یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چندسال پیش (۴۴) - محمدمنتظری، وفات ۷ تیر ۱۳۶۰ (قسمت اول) کاسه داغ تر از آش - محمد شوری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲ تير ۱٣۹۵ -  ۲۲ ژوئن ۲۰۱۶


مجله جوانان،۱۸تیر۱۳۵۸،ش۶۴۹
درسی ازفاجعه فرودگاه مهرآباد:
حضرت آیت الله منتظری!
ای کاش شمابیانات ضدایرانی فرزندتان راهم مانندعملشان محکوم می کردید؟
فاجعه فرودگاه مهرآباد ازآن دسته حوادثی بودکه متاسفانه ازجانب فرزندیکی ازرهبران بزرگ ومتعهدمذهبی ودرقالب یک دوست به انقلاب ایران وحیثیت جهانی آن چنان لطمه ای زدکه حتی ضدانقلاب هم جرات وجسارت عملکردش رانداشت.آثاراین حادثه چنان وخیم بود که حضرت آیت الله منتظری که مبارزاتش علیه فساد ودیکتاتوری، مشهورخاص وعام است،بی هیچ قیدوشرطی عمل خودسرانه فرزندرامحکوم کرد.وسایرروشنفکران،گروه های مترقی ومذهبی نیزبی هیچ کم وکاستی این ماجرای اسفباررامحکوم کردند.این مخالفت عمومی وتقبیح عمومی قابل پیش بینی هم بود.اماای کاش دراین میانه بخش مهمتر حادثه که قلب هارادرسینه لرزاندازجانب حضرت آیت الله ودیگرایرانیان محکوم می شد؟زیرااثرحادثه خواه ناخواه درمیان یورش اخباروحوادث روزانه گم می شود،اماطرزتفکرآقای«محمدمنتظری»آنجاکه می گوید: «برای مامرزی نیست،نژادی نیست،من اسلامی هستم وافتخارمی کنم ایرانی نیستم»چیزی مهیب،موحش،دلهره برانگیزوبسیارغمگین کننده است.
همافریکم«فردمنش»،فرمانده پاسداران انقلاب درفرودگاه،برای نخستین بارجزئیات ولحظه به لحظه ماجرای حمله«منتظری»و۷نفرافرادمسلح وی راتوضیح می دهد:
«منتظری ناگهان فریادزد:مردم متفرق شوید،باندبسته است تاماپروازنکنیم هیچکس سوارهواپیمانمی شود»!
«افرادمسلح منتظری باحالتی خشن باسلاح هایشان بازی می کردندومردم رامی ترسانیدند.
منتظری فریادمی زد:چرا«متین دفتری»می تواندازکشورخارج شود،من نمی توانم؟!
«مسعودفردمنش»همافریکم نیروی هواپیمایی وسرپرست سپاه پاسدان انقلاب در فرودگاه مهرآبادروبرویم نشسته است وازلحظه به لحظه حادثه ای حرف می زندکه بامراجعه«محمدمنتظری»فرزندآیت الله منتظری