اسب ترویا؛ نسخه «آزاد سازی» مبارزه!
«مبارزه همه چیز، هدف هیچ چیز»!
فرهاد عاصمی
•
در مقاله ی "درباره ی مسائل نظری و سیاسی چپ" که شیدان وثیق در اخبار روز منتشر ساخته است، دو هدف دنبال می شود. اول- مواضع ضدکمونیستی و ضدتوده ای قدیمی و شناخته شده زنده نگه داشته شود؛ و دوم- تز قدیمی و نخ نما شده برنشتین: "مبارزه همه چیز، هدف هیچ چیز"، در لباسی جدید ارایه گردد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۶ خرداد ۱٣۹۵ -
۱۵ ژوئن ۲۰۱۶
در مقاله ی "درباره ی مسائل نظری و سیاسی چپ" که شیدان وثیق در اخبار روز منتشر ساخته است (١)، دو هدف دنبال می شود. اول- مواضع ضدکمونیستی و ضدتوده ای قدیمی و شناخته شده زنده نگه داشته شود؛ و دوم- تز قدیمی و نخ نما شده برنشتین: "مبارزه همه چیز، هدف هیچ چیز"، در لباسی جدید ارایه گردد.
نه نامگذاری به اصطلاح "نو" و دهان پرکن: «چپ ضد سیستمی و رهایی خواه» و نه مخالفت ظاهری با «سوسیال دموکراسی و دموکراسی نمایندگی» در این مقاله، تغییری در دو هدف پیش گفته ایجاد نمی سازد. این دو هدف که در سناریوی جدیدی تنظیم شده و ارایه می شود، ثمره ی کارِ «اندیشکده»یی خادم به نظام سرمایه داری امپریالیستی است که وظیفه تبلیغ برای ابدی بودن نظام استثمارگر و تجاوزگر را در سیمای "اقتصاد جهانی شده" آن دنبال می کند و خواستار حفظ سلطه سرمایه مالی امپریالیستی است.
اسلوب به کار گرفته شده برای به اصطلاح مستدل ساختن مواضع طرح شده که به آن آب و رنگی ”مارکسی“ داده شده است، جدا ساختن اندیشه انقلابی از پراتیک انقلابی است. نفی اندیشه بانیان سوسیالیسم علمی، مارکس- انگلس- لنین، همان طور که در مقاله ی ”مارکس، یهودی سرگردان و نگرش نظاره گرِ ظاهربین، پیرامون نظرات شیدان وثیق“ نیز نشان داده شد (٢)، باید به کمک جایگزین ساختن مارکسولوژی به جای مارکسیسم عملی گردد و هدف ضد کمونیستی- ضد مارکسیستی تحقق یابد.
این هدف از این طریق دنبال می شود که مبارزه تاکتیکی را از هدف گیریِ استراتژیک با مضمون مارکسیستی- توده ای خالی سازد. به سخنی دیگر، به پرسش در باره "استراتژی انقلابی در دوران های تغییرات اصلاحی (دوران های غیرانقلابی)" که گرامشی آن را «نبرد در سنگر» می نامد، مضمونی خیال پردازانه و غیرعلمی ببخشد.
دستیابی به دورنمایی خیالپردازانه برای جامعه بشری، باید طبق برنامه تنظیم شده در «اندیشکده»ای که نظریه پردازِ ایرانی توصیف گر آن است، طبق نسخه ”آزاد سازی اقتصادی“ تحقق یابد. مخالفت با سازماندهی طبقه کارگر و فعال ساختن سازمان های دموکراتیک زنان، جوانان، و دیگر لایه های اجتماعی به دور محور خواست های دموکراتیک و ترقی خواهانه که مضمون نبرد طبقاتی زحمتکشان را تشکیل می دهد، از همان ریشه سیرآب می شود که تقسیم کارگران به گروه های مختلف در نسخه ”آزادی سازی اقتصادی“ دنبال و عملی می گردد.
هدف، نابودی ”همبستگی“ میان لایه های متفاوت زحمتکشان است. هدف، نابودی ”همبستگی“ میان زحمتکشانِ یدی و فکری، میان زحمتکشانِ زن و مرد، جوان و پیر و غیره است! هدف، ممانعت از مبارزه سازمان داده شده طبقه کارگر در سندیکا و حزب سیاسی- طبقاتی خود است (٣).
مداحان سرمایه داری می خواهند ”الزامات جهانی“ که به بهانه آن نظام سرمایه داری روند لایه بندی میان کارگران و تقسیم آن ها به گروه کوچکِ کارگران رسمی، قرارداد موقت، ”سفید امضا“، وغیره را به کارگران تحمیل کرد، برای بی اثر ساختن مبارزه علیه نظام سرمایه داری نیز به مبارزان تحمیل کنند! به این منظور آن ها در نظریه پردازی های خود اشکال گذرایی و سیال سازماندهی مبارزه برای هدف های پراکنده را تبلیغ می کنند!
در مقاله مورد بحث، برای اجرای هدف فوق است که نظریه پرداز و اندیشکده مربوطه می کوشد سیمای جامعه مدنی- کمونیستی را که بانیان سوسیالیسم علمی در "مانیفست حزب کمونیست" برمی شمرند، با این هدف از یک سو ایده آلیزه کرده و از سوی دیگر، دسترسی به آن را با به اصطلاح سه استدلال ناممکن سازد: 1- پراتیک انقلابی را منحرف سازد؛ 2- تصاحب قدرت سیاسی را مردود اعلام کند؛ و 3- دسترسی به جامعه و مدنیتِ کمونیستی را به آینده ای دور و مبهم منتقل نماید (٤).
هدفِ طبقاتیِ نهفته در نسخه ی اندیشکده ای که نظریه پرداز ایرانی آن را در خدمت نظام سرمایه داری در مقاله خود می پروراند، از نسخه ی ”آزاد سازی اقتصادی“ اقتباس شده است. این نسخه که می توان آن را ”آزاد سازی مبارزه“ نامید، همان هدف را دنبال می کند که ”آزاد سازی اقتصادی“ دنبال می کند.
تنظیم کنندگان آن در اندیشکده می خواهند با بهره گیری از تجربه ”آزاد سازی اقتصادی“ که با ایجاد گروه و لایه بندی در طبقه کارگر، ملات پراهمیت همبستگی را میان کارگران تضعیف نمود، همبستگی میان مبارزه طبقه کارگر و دیگر لایه های دموکرات و مبارزه جوی اجتماعی را پاره پاره کرده و نابود سازند.
آن ها می خواهند بهم پیوستگی خواست های دموکراتیک و طبقاتی مبارزه را نابود سازند. آن ها می خواهند مبارزه برای آزادی بیان و عقیده و برخورداری از عدالت اجتماعی، مبارزه برای اتحادهای اجتماعی و توافق بر سر هدف های ترقی خواهانه را نابود سازند. آزادی های فردی را در برابر آزادی های قانونیِ اجتماعی انسان زحمتکش قرار داده و آن ها را به عنوان ارزشی مطلق بنمایند.
آن وقت عجیب هم نیست که نظریه پرداز که گویا شمشیر را به منظور مبارزه علیه «سلطه» نظام سرمایه داری «در سراسر گیتی» از رو به خود آویزان ساخته است تا گویا علیه «استثمار نیروی کار، نابرابری، بی عدالتی، سلطه و نابودی انسان و محیط زیست ...» برزمد، برای مبارزه واقعی در شرایط کنونی، از نتایج ضد کارگری و ضد دموکراتیک نسخه نولیبرال امپریالیستی که با تضعیف همبستگی میان کارگران همراه است، به نتیجه گیری نمی پردازد، بلکه این نتایج را با شیوه های پیشنهادی خود توسعه داده و تعمیم می بخشد!
در پشت این نسخه ی ”آزادی سازی مبارزه“، تفکیک و پاره پاره کردن کلیتِ هستی اجتماعی به بخش های گویا بی رابطه با یکدیگر دنبال می شود. زیربنای جامعه سرمایه داری، به سخنی دیگر، شیوه تولید مبتنی بر مالکیت خصوصی بر ابزار عمده تولید اجتماعی که تنها با هدف دستیابی به سود و انباشت سرمایه عمل می کند، طبق این نسخه، نباید موضوع مبارزه را تشکیل دهد!
این در حالی است که تضاد میان کار و سرمایه هر روز بیش تر در تضاد با روبنای جامعه، در تضاد با ”جامعه مدنی“ قرار می گیرد. تضاد میان ”کار و سرمایه“ هر روز در سراسر جهان تعمیق می یابد. با وجود رشد نیروهای مولده و تکنولوژی جدید، ساعات کار روزانه و عمر زحمتکشان طولانی تر می گردد. فقر و درماندگی تشدید می شود. انسان ها هر روز بیش تر درمی یابند که ادامه شیوه تولید سرمایه داری به خطری برای بقای هستی بر روز زمین بدل شده است و لذا باید از این رو به این شیوه ضد انسانی، ضد گونه ی انسان پایان داد.
در مقابل این شناخت روزافزون انسان ها در نظام سرمایه داریِ دوران افول، نسخه ای که به منظور ایجاد ابهام در شناخت انسان در «اندیشکده» تنظیم شده است، می کوشد لبه تیز مبارزه را علیه ”سلب مالکیت کنندگان“ از این طریق منحرف سازد که مبارزه برای سوسیالیسم را از مبارزه علیه مادر اصلی ناهنجاری، مبارزه علیه شیوه تولید سرمایه داری و حاکمیت سرمایه داران منحرف سازد. می کوشد ”مبارزه را بدون هدف“ برای تغییر انقلابی- ریشه ای جامعه دنبال کند و از این رو مخالف به دست گرفتن قدرت سیاسی است! می کوشد مبارزه را به سوی مبارزه با ظواهرامر و نه با حذف حاکمیت نظام سرمایه داری سوق دهد و منحرف سازد.
به منظور القای چنین برداشت سوسیال دمکرات و برنشتین منشانه، سیمای مدنی- فرهنگیِ جامعه (zivilisatorisch)، به بیانی دیگر، سیمای روبنایی در جامعه مطلق گرانه برشمرده و توصیف می شود. این روبنای آرمانی در برابر شرایط زیربنایی که استثمار انسان از انسان را ممکن می سازد، قرار داده می شود، بدون آن که رابطه میان آن دو نشان داده شود.
نشان داده شود که بدون پایان دادن به شرایط استثمار سرمایه دارانه، به سخنی دیگر، بدون تغییر انقلابیِ شرایط حاکم زیربنای جامعه، برپایی روبنای انسانی و رهایی بخش ناممکن است. ترفند ترسیم دورنمای جامعه آتوپیایی- خیالی برجسته و مطلق می گردد، بدون آن که در باره چگونگی دستیابی به آن، کلمه ای مبتنی بر واقعیت نبرد طبقاتی جاری و مبتنی بر اندیشه جامعه شناسی علمی بیان شده باشد.
نفی صریح و بی پرده ی آگاهی طبقاتی به عنوان اهرم شناخت علمی از جامعه سرمایه داری، که گرچه با ”اگر و مگر“ها مطرح می شود، هدف ایجاد ابهام در شناخت واقعیت را دنبال می کند. «خودآگاهی ضد سرمایه داری» در این اندیشه از رابطه و ریشه ی مادی آن در هستی اجتماعی جدا می شود! به سخنی دیگر، در باره مبارزه برای دسترسی به این جامعه آرمانی، سکوتی هدفمند از این طریق برقرار شده است که دسترسی به آن به امری سحرآمیز و به آینده ای محول می شود که به قول زنده یاد احسان طبری گویا «بیابانی شب زده» را تشکیل می دهد که انسان زمینی قادر به شناخت شرایط در آن نیست. به منظور القای این ناتوانی، به انسان توصیه می شود، به قول لنین «در انتظار رسیدن قطار به ایستگاه سوسیالیسم، در کوپه بنشیند»! مبارزه برای دموکراسی در این سخنان تنها پرده ی برای پوشش بی حیاییِ اندیشه ی تبلیغ شده ی طبقات حاکم است!
نفی رابطه اندیشه و عمل، نفی رابطه میان برنامه استراتژیک و مبارزه ی تاکتیکیِ هم سو با آن، کوشش برای تقلیل و نسبی اعلام کردن نقش طبقه کارگر در تغییرات اجتماعی که گویا «مقام انحصاری سابق خود را از دست داده است»، اعلام سوبژکت جدیدی برای دسترسی به جامعه آرمانی که با بیان «مردمانی مختلف» تعریف می شود و غیره، همگی ابزارهای القای برداشت سوسیال دموکراتِ برنشتینی هستند که از آن حتی مبارزه سندیکایی و ابزار افشاگری و روشنگری در جامعه سرمایه داری دوران رقابت آزاد نیز محو شده است و انسان به پذیرا شدن شرایط حاکمیت نظام امپریالیستی در شکل جهانی شده آن فرا خوانده می شود!
موضع ضد کمونیستی- ضد توده ای
آوار افشاگرانه ی ابرازنظرها نسبت به مواضع ضد توده ای و ضد کمونیستی نظریه پرداز شیدان وثیق سنگین تر از آن است که نیاز به توضیح بیش تری در این باره در این سطور باشد. تنها اضافه شود که نظریه پرداز در 5 صفحه مقاله خود، 34 بار علیه اندیشه مارکسیستی- توده ای موضع می گیرد. موضع گیری های تکراری و صوری و تهی از مضمونی انتقادی، که اغلب بیش از یک سطر و گاهی سه سطر را در برمی گیرد. به سخنی دیگر، این موضع گیری ها حدود یک سومِ حجم 165 سطری مقاله را به خود اختصاص می دهد.
اما مواضع انتقادی علیه نظام سوسیالیستی که آن را «سوسیالیسم سیستمی» می نامد، در هیچ صحنه ای، انتقادی سازنده و ماتریالیست دیالکتیکی نیست. انتقاد به تجربه هشتاد ساله زحمتکشان، انتقادی برای شناخت اشتباه ها و نکته های قدرت تجربه نیست.
”انتقاد“ به نظام سوسیالیستی که با همه کمبودهای خود این واقعیت را نشان داد که می توان هستی جامعه انسانی را بدون شیوه تولید سرمایه داری و استثمار انسان از انسان سازمان داد، انتقاد برای شناخت و آموزش از دستاوردها و اشتباه های آن نیست. مطلق سازی اشتباه ها به منظور نفی مطلق گرانه و مکانیکی تجربه هشتاد ساله بشریت ترقی خواه است!
بدون تردید ناتوانی نظری و عملی برای ارتقای ”دموکراسی بورژوازی“ به سطح ”دموکراسی سوسیالیستی“ که در شرایط سخت نبرد طبقاتی در سطح جهانی، در شرایط رقابت نظامی دو سیستم بر سر بود و نبود اتفاق افتاد، و با پیامد دردناک پیروزی ضدانقلاب جریمه شد، محور اصلی ناتوانی نظام سوسیالیستی را برای اصلاحات ضروریِ اقتصادی- اجتماعی- مدنی تشکیل داد که آموزش از آن ضروری و توسط احزاب کارگری و کمونیستی، ازجمله حزب توده ایران انجام شده است. این اشتباهِ کلانِ فلسفی- نظری- سیاسی- اقتصادی و ... از این طریق به نظام سوسیالیستی تحمیل شد، که نتوانست زیر فشار خطرِ عامل خارجی، شیوه ی لنینی حفظ ”بحث و گفتگو“ را تا ایجاد شدن تفاهم در جمع ادامه دهد.
میان ماه آوریل تا اکتبر ١٩١٧، چندین نشست کمیته مرکزی در بدترین شرایط امنیتی برگزار شد، تا اندیشه ی قیام کارگری جا بیفتد. تغییر چند باره سیاست اقتصادی پس از پیروزی انقلاب اکتبر و اتخاذ سیاست اقتصادی نوین با نام ”نپ“ نمونه ی دیگری را برای این شیوه دموکراتیک نظربندی در حزب بلشویکی تشکیل داد. پایبندی به این اسلوب نظربندی دموکراتیک توسط لنین می توانست راه دست یافتن به ”آزادی های قانونیِ سوسیالیستی“ را سنگفرش نموده و آن ها را تحکیم نماید.
متاسفانه پس از نبود لنین، تداوم این شیوه در حزب کمونیست و جامعه سوسیالیستی حفظ نشد. راه حل های فردی که عملکرد را در لحظه آسان می نمایاند، زمینه ساز فاجعه بیگانگی زحمتکشان از مالکیت سوسیالیستی خود بر ابزار تولید شد.
فاجعه ی تحقق نیافتن اصلاحاتِ اقتصادی که توسط دانشمندان شوروی ضرورت آن در سال های دهه ٦٠ قرن گذشته تاریخ اروپایی نشان داده شد، پیامد بی توجهی به رشد دموکراسی سوسیالیستی است. این آن تجربه ای است که باید برای آینده آویزه گوش نمود.
بدین ترتیب، رشد ”جامعه مدنیِ سوسیالیستی“، ”جامعه همبستگی داوطلبانه و آگاهانه انسان“ به عنوان وزن پراهمیت در کنار شیوه تولید سوسیالیستی درک نشد و تحقق نیافت. روبنا و زیربنا یار و همراه نشدند. تضادهای غیره عمده میان آن ها حل نگشت و به تضادهای عمده ی بدل شد که پیروزی ضدانقلاب را ممکن ساخت. وضعی که در سطحی دیگر این روزها در کشورهای آمریکای لاتین و ازجمله در ونزوئلا نیز خود می نماید و باید به طور مجزا به آن پرداخت!
از این تجربه تلخ برای بشریت ترقی خواه، مبارزان راه سوسیالیسم آموخته اند و باید باز هم بیش تر به آن پرداخت. چنین شیوه ی انتقادِ دیالکتیکی به تجربه سوسیالیستی گذشته برای آینده ضروری است و در عین حال نشان می دهد که برخورد نظریه پردازانی از قبیل شیدان وثیق با هدفی دیگر عملی می گردد (٥).
باید در پس ظاهر قفسه ی کتاب و عینک پنسی، اسب ترویا را دریافت!
١- اخبار روز 21 خرداد 95، 10 ژوئن 2016، بخش دیدگاه www.ahkbar.rooz
٢- مارکس، یهودی سرگردان و نگرش نظاره گرِ ظاهربین، پیرامون نظرات شیدان وثیق که عمده را نمی بیند و می خواهد مارکسولوژی را جایگزین مارکسیسم سازد. www.tudeh-iha.com
٣- ابوتراب فیضی، یکی از فعالان قدیمی جنبش کارگری، در مصاحبه یی با ایلنا، در باره اهمیت مبارزه سازمان داده شده کارگران سخن گفت. او که در مورد شلاق خوردنِ کارگران معدن ”آق درّه“ صحبت می کرد بر ضرورت ایجاد شدن شرایط سازمانی کارگری به منظور دفاع «منسجم و توانمند از حقوق خود» ازجمله گفت: «تشکل های موجود و به رسمیت شناخته شده در قانون کار، ضعف های بنیادینِ ساختاری و کارکردی دارند و برای توانمند ساختنِ کارگران بایستی ... کارگران بتوانند به صورت منسجم و توانمند از حقوق خود دفاع کنند، باید در واحدهای کوچک سندیکا ایجاد شود ... از اتحاد این سندیکاها، اتحادیه کارگری به وجود بیاید، سپس اتحادیه ها در یک ساختار هرمی و متحد فدراسیون های سراسری را تشکیل دهند، و طبیعی است که این فدراسیون ها به عنوان نمایندگان واقعیِ کارگران می توانند به کنفدراسیون های بین المللی بپیوندند. بنابراین، اولین قدم ... ایجاد تشکل های مستقل است، پس از آن، کارگران باید به راحتی بتوانند به عضویت این تشکل ها دربیلیند و مطالبات خود را پیگیری کنند.» این فعال کارگری همچنین خاطرنشان ساخت که «برای اولین بار نبوده که برخوردهای قضایی و امنیتی با کارگران صورت گرفته». این فعال کارگری ضمن بی خاصیت دانستن تشکل های زردِ کارگری موجود افزود: «تشکل های موجود و به رسمیت شناخته شده در قانون کار، ضعف های بنیادینِ ساختاری و کارگردی دارند ...» (به نقل از نامه مردم شماره ١٠٠١، مقاله ”شلاق استبداد و تاریک اندیشی بر پیکر خواست های کارگران، زحمتکشان و جوانان میهن“ www.tudehpartyiran.org
تفاوت نیاز و خواست های طبقه کارگر و توصیه های «اندیشکده»های نظام سرمایه داری از زبان نظریه پرداز ایرانی به آسانی قابل شناخت است!
٤- نظریه پرداز به عمد نام ”مانیفست حزب کمونیست“ را تنها ”مانیفست“ می نامد. این امر اتفاقی نیست! او در سطور بعدی هدف خود را برملا می سازد. او می نویسد: «در وفاداری به این نظریه مارکسی در مانیفست، ... مارکس، خود تنها در انجمن بین المللی کارگری که اتحادی از تشکل های کارگری بود و نه حزب، فعالیت کرد»! همان طور که قابل شناخت است از هیچ ترفندی برای «مارکسی» کردن مارکسیسم کوتاهی نمی شود! مارکس «آکادمیسین» در برابر مارکس «مبارزه طبقاتی»!
٥- به مساله دموکراسی غیرطبقاتی- مافوق طبقاتی- عامیانه به طور مجزا پرداخته خواهد شد.
|