یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

زیستگاه ترس!-اردشیر قلندری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۰ ارديبهشت ۱٣۹۵ -  ۱۹ می ۲۰۱۶


جهت توضیح و تفهیم هرچه بیشتر ترمینولوژی فوق بایست بسیاری از مساله را درنظر، و بطور جامع توضیج داد، اما نگارند جهت طولانی نشدن نوشتار بصورت گریز، فشرده به ان خواهد پرداخت.
اصولا زیستگاه ترس در مورد محیط زیست حیوانات درنده و وحشی مصداق دارد، اما نگارند از این اصطلاح در تشریح مساله زندگی اقتصادی - اجتماعی استفاده میکند، که شاید برای نخستین بار بدین صورت، جهت بیان پدیده عدم واکنش جوامعه به دامنه گسترده وحشیگری های موجود دولت ها، ترویچ رسانه ای این نوع وحشیگریها، سرمایه گذاریهای هنگفت در ایجاد ناامنی و پرورش محیط ترس...، در زبان فارسی بهره برداری نموده است. برای تفهیم بیشتر ابتدا ترمینولوژی زیستگاه ترس را بطور بسیار فشرده در طبیعت توضیح داده و سپس تا مساله جامعه انسانی بسط می دهیم.   
اگر بدانیم در منطقه ای وحش، پراید شیرها و یا گروهی از ببرها زندگی میکند، بی گودار و بدون سلاح به این منطقه نخواهیم رفت. این امر ارتباط پیچیده ای به وجود ترس در اندرون همه ما دارد. در واقع، ترس نوعی خودویران ناگری ذاتی است که در پویه بلند فرگشت مبنای اصلی بقاء، ادامه نسل و تکمیل نسل با انتقال امپریکهای زندگی چه از طریق ژنتیکی و یا اکتسابی به دیگری می باشد. ترس در همه موجودات از قویترین تا ضعیفترین ها وجود دارد. از این روی، ترس را می توان نوعی توازن در موجودیت دانست. پرواضع است، که ترس از همان اغاز حیات سبب بقاء و خورده نشدن، مبتکر بسیاری از ابتکارات در موجودات گشته است. ترس در راستای صید نشدن، موجب زمینه سازی و گستردگی حیله ها، استتارهای گوناکون و شیوه های گریز برای بقاء شده است. در مقابل، هر موجودی از سیستمی پیچیده جهت خنثی سازی و توفق بر ترس برخوردار گشته، که برای مثال بسیاری از حشرات یک ازمایشگاه کامل شیمی را در سیستم دفاعی خود جا داده اند. مارها، زنبورها، برخی عنکوبت ها با انتقال کمی زهر به طمعه تمامی سیستم عصبی انرا از کار می اندازد. چنین نمونه هایی بسیار فراوانند.
چگونگی ارتباط ترس در مساله امور اقتصادی - اجتماعی.
در جوامعه انسانی تنها طمع نشدن موضوع اصلی نیست، پناه یابی و سپس خانه سازی تا شهرنشینی بین ما و دنیای وحش مرزی عبور ناپذیر ایجاد نموده است. اما همزمان پدیده های دیگری از قبیل: ...نگرانی برای اینده، بیکاری، فقر، سیاست های اقتدارگرایانه دولتها، ابزار های مدیریتی جامعه پایه های اصلی ایجاد ترس در جوامعه انسانی میباشند. یکی از این ابزارها پدیده مذهب است. پس از توسعه و پیچیدگی روابط گروه های انسانی، و پس از توسعه و تکامل زبان بهترین وسیله ارتباط، اگر بگویم دین یکی از نخستین کشفیات خراش و همزمان صیقل روح انسان بوده است، اغراق نکرده ایم.
