یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ خرداد ۱٣۹۵ -  ۲۵ می ۲۰۱۶


• سند چابهار، بسترساز اتحاد سه جانبه
سند چابهار، بسترساز اتحاد سه‌جانبه، عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه ایران است به قلم اکبر ترکان مشاور رئیس‌جمهوری و دبیر شورای عالی مناطق آزاد که نویسنده در آن نوشته است:
«پیوندهای تمدنی، قرابت‌های فرهنگی و منافع مشترک در ژئواکونومیک و ژئوپلتیک منطقه‌ای، پایه‌های محکم و ظرفیت‌های حائز اهمیت برای تقویت بیش از پیش همکاری‌ها و ایجاد اتحاد اقتصادی مزیت آفرین بین جمهوری اسلامی ایران، جمهوری هند و جمهوری اسلامی افغانستان است. دیروز پس از سال‌ها، با امضای توافقنامه سه جانبه بین روسای سه کشور، تلاش برای بهره‌گیری مطلوب از این ظرفیت‌ها و تحرک جدی در روابط فی مابین به صورت نهادینه آغاز شد و اراده محکم سیاسی بین سه کشور برای همکاری و توسعه روابط اقتصادی بین ملت‌های سه کشور را جانی دوباره بخشید. بی‌تردید مناطق آزاد جمهوری اسلامی ایران بویژه منطقه آزاد چابهار واقع در کرانه‌های دریای عمان و اقیانوس هند با برخورداری از مزیتهای متعدد در ابعاد مختلف زیرساخت‌های نهادی (مقررات سهل و دارای معافیت‌ها و مشوق‌های مالیاتی، گمرکی و به کارگیری نیروی کار) و زیرساخت‌های فیزیکی و موقعیت جغرافیایی و نزدیکترین راه دسترسی افغانستان و دیگرکشورهای محصور در خشکی آسیای میانه به آبهای آزاد، می‌تواند نقش پیشران اصلی را در این اتحاد اقتصادی ایفا نماید. چابهار به عنوان یکی از قطب‌های مهم منطقه‌ای حمل و نقلی و مرکز اصلی کریدور بین‌المللی حمل و نقل و ترانزیت بین سه کشور و آسیای میانه، منطقه ایده‌آلی برای توسعه سرمایه‌گذاری، تولید و صادرات محصولات مورد نیاز بازارهای مصرف منطقه‌ای بویژه بازار عظیم یک میلیارد و چهارصد میلیون نفری هند، افغانستان و آسیای میانه است که به تعبیر نخست‌وزیر محترم هند می‌تواند به مرکز منطقه‌ای ترانزیت، انرژی و تجارت تبدیل شود. علاوه بر مزیت‌های پیش گفته برای تولید و سرمایه‌گذاری صادرات‌محور در این منطقه باید به قرابت‌های فرهنگی و سبک‌های زندگی نزدیک و مشابه کشورمان با این کشورها توجه داشت که از نقطه نظر تجارت و مباحث نوین بازار، مولفه‌های مهمی برای کسب و کارهای تولید و تجارت محسوب می‌شود و می‌تواند در صورت توجه کافی و تدبیر مناسب از سوی فعالان اقتصادی به عنوان یکی از عناصر آمیخته‌های بازاریابی مناسب در تقویت و ارتقای سطح مناسبات تجاری بین این کشورها محسوب شود. حجم واردات بیش از ۶۰۰ میلیارد دلاری و صادرات ۴۷۷ میلیارد دلاری و تولید ناخالص داخلی بیش از دو هزار میلیارد دلاری هند و سرمایه‌گذاری‌های زیاد این کشور در سایر کشورها از یک سو و حجم تجارت محدود کمتر از ۱۵ میلیارد دلاری کشورمان با آن و ضرورت ارتقای جهشی در این فرآیند از سوی دیگر، مستلزم تلاش مضاعف متولیان دولتی و غیردولتی اقتصادی دو کشور است که امید می‌رود رویداد دیروز و عزم و اراده سیاسی دو کشور به نقطه عطفی برای تقویت و توسعه همکاریهای اقتصادی متضمن منافع دو ملت تبدیل گردد.
حمل و نقل چند مرتبه‌ای کالا از کشورهای جنوب خلیج فارس به افغانستان موجب هزینه زائد و گران شدن کالا برای مصرف‌کننده افغانی است و ترانزیت مکرر از کشورهای جنوبی خلیج فارس و مجدداً از طریق کشورمان به افغانستان و امکان سرمایه‌گذاری سرمایه‌گذاران این کشور با هدف تولید صادرات محور به بازار سی میلیون نفری خود و دسترسی مستقیم به آب‌های آزاد و مسیر‌های حمل و نقل و ترانزیت سهل و کوتاه برای اقتصاد نوپا و رو به توسعه افغانستان در کنار ارتباط دیرینه و علایق فرهنگی، مذهبی و تاریخی بین کشورمان و افغانستان و نیز پیوندهای عمیق بین هند و افغانستان موجبات حضور این کشور را در این موافقتنامه فراهم نمود که برای هر سه کشور حائز اهمیت است. اجلاس موفق چندروز گذشته در حوزه IORA برای مناطق آزاد کشورهای حاشیه اقیانوس هند آغاز یک همکاری منطقه‌ای در اقیانوس هند است که چابهار دوره جدیدی از ایفای نقش جهانی در حمل و نقل و ترانزیت و صادرات کالا را شروع کرده است و مزیت‌های منطقه‌ای منطقه آزاد و مستثنی بودن از قوانین گمرک - مالیات - پول و بانک - کار و ویزا ظرفیت این حرکت جهانی را برای منطقه آزاد چابهار فراهم می‌سازد.
همکاران من در دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد تجاری- صنعتی و ویژه اقتصادی و مدیران سختکوش سازمان منطقه آزاد چابهار تلاش می‌نمایند با تسهیل فرآیندها و تکمیل زیرساختهای نهادی و فیزیکی لازم و رفع موانع حضور سرمایه‌گذاران و تسهیل و گسترش تجارت و کسب و کار، در تحقق اهداف توسعه اقتصادی کشور، این مناطق را به کانونهای مهم سرمایه‌گذاری صادرات محور تبدیل و از این طریق کارکرد اصلی مناطق درکمک به توسعه اقتصاد ملی و همپیوندی آن با اقتصاد جهانی با رویکردی درونزا و برونگرا را به منصه ظهور رسانند.»

• پیام‌های یک توافق آبی
پیام‌های یک توافق آبی، عنوان سرمقاله روزنامه همدلی است به قلم علی‌اوسط‌هاشمی استاندار سیستان و بلوچستان که در آن نوشته است:
«موافقتنامه ترانزیتی و تجاری سه جانبه چابهار که بین کشورهای ایران، افغانستان و هند به امضا رسید، یکی دیگر از برکات برجام و نشات‌گرفته از ارزش منطقه‌ای چابهار است که می‌تواند ارتباط مناسبی را بین کشورهای واقع‌شده در خشکی و کشورهای حاشیه اقیانوس هند شکل دهد و توسعه روابط بر پایه منافع مشترک را زمینه‌سازی کند، به‌گونه‌ای که می‌توان گفتاین قرارداد جاده ابریشم را احیا خواهد کرد. این قرارداد نه‌تنها از جهت منافع اقتصادی مهم است، بلکه پیام مهمی برای منطقه خواهد داشت و راهی برای دیگر کشورها است که به ظرفیت‌های مشترک بیندیشند و بتوانند از ظرفیت همجواری،اتحاد منطقه‌ای را شکل بدهند و از فرصت‌های همسایه‌های خود به‌خوبی نهایت بهره را ببرند.این قرارداد راه‌های آبی مهمی را به روی همسایگان می‌گشاید و با توجه با این که کشورمان دارای یک منبع انرژی بسیار مهم و موردنیاز کشورهای منطقه است، پس بندر چابهار می‌تواند دریچه‌ای به سمت دیگر فعالیت‌های مشترک اقتصادی و تجاری نیز باشد. به‌هرحال اقیانوس هند بالغ ‌بر ۲میلیارد نفر جمعیت دارد (کشورهایی که در این محور قرار گرفتند) و از سمت دیگر نیز کشورهای آسیای میانه نیز جمعیتی بالغ‌بر ٣۰۰ میلیون نفر دارند که ظرفیت مهمی است و به همین دلایل این قرارداد سرفصل نوین و جدیدی را رقم می‌زند. علاوه‌بر موارد ذکر‌شده این قرارداد بی‌شک بر مسائل امنیتی منطقه و همچنین توسعه پایدار روابط سیاسی سایه ارزشمندی ایجاد خواهد کرد.
در دولت تدبیر و امید توجه ویژه‌ای نسبت به ظرفیت‌های بالقوه بندر چابهار صورت گرفته است که متاسفانه در دولت‌های سابق چنین توجهی دیده‌نشده و حتی می‌توانیم بگوییم که اقیانوس فراموش‌شده بود. بعد از سال ۶۲ که براساس ضرورت و در ایام جنگ یک بندر ۲,۵ میلیون تُنی در آن منطقه ایجاد شده بود، هیچ اتفاق تازه‌ای در این منطقه صورت نگرفت و حتی از ظرفیت ایجاد‌شده نیز به‌خوبی در زمینه منافع ملی استفاده نشد.
استان سیستان‌و‌بلوچستان و بالاخص چابهار، دروازه ورود به آب‌های آزاد و استفاده از ظرفیت‌های اقیانوس است که در دولت جناب آقای روحانی و با عنایت رهبری از یک دید بلندی برخوردارشدهکه امروز اثر این نگاه را در توجه‌ کشورهای منطقه به این بندر مهم می‌بینیم. آنچه امروز در چابهار شکل‌ می‌گیرد، نوید یک عسلویه دوم منتها از جنس بندری و آبیرا می‌دهد. ما باید به این مهم بیندیشیم که آب‌های آزاد خود خزانه وسیع مشترکی برای کشورهایی است که در حاشیه آن قرار دارند و لذا ما از این سهم کمترین بهره را بردیم که این مسئله به نگاه دولت‌های سابق نیز برمی‌گردد؛ در دولت‌های گذشته اهم توجه نسبت به نفت بوده‌است و کمتر از دیگر ظرفیت‌های ارزشمند که در جغرافیای پهناور ایران وجود دارد بهره گرفته شد و این موضوع در زمینه توسعه بندر چابهار از نگاه مهم و استراتژیک جناب آقای روحانی نشات می‌گیرد.
بندر ۲,۵ میلیون تُنی سال ۶۲، در آذر یا دی‌ماه سال جاری به ٨,۵ میلیون تنارتقا پیدا خواهد کرد، یعنی ۱۰درصد ظرفیت اسمی این بندر که البته قرار است چابهار به بزرگ‌ترین بندر کشور با ظرفیت ۹۰میلیون تن ارتقا پیدا کند و منطقه نیز به دلیل جمعیت کثیر خود کشش چنین موضوعی را خواهد داشت.
در پایان باید اشاره کرد که امروز فضای استان سیستان ‌و بلوچستان در همه زمینه‌ها توسعه‌ای است و این موضوع در افکار مردم و نهادهای مرتبط نیز شکل گرفته‌است و آثار این نگاه توسعه‌ای را در جای‌جای این استان با شکل‌گیری کارگاه‌هایمختلف صنعتی به‌وضوح می‌تواند دید. توسعه راه‌آهن و همچنین صنایع پتروشیمی و فولاد به‌گونه‌ایغیرمستقیم باعث بهبود و گسترش روابط کشورمان با کشورهای منطقه خواهد شد که البته این توسعه بر پایداری و کارآیی قرارداد تجاری‌ای که بین ایران، افغانستان و هند در زمینه بندر چابهار امضا شده است نیز تاثیر خواهد گذاشت و در آینده‌ای نزدیک شاهد تاثیر سیستان‌و‌بلوچستان بر پویایی اقتصاد و توسعه کشور خواهیم بود.»

• شرق همچنان رفیق ایران می‌ماند
شرق همچنان رفیق ایران می‌ماند، عنوان سرمقاله روزنامه وقایع اتفاقیه است به قلم محسن شریعتی‌نیا کارشناس امور بین‌الملل که متن آن به شرح زیر است:
«تغییر سیاست خارجی ایران در دوره روحانی اغلب با توافقی که با قدرت‌های غربی بر سر بحران هسته‌ای ایران صورت گرفت شناخته می‌شود اما از زمانی که او بر سر کار آمده؛ به‌ویژه در ماه‌های پس از برجام، روابط ایران با کشورهای شرقی هم تحولات مهمی به خود دیده است. سفر اخیر رئیس‌جمهور کره جنوبی را که پس از سفر روسای چین و ویتنام صورت گرفت و نیز سفر نخست‌وزیر هند به تهران، مهم‌ترین نماد متحول شدن تعاملات ایران و شرق است، تحولی که بر آن می‌توان مرحله دوم نگاه به شرق نام نهاد. نگاه به شرق گرچه همواره در سیاست خارجی ایران اهمیت داشته اما به عنوان یک رویکرد، نخست در دولت احمدی‌نژاد مطرح شد. در این دوره چین، هند، ژاپن و کره جنوبی به مهم‌ترین شرکای تجاری ایران بدل شدند اما تحریم‌ها روابط طرفین را پیچیده و بن‌بست‌های مهمی در آن ایجاد و افکار عمومی ایرانیان را از شرقی‌ها دل زده کرد اما اکنون در فضای پسابرجام، مرحله دیگری از سیاست نگاه به شرق آغاز شده است.
مهم‌ترین ویژگی‌های مرحله دوم نگاه به شرق کدامند؟
۱- تغییر نقش آمریکا: روابط ایران و کشورهای مهم آسیایی، در یک دهه اخیر نه دوجانبه بلکه سه جانبه بوده و آمریکا به عنوان طرف سوم، نقش مهمی در شکل‌دهی به آن داشته است. بنابراین اولین و مهم‌ترین عاملی که نگاه به شرق کنونی را از گذشته متمایز می‌کند، تغییر نقش آمریکاست. در دوره احمدی‌نژاد، با وجود اینکه منافع مشترک ایران و این کشورها رو به گسترش بود، آمریکا از طریق تحریم‌های چندجانبه و یکجانبه، این تعاملات را به شدت محدود کرد. کره جنوبی و ژاپن به سرعت روابط خود با ایران را در چارچوب دستور کار تحریمی آمریکا محدود کردند، هند به تدریج با این تحریم‌ها منطبق شد و چین کوشید تا تعاملات حداقلی با ایران را حفظ کند و از آن به عنوان اهرمی در چانه‌زنی استراتژیک با آمریکا بهره گیرد اما در شرایط پسابرجام، آمریکا حساسیتی به گسترش تعاملات ایران و کشورهای کلیدی آسیایی نشان نداده و همین امر بزرگ‌ترین مانع را از سر راه گسترش تعاملات طرفین برداشته است. با وجود این تغییر اما ابهام در مورد آینده تعاملات ایران و آمریکا هنوز بر روابط ایران و این کشورها اثرگذار است. اینکه ایران و آمریکا در آینده به سوی تنش‌زدایی بیشتر یا تنش گسترده‌تر حرکت کنند، تأثیرات عمیقا متفاوتی بر روابط ایران و کشورهای آسیایی خواهد گذاشت.
۲- تغییر نقش نفت: دومین عاملی که نگاه به شرق جدید را متمایز می‌کند، تغییر نقش انرژی و به‌ویژه نفت است. در ماه‌های اخیر بر خلاف دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، بازار جهانی نفت عمیقا دگرگون شده و قیمت آن به شدت افت کرده است. بنابراین نفت اهمیت گذشته را در روابط ایران و این کشورها ندارد از همین‌رو طرفین می‌کوشند تا موضوعات دیگر را به عنوان حوزه‌های کلیدی همکاری تعریف کنند. تبدیل شدن مگاپروژه کمربند اقتصادی جاده ابریشم به مهم‌ترین حوزه همکاری ایران و چین، موضوع سرمایه‌گذاری مهم‌ترین حوزه همکاری ایران و کره جنوبی و احتمالا توسعه بندر چابهار به مهم‌ترین حوزه همکاری ایران و هند را می‌توان به عنوان نمادهای چندلایه شدن همکاری‌های طرفین ارزیابی کرد. گرچه نفت هنوز عاملی مهم در سیاست نگاه به شرق است، اما برخلاف گذشته تعیین کننده نیست.
٣- رقبای جدید: در دوره تحریم‌ها، آسیایی‌ها و به‌ویژه چینی‌ها در بازار ایران بی‌رقیب بودند اما در فضای پسا‌برجام اولا آسیایی‌ها خود به رقبای یکدیگر تبدیل شده‌اند و ثانیا اروپایی‌ها، به‌ویژه فرانسوی‌ها و ایتالیایی‌ها می‌کوشند تا موقعیت پیشین خود را در بازار ایران احیا کنند. سطح بالای فناوری اروپایی، شناخت بیشتر اروپایی‌ها از ایران و نگاه مثبت بخش خصوصی ایران به شرکت‌های اروپایی، آنان را به رقبای سرسختی برای آسیایی‌ها تبدیل می‌کند.
۴- تغییر رویکرد ایران: در دوره تحریم‌ها، ایران در شرایط بین‌المللی خاصی با آسیایی‌ها همکاری می‌کرد اما اکنون می‌کوشد با رویکردی جدید روابط خود با آنان را گسترش دهد. گرچه در درون نخبگان ایران بر سر اهمیت گسترش روابط با کشورهای مورد اشاره، اختلافی وجود ندارد اما مقامات مهم اقتصادی ایران بارها گفته‌اند که نمی‌خواهند این کشور به بازار تولیدات صنعتی سایر کشورها تبدیل شود بلکه تولید مشترک محصولات صنعتی را اولویت می‌دهند. با این تغییر رویکرد، ایران در پی آن است تا تعاملات با کشورهای کلیدی آسیایی را از الگوی ساده نفت در برابر کالا به الگوهای پیچیده‌تر مشارکت اقتصادی تغییر دهد. این تحول از یکسو اجرایی شدن توافقات طرفین را احتمالا پیچیده‌تر می‌کند و از دیگر سو دو طرف را به سوی نوعی وابستگی متقابل سوق می‌دهد، وابستگی‌ای که طرفین را نسبت به قطع مبادلات حساس و آسیب‌پذیر می‌کند. مرحله دوم سیاست نگاه به شرق به سرعت رو به پیشرفت است، گرچه کمتر در رسانه‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد. عواملی چون منافع مشترک اقتصادی میان این کشورها و ایران، فقدان موانع سیاسی و جایگاه رو به رشد کشورهای کلیدی آسیا در اقتصاد جهانی، به قدرت‌های این منطقه فرصت‌های مهمی می‌دهد تا در شرایط پساتحریم، موقعیت خود به عنوان شرکای کلیدی ایران در تجارت و سرمایه‌گذاری را حفظ کنند. ممکن است بسیاری از دستاوردهای برجام برای ایران از تعامل با آسیا و نه غرب حاصل شود. مهم‌تر آنکه نه ایران یا غرب بلکه ممکن است آسیایی‌ها برنده اصلی پیشابرجام و پسابرجام باشند.»

• ادبیات فیلم‌سازی فرهادی
ادبیات فیلم‌سازی فرهادی، عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم علیرضا قاسم‌خانی معاون مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که متن آن در پی آمده است:
«افتخارآفرینی شگرف اصغر فرهادی و شهاب حسینی در جشنواره کن امسال، ضمن آنکه مانند هر جایزه و افتخارآفرینی دیگری مایه مسرت و خشنودی است، نکات درخورتوجهی را نیز با خود به همراه دارد. سال‌هاست که در جشنواره‌های بزرگ جهان، به فیلم‌سازان ایرانی در مقام کارگردان یعنی به طور مشخص به کسی که در یک حرکت و فرایند گروهی به تصویرکردن فیلم‌نامه می‌پردازد و همه استادی، دانش و فضیلت خود را می‌نمایاند، توجه می‌شود.
نمونه آن جایزه نخل طلا به عباس کیارستمی در مقام کارگردان و موارد مشابه در همین جشنواره بوده است.
اما اهدای جایزه به اصغر فرهادی به عنوان فیلم‌نامه‌نویس را باید از منظری دیگر بررسی کرد و آن شکل‌گیری نوعی ادبیات است؛ اگرچه بسیاری از اهالی سینما، فیلم‌نامه را پدیده‌ای فنی می‌پندارند، در کفِ باکفایت کارگردان برای دست‌یافتن به محصولی به نام فیلم سینمایی.
اما به نظرم به آنچه باید درباره این جایزه خاص، توجه کرد این است که اصغر فرهادی داستان‌نویسی است که پس از نوشتن داستانی از زندگی زن و مردی در تهران و ایران امروز و یافتن زبانی جهانی در قالب فیلم و سینما، با این نوع خاص از ادبیات است که توان خود را نشان می‌دهد.
ادبیاتی که اگرچه ظاهری رئالیستی دارد و درباره وضعیت امروزه است؛ اما به نظر نگارنده، ماحصل تجربه‌های نویسندگی و آشنایی با ادبیات نمایشی اصغر فرهادی و بیان بصری- سینمایی است. مدت‌هاست صحبت از ورود ادبیات امروز ایران به عرصه‌های جهانی است و این خود گواه نوعی از آن در گفت‌وگوهاست. موضوع ادبیات و فیلم‌های فرهادی ممکن است در گفت‌وگوها و مناسبت‌های مختلف مورد بحث و تبادل‌نظر گذاشته شود؛ اما با اهدای جایزه فیلم‌نامه‌نویسی جشنواره کن، توجه تازه‌ای را می‌طلبد.
جایزه بهترین بازیگر مرد را نیز که به شهاب حسینی تعلق گرفت باید به منزله نوعی حضور گسترده‌تر سینمای ایران در جهان سینما پنداشت؛ به این معنی که جایزه بازیگری سهم تازه‌ای از عرصه تولید فیلم را در جهان که تنها معطوف به کارگردان نیست برای سینمای ایران رقم زده است.
با این سهم می‌توان انتظار داشت که بازیگران در سینمای ایران، خود را در سطح استانداردهای جهانی ببینند. البته سال‌هایی را که شهاب حسینی به تجربه‌آموزی و سخت‌کوشی گذرانده نباید از نظر دور داشت.
این جوایز و جوایزی ازاین‌دست، حاصل فضایی هنری است که در سینمای ایران و جامعه ایرانی وجود داشته و به ظهور رسیده است؛ جوایزی که سطح انتظار از سینمای ایران را بسیار بالاتر برده است.»
«فروشنده» محصول سینماگران ماست
«فروشنده» محصول سینماگران ماست، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه شهروند به قلم علی سرتیپی تهیه‌کننده سینما که نویسنده در آن نوشته است:
در ابتدا باید درخشیدن فیلم فروشنده را درجشنواره معتبر اروپایی به مردم ایران تبریک گفت. در ادامه من این موفقیت بزرگ را به اصغر فرهادی، شهاب حسینی، عوامل فیلم فروشنده و سینمای ایران و دوستدارانش تبریک عرض می‌کنم و در ادامه بگویم حالا که فیلمی همچون فروشنده که تمامی عوامل و سازندگانش از اهالی سینمای ایران هستند، به چنین موفقیتی دست‌یافته انتظار می‌رود دولت و مدیران فرهنگی دست‌اندرکار سینما، سینماگران را مورد حمایت قرار دهند. فروشنده فیلمی است که تمامی مراحل ضبط آن در ایران اتفاق افتاده و عوامل بومی تمامی مراحل آن را انجام داده‌اند. درچنین شرایطی دست یافتن به این موفقیت قابل احترام و جالب توجه‌تر خواهد بود. اصغر فرهادی کسی است که سلیقه، نگاه و افق مخصوص به خودش را دارد. او می‌داند مخاطب چه می‌خواهد، ازسوی دیگر دست‌کم در ۴ تجربه اخیرش آن‌قدر موفق عمل کرده که هم مردم فیلمش را مورد توجه قرار داده‌اند و هم درجشنواره‌ها کارهایش دیده شده‌اند. بنابراین درمقایسه با موفقیت‌های آقای کیارستمی که پیش از این درجشنواره‌های جهانی ازجمله «کن» خوش درخشیده بود، یک گام به جلو برداشته است. این یک حرکت به سمت جلوست که شما به‌عنوان سینماگر کاری بسازید که هم درجشنواره‌ها مورد توجه قرار بگیرد و هم مردم در داخل کشور با آن ارتباط برقرار کنند. این درحالی است که کارهای آقای کیارستمی با وجود آن‌که درجشنواره‌ها برگزیده می‌شدند، مردم خصوصا در داخل کشور نمی‌توانند با آنها ارتباط زیادی برقرار کنند. حالا که این موفقیت برای اصغر فرهادی و سینمای ایران رقم خورده، چه خوب است مسئولان سینمایی و دولت توجه خودشان را به این سینما بیشتر کنند و این سینما را بیش از پیش باور کنند. به‌طورکلی از نظر من موفقیت به دست آمده را نمی‌توان تجربه‌ای شخصی به حساب آورد. فرهادی نماینده فیلم‌هایی است که در داخل کشور ساخته شده و بنابراین به دست آوردن این موفقیت گواه کیفیت بالای بسیاری از تولیدات داخل کشور است. سینمای ایران زنده است و دارد کارهای درخوری تولید و ارایه می‌کند. ما در طول سال‌های اخیر چهره‌هایی چون اصغر فرهادی را کم نداشته‌ایم. این چهره‌‌های موفق سال‌های‌ سال تلاش کرده‌اند و حالا سینمای ایران دارد در جهان می‌درخشد. موفقیت درجشنواره معتبری چون کن که اگر نگوییم مهم‌ترین جشنواره دنیاست، دست‌کم دومین جشنواره مهم سینمایی دنیا به حساب می‌آید، نشان‌دهنده پتانسیل موجود در سینمای داخل ایران است که باید بیش ازپیش مورد توجه قرار بگیرد. خوشحالم این اتفاق زیبا همزمان با آشتی مردم با سینماها افتاده است. می‌توان امیدوار بود موقع اکران فیلم در داخل کشور هم تعداد زیادی از مردم که علاقه‌مندان به سینما هستند، به سالن‌های سینما در نقاط مختلف کشور بروند و این موفقیت را بیش ازپیش هویدا کنند. لازم است به این نکته هم اشاره کنم که اصلا و ابدا منظورم از حمایت، صرفا حمایت‌های مادی نیست. سال‌هاست سینماگران ما از نبود زیرساخت‌های لازم برای عرضه محصولاتشان سخن می‌گویند. درچنین شرایطی کشوری چون قطر که اصلا سینمایی ندارد، آمادگی خود را برای تهیه‌کننده فیلم «فروشنده» اعلام می‌کند و بعد از آن‌که در این مورد پاسخ منفی می‌شنود، باز هم حمایت مادی و معنوی خود را دراین‌باره عرضه می‌کند. باید سینماگرانمان را دریابیم.»

• فروشنده نماد سعی و کوشش است
فروشنده نماد سعی و کوشش است، عنوان یادداشتی است در روزنامه آرمان‌امروز به قلم جمشید مشایخی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که متن آن به شرح زیر است:
«زمانی که خبر برنده شدن فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی نازنین و همچنین موفقیت شهاب حسینی جوان به عنوان بهترین بازیگر جشنواره فیلم کن را شنیدم به ایرانی بودن خود افتخار کردم. زمانی که دو هموطن و دو همکار بنده می‌توانند در چنین جایگاهی قرار بگیرند حسی به انسان دست می‌دهد که گویی خود او جایزه را برده است. حضور اصغر فرهادی و شهاب حسینی که به عقیده بنده تازه در ابتدای راه قرار دارند و قطعا در آینده شاهد موفقیت‌های بیشتری از این دو استعداد کشورمان خواهیم بود می‌تواند الگویی برای تمام جوانان نازنین کشورمان باشد. این پیروزی‌ها و افتخارات باعث می‌شود که جوانان کشورمان تلاش خود را بیشتر کرده و متوجه شوند که اگر انسان تلاش کند قطعا موفق خواهد بود.اصغر فرهادی مسیری را طی می‌کند که دیگر هنرمندان ما نیز می‌توانند این مسیر را ادامه دهند، اگر به توانایی‌ها و نبوغ خود اطمینان داشته باشند.اصغر فرهادی و شهاب حسینی نمادی از سعی و تلاش هستند، نمادی برای این هستند که انسان بفهمد با کوشش می‌تواند به مدارج عالی برسد. از شب گذشته که این خبر را شنیدم در پوست خودم نمی‌گنجم، زیرا همواره بر این باور بوده و هستم که مردم ایران و هنرمندان این مرز و بوم قابلیت و صلاحیت رسیدن به بزرگترین افتخارات را دارند. بنده به نوبه خودم این پیروزی و موفقیت را به ملت شریف ایران تبریک می‌گویم و از اصغر فرهادی و عوامل فیلم «فروشنده» تشکر و قدردانی می‌کنم.»

• اصغر فرهادی و استعدادی که به هدر نرفت
اصغر فرهادی و استعدادی که به هدر نرفت، عنوان یادداشتی است در روزنامه آرمان‌امروز به قلم داریوش مهرجویی کارگردان و فیلمنامه‌نویس که در آن نوشته است:
«اصغر فرهادی از همان ابتدا ثابت کرد که استعداد موفقیت را دارد. اگر امروز فرهادی می‌تواند به قله سینما برسد به خاطر تلاش و کوششی است که او از همان ابتدا آغاز کرد و تا همین امروز نیز از آن دست نکشیده است. این باعث افتخار است که امروز افرادی مانند اصغر فرهادی در فرهنگ و هنر ما وجود دارند که می‌توانند مسیری را که نسل ما با خون دل خوردن و با کمترین امکانات آغاز کرد ادامه دهند. فرهادی در این سال‌ها یک نفس از پای ننشسته و بی‌امان در حال آموختن، مطالعه و تحقیق بوده است. نباید فراموش کنیم که موفقیت‌های این‌چنینی هرگز اتفاقی به دست نمی‌آیند. فرهادی روز یکشنبه به جایزه‌ای دست پیدا کرد که در کنار فستیوال‌هایی مانند ونیز، مسکو، برلین و اسکار یکی از بزرگترین رویدادهای فرهنگی دنیاست و در این راه او رقبای بسیار شاخصی داشت که توانست آنها را کنار بگذارد.حال که سینمای ایران در مسیر سراشیبی قرار دارد بدون شک حضور افرادی مانند اصغر فرهادی می‌تواند به رشد و اعتلای سینمای ایران کمک شایانی کند. فیلم‌هایی مانند «فروشنده» هستند که در تاریخ می‌مانند و می‌توانند باعث جذب بیشتر مخاطب به سمت سینما باشند.سینمای ما از معضل تکرار مکررات رنج برده و نگاه صرفا تجاری به آن لطمه وارد کرده است و حضور در چنین جشنواره‌های معتبری که جوایز آنها بسیار ارزشمند است بدون شک به رشد و تعالی سینمای هنری و سینمای متعالی کشورمان کمک به‌سزایی خواهد کرد. بنابراین بنده به نوبه خودم این پیروزی بزرگ را تبریک عرض کرده و این افتخار بزرگ را به هنر و فرهنگ و سینمای ایران و تمامی ‌عوامل فیلم «فروشنده» تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.»

• زاویه‌ای در دیدن فرهادی
زاویه‌ای در دیدن فرهادی، عنوان یادداشتی است در روزنامه صبح نو به قلم دکتر شهاب اسفندیاری عضو هیأت علمی دانشگاه هنر که متن آن در پی آمده است:
«‏«از ابتدای فعالیت سینمایی آقای اصغر فرهادی، کارهای او را دنبال کرده‌ام. در‎ ‎میان آثارش هنوز هم فیلم نخست او یعنی «رقص در غبار» را بیشتر دوست‏‎ ‎دارم. اگر خط سیر آثار اصغر فرهادی را دنبال کنیم از «رقص در غبار» تا‎ ‎‏«گذشته»، ویژگی‌های مشترکی دیده می‌شود.‏
یکی از این ویژگی‌ها، اهمیت درام در آثار اوست که شاید به سابقه تئاتری او بازگردد. او در همه کارهایش بارِ درام سنگین است. این وجه تمایز او از نسل‎ ‎فیلمسازان رئالیست پیشین است. در تلاش برای تقرب به واقعیت در بازنمایی‎ ‎سینمایی و نیز در توجه به جزئیات و حواشی، کار اصغر فرهادی از نسل‌های قبل فیلمسازان نوگرای سینمای ایران متفاوت است. برخلاف آنان، او از الگوهای کلاسیک‏‎ ‎روایت رویگردان نیست و این نقطه قوت و مزیت کار اوست.‏
ویژگی دوم، در سیر آثار فرهادی توجه به طبقات پایین جامعه و حاشیه‌نشینان است. دقت در داستان‌های فرهادی نشان می‌دهد معمولاً همدلی او با شخصیت‌های طبقات محروم بیشتر بوده است. او تصویری ذلیلانه از آنان ارائه نمی‌کند. با اینکه شهرت او به دلیل بازنمایی طبقه متوسط است، اما انگار همدلی اصلی او با این طبقه نیست. حتی آقای مانی حقیقی که بازیگر فیلم «درباره الی» بوده جایی گفته بود که بی‌علاقگی فرهادی به شخصیت‌های آن فیلم را احساس کرده است. فیلمی که شخصیت‌های اصلی آن همه از طبقه متوسط تحصیلکرده بودند و اغلب آنان در نهایت برای منافعشان حاضر بودند دروغ بگویند.
در مقابل، فرهادی عزت نفس و ایثار طبقات محروم را برجسته می‌کند. با دنبال کردن همین خط سیر است که من به این نتیجه می‌رسم در «جدایی نادر از سیمین» هم، قهرمان اصلی او «راضیه» است. او تنها کسی است که حاضر نمی‌شود برای منافعش دروغ بگوید.

کارگردانی که صرفاً برای جشنواره فیلم نمی‌سازد
فرهادی کارگردانی نیست که صرفاً برای جشنواره‌ها فیلم بسازد. برگ برنده او این است که فیلم‌هایش در جشنواره‌های اروپایی جایزه می‌گیرند ولی در اکران داخلی هم موفق است. همزمانی موفقیت در جشنواره‌های اروپایی با اکران داخلی را هیچ فیلمسازی قبل از او نداشته است. این موضوع او را از بسیاری فیلمسازان موسوم به «جشنواره‌ای» جدا می‌کند.
برخی فیلمسازان ایرانی متأسفانه برای به دست آوردن جوایز جشنواره‌ها به هر چیزی متشبّث شدند و در قمار عشق جوایز، همه چیز را باختند. برخی از آنان سال‌هاست که دیگر نه فیلم قابل توجهی ساخته‌اند و نه جایزه‌ای برده‌اند. از اینجا رانده و از آنجا مانده شده‌اند. نه آبرویی در داخل دارند و نه اعتبار هنری در خارج. مگر جشنواره‌های درجه سه اسرائیلی آنها را دعوت کند اما فرهادی با جوایز فراوان «درباره الی» از خود بیخود نشد. برعکس، فیلمنامه‌ای بسیار «خودی‌تر» نوشت.
«جدایی نادر از سیمین» را هرکس خوانده بود به او هشدار داده بود که این فیلم داستانش آنقدر محلی و بومی است که هیچ شانسی در هیچ جشنواره‌ای نخواهد داشت. اصلاً نمی‌تواند با مخاطب خارجی ارتباط برقرار کند.
فرهادی به این حرف‌ها گوش نداد و کار خود را کرد. این همان نشان مرعوب نبودن است و خودباخته نبودن و از قضا به رغم همین استواری، موفقیت‌های فیلم «جدایی...» در جهان به مراتب بیشتر از «درباره الی» شد. اینکه او فیلم خودش را می‌سازد و به نرخ روز نان نمی‌خورد، یک فضیلت است.

منطق حمله به فرهادی را نمی‌فهمم
با همه این اوصاف واقعاً منطق عقلایی حملات بی‌امان به فرهادی در این سال‌ها چیست؟ این همه هیاهو برای چیست؟ منتقدانی را که به دلایل «سیاسی» و «ارزشی» به فرهادی حمله می‌کنند، نمی‌فهمم. به نظرم چنین منتقدانی در تشخیص دچار خطایند و از نظر استراتژیک هم جهت توپخانه‌شان را اشتباه میزان کرده‌اند. کل داستان به نظرم سوءتفاهمی ناشی از شرایط اجتماعی و سیاسی سال ٨٨ است اما عجیب که امروز عده‌ای «کاتولیک‌تر از پاپ» شده‌اند و برای امت حزب‌الله نقش «آتش‌بیار معرکه» را ایفا می‌کنند.
اینکه چه اهدافی و مقاصدی دارند خدا می‌داند ولی یک انقلابی هوشمند نباید گول این نمایش‌ها و بازی‌ها را بخورد. از این رفتارها و گفتارهای سینوسی زیاد دیده‌ایم.
بدترین چیز برای یک جوان انقلابی، ندیدن عمق میدان و ذوق‌زدگی از تیترهای هیجانی و جنجالی است و شگفت که رهبر فرهیخته انقلاب روز گذشته دقیقاً به همین نکته اشاره کرده و فرمودند: «بنده می‌بینم گاهی افرادی، جوان‌های احتمالاً صالح و مومنی، با یک کسی یا جلسه‌ای مخالفند؛ بنا می‌کنند هیاهو کردن، جنجال کردن و شعار دادن؛ من با این کارها موافق نیستم؛ هیچ فایده‌ای ندارد؛ فایده در تبیین و کار درست و هوشمندانه است. گاهی برخی از روی اغراض این کارها را می‌کنند، به پای بچه‌های مومن و حزب‌اللهی می‌اندازند. حواستان به این باشد. (٣,٣/۹۵)‏».

از هر کسی باید به قدر جایگاهش انتظار داشت
به نظرم از هر فیلمسازی باید انتظاری متناسب با خودش و جایگاه او داشته باشیم. گرایش‌های فرهنگی و سیاسی فرهادی بر ما پوشیده نیست، ولی طبعاً انتظاری که از مرحوم فرج‌الله سلحشور داریم را از اصغر فرهادی نباید داشته باشیم. این سخن بدان معنی نیست که با فرهادی نباید وارد گفت‌وگوی انتقادی شویم ولی به این فکر کنیم که اصغر فرهادی با این اعتبار و شهرت بین‌المللی چه کارهایی می‌توانست بکند؟ با فرصت فیلمسازی در خارج و سرمایه‌گذار خارجی چه فیلم‌هایی می‌توانست بسازد؟ اصلاً نفس اینکه او در خارج از کشور و با سرمایه خارجی فیلمی ساخته که در داخل ایران «قابل اکران» است خودش مهم است. او نه فقط به مخاطب و بیننده ایرانی بلکه به قوانین و شرایط اکران در ایران هم عملاً احترام گذاشته است.
حتی در اختتامیه کن و اسکار او و گروهش در مجموع رعایت بسیاری مسائل را کردند. انگار به مترجم فرانسوی‌اش هم یک چیزی داده بودند تا خودش را بپوشاند!
او هم می‌توانست یک مخملباف باشد. می‌توانست «فریاد مورچگان» بسازد. می‌توانست کاسه گدایی به دست بگیرد و در پارلمان‌های اروپا راه بیفتند رأی علیه جمهوری اسلامی جمع کند. دور از عقلانیت و انصاف است که همه را با یک چوب برانیم.
رهبر معظم انقلاب، اشاره‌ای هم به نیروهای «تند و آتشین» اول انقلاب کردند که به دلیل «سطحی» بودن بعداً ۱٨۰ درجه تغییر جهت دادند. متأسفانه برخی هنوز به سبک و سیاق دهه ۶۰ چشم خود را بسته و رگبار قلم و کلام را گرفته‌اند به این و آن و همین‌طور بی‌هدف در فضای سینمای ایران شلیک می‌کند. آدم یاد آن زمانی می‌افتد که مخملباف به خاطر حسادت از موفقیت «اجاره‌نشین‌ها» می‌خواست به خود نارنجک ببندد و سراغ مهرجویی برود.
دوره این شیوه‌های تروریستی دیگر گذشته است. ما امروزه حتی در صنایع نظامی آنقدر پیشرفت کرده‌ایم که موشک‌های با برد چندهزار کیلومتر می‌سازیم که با ضریب خطای چند متر به هدف اصلی می‌خورد. زشت است که در عالم فرهنگ و هنر اینقدر مستأصل باشیم که مثل القاعده بمب‌گذاری کور انجام بدهیم.»

• اظهارات علی‌عسگری را به فال نیک بگیریم
اظهارات علی‌عسگری را به فال نیک بگیریم، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه آفتاب یزد به قلم دکتر الهه کولایی استاد دانشگاه و نماینده مجلس ششم که متن آن در پی آمده است:
«عبدالعلی علی عسگری رئیس جدید سازمان صدا و سیما روزی که در مراسم معارفه خودش گفت: «معنای رسانه ملی در همکاری و تعامل با قوای سه‌گانه است و حمایت قاطع از دولت محترم در دستیابی به اهداف نظام، پرهیز از سیاه‌نمایی‌های مرسوم، پرهیز از دوقطبی شدن جامعه، از جمله اهداف رسانه ملی در دوره جدید خواهد بود» این سوال را برای بسیاری مطرح ساخت که تا چه میزان صحبت‌های او را می‌توان امیدوارکننده و نشانی از تغییر رویکرد سازمان صدا و سیما تلقی کرد؟ و تا چه میزان این گفته‌ها صرفاً تعارفاتی است که در مراسم‌های تودیع و معارفه مطرح می‌شود و تنها حالت نمایشی دارد و نه عملی؟
باید گفت با توجه به محتوای پیام مقام رهبری برای انتصاب ریاست سازمان صدا و سیما و فضای ایجاد شده در کشور پس از انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی، صحبت‌های علی عسگری می‌تواند بسیار نویدبخش محسوب شود. به ویژه آنکه در فضای پسابرجامی، نیازمند انسجام و یکپارچگی همه نیروهای سیاسی و به خصوص قوای سه‌گانه در کشور هستیم تا شرایط برای همه خواسته‌ها و مطالبات مردم فراهم شود.
از آنجا که صدا و سیمای جمهوری اسلامی می‌تواند در تقویت پیوند بین نهاد قدرت و مردم و بیان خواسته‌ها و مطالبات ملت و نمایش واقعیتهای جامعه نقش تأثیرگذار داشته باشد، سخنان ریاست جدید سازمان صدا و سیما امید برای بهبود شرایط کشور را افزایش می‌دهد. در تشکیل مجلسی جدید، مجلسی که همراهی با دولت و ملت را هدف قرار داده سخنان رئیس جدید صدا و سیما به انسجام و همکاری و رفتار سازنده و متقابل نهادهای قدرت کمک می‌کند و شرایط را برای بهبود همه‌جانبه کشور مهیا می‌سازد. به نظر می‌رسد همه جریان‌های سیاسی و نیروهای اثرگذار در کشور باید این رویکرد را به فال نیک بگیرند و در جهت تقویت و اجرایی کردن آن تلاش کنند.»

• کمبود منابع بانکی در پی سیاست‌های غلط
کمبود منابع بانکی در پی سیاست‌های غلط، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه جهان‌صنعت به قلم محمدقلی یوسفی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی که متن آن در پی آمده است:
«متاسفانه نظام پولی ایران معیوب است و مشکلات بسیاری به علت سیاست‌هایی که از خارج از نظام بانکی بر آن تحمیل می‌شود، وجود دارد. از جمله مسایلی که معمولاً در کشور مدنظر است، این است که نظام بانکی باید در خدمت بخش‌های مولد باشد و به نوعی دولت براساس اهمیت نوع صنایع به نوعی باید نرخ سود بانکی را تنظیم کند.
پس نرخ سود بانکی نباید به یک میزان باشد. اینکه هدف و استفاده از این سود آیا در تولید است یا برای تفریح است یا سایر فعالیت‌ها اهمیت دارد و نرخ سود نیز باید متغیر باشد.
از طرفی بانک‌ها به دلیل سیاست‌های غلطی که در پیش گرفته‌اند، اکنون با کمبود منابع مواجه شده‌اند و نزدیک به ۵۰ درصد از منابع بانک‌ها منجمد است. طبیعی است که تحت این شرایط باید سیاستی به‌کار گرفته شود که ضمن اینکه به مشکلات بانک‌ها توجه می‌کند، سایر بخش‌ها نظیر کشاورزی و مسکن را نیز تحت‌نظر و حمایت خود قرار دهد.
با این اوصاف شاید بهتر همان باشد که دولت بین بد و بدتر، گزینه بد را انتخاب کند و سود را متناسب با تورم کاهش دهد اما بهترین راه همان کاهش متغیر سود است.»

• وعده ارز تک‌نرخی
وعده ارز تک‌نرخی، عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است به قلم محمد ارباب افضلی که نویسنده در‌آن نوشته است:
«یکی از وعده‌های اقتصادی دولت یازدهم «تک‌نرخی کردن ارز» است که چه در دوران قبل از انتخابات سال ۹۲ و چه پس ‌از آن همواره مورد تاکید قرار گرفته است. این وعده که از سوی رئیس‌کل بانک مرکزی نیز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اهداف بانک مرکزی بارها تکرار شده، ابتدا قرار بود در سال ۹٣ اجرایی شود ولی در سال ۹۴ و بعد از اجرای برجام نیز در تحقق این امر توفیقی حاصل نشد. بنا بر اظهارات رئیس‌جمهور در اواخر سال گذشته، بانک مرکزی باید ارز را طی ۶ ماه نخست سال ۹۵ یا حداکثر تا ۶ ماه دوم آن، تک‌نرخی کند.
در شرایط کنونی نیز اعتقاد مقامات ارشد بانک مرکزی بر آن است که مقدمات اجرای ارز تک‌نرخی فراهم است، اما اجرای این سیاست منوط به مهیا شدن شرایط بین‌المللی برای نظام بانکی است. حال سوال اصلی این است که ریشه اصلی تاخیر در تحقق این وعده چیست و زمان مناسب برای اجرای سیاست یکسان‌سازی نرخ ارز چه زمانی است؟
واقعیت آن است که در اقتصاد ایران منابع حاصل از فروش نفت که از کانال بانک مرکزی، شبکه بانکی و مجموعه صرافی‌ها به بازار تزریق می‌شود، بخش اعظم عرضه ارز را در بازار به خود اختصاص می‌دهد. بنابراین تغییر و تحولات سیاسی و اقتصادی اثرگذار بر سطح درآمد نفت و انتظارات مربوط به هر یک از تحولات، همچون افزایش و کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی، تحریم‌های سیاسی و اقتصادی و امثال آنها به‌طور مستقیم بر میزان صادرات و فروش نفت و به‌تبع آن سطح درآمد‌های ارزی حاصل از آن و جریان ورودی ارز به بازار ارز اثرگذار خواهد بود. کما اینکه در بحران ارزی سال‌های ۹۰ و ۹۱ می‌توان به‌خوبی این مساله را دید. تحریم‌های اعمال‌شده در ممنوعیت خرید نفت از ایران در آن مقطع زمانی به معنی تنگ‌تر شدن شاهراه ورود ارز به کشور بود که یکی از پیامدهای آن بروز شکاف شدید میان نرخ رسمی و غیررسمی ارز بود.
اما در شرایط پسابرجام و پس از رفع تحریم‌های نفتی، آنچه تحقق وعده ارز تک‌نرخی را در ابهام قرار داده، کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی در مقایسه با دوران تحریم است؛ به‌طوری‌که باوجود رسیدن میزان صادرات نفت به یک‌میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه در روز، افزایش مورد انتظار در درآمدهای ارزی کشور از محل رفع تحریم‌ها محقق نشده است. از همین رو یکسان‌سازی نرخ ارز (در افق نه‌چندان طولانی) و کنترل همزمان نوسانات ارزی، تبدیل به یکی از مهم‌ترین چالش‌های بانک مرکزی در حوزه سیاست‌گذاری ارزی شده است. این در حالی است که با توجه به ورود دولت یازدهم به سال پایانی فعالیت خود، هزینه‌های سیاسی تحمل رکود برای کاهش تورم نیز به اوج خود خواهد رسید و انبساط‌گرایی در سیاست‌گذاری پولی برای کاستن از چنین هزینه‌هایی از انتخاب‌های پیش‌روی دولت و بانک مرکزی در شرایط کنونی است که البته ریسک لطمه زدن به دستاورد‌هایی همچون کاهش تورم و ثبات ایجاد شده در بازار ارز را با خود به همراه دارد.
در سال‌های اخیر دولت و بانک مرکزی در زمینه مدیریت انتظارات اقدامات خوبی انجام داده‌اند و با اعتبار بخشیدن به سیاست‌های کلان، میزان تعهد و پایبندی به اجرای سیاست‌های اعلامی از طرف آنها به‌طور قابل ملاحظه‌ای بهبود پیدا کرده است که نتیجه آن موفقیت در کنترل تورم و به‌تبع آن ثبات نسبی نرخ ارز واقعی در اقتصاد بوده است. به عقیده بیشتر کارشناسان، پس از تورم نقطه‌به‌نقطه، تورم سالانه نیز به‌زودی به زیر ۱۰ درصد خواهد رسید و یکی از وعده‌های مهم اقتصادی دولت تحقق پیدا خواهد کرد و قطعا دولت مایل نیست که تورم تک‌رقمی را فقط لمس کند، بلکه کامیابی نهایی در این هدف را در حفظ آن می‌داند. از این رو و با در نظر داشتن این نکته که موفقیت در کنترل و ایجاد ثبات در قیمت‌های داخلی، یکی از پیش‌شرط‌های ایجاد ثبات در قیمت ارز و در نهایت رسیدن به یک نرخ واحد در بازار ارز است، با توجه به مدت نسبتا کوتاهی که تا پایان دوره فعالیت دولت باقی مانده و همچنین نااطمینانی‌های موجود در عرصه بین‌المللی، به نظر می‌رسد هزینه‌های هرگونه چرخش در حوزه سیاست‌گذاری پولی و ارزی در مقطع فعلی، بیشتر از دستاوردهای آن باشد.
در این راستا برای اینکه به دستاوردهای تورمی و ارزی تا این مقطع لطمه وارد نشود، لازم است دولت فارغ از فشارهای سیاسی که در آستانه ورود به کارزارهای انتخاباتی متحمل می‌شود با در پیش گرفتن راهبردهای مناسب، اولویت کوتاه‌مدت خویش را معطوف به تحقق وعده نخست خود یعنی دستیابی به تورم تک‌رقمی پایدار کرده و تحقق وعده ارز تک‌نرخی را به دولت دوازدهم واگذار کند؛ چراکه قطعا دستیابی کامل به هدف نخست، حتی در شرایطی که وعده ارز تک‌نرخی نیز به‌طور کامل تحقق پیدا نکند، در مقایسه با وضعیتی که هیچ‌کدام از آنها تحقق نیابد، تصویر بهتری از عملکرد دولت یازدهم در اذهان آحاد اقتصادی به‌جا خواهد گذاشت؛ بنابراین اگر دولت بتواند با استمرار در تعهد به سیاست‌های اعلامی و کنترل تورم انتظاری، روند موفق کنترل تورم داخلی را ادامه دهد و همین‌طور از ثابت نگه‌داشتن دستوری نرخ اسمی ارز نیز پرهیز کند، آنگاه با فرض بهبود درآمدهای ارزی ناشی از فروش نفت در آینده، شکاف میان نرخ واقعی ارز و نرخ اسمی آن میلی به افزایش نخواهد داشت و این به معنی حداقل شدن التهابات در بازار ارز خواهد بود. ضمن اینکه تلاش در عرصه سیاسی برای حل‌وفصل مسائل باقیمانده در رفع تحریم‌ها، بازاریابی برای مشتریان جدید نفتی، تنش‌زدایی در روابط با کشورهای عضو اوپک با هدف افزایش قیمت نفت نیز می‌تواند از عوامل موثر این زمینه باشد.
اما درخصوص راهبرد بلندمدت دولت برای دستیابی به ارز تک‌نرخی، فارغ از اینکه سکان هدایت دولت دوازدهم دست چه کسی خواهد بود، باید گفت اگر می‌خواهیم مسیر بهینه نرخ ارز را به‌خوبی ریل‌گذاری کنیم، باید راه‌های ورود ارز و منابع تزریق آن به کشور را متنوع‌تر کنیم. در حقیقت تا وقتی که منابع عمده ورود ارز به کشور تنها منابع حاصل از صدور نفت و مشتقات آن (کالاهای پتروشیمی) باشد، خطر آسیب‌پذیری بازار ارز از سمت عوامل طرف عرضه، همواره این بازار را تهدید می‌کند. خطر تغییرات پیش‌بینی‌نشده در درآمدهای ارزی و کمبود ارز در بازار، چه از محل افت توان صادراتی (که می‌تواند ناشی از افزایش تقاضای داخلی یا مسائلی همچون تحریم باشد) و چه از محل تغییرات برون‌زا در قیمت جهانی نفت، همواره اقتصاد و بازار ارز ما را تهدید می‌کند. بنابراین شناسایی و اتکا بر منابع جایگزین برای ورود ارز به کشور در این زمینه اجتناب‌ناپذیر است. در همین زمینه به‌تازگی شاهد بودیم که پس از کاهش چشمگیر قیمت نفت، خانم لاگارد، (رئیس صندوق بین‌المللی پول) به کشورهای صادرکننده نفت در باره مواجهه با این پدیده توصیه‌ کردند که اقداماتی مثل متنوع‌سازی در کالاهای صادراتی به‌جای تمرکز صرف بر نفت خام و گاز طبیعی، طراحی استراتژی‌های قوی‌تر صادراتی و سیاست‌گذاری‌ در زمینه گسترش صادرات در بخش‌های مختلف را در دستور کار خود قرار دهند. از طرف دیگر علاوه‌بر انحصار‌زدایی در طرف عرضه، لازم است در سمت تقاضا نیز تدابیری به کار گرفته شود تا مانع از بروز شوک‌های احتمالی از این ناحیه به بازار شود. به‌طور مثال افزایش بی‌رویه واردات با اتکا به درآمدهای نفتی که همواره یکی از خطاهای پرتکرار سیاست‌گذاران ما در دوره‌های رونق درآمدهای نفتی بوده، یکی از آن مسائلی است که لازم است از هم‌اکنون برای جلوگیری از بروز مجددش در اقتصاد چاره‌اندیشی شود.» 

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست