روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۴ خرداد ۱٣۹۵ -
۲۴ می ۲۰۱۶
• مثلثی با منافع مشترک
مثلثی با منافع مشترک، عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه ایران است به قلم محسن جلالپور رئیس اتاق بازرگانی ایران که متن آن به شرح زیر است:
«سفر نخست وزیر هند به ایران یک اتفاق تاریخی در روابط دو کشور محسوب میشود. این سفر از چند بعد اهمیت دارد اول اینکه فضای پسابرجام با سیاست نگاه به شرق هند مصادف شده است و هند به ایران بهعنوان دروازه ورود خود به افغانستان و آسیای میانه مینگرد. این نگرش موجب شده که هند از دیرباز روی بندر چابهار به عنوان تکمیل کننده حلقه تجارت خود به آسیای میانه حساب ویژهای باز کند. اگرچه در دوران تحریمها عملاً فرصت تحقق این پروژه بزرگ اقتصادی فراهم نشد اما اکنون و در دوره پسابرجام، هند اولویت تجارت خود با آسیای میانه را از طریق افزایش سرمایهگذاری در این بندر بنا نهاده است. چابهار به هند کمک خواهد کرد تا با دور زدن پاکستان مستقیماً تجارت با افغانستان و آسیای میانه را در یک مسیر مطمئنتر و همچنین با کاهش ٣۰ درصدی هزینههای ترانزیتی از سر گیرد. هند از طریق چابهار همچنین میخواهد قدرت چین در آسیای میانه و جنوبی را هم به چالش بکشد. چین از طریق سرمایه گذاریهای فراوان در بندر گوادر پاکستان تلاش کرده است که نبض تجارت منطقه را در دستان خود داشته باشد با این حال هند هم اکنون در برابر این رقیب قدرتمند خود از طریق سرمایهگذاری در چابهار صف آرایی کرده است.
بر این اساس ایران به بهترین وجه ممکن میتواند از این نفع مشترک هند و افغانستان در توسعه چابهار استفاده کند. چه آنکه محور چابهار به افغانستان و آسیای میانه میتواند ظرفیتهای صادراتی ایران به این کشور را تا چند برابر افزایش دهد و همچنین ایران فرصت خواهد داشت تا در فقدان یک بندر تجاری در آبهای جنوبی خود، چابهار را که واجد ویژگیهای تجارت دریایی ایده آل است بههاب دریایی منطقه تبدیل کند. اگر چه رقبای دیرینهای چون بنادر کشورهای حاشیه خلیج فارس رقیب ایران محسوب میشوند اما در کوتاه مدت چابهار میتواند هزینههای ترانزیت کالا به ایران را تا حدود زیادی کاهش دهد و همچنین در بلند مدت به رقیب توانمند در برابر بنادر کشورهای حاشیه خلیج فارس تبدیل شود.
جنبه دوم اهمیت سفر نخست وزیر هند به مسأله انرژی بر میگردد. هند با رشد اقتصادی ۷ درصد و جمعیت افزون بر یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر بشدت به انرژی نیازمند است و روز به روز وابستگی این کشور بیشتر هم خواهد شد. ایران قابلیت این را دارد که بخش اعظم نیاز انرژی این کشور را تأمین کند. در عرصه تأمین نفت، ایران هم اکنون روزانه ۴۰۰ هزار بشکه نفت به هند صادر میکند و در آینده نزدیک دو کشور توافق خواهند کرد که این میزان بیشتر هم شود. بویژه با سرمایهگذاری جدید هند در توسعه میدان نفتی فرزاد?B همکاریهای دو کشور بیش از پیش تقویت خواهد شد.
در زمینه گاز طبیعی هم هند مشتاق واردات گاز ایران است. اگر چه در گذشته تحت تأثیر مسائل سیاسی، تحریمها و فشارهای ایالات متحده پروژه خط لوله صلح برای انتقال گاز ایران به هند محقق نشد و هم اکنون نیز به لحاظ فنی قابلیت احیای این خط لوله وجود ندارد اما دو کشور مذاکراتی را آغاز کردهاند تا از طریق خطوط لوله دریایی بتوانند گاز ایران را به هند منتقل کنند.
اگر چه در این زمینه هم سرمایه گذاری زیادی نیاز است و هم در بلند مدت قابلیت تحقق یافتن دارد اما شروع تحرکات دو کشور نوید آیندهای روشن دارد.زاویه سوم سفر نخست وزیر هند هم به ظرفیت روابط راهبردی ایران و هند بر میگردد. مطابق اکثر پیشبینیها هند در آینده بعد از سالهای ۲۰٣۰ به قدرت سوم اقتصادی دنیا تبدیل خواهد شد. این مهم میطلبد ایران نگاه راهبردی به روابط با هند داشته باشد. این نگاه راهبردی هم در مسائل اقتصادی، ظرفیت افزایش همکاریها و سرمایه گذاریهای مشترک را خواهد داشت و هم در عرصههای همکاریهای دریایی در منطقه آسیای جنوبی و آبهای دریای عمان. هند در زمینه تأمین امنیت دریایی نقطه ضعف اساسی دارد. حضور در چابهار میتواند برای این کشور یک نقطه قوت اساسی در امنیت دریایی خود در آبهای خلیج فارس و دریای عمان باشد.»
• اتحاد منطقهای برای ساخت دالان قابل اعتماد
اتحاد منطقهای برای ساخت دالان قابل اعتماد، عنوان یادداشتی است در روزنامه اعتماد به قلم محمدرضا بهرامی سفیر ایران در افغانستان که متن آن در پی آمده است:
«امروز دکتر محمد اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان بنابر برنامه ریزیهای انجام شده وارد تهران میشود تا به همراه رئیسجمهوری اسلامی ایران و نخست وزیر هند شاهد امضای موافقتنامه تاسیس دالان حمل ونقل و گذر بین المللی با محوریت بندر چابهار توسط وزرای مربوطه هر سه کشور باشند. این اتفاق آغاز مرحله جدیدی در همکاری سه کشور در تحقق بهره گیری از عنصر اقتصاد و اجزای مربوطه آن به عنوان عاملی در پیوند کشورهای این منطقه است. مرحلهای که نقطه ابتدایی آن در یادداشت تفاهم بین سه کشور در سال ۱٣٨۱ گذاشته شد.
این موافقتنامه که دارای یک مقدمه و ۱۵ ماده است در واقع درصدد به رسمیت شناختن بندر چابهار به عنوان یکی از کانونهای اصلی منطقهای در همکاریهای حمل و نقلی جادهای و ریلی است و در بیان اهداف خود به درستی روی ایجاد یک دالان قابل اعتماد برای گذر کالاو مسافر بین سه کشور تاکید کرده است. اعتماد را باید یکی از حلقههای ضروری همکاریهای کشورهای این منطقه محسوب کرد: حلقهای که فقدان آن، کشورهای منطقه را از دستیابی به ظرفیتهای بالفعل و بالقوه کشورها برای دستیابی به رشد و توسعه منطقهای که باید اساس و محور همکاریها قرار داده شود، بازمی دارد و در واقع قدرت دسترسی کشورها را کاهش میدهد.
بر اساس این موافقتنامه حرکت سه کشور در جهت تسهیل صدور روادید، تسهیل تردد وسایل نقلیه، اقدامات مشابه برای استاندارد سازی، ساده سازی و هماهنگ سازی قواعد و تشریفات گمرکی، کاهش مالیات و عوارض غیرمستقیم و عوارض دولتی، تدوین یروتکلهای عملیاتی، توجه به همه امور مربوطه از زیرساختها تا تعیین مسیر دالانها مورد توافق قرار گرفته است.
در این موافقتنامه یک شورای هماهنگی متشکل از وزرای مربوطه هر سه کشور یا نمایندگان آنها و همچنین یک کارگروه اجرایی برای پیشبرد همه امور تنظیم و تعریف شده است. این نکته نیز قابل یادآوری است که بین ایران و افغانستان توافقات جداگانهای در خصوص استفاده افغانها به ویژه بخش خصوصی آنها از بندر چابهار و منطقه آزاد آن وجود داشته و در حال انجام است.
علاوه بر این قرار است تعریف مجددی در این رابطه بین دو طرف با توجه به مجموعه ظرفیتها و نیازمندیها صورت پذیرد و در واقع تسهیلات لازم و مورد توافق در اختیار دولت افغانستان و بخش خصوصی آن قرار داده شود. به نظر میرسد امضای این موافقتنامه حاوی دو پیام اقتصادی و سیاسی است.
در حوزه اقتصادی بیانگر ضرورت تلاش در جهت تحقق ایده CONNECTIVITY و اتصال منطقه ای
است. در واقع تلاش جمعی برای بهره گیری از ظرفیت تمام کشورهای منطقه برای سهولت دسترسی به یکدیگر به ویژه در حوزه تجارت و ترانزیت است.
در این مسیر ایجاد ارتباط بین این موافقتنامه و سایر موافقتنامههای مشابه در منطقه از جمله موافقتنامه چهارجانبه عمان، ایران، ترکمنستان و ازبکستان موضوعی مهم، کمککننده و سازنده خواهد بود.
همچنین مسیر ریلی مورد استفاده ایران، ترکمنستان و قزاقستان و نیز مسیر ریلی چین، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و ایران که مذاکرات آن بین مقامات ۵ کشور در حال انجام است را باید همگی در راستای ایده ذکر شده فوق دانست.
در حوزه سیاسی باید توجه داشت این موافقتنامه نه تنها آمادگی پذیرش سایر کشورهای منطقه را در درون خود دارد، بلکه اساسا در مقابل هیچ سازوکار منطقه ای مشابه نیز قرار نداشته و آن را مفید و سازنده نیز نمیداند.
در خاتمه ذکر این نکته لازم است که هر چند ریشه بی ثباتی و ناامنی در منطقه لزوما برخاسته از توسعه نیافتگی نبوده و باید نیات سیاسی و ژئوپولتیک منطقه ای وشاید در مواردی فرامنطقهای را نیز بدان افزود، اما این امیدواری وجود دارد که رشد تعاملات منطقهای در حوزه تجارت و ترانزیت و تولید منافع لازم برای همه طرفها، انگیزه لازم را برای مشارکت جمعی در جهت بهره گیری از فرصتها و مقابله با تهدیدات جمعی فراهم آورد. این را باید یکی از الزامات منطقهای که در آن زندگی میکنیم بدانیم و در جهت تحقق آن تلاش کنیم.»
• اهمیت سفر «مودی» به ایران
اهمیت سفر «مودی» به ایران، عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب یزد است به قلم صلاحالدین هرسنی مدرس روابط بینالملل که متن آن به شرح زیر است:
«ناریندرا مودی نخستوزیر هند در روز یکشنبه مصادف با ۲۲ مه ۲۰۱۶ به همراه یک هیأت سیاسی و اقتصادی وارد تهران شد. مودی در شرایطی به ایران آمد که هم رژیمهای تحریم به یمن دیپلماسی دولت تدبیر و امید فروشکسته است و هم فصل جدیدی از سرمایهگذاریهای خارجی در ایران فرا رسیده است. مروری بر روابط تجاری و اقتصادی هند و ایران در دوران اخیر نشان میدهد که ایران تا قبل از سختتر شدن رژیم تحریمها، دومین تأمینکننده نفت هند بود و روابط استراتژیک دو کشور در منطقه غیرقابل انکار بوده است. اما با سختتر شدن رژیم تحریمها هند برخلاف چین نتوانست به رابطهاش با غرب به ویژه آمریکا چشمپوشی کند. لذا در مناقشه هستهای ایران با گروه ۱+۵، در اردوی رقیب ایران باقی ماند. اگر چه هند در بحبوحه مناقشه هستهای ایران با قدرتهای جهانی هیچگاه نتوانست راه تجارت با ایران را کامل ببندد، اما با تنگتر شدن رژیم تحریمها، امکان تجارت عملاً میان دو کشور رنگ باخت، تا جایی که حتی در پرداخت پول نفت محدودی که از ایران میخرید، خودداری میکرد. حال در شرایط حاضر و با باز شدن درهای ایران به سوی جهان پس از توافقات هستهای، دهلی میخواهد روابط خود با تهران را گسترش دهد. لذا ناریندرا مودی سخت میداند که چین به عنوان رقیب منطقهای هند از رابطهاش با ایران در سالهای تحریم حداکثر استفاده را کرده و در شرایط پساتحریم با امضای ۱۷ سند همکاری، انتشار سند درجه یک مشارکت جامع راهبردی و تخصیص اعتبار ویژه برای فاینانس طرحها در ایران، بزرگترین شریک تجاری این کشور است. با توجه به روابط تجاری چین و ایران، هند با نخستوزیری چون مودی تلاش دارد که در روابط تجاری با ایران فرصت را از دست ندهد و در انتهای لیست شرکای تجاری ایران قرار نگیرد. در این راستا بزرگترین فرصتی که میتواند نصیب هند شود، سرمایهگذاری در بندر چابهار ایران است و هند امیدوار است که این بندر راه تجارت به افغانستان را برایش باز کند. در راستای سفر مودی به ایران قرار است که محمد اشرف غنی رئیسجمهوری افغانستان سفری به ایران داشته باشد تا سه کشور بتوانند قراردادی در مناسبات تجاری امضاء کنند. به این ترتیب هند با گسترش تجارت با افغانستان برای رقابت منطقهای با پاکستان نیز حضور پررنگتری در منطقه جنوب شرق آسیا خواهد داشت. در این میان، ایران هم در دوران پساتحریم به دنبال سرمایه خارجی است تا بتواند خود را از باتلاق مشکلات اقتصادی بیرون بکشد. حسن روحانی رئیسجمهوری ایران در استقبال از سفر شی جین پینگ رئیسجمهوری چین به ایران در ۲ بهمن ۱٣۹۴ مصادف با ۲۲ ژانویه ۲۰۱۶ گفته بود: ایران دوستان دوران تحریم خود را هیچگاه فراموش نمیکند و نخواهد کرد. لذا ایران در شرایط پساتحریم و در وقت حاضر لاجرم باید برای رابطه با هند ناملایمات دوران تحریم را فراموش کند و به هرگونه فرصتسوزیها در مسیر و مناسبات روابط تجاری پایان دهد.»
• سوم خرداد پیروزی ایمان بر اسلحه
سوم خرداد پیروزی ایمان بر اسلحه، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه جام جم به قلم امیرحبیبالله سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش که متن آن در پی آمده است:
«سوم خرداد در تاریخ کشورمان یکی از روزهایی است که بدرستی از آن به عنوان نماد سربلندی و غرور ملی یاد میشود؛ روزی که سالیان متمادی سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر نقل خواهد شد و آموزگار ارزشهایی چون ایمان، غیرت و ایثار برای جوانان این مرز و بوم خواهد بود.
فتح خرمشهر پیام مهمی به جهانیان بود که ملت شریف و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران آنگاه که پای دفاع از اسلام و ایران در میان باشد، استوارتر از همیشه و تا آخرین قطره خون در صحنه خواهند بود.
عملیات بیتالمقدس را که به آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد ۶۱ منجر شد، میتوان یکی از برجستهترین عملیات نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در دوران هشت سال جنگ تحمیلی دانست که با رشادتهای رزمندگان کشورمان، اندوه چندماهه ملت ایران را پایان داد، اما دوران دفاع مقدس هر ورقش دفتری از این رشادتهاست و از اولین روز تا آخرین لحظههای جنگ تحمیلی، رزمندگان ایران اسلامی حماسههایی آفریدند که سالها میتوان به آنها پرداخت.
تجاوز ارتش عراق به ایران در ٣۱ شهریور ۱٣۵۹ آغاز شد و اهمیت و جایگاه خوزستان در استراتژی تهاجمی عراق، موجب شد توان اصلی ارتش عراق به این منطقه متمرکز شود، اما نیروی دریایی با پیشبینی تهاجم عراق، قبل ازحمله این کشور به مرزهای میهن اسلامی با اعزام یک گردان ازتکاوران بوشهر درصدد تقویت پایگاه دریایی خرمشهر برآمد.
در آغاز تهاجم عراق، مدافعان شهر شامل عناصری از منطقه سوم دریایی خرمشهر، گردان ۱۶۵ مکانیزه از تیپ یکم لشکر ۹۲ و گردان ۱۵۱ پیاده نیروی زمینی ارتش با استعداد ۵۰ درصد و عناصری از گردان ژاندارمری مرز ساحلی خسروآباد، سپاه پاسداران آبادان و خرمشهر و نیروهای مردمی بودند.
محور اصلی دفاع از خرمشهر به عهده تکاوران نیروی دریایی بود که با شجاعت تمام با وارد آوردن ضربات مهلکی بر پیکر ارتش متجاوز، نیروهای دشمن را از همان روزهای اول در محور شلمچهـ نهر خین و پلنو زمینگیر کردند.
پس از پیوستن گردان دانشجویان دانشگاه افسری نیروی زمینی، تکاوران پایگاه دریایی منجیل، یک گروهان تفنگدار دریایی از بوشهر و رزمندگان بسیجی در مدت ٣۴ روز با خلق زیباترین صحنههای ایثار و شهادت از حریم خرمشهر، شهری که نیروی دریایی در آن ریشه دارد، کوچه به کوچه و خانه به خانه دفاع کرده بهگونهای که موجب شگفتی و حیرت دشمنان شد.
این مقاومت و پایداری در حالی صورت گرفت که به علت دشواری دسترسی به خرمشهر و محاصره زمینی جزیره آبادان، سختترین شرایط از لحاظ آماد و پشتیبانی در زمینههای مختلف وجود داشت.
در این رویارویی، در مقابل هجوم وحشیانه دشمن سراپا مجهز به انواع سلاحهای سبک و سنگین، جوانانی با حداقل تجهیزات جنگی به مقابله برخاستند. دفاع سرسختانه غیور مردان کشور در برابر هجوم زمینی و هوایی انبوهی از لشکریان مجهز به انواع جنگافزارها و برخوردار از حمایتهای بیدریغ مادی و معنوی کشورهای عربی و غربی جزیی از تاریخ زرین این کشور و به عنوان برگی درخشان از درس اخلاق و ایثار برای جهانیان محسوب میشود.
این مدافعان تمام تلاش خود را برای توقف و کند کردن پیشروی سه تیپ ارتش عراق بهکار بستند و با واردن آوردن تلفات سنگین به دشمن، مدت ٣۴ روز طرح تصرف یکروزه خرمشهر را به تاخیر انداختند، گرچه با وجود این دلاورمردیها، خرمشهر در ۴ آبان ۵۹ به تصرف رژیم بعث عراق درآمد، اما دلاورمردانی از همان جنس که نبرد ٣۴ روزه خرمشهر را رقم زده بودند، در سوم خرداد ۶۱، پرچم جمهوری اسلامی ایران را بار دیگر بر فراز مسجد خرمشهر برافراشتند.»
• اخلاق سوم خرداد
اخلاق سوم خرداد، عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی که در آن نوشته است:
«رخدادهای بزرگ همواره در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بهویژه در زمان دفاع رخ میدهند و به مرور زمان، برخی از این وقایع به حافظه تاریخی یک ملت تبدیل میشوند. گاهی عظمت یک رخداد چنان بر تارک تاریخ میدرخشد که نقش زمینهها فراموش میشوند و فقط خود آن رخداد باقی میماند تا آدمیان به بزرگداشتن و خیرهنگریستن در آن قناعت کنند. روزگار سپری میشود و مردم در حیرت باقی میمانند که آن بزرگی و عظمت چگونه ممکن شد و اکنون چگونه میتوان به همانسان بزرگی کرد؟ این مسئله آنگاه پررنگتر جلوه میکند که مردم به همسانسازی آن با وقایع جاری در همان جامعه دست میزنند. فتح خرمشهر ازجمله همان بزرگیهایی است که عظمت آن بر تارک تاریخ این سرزمین باقی مانده و یادش، اشک به چشم میدواند. هنوز شیرینی لحظهها و لذت شیرینیهایی که ایرانیان به پاسداشت آن، میان یکدیگر تقسیم کردند، در کام مردم مینشیند. پیش از آن، حافظه ملت ایران، تلخی ازدستدادن سرزمین را تجربه کرده و خرمشهر به یک داغ ملی تبدیل شده بود. مردم به یاد سرزمینهایی بودند که با جنگ یا بیجنگ در دوران گذشته از خاک وطن جدا شده بود. ازاینرو خرمشهر به یک نماد از بیمها و آرزوهای تاریخی تبدیل شده بود. رویداد سوم خرداد با وجود همه بزرگی آن، مانند همه حوادث تاریخی گذشته است و امروز زمینههای اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن در حال فراموشی است. بیم آن میرود که حتی سوالکردن پیرامون چرایی امکانپذیرشدن آزادی خرمشهر هم فراموش شود. این فراموشی برای ما بسیار گران تمام خواهد شد؛ چه اینکه برای قرارگرفتن در جایگاههای برتر که آرزویش را داریم و آنچه برای خویش شایسته میپنداریم، به تکرار روح آن رخداد- اگرچه با قالبها و اشکال نو- سخت نیازمندیم. نگارنده بر این باور است که نگرش آدمیانی که تاریخساز میشوند، اثری بینظیر و بسیار تعیینکننده بر جریان تاریخ دارد. عمیقا باور دارم جماعتی که میخواهند تغییر بزرگ ایجاد کنند، باید درک عمیقی از تحولات کشورشان داشته باشند، با مردم خود همدردی کنند، ایمان عمیق و محکم به قابلیتهای ملت خود داشته باشند و برای رسیدن به اهداف مهم، از پایمردی و ایثار مضایقه نکنند. این ارزشها را میشود حداقلهای اخلاق جاری در متن یک جامعه بهویژه نخبگان آن جامعه نیز نامید. از ورای سایر علل و عوامل، آنچه آزادی خرمشهر را ممکن کرد و آنچه لازمه تکرار سوم خرداد در عرصههای مختلف بهشمار میرود، «اخلاق سوم خرداد» است. اخلاق سوم خرداد از جنس پایمردی برای اهداف بلند یک کشور و همدردی عمیق با زخم دردناک واردشده بر پیکره ملت و دردکشان از این زخم است. این اخلاق، فراتر از هر نوع صلاحیت فنی، به آدمیان صلاحیت اجتماعی، تاریخی و سیاسی برای نقشآفرینی در بازهای از تاریخ ارائه میکند. انسانها اساسا وقتی بازیگر میشوند که متخلق به چنین اخلاقی شده باشند و آنها که چنین گوهر اخلاقیای ندارند میآیند، میروند و نقششان را هم در جامعه و تاریخ ایفا میکنند اما بزرگ نمیشوند، تاریخ نمیسازند، اشتیاقی ایجاد نمیکنند و خاطری را برنمیآشوبند. اخلاق سوم خرداد، اخلاق آدمهایی است که گمنام شدند تا «روز واقعه» نامدار شود. ویژگی کردار مردان و زنانی است که جان میدهند تا بقیه جان بگیرند و میافتند تا دیگران برخیزند. آنان بهجای آنکه پایشان را بر سر شانه دیگران بگذارند و بزرگنمایی کنند یا امکانات سیاسی - اقتصادی برای خود فراهم کنند، شانههایشان را زیر پای دیگرانی میگذارند تا همنوع آنها بزرگ و بزرگتر شود. آنان نه اشراف سیاسی بودند، نه سیاست اشرافی را میپسندیدند اما شرف سیاست بودند. اسیر شدند تا بقیه آزاد زندگی کنند. جنگ «پیش» آنها بود اما «پیشه» آنها نبود. مردم برای این دلاوران، واقعیتی از جنس گوشت، خون، عاطفه و روح بود نه موجودیتی سیاسی از جنس رأی یا شعار. جان بازی، «بازی» نبود که برد و باخت داشته باشد؛ یک راه بود برای رسیدن. یک تصویر بیشتر نبود که آدمیان آن را پیش چشم خود میگرفتند «ملت، شرف، دین» و نه دهها تصویر که به اقتضائات سیاسی و منافع ناچیز، حیثیت دیگران را به تاراج داده و با اصول غیراخلاقی برای خرد و لهکردن دیگران به نمایش عمومی گذاشته شود. یک عادت نبود که نه برای فتح سنگر دشمن بلکه برای فتح کرسیهای قدرت، تلاش کند امیدهای یک ملت را بکشد و هر «کلید»ی برای گشودن درهای مشکلات مردم را به سخره گیرد و با جعل ظریفانه، بیاخلاقی را گسترش دهد.
یادش بخیر! سومخردادیها هنوز قلکهای کوچک کنار تلفن بیتالمال را به یاد دارند. سومخردادیها حتی برای تلفنهای ناچیز از حقوق ناچیزشان مکالمه شخصی را حساب میکنند اما برخی امروز بیحسابوکتاب از جیب مردم در سایتها و شبکهها خبرسازیها میکنند و با پول مردم اخلاق را نشانه گرفتهاند و ناامیدی، نفرت و دروغ را اشاعه میدهند. برای آنکه فتح بزرگ داشته باشیم به دریادریا «اخلاق سوم خرداد» نیازمندیم. اگرچه «غبار زمان» و «زمانه غبار» رسوخ نگاه ما به سهونیم دهه قبل را دشوار کرده است اما باور کنید اگر قرار است رخدادهای بزرگ دیگری بیافرینیم، به داشتههایی از جنس غرور، اقتدار و تعالی، بیش از منابع، پول و فناوری نیاز داریم و آن همه آن صلاحیتهایی است که «اخلاق سوم خرداد» به ما ارزانی خواهد کرد. ما نمیتوانیم از همه آدمیان انتظار داشته باشیم از جنس آدمهای سوم خرداد باشند، اما اگر قرار است بزرگیهایی خلق شوند که همگان با هر سلیقه، نگاه و گرایشی، به آن افتخار و با عظمت از آنها یاد کنند، به تعداد کافی آدمهایی از جنس انسانهای سوم خرداد نیاز داریم؛ آدمیانی که ایثار میکنند، غم مردم خواب در چشم ترشان میشکند، آرمانطلب، غمخوار و بلندنگر هستند و خود را ذرهای از یک تاریخ میبینند. آنها که چون «ذره» میشوند، مهر آفتاب آنان را به آسمان ـ به «عیوق» ـ رهنمون میکنند.»
• تصورات نادرست درباره فاینانس
تصورات نادرست درباره فاینانس، عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است به قلم دکتر مهدی نصرتی که نویسنده در آن نوشته است:
«مخاطبان این یادداشت، برخی اهالی بخشهای دولتی، شبه دولتی و خصوصیاند که بهدنبال تامین مالی طرحهای خود هستند. برخی تصورات، توقعات و مراجعات نشان میدهد که باید نکاتی درخصوص مقوله تامین مالی تبیین شود؛ هرچند که این مطالب برای فعالان حوزه مالی، بدیهی است. این روزها در فضای پسابرجام شرکتها و افراد زیادی را میتوان مشاهده کرد که برای تامین مالی طرحهای خود بهدنبال تامین مالی از منابع خارجی هستند. این موضوع در ایران تحت عنوان فاینانس شناخته میشود. مثلا عنوان میشود که برای فلان طرح صنعتی یا زیرساختی همه عوامل مهیا شده است و بهدنبال فاینانس هستیم، شما فاینانسور سراغ ندارید؟! صد البته در این بین عدهای نیز پیدا میشوند که مدعی ایفای این نقش واسطهای هستند و پس از صرف هزینه، زمان و انرژی نیز دستاوردی برای متقاضی نخواهند داشت.
در ایران بهدلیل شرایط سالهای گذشته و وجود واسطهها و دور زدن تحریمها، پولهای هنگفتی توسط افراد حقیقی جابهجا شده است. بنابراین تصور این است که ارقام چند ده میلیون دلاری به نوعی پول توجیبی شمرده میشوند و میتوان آن را از بانکهای خارجی قرض گرفت. اما واقعیت این است که این ارقام در دنیای مالی اگر قرار باشد بهصورت وجه نقد باشد ارقام بزرگی محسوب میشوند و کاملا به دور از ذهن است که بانکی حاضر باشد این مبالغ را بهصورت پول نقد در اختیار متقاضی قرار دهد، بلکه با شبکه تامینکنندگان و فروشندگان مواجه خواهد شد. برای تامین مالی طرحهای بزرگتر نیز معمولا یک بانک به تنهایی وارد نمیشود و از سازوکار سندیکایی استفاده میشود.بنابراین واقعیت این است که نمیتوان همه جنبههای طرح شامل مجری و تامینکننده و... را تعیین کرد و در انتها بهدنبال فاینانسور گشت! برای تامین مالی طرح، بانک نیز از ابتدا باید درگیر باشد.
نکته بعدی این است که شرکتها و صاحبان طرحها، با کدام رتبه اعتباری میخواهند با بانکهای خارجی طرف شوند؟
از این رو این تصور را که بانکهای خارجی برای حل مشکل نقدینگی شرکتهای داخلی، وجه نقد در اختیار این شرکتها خواهند گذاشت باید به طور کامل از ذهن دور کرد. این تصور را که طرح صنعتی و فروشنده و خریدار همه مهیا هستند و فقط بهدنبال فاینانسور میگردیم، باید فراموش کرد. عبارتهای بومی را (!) نظیر EPCF که در دنیا ناشناخته است، باید فراموش کرد. این تصور که طی این سازوکار، طرح صنعتی یا زیرساختی به پیمانکار واگذار شود سپس پیمانکار طرحی را که همه جنبههای طراحی، مهندسی و تامین تجهیزات و فروشنده و خریدار آن تعیین شده در دست بگیرد و دور دنیا را دنبال فاینانسور بگردد و خود نیز وثایق لازم را فراهم کند، باید از ذهن زدود. در شرایط فعلی کشور، محتملترین گزینهها برای تامین مالی خارجی، خطوط اعتباری، بانکها و صندوقهای توسعه صادرات کشورهای صنعتی هستند. طبق اخبار رسانهها، موسساتی از کشورهای کرهجنوبی، ژاپن، سوئد، ایتالیا و... جزو مواردی هستند که مراودات خود را با طرفهای ایرانی آغاز کردهاند و مشروط به تامین تجهیزات از صادرکنندگان این کشورها، میتوانند گزینههایی قابل بررسی برای صاحبان طرحها باشند.»
• برداشتهای نجومی با «مصوبات قلابی»!
برداشتهای نجومی با «مصوبات قلابی»! عنوان مطلبی است در صفحه اول روزنامه آرمان امروز که متن آن در پی آمده است:
«لبخندی که این روزها بر چهره دلسوزان و برخی سیاسیون با تجربه نشسته است نه از برای فضای فعالیت بیشتر و سهلتر بلکه برای پایان تردیدها یا کاهش آن در فضاهای سیاسی و اقتصادی است. هنوز در اذهان هست که پدیده بابک زنجانی چگونه جامعه را تحت تاثیر قرار داد و البته تخلفاتی که به تدریج در حال اعلام است. از سوی دیگر این دلسوزان اگرچه منتسب به جریان یا حزبی هستند اما زمانی که پای منافع ملی به میان میآید چشم خود را بر سیاست از نوع جناحی بسته و حتی به رئیسجمهور توصیههایی دلسوزانه میکنند. حسین مرعشی یکی از آنهاست که شاید بیش از همه به عنوان فعال سیاسی وعضو حزب کارگزاران شناخته شود اما فعالیتهای اقتصادی او سبب شده تا از اوضاع کشور در این عرصه و دادوستدهای اقتصادی غافل نباشد. انصاف نیوز نوشت؛ مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی میگوید: مصوباتی از دولت قبل رو شده که در آن با امضای معاون رئیسجمهور نقل و انتقالهای نجومی پول صورت گرفته است. اما بررسیها نشان داده که چنین مصوبههایی اصلا وجود نداشته است. چند هزار میلیارد تومان پول بابت این مصوبات قلابی جابهجا شده است. او مدعی شد: وقتی دیوان محاسبات از دولت فعلی، شماره پرونده و سریال این مصوبات را خواسته بود گفته شد اصلا چنین مصوبهای وجود خارجی ندارد. آنها کپی مصوبه را برای دولت ارسال کردند که مشخص شد جعلی بوده و امضای معاون اول نیز پای آن بوده است.
مشکل کشور ما نظارت نیست!
این فعال اصلاحطلب ادامه داد: مشکل کشور ما نظارت نیست، بلکه تعدد نهادهای نظارتی است. باید در گزینش مدیران دقت کرد. افرادی باید انتخاب شوند که صالح و فساد ستیز باشند. گاهی این موضوع در نظر گرفته نمیشود و انتصابها بر اساس روابط شخصی است که مشکلسازمیشود. سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی گفت: مگر این همه نهاد نظارتی نداشتیم که پدیده بابک زنجانی رخ داد؟ دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار پول فروش نفت مستقیم وارد حساب زنجانی شد. یعنی یک نهاد نظارتی در کشور نبود که بر آن نظارت کند؟ دیوان محاسبات، بازرسی کل کشور، بازرسی رئیسجمهور و خود نمایندگان مجلس نبودند؟! وقتی که شایستهترین گزینه را به عنوان معاون اول رئیسجمهور نمیگذارند طبیعی است که اتفاقاتی رخ دهد. مرعشی ادامه داد: دولت باید توجه کند که بدون حمایت مقام معظم رهبری موفق به انجام کار خاصی نمیشود. همانطور که در بحث هستهای با همت رئیسجمهور، انتخاب تیم مذاکرهکننده کارکشته و جلب حمایت رهبری کار پیش رفت باید برای رونق اقتصادی نیز رویکردی مشابه داشت. این عضو ارشد حزب کارگزاران گفت: من اصلا موافق ادامه اظهارنظر برخی مقامات از تریبونهای عمومی درباره دیدگاه یکدیگر نیستم. معتقدم باید دغدغههای رهبری را درک و بر اساس آن عمل کرد. باید از حمایت ایشان برای پیشرفت کشور بهره برد. اگر رهبری نسبت به نصب برخی مسئولان حساسیت دارند آن مسئول را تغییر دهیم. آنقدر نیروهای خوب و قابل اعتماد داریم که میتوانیم جایگزین کنیم. وی تصریح کرد: روحانی باید خودش باشد. او تا پیش از ریاستجمهوری برای مدتی طولانی نماینده رهبری در نهاد مهمی چون شورای عالی امنیت ملی بود. مرعشی گفت: مسئولان کشور از بالا تا پایین باید با هم هماهنگ باشند تا سازندگی رخ دهد. حال برجام اتفاق افتاده و زمینه برای ساختن کشور آماده است. میشود در اقتصاد ایران حتی رشدی بالای ٨ درصد و دو رقمی داشت ولی لازمه آن این است که رئیسجمهور تیمی مناسب را برای این کار بسیج کند. این نماینده اصلاحطلب مجلس ششم معتقد است: اینکه گاهی رئیسجمهور از دست افراد تندرو عصبانی میشود را نمیپسندم. هر چند در این موارد حق با روحانی است ولی رئیسجمهور نباید وقتش را صرف پاسخ به این سخنان بیهوده و کم ارزش کند.»
• غبطه نبودن او
غبطه نبودن او، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه شهروند به قلم آیدین آغداشلو نقاش که نویسنده در آن نوشته است:
«اگر هنرمند از دسترفته، از آن دست هنرمندانی باشد که در سرزمینم جایگاهی دارد، طبیعی است که حتی اگر آثار بسیاری هم از خود بر جای گذاشته باشد، کمبودش بهشدت احساس خواهد شد. بخشی از کمبودی که از آن سخن گفتم مستقیما به این موضوع بازمیگردد که او چقدر کار کرده و در هنر سرزمینش تا چه حد موثر بوده است. از سوی دیگر هم البته شخصیت پرویز کلانتری بهگونهای بود که فارغ از مواردی که از آنها یاد کردم قطعا نبودنش برای اهل هنر و دوستداران هنر تأثربرانگیز است.
البته که کلانتری میراث بسیار خوب و تناوری از خود بر جای گذاشته است، اما با وجود آن عمر پربار باز هم آدمیان غبطه میخورند. غبطه نبودن او، اضافه نشدن کارهایی بر آن کارنامه قابل اتکا و البته غبطه از دست دادن خود هنرمند را. البته که در مدت زمانی که زنده بود کارنامه بهشدت پرباری داشت و توانست بهخوبی و در تعداد فراوان کار ارایه دهد؛ آن هم با امضای شخصی که مختص خود او بود و مدت زمان زیادی از دست یافتن به آن بیان شخصی میگذشت.
کسانی که امروز دارند طراحی کتابهای درسی را انجام میدهند درواقع دارند از میراث او استفاده میکنند، چرا که پیش از او و برخی از چهرههای فعال در این زمینه، آنها الگو و پشتوانهای برای کار نداشتند و حالا دارند راه او را ادامه میدهند. بخش زیادی از میراث بر جای مانده در طراحی کتابها متعلق به اوست. کلانتری در این زمینه سهم انکارناپذیری دارد. از دیگر ویژگیهای این هنرمند آن بود که همچون طرحهایش در نوشتههایش هم شیرین و البته ساده قلم میزد. این سادگی باعث میشد کار و مقصود او بهخوبی در دل مخاطب رسوخ کند و این بیان ساده هم برآمده از قلبی رئوف، مهربان و یکرنگ بود.
جامعه فرهنگی و دوستداران کلانتری هم قبل و هم بعد از رفتن او، حقشناس و قدردان کارهای او هستند. بخشی از ابراز ارادتی که دوستان کلانتری در دوران حیاتش به او داشتند در رسانهها منعکس نشد. از سوی دیگر خود کلانتری هم دوست نداشت دوستانش در اوقات سخت شاهد سپری شدن این راه بیبازگشت باشند.
در میان اهل فرهنگ کلانتری بحق دوستان زیادی داشت. چه میشود کرد که عارضه وارد شده لاعلاج بود آنچنان که محمد معین هم سالها پیش با ضایعهای اینچنینی مواجه شد و مدتها در بیمارستان بستری بود. با این توضیح باید گفت همه حقشناس کلانتری بودند، اما موقعیت او طوری بود که کاری از دست کسی برنمیآمد. دوستداران در این شرایط بارها با همسر کلانتری و فرزندانش صحبت کردند و سعی داشتند در تمام این مدت در کنار آنها باشند. حقیقت این بود که پرویز کلانتری در یک موقعیت بیبازگشت و خیلی تلخ قرار گرفته بود. در همین شرایط کسی نبود که کاری از دستش بربیاید اما آن کار را انجام نداده باشد. کلانتری هنرمندی بهمعنای واقعی پاک بود و همین پاکی یکی از کلیدواژههای بسیاری از آثار او بود. تا آخرین دم هم با همین ویژگی زیست و از خود میراث قابل اتکایی بر جای گذاشت.»
• آینده جنگ و صلح با طالبان
آینده جنگ و صلح با طالبان، عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه همشهری است به قلم پیرمحمد ملازهی کارشناس مسایل افغانستان که نویسنده در آن نوشته است:
«کشته شدن ملا اختر منصور، رهبر طالبان، در حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکا بهخودروی حامل او ضربه بزرگی به طالبان وارد کرده است.
اسامی دیگر سرنشینان این خودرو هنوز اعلام نشده اما چنانچه مسعود اظهر، رهبر لشکر طیبه پاکستان که از چهرههای نزدیک به اختر منصور به شمار میرود هم در این حمله کشته شده باشد، ابعاد این ماجرا میتواند بسیار گسترده شود.اما تا اینجا، چند حالت احتمالی را میتوان پیشبینی کرد. کشتهشدن اختر منصور ممکن است به تقویت روند صلح منتهی شود چرا که با مرگ او در خاک پاکستان، رهبران طالبان متوجه میشوند که دیگر چه در خاک افغانستان و چه در خاک پاکستان امنیت نخواهند داشت. نیروهای طالبان همیشه در خاک پاکستان از یک حاشیه امنیت برخوردار بودهاند، اما مرگ رهبر طالبان در این کشور، حتی این احتمال را هم تقویت میکند که ممکن است پاکستانیها در این عملیات با آمریکا همکاری کرده باشند. از این منظر، ممکن است سران طالبان به این نتیجه برسند که باید در نهایت به روند صلح با دولت افغانستان بپیوندند.
از سوی دیگر، کشته شدن ملا اختر منصور باعث مخدوش شدن انسجام گروههایی میشود که زیر لوای طالبان با دولت افغانستان مشغول جنگ بودهاند. در این کشور، گروههای مختلفی ازجمله لشکر طیبه و شبکه حقانی تحت فرماندهی اختر منصور و جریان شورای کویته فعالیت میکردند که اکنون مرگ منصور باعث آشفتگی در وضعیت آنها میشود. منصور از سال گذشته یعنی زمانی که بهعنوان جانشین ملاعمر تعیین شد، توانسته بود گروههای مختلف را تحت کنترل خود در آورد و جایگاه رهبری خود در طالبان را مستحکم کند.
در پی از دست رفتن انسجام طالبان، موضوع جانشینی اختر منصور مطرح خواهد شد. طالبان و آن چیزی که تحت عنوان شورای کویته مطرح است، متشکل از دو جریان اصلی است: طالبان افغانستان و شبکه حقانی. اختر منصور، جلال الدین حقانی رهبر شبکه حقانی را بهعنوان معاون خود معرفی کرده بود. انتظار میرود بلافاصله حقانی بهعنوان رهبر جدید طالبان و جانشین اختر منصور معرفی شود.
اما معرفی حقانی ممکن است بهصورت موقت باشد، چرا که او در میان سران طالبان، رقبای جدی دارد. یکی از این افراد عبدالمنان، برادر ملاعمر است که حتی پیش از به قدرت رسیدن ملا اختر منصور انتظار داشت پس از مرگ ملا عمر بهعنوان رهبر طالبان انتخاب شود. چهره دیگری که مدعی رهبری طالبان است، ملا محمد یعقوب، پسر بزرگ ملاعمر است. غیراز این دو، برخی فرماندهان مهم طالبان در مناطق مختلف نیز مدعی جانشینی اختر منصور هستند. پیشبینی میشود، نیروهای طالبان در کوتاهمدت رهبری حقانی را بپذیرند اما در دراز مدت با تشکیل جلساتی بهدنبال تعیین رهبر دائمی خود باشند.
فرماندهان زیرمجموعه اختر منصور، حقانی را بهدلیل ارتباطات بسیار نزدیکی که با پاکستان دارد، در مجموع فرد مناسبی برای رهبری طالبان نمیدانند. فارغ از این، اخیرا خبرهایی نیز در مورد تمایل جلال الدین حقانی برای مذاکره با دولت افغانستان منتشر شده است. شبکه حقانی در شرایط فعلی با دو مسئله مهم روبهرو است. برادر کوچکتر جلال الدین حقانی اکنون در افغانستان در زندان به سر میبرد. حکم اعدام او صادر شده اما اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان، با اعدام او مخالفت کرده است.
گفته میشود مذاکراتی میان اشرف غنی و حقانی در مورد برادرش صورت گرفته که این، احتمال معامله میان دو طرف را افزایش میدهد. از سوی دیگر، طی ماههای اخیر آمریکا دولت پاکستان را بهشدت تحت فشار قرار داده تا شبکه حقانی را به پای میز مذاکره بکشاند. هر دوی اینها، احتمال برگزاری مذاکره نهایی میان شبکه حقانی بهعنوان بخش مهمی از گروه طالبان و دولت مرکزی افغانستان را تقویت میکند.
مرگ اختر منصور بهطور حتم ضربه بزرگی بر پیکره گروه طالبان است. اما فارغ از این پیشبینیها، با توجه به کشته شدن او در خاک پاکستان، این احتمال هم وجود دارد که نیروهای طالبان به این نتیجه برسند که باید خاک این کشور را ترک کرده و بار دیگر بهطور کامل در نقاط مختلف افغانستان مستقر شوند. این خود میتواند به افزایش درگیریها میان نیروهای طالبان و نیروهای دولتی منجر شود که با هدف تصرف مناطق جدید توسط گروه طالبان دنبال خواهد شد.»
• تضعیف طالبان به نفع داعش
تضعیف طالبان به نفع داعش، عنوان یادداشتی است در روزنامه جوان به قلم اسماعیل باقری که در آن نوشته است:
«پس از ادعای وزارت دفاع آمریکا درباره کشته شدن «ملااختر محمد منصور» سرکرده طالبان افغانستان در اثر حمله پهپادهای آمریکایی، معاون وزارت دفاع افغانستان نیز این خبر را تأیید کرده و در گفتوگو با فارس گفته که «اخترمحمد منصور» کشته شده است.
«عبدالجبار قهرمان» معاون وزارت دفاع افغانستان میگوید که «اخترمحمد منصور» رهبر گروه طالبان در نتیجه حمله پهپادهای آمریکایی در خاک پاکستان قطعاً کشته شده و گفته مرگ رهبر طالبان برای این گروه پیامدهای منفی فراوانی را در پی خواهد داشت. قهرمان به کشته شدن «اسامه بن لادن» رهبر گروه طالبان در پاکستان و کشته شدن ملااختر منصور اشاره کرده و معتقد است که کشته شدن رهبران گروههای تروریستی منطقه و جهان در پاکستان بیانگر و اثباتکننده این موضوع است که پاکستان در عقبه تمامی دسایس و برنامههای تروریستی در منطقه و جهان قرار دارد. وی همکاری پاکستان با گروههای تروریستی را برای مقامهای افغانستانی، سازمانهای بینالمللی و کشورهای خارجی ثابت شده میخواند و میگوید: تمام طرفها باید از کشته شدن رهبر گروه طالبان در پاکستان بهرهمند شوند. هرچند مقامهای دفاعی آمریکا و افغانستان، کشته شدن ملا منصور را قطعی اعلام کرده اند، اما پاکستان این خبر را تأیید نکرده و مولوی مجاهد سخنگوی طالبان افغان، این خبر را تکذیب کرده است. جدا از تأیید یا تکذیب خبر کشته شدن ملا اختر منصور، باید توجه کرد که کشته شدن سرکردگان گروههای تروریستی نظیر بنلادن، ملا عمر، ملااختر منصور و... در بهبود وضعیت امنیتی افغانستان تأثیر چندانی نخواهد داشت. واقعیت این است که آمریکا و متحدان غربی و برخی کشورهای منطقه به شرطی به دنبال امنیت افغانستان هستند که منافع و مصلحتهای سیاسی آنان برآورده شود و به نوعی افغانستان، تحت نفوذ آن کشور باشد. استراتژی متعدد و متعارض بازیگران و عدم صداقت آمریکا در مبارزه با طالبان، مماشات دولت کابل و زیادهخواهی پاکستانیها، موجب شده است تا گروههایی همانند طالبان به دنبال بازخیزی بوده و در نتیجه امنیت و ثبات افغانستان به متغیرهای بیرونی و سپس درونی وابسته باشد.
در واقع بدون حمایتهای پنهان و آشکار برخی از بازیگران موثر از گروههای تروریستی و خرابکار، تداوم بقا و خیزش گروههای شورشی امکانپذیر نیست، البته خود دولت اشرف غنی و حتی در دولت حامد کرزای به دلیل نوعی احساس تعلق به طالبان با این گروه سیاست مدارا و مصالحه را در پیش گرفتند که همین امر نیز طالبانها را مجاب به نوعی حق بهجانب کرده است و اکنون وضعیت بهجایی رسیده که اغلب جریانهای سیاسی و دولتمردان افغانستان، تنها راه صلح در افغانستان را مذاکره صلح با طالبان تلقی میکنند. همین موضوع نشان میدهد که دولت کابل حاضر به تقسیم قدرت یا سهمدهی به گروههایی نظیر طالبان و جزب اسلامی حکمتیار در آینده نزدیک است.
مهمترین پیامد کشته شدن سرکرده طالبان، افزایش تنشهای درونگروهی این گروه خواهد بود و این احتمال وجود دارد که با انشقاق طالبان و افزایش تنشهای درون گروهی، گروه تروریستی داعش قدرت و نفوذ خود را در مناطق جنوبی و شمالی افزایش داده و یارگیریهایش از گروه طالبان را ادامه دهد. بهویژه که طی چند ماه گذشته، طالبان و داعش در مناطقی از ننگرهار- آچین- بهشدت باهمدیگر درگیر بوده و دو طرف تلفات زیادی دادهاند. قدرتگیری یا تضعیف گروههای تروریستی به سیاستهای شوم و تفرقهآمیز آمریکا و انگلیس و غرب وابسته است و غربیها در تلاشند به بهانه نفوذ داعش حداقل برای ۱۰سال دیگر به اشغال افغانستان ادامه دهند.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|