جهت موفقیت در شکار انسانهای اولیه مراسمی را انجام، سپس راهی جنگل می شدند. درنتیجه ترس این که تیر به هدف نخورد، گروه، گرسنه نماند، مراسمی اجراء، تا نیروی مافوقی مسیر تیر تا نشانه را هدایت کند. در برابر خشم طبیعت نیز ترس، محور اصلی نیایش گشته، انسان را وادار به تعظیم در برابر یک نیروی بزرگ و نامرئی نمود. همین نیروی بزرگ و قادر و توانا کمی دیرتر چنان کارا افتاد و چنان ترس از قدرت لایزار خود در دل انسانها انداخت که پایه و اساس درماندگی اتی انسانها را سبب شد. پس از پیچیدگی جامعه و تشکیل دولت، نیروی قادر و توانا در وحدتی جدایی ناپذیر با دولت به کنترل افکار عمومی از ابتدا تا به امروز پرداخت.
زیستگاه ترس در جوامع طبقاتی اصلی انگار ناپذیر در پذیرش های اجتماعی و به ثبت هنجارهای تنبیهی منجرگردید. طبقات حاکم در راستای اعمال نفوذ و کسب منابع سود دهی بیشتر با منوپلاسیون افکارهای اجتماعی یک نوع سیستم فرمانبری اجتماعی را پی ریزی نمودند، این امر تا به امروز از جامعه برده داری تا سرمایه داری معاصر با همه رویکردهای موجودش پیش رفته است.
برخی مراکز زیستگاه ترس - امریکا
امریکا جامعه ای سرمایه داری- امپریالیستی با همه خشونتهای موجود می باشد. تاریخ این کشور نمونه ای بارز از خشونت به اقوام بومی تا نمایندگان سفید پوست، در همه ادوار تاریخی اش را در بر گرفته است. رویکرد سیاسی این کشور بر مبنای ابدیت کسب سود [پول] و نظام موجود استوار گشته، مابقی دول- ملل فرمانبرداران این شیوه زندگی میباشند. در شرایط فعلی امریکا یکی از اصلی ترین کشورهای جهان است که بر پایه ایجاد ترس به نام دموکراسی و دفاع از حقوق بشر به ویرانی تمدن، فرهنگ ملل جهان پرداخته است. تا همین چندی پیش درکشوری که ادعای دموکراسی دارد کمونسیت بودن برابر با مرگ تدریجی میبود. همین امروز نیز بغیر از دو حزب ؛ دموکرات، جمهوری خواه سلیر حزب ها از هرگونه امکانی جهت شرکت در انتخابات، ارائه برنامه خود محروم میباشند.
سبک زندگی امریکایی در واقع، تلاش برای بدست اوردن سود، با استفاده از همه امکانات مجاز و غیر مجاز بوده، تاجایی که بیشترین دسیسه ها به یک هنجار اجتماعی تبدیل، پلیس و سایر ابزارهای سرکوب با خشونت بی سابقه افکار دگرگونه را از صحنه عرض اندام دور می دارند. از طرفی، دخالت در امور کشورهای دیگر امریست عادی، مانند انچه که در شرایط فعلی در امریکای لاتین، افریقا و اسیا... می گذرد. ابزارهای اجرایی این رویکرد در سطح دولتها بصورت گوناگون تحقق می یابد: بطور مثال:
در زمینه نظامی :
جهان ابزارهای نظامی بویژه پس از جنگ دوم جهانی، دستخوش تحولاتی بزرگی گشته است، امروز استفاده از درونها یا پهبادها، ... در شناسایی مواضع "دشمن"همگی از اعظمت دولت امریکا می گویند. در جهان معاصر هیچ دولتی دارای هزینه های نظامی دولت امریکا نیست. صدها بلیون دلار صرف تسلیحات نظامی می گردد، بنام دموکراسی و صدور حقوق بشر، شهرها با ساکنان نابود می گردند. همزمان به بهانه دفاع از جامعه، دولت های فرمانبر سیاستهای میلیتاری بخرید همان سلاح ها از شرکتهای امریکایی- غربی می پردازند. بر روی زمین تعداد تفنگ و فشنگ از تعداد جمعیت بیشتر است.
