زغال در هیچ منقلی میهنی نمییابد
زرتشت خاکریز
•
اشکِ توست این برفهای سبُکبار و تُرد این سفید این پروازگر
این آرام که پنبهواریاش چشمهای انسان را تختخوابی میکند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۷ خرداد ۱٣۹۵ -
۶ ژوئن ۲۰۱۶
اشکِ توست این برفهای سبُکبار و تُرد این سفید این پروازگر
این آرام که پنبهواریاش چشمهای انسان را تختخوابی میکند
برای خستهگان و دلشکستهگان عشق رسوا که میشود
به رنگِ زاغ میشود پای تو هستند این سنگها این متروکان
این مظلومان این اهانتشدهگان که در جایجایِ بدنشان
پیداست نشانههای تیپای دشمن و دوست فردی که مطرود میشود
آسمان ناماش را از شناسنامهیِ خویش پاک میکند
خلاصهی عمرِ تو هستند این ناقوسها این هشدار
این نفرت از هر چه گلوله و دار و قوسِ نرمِ نسیم
سبکساریِ روحِ تو را بر اشیا رقم میزند دستخوشِ اضطراب و گرداب است
قُویِ سرگردانِ حقیقت و دریده گریبانِ امید شکسته تُنگِ پیوند
زغال در هیچ منقلی میهنی نمییابد
قایقی آن واپسین واژه را با خود باز نمیآورد
اشکهای مناند این پَرهایِ کَنده شده از پیکرِ پرندهگانِ کُشته
که آرامآرام بر گوری گمنام معنایی روشن را فرومیبارند
|