت سرهم نام او در لیست نامزدهای جوایز مختلف می آمد. دکتر روبرت بارنی اهل وین ( که خود برنده جایزه نوبل بود) یکی از پیشنهاد دهندگان بود که در سال 1917 پس ازآزادی از زندان های روسیه به سوئد مهاجرت کرده و استاد دانشگاه اُپسلا شد. رونالد کلارک در کتاب
” The man and the cause – 1980 ”
از احساس ِ دو گانه ی ِ فروید نسبت به پیشنهاد روبرت بارنی می نویسد. گویا او روزی شاگردی او را پس زده بوده است. و آمده است که فروید در نامه ای نوشته است که او از پول جایزه نوبل بدش نمی آمده و گفته است شاید این جایزه بتواند مشکلی از مشکلات کشورش را حل کند.
مجددأ هفت بار - درفاصله سال های 1927 تا 1938 (1938 یکسال قبل از مرگ فروید ) نام فروید از طرف افراد مختلف مطرح شد. در سال 1937 حدود چهارده پرفسور نام فروید را به عنوان نامزد جایزه ادبی نوبل به آکادمی نوبل معرفی کردند، اما اینهمه بدون نتیجه ماند. پیشنهاد ها حتا دنبال نشد.
گفته می شود که فروید در اواخر عمرش اظهار کرده بود که این جایزه با شیوه ی زندگی او جور در نمی آمد و یکسال قبل از مرگش جائی نوشته بود چنانچه نوبل به او تعلق می گرفت ، او از قبولش سرباز می زد.
به هر تقدیرنوبل به او تعلق نگرفت. اما من شانس دستیابی به اسناد کمیته نوبل فیزیک و دارو ی انستیتوی کارلولینسکا ی استکهلم را یافته ام. پرفسور هنری مارکوس عضوانستیتوی کارلولینسکا در سال 1929 از طرف کمیته نوبل مأمور بررسی آثار فروید شد. او با قاطیعت تمام اظهار کرد که افکار و نظرات فروید فاقد ارزش علمی بوده و نیازی به تفحص و تعمق نیست. هنری مارکوس خلاصه ای از نظرات فروید را رائه کرده و اینگونه می نویسد : " فروید در آنالیز های روانشناسانه اش به ما می گوید که اختلالات عصبی ناشی از عقده های فردی است ، چیزی که به نظر جالب می آید. اما این را دیگر متخصصان اعصاب هم گفته اند. طبق گفته ی ِ بسیاری از محققان ، نه فروید و نه شاگردان او توانسته اند مدرک و سندی ارا ئه دهند که نقش عقده های جنسی را در بروز اختلالات عصبی به ما نشان دهد. تجارب تلخ جنسی دوران کودکی که در ناخودآگاه کودک می ماند و به تخریب های بعدی دوران بزرگسالی ختم می شود ، نیز دردریچه نگاه عالمان ِ علوم طبیعی و پزشکی غریب و بیگانه است. فروید کوشیده است نظراتش را با طرح چند مثال به ما اثبات کند و تعبیر خواب او هم چیزی جز تجارب شخصی ِ خود او نیست. و آنچه او به عنوان آنالیز روانشناسی مطرح شده توسط طرفداران متعصبش به صورت مذهب در آمده است و به نظر من آنالیز فروید پایه و اساس علمی ندارد".
هنری مارکوس با فراست با فروید برخورد کرده است و کماکان نظراتش در مورد آنالیز روانشناسی فروید صادق است.
پرفسور ویکتور وی گرت سال 1933 هنگام بررسی فروید به دلیل آشنائی اذهان عمومی با این بخش از نظرات فروید از طرح دوباره آنالیز روانشناسی اوامتناع می ورزد . به نظر او فروید در علم روانشناسی یک انقلاب بود و بسیاری از " کشفیات روانشناسانه ا ش " هنوز تا هنوز است حائز اهمیت است و از همین روی جایزه نوبل حق اوبود. اینجا مسئله بر سر ِ به اثبات رسیدن یا نرسیدن نظرات او نیست ، بلکه سیل ِ انتقاد ات، از همه سوی – هم در سوئد ( بطور مثال از جانب برور گادیوس ) و هم در سایر کشور ها و از جانب صاحبان علم و روانشناسان بود که برای فروید مسئله ساز شد .
در سال 1900 فرانس لوتن برگ پایان نامه دکترایش را تحت عنوان " فروید در سوئد 1989" به نقد دوباره فرویدو گوناگونی برخورد با فروید و آنالیز روانشناسی او اختصاص داده است. طبق گفته او فروید - بطور عموم نقش مهمی در زندگی فرهنگی ما در سال های 1920 – 1930 بازی کرده است.
گزارش و نظر ات آکادمی سوئد و کمیته نوبل در باره فروید امروز همانقدر معتبر است که در گذشته بوده است. در سال های اخیر مجدأ آنالیز روانشناسی فروید مورد نقد و بررسی قرار گرفته و می گیرد. اگر فروید امروز زنده بود ، همانقدرکه او از وجود خارجی آکروپلیس متعجب شد ، از زنده بودن نظراتش شگفته زده می شد وُ می دید که افکارش تیله ی شیشه ای بازی نبوده است و او اولین پسامدرنی بود که آزادانه واقعیت خود را آفریده ، خود است.
استکهلم دسامبر دوهزار وشش
توضیحات :
- مطلب بالا به تاریخ هفتم دسامبر دو هزارو شش در روزنامه سونسکا داگ بلادت ( اس و د) به چاپ رسِده است صفحه سیزده بخش فرهنگی.
- نیلس ویکلوند استاد روانشناسی دانشگاه است.
- رومن رولان ( بیست و نهم ژانویه 1866 - سی ام دسامبر1994 ) در سال 1915 به دریافت جایزه ادبی نوبل نائل امد.
اسامی :
Sigmund Freud – Nils Wiklund - Aten - Akropolis – Risto Fried- Harvard- Jyväskylä – Quintilianus – Henri och Madeleine Vermorel – Romain Rollnald- Wien- Prokruste – Charybdis – Per Hallström – Hans Eysenck – Gadelius – Karolinska Institutet – Marie Bonaparte – Napoleon I – Georg – Grekland- Robert Bárany – Uppsala – Ronald Clark – Henry Marcus – Viktor Wigert – Franz Luttenberge -
|