تامین فراورده های خوراکی:
برخی اقتصاددانان سده های اواخرهجدهم و اوایل نوزدهم افزایش رشد جمعیت را خطرناک دانسته، انرا بمثابه عدم توان دولت ها در تامین فراورده های خوراکی دیده اند. در جهان کنونی ما اینک قریب به هشت میلیارد تن زندگی می کنند. شاید بارو کردنی نباشد، که در سطح بسیار وسیع چند شرکت امریکایی – غربی تامین تغذیه این جمعیت را برعهده دارد. این شرکتها جهت کاهش هزینه های تولید اگر کل جدول مندلیوف را بکار نگیرند، بخش عمده این جدول مورد بهره برداری قرار گرفته است. در واقع، انچه که برای مصرف ارائه میشود، مسموم است. امروزه گندم، برنج.... در بسیاری از مناطق از طریق مهندسی ژنتیک تولید می گردد، بی تردید هم در ما و هم در نسلهای اینده تاثیر ویرانگری خواهد داشت. این در حالی است، که ده درصد سروران همه انچه را که میل می فرمایند، بدون استفاده انواع کودها و سموم بعمل می اید. استفاده نامعقول از منابع چه در تولید مواد غذایی و چه از ذخایر نفتی... در آینده ای نه چندان دور زمین را همانند مریخ بی آب و علف خواهد نمود.
کنترل افکار عمومی:
بدون شک همه ی نمایش زدوخوردهای گلادیاتورها در جامعه برده داری تا پخش برنامه های تلویزیونی دال بر چرخ زدنهای موجودات کیهانی بر اسمان امریکا یک هدف را در پی دارند، سرگرمسازی، ایجاد جو ترس. در قدیم هنگام جنگ اسب ها و سربازان را طوری می اراستند، که حریف را به وحشت اندازد، در شرایط کنونی پلیس دقیقا به همان سبک اراسته شده است، چرا؟. پاسخ در نظم موجود، اقتصاد سرمایه داری – نئولیبرالی نهفته است. ایجاد ترس یکی از علل اصلی خاموشی روحیه پرخاشگرانه مردمانی است که افکار انان از پیش در کنترل میباشد. چسپیدن استخوان کشته شدگان بر در و دیوار سوریه، عراق، لیبی... نمایش ان در یوتیوب، و سایر فضای مجازی، زنگ خطر است، همانطور که در ایران ما نیز از این ترسانک در تداوم رژیم ولایی مهارانه بهره برداری شد، "اگر نمی خواهید ایران، عراق، سوریه... شود، پس رای دهید". نئولیبرالیسم عدم توانایی خود در حل بحرانهای اقتصادی را به اثبات رسانده، با ایجاد جوی ترسناک دقایق پایانی زندگی خود را طی می کند، اما، خودبخود این مرگ سرمایه داری نیست، سرمایه داری بمیل خود از میدان نخواهد رفت.
زیستگاه ترس در ولایت فقیه
یزدی: کسی حق مخالفت با ولی فقیه را ندارد/خامنه‌ای برگزیده الهی است.
رئیس مجلس خبرگان می‌گوید اداره جامعه اسلامی در زمان “غیبت کبری” بر عهده نایبان امام زمان که فقها باشند گذاشته شده و خامنه‌ای برگزیده الهی است. او درمخالفت با رهبری شورایی تاکید کرد که حاکمیت در اسلام “تعددبردار” نیست.

رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس کنونی مجلس خبرگان در دیدار با جمعی از حوزویان به تشریح دیدگاه‌های خود درباره “تشکیل نظام اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه” پرداخت.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، محمد یزدی روز یک‌شنبه، ۲۹ فروردین گفت: «اصل موضوع ولایت فقیه از مسائلی است که مورد اتفاق همه فقها است.»
در نگاه نخست، انگار گفته های فوق از مردمانی باشد که در انقلاب ۵۷ نقشی نداشته اند، مردمانی که از ابزار مذهب در راستای تثبیت دیکتاتوری ولی فقیه دست به دامن مقدسات شده اند. اگر چه، انقلاب ۵۷ پایان هرگونه استبداد وانمود گردید، اما حقیقت همیشه عریان است، چراکه حقیقت است!. انچه در بالا می بینید همان ابزار برای کنترل افکار می باشد. در حقیقت، انقلاب ۵۷ به ابزاری بمراتب خشنتر در راستای کسب سود، ازمنابع طبیعی و انسانی کشور تبدیل شد. بجرعت می توان گفت، که رژیم اسلامی با به بیراه کشیدن انقلاب ایران کاری کرد که حتی مغولان نیز نکردند. مغولان بیگاگانی بودند که برای تاراج ایران امدند، همانطور که نادر ایرانی نیز برای تاراج به (اگرچه این دو قابل مقایسه نیستند) هند رفت. اما خمینی و رژیم ایشان ایرانیانی بودند، که با خدعه؛ ایجاد زندگی بهتر، بردن پول نفت بر سفره مردم، از ۵۷ تا به امروز کشور را بجایی رسانده اند، که سد سال، شاید دویست سال وفت برای احیا لازم داشته باشد، از سویی، در دنیای فعلی، در شرایط پیشرفت سرسام اور تکنولوژی برای ساختن ایران توان رسیدن در ما و زمان کافی برای ما وجود دارد؟.
رژیم اخوندی روان و فکر ایرانی را آلوده کرده است. چگونه می توان فکر آغشته شده، آلوده ایرانی را که می رود تا شاهد جان کندن انسان بر روی دار باشد، پاکیزه کرد؟. رژیم اسلامی یکی از فجایای تمدن بشری، اوج زیستگاه ترس در ایران شد. بطوری که در واقع، یعنی ایرانی بی سلاح در میان پراید شیران گرسنه. بیهوده نبود، که در اعتراضات ٨٨ یکی از شعارها "نترسید، نترسید" بود، متاسفانه هیچ روانشناسی، روانکاوی به این واقعیت انگار ناپذیر نپرداخت، نشکافت که چرا، زمانی که هزاران تن کنار هم هستند، اگرچه معمولا اگر سه نفر کنار هم باشند، ترس به حداقل می رسد، ولی در اینجا چندین هزار نفر با این شعار به هم دلداری می دهند؟. پاسخ در حکومت سی اندی ساله رژیم فقیهان است، سیستم مدیریت کشور روان جامعه را با گور های دسته جمعی در خاوران، شکنجه های غیر انسانی در زاندانها...دگرگون نموده، یک زیستگاه مخوف از ترس ساخته است. در چنین شرایطی گام به پیش ممکن نیست، مگر ابتدا فکر جامعه را از الودگی زدود.
در زیستگاه ترس ولایی روانها اشفته، انسانها زونبی هایی هستند، که در برابر افریدگار و دلالان زمینی ان هیچ اراده ای غیر از غریزه بقاء نباید داشته باشند. مگر میشود، در کشوری دولتمردان این چنین اشکارا اختلاس کنند، رهبر بگوید، کش ندهید، همه ارام شوند!.
نکته بسیار مهم دیگر این استکه رژیم ولایی مهارانه ترس، و عجز را بهم امیخته است، زمانی که خامنه ای پایه های رژیمش را سست می بیند، عاجزانه مردم را مخاطب قرار می دهد، که خود یکی از خدعه های اخوندی بوده، ریشه در روان مردمی دین زده دارد. در طی سد ها سال حکومتهای دینی- پادشاهی در ایران، باید قبول کرد، که جامعه ما یک جامعه ژرفا دینگرا، با بخشی کاملا ایراسیونال (خرد ستیز) می باشد. این همان بستری است، که حکومت ها برای روحانیون فراهم کرده، اینک این بخش از نمایندگان پروار شده دینی شیرازه کشور را از هم دریده اند.
با زیستگاه ترس ولایی تنها در صورتی میشود تسویه حساب کرد، همه حزب ها و سازمانها، شخصیت های مترقی و میهن پرست با تفاوت در اندیشه، متحد درعمل، پا به میدان بگذاریم، نخست زیستگاه ترس را درهم شکنیم، سپس جامعه ای سکولار، حکومتی دموکراتیک بر اساس اتحاد داوطلبانه کلیه خلقهای ایران، و بر مبنای احترام متقابل و حقوق برابر بنا کنیم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست