پیشروی "میلی متری" به سمت دمکراسی - ۱
"میزان شیخ کروبی" ها تا دموکراسی عرفی
نیکروز اولاداعظمی
•
حرکت تکنوکراتی رفسنجانی و دوم خرداد مجموعه ای از نیازها و مطالباتی بوده که در صورت پیشروی می توانست به نقطه مقصد مقارن شود اما افسوس وجود انواع باندهای مافیایی و اختلاس مالی گسترده در دستگاه این دو دولت مانع از آن شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۵ دی ۱٣٨۵ -
۲۶ دسامبر ۲۰۰۶
فرایند دموکراسی به مفهوم عرفی آن در غرب مشمول دو مرحله بوده است: نخست دموکراسی اولیه (محدود)، دوم دموکراسی فراگیر و تعمیم یافته، گرچه زمینه های دموکراسی اولیه در غرب را می توان از درون نظام فئودالیسم اروپا که تقسیم قدرت بین سه نهاد دینی (کلیسا)، قدرت منقطع فئودال ها و نهاد حکومت (سلطنت) مشاهده نمود اما، دموکراسی عرفی در دوره کنونی بر مبنای نظام نهادینه شده مدرنیته استوار است. مورد بحث این مدخل، دموکراسی اولیه در غرب و مشابهتش با جامعه ایران با توجه به بافت متفاوت فرهنگی، آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی اش، در نظر است.
شدت و ضعف و کندی تحولات اجتماعی بدلیل وضعیت زیستی- معیشتی و بتبع آن نوع مناسبات مردم در هر جامعه ای، متفاوت است، اما منوط بودن خصیصه انسان به زندگی سعادتمند و پیشرفته جبرأ تحولات اجتماعی را ممکن می سازد. (این تحولات در ایران از گذشته های دور و تا دوره حکومت قاجار با مشکل کندی مو اجه بوده است)
ضعف بورژوازی در انقلاب مشروطه ایران این انقلاب را مغلوب ساخته و حتی جنبش ها و حرکت های بعد از آن و انقلاب بهمن ۵۷ که سرانجامی جز مقهور به مناسبات گذشته نداشته به مسیر بیراه کشانده شدند، اما جامعه ایرانی در این ادوار پر طلاطم و فراز و نشیب های ستیز میان تجدد و سنت بی تأثیر از عوامل پیشرفت ها در داخل و خارج نبود، در واقع بر خواب دیرینه مردمان این سرزمین تلنگری خورده و موجبات زمینه های تحرک بیداری را در میان ایرانیان برانگیخت.
در دموکراسی های اولیه اروپایی، اشراف زادگان، متمولان و محافل صاحبان قدرت برای بیان دیدگاه های خود از امتیاز ویژه ای برخوردار شدند، اما نضج بورژوازی و رسمیت یافتن حق انتخاب کردن و شدن این امتیاز ویژه را به امتیازی همگانی برای بر خورداری حقوق اجتماعی و مدنی و مواهب دموکراسی تبدیل نموده و به فرایند دموکراسی فراگیر (مرحله دوم دموکراسی) شتاب بخشیده شد، و تاکنون کشورهای دیگری را تحت تأثیر خود داشته و بسیار دیگر کشورها را به دنبال خود می کشاند.
در ایران با توجه به رشد متناقض بورژوازی، از دوره اولین جرقه های بیداری ایرانیان و کودتای ۱۲۹۹ و قدرت گیری رضاخان و تا دوره قدر قدرتی محمد رضا شاه، حکومت دینی که نمایندگی بورژوازی تجاری نه آزاد به مفهوم یونانی و روم باستان و غرب سده هفده به بعد، بلکه بورژوازی انگلی ای که هیچ نقشی در تولید و پیشرفت صنعت ندارد را به صدارت مدیریت سیاسی- اقتصادی جامعه نشاند، گرچه نمودارها و نهال دموکراسی از درون نرم خاک سر برون آورده و در حال روییدن است، اما سیر نزولی و قهقهرایی جامعه ایرانی با عدم رشد بورژوازی آزاد و نقش آن در تولید و نیز همزمان با برسمیت نیافتن مالکیت خصوصی که حقوق فردی و شهروندی و بیان آزاد اندیشه و امنیت بعد از آن، ممزوج با آن است، حکایت از ضعف بورژوازی و اعمال نقش تاریخی اش می باشد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و ثمر رسیدن حد نهایت ظرفیت استبداد در جامعه، فاجعه ای که آتش زیر خاکستر بود رخ داد و پیشروی های شبه مدرنیسم محمدرضا شاه نیز سترون گشت. در ادامه پلیدی ها و زشتی های پیشین، شلاق داغ و درفش متحجرانه و کشتار انسانها این بار با نام خدا و درنده خویی آغشته به قوانین شرع اسلام بر فرق سر میهن مان تازیانه می نواخت "به جای تقسیم نان سفره را ربودند"، به جای خنده بر لبان، شادی و زدودن غم، غم گستر شد ایرانمان، براستی که هیولای دیو صفت بر ما چیره گشت و امکان سوسو زدن عقل راه گشا در جامعه مغفول ماند، اما طولی نکشید و در میان اوج درنده خویی و دریدن و هجو و هجوم به ساحت صباحت، نسیم تازه ای از راه می رسید و صبح امید را بشارت می داد، اندیشه اصلاحات از درون حرکت اعتراضی دوم خرداد با وعده تشکیل جامعه مدنی شیرینی هر مجلس شد و غنچه باز خنده را بار دیگر بر لبان مردم نشان و رهبر اصلاح طلبان حکومتی را به "سید خندان" معروف نمود.
اشتباهات بزرگ و فاحش اصلاح طلبان حکومت (که خود ناشی از نگرانی و دغدغه حفظ نظام بوده است) و رفتار اجتماعی متناقض و دوپهلو و بی تفاوتی و بی مسئولیتی ریشه دار در میان مردم که خود ناشی از عدم سازمانیافتگی و دانش و آگاهی سیاسی- اجتماعی مکفی بوده است، دولت نظامی- امنیتی را بر کشورمان حاکم ساخته که بقای آن جز در گرو بحران های داخلی و بین المللی نیست.
اما با همه این تفاسیر و تفاصیل وضعیت سیاسی و اجتماعی ما چگونه است؟ نیروهای آزادیخواه و هوادار دموکراسی چگونه مسائل سیاسی را حلاجی می کنند؟ بطور کلی جامعه ایران در کجای تحول اجتماعی و سیاسی ایستاده است؟
همگان بر این موضوع متفق القولند و اذعان دارند که جامعه ایران در حال گذار از ساخت نظام توده واری به ساختار نظام شهروندی ست، طبعأ در این حالت گذار عناصر و عوامل گذار نیز تحت تأثیر تحولات شتابان جهانی شدن قرار گرفته و راه را بر انتخاب و تصمیم آزاد و اعمال اراده قطب های متفاوت اجتماع بر مدیریت سیاسی کشور خواهد گشود.
پیچیدگی مسئله گذار در این است که چگونه بورژوازی از درون تناقضاد درونی جامعه ایران قادر خواهد شد تا نقش تاریخی خود را در زمینه تولید و ایجاد مشاغل بر پایه صنعت مدرن ایفا نماید، زیرا اقتصاد مدرن که بر بستر خواست و طرح مدرن پایه ریزی می گردد بر رسمیت یافتن نظام فردیت متکی بوده و امکان شرایط جدید را مهیا می سازد.
حرکت تکنوکراتی رفسنجانی و دوم خرداد مجموعه ای از نیازها و مطالباتی بوده که در صورت پیشروی می توانست به نقطه مقصد مقارن شود اما افسوس وجود انواع باندهای مافیایی و اختلاس مالی گسترده در دستگاه این دو دولت مانع از آن شد. اوج فضاحت مالی دولت رفسنجانی و بی عملی دولت خاتمی در ارتباط با وعده های داده شده موجبات ریزش اجتماعی این دو دولت را فراهم آورده و دولت احمدی نژاد بر کشور تحمیل شد. اما به دو دلیل دولت آقای احمدی نژاد قادر نخواهد شد تا دستاوردهای هر چند کم رنگ بوجود آمده از سوی مردم را مورد تعرض شدید قرار دهد.
۱- تحول ساختاری جامعه ایران و شدت شگل گیری نهادهای مدنی
۲- به تناسب آن، آزادی و دموکراسی (محدود) در دستگاه حاکمه جمهوری اسلامی و پیرامون آن
در قسمت دوم به این دو موضوع پرداخته می شود.
استکهلم ۲۰۰۶-۱۲-۲۵
نیکروز اولاد اعظمی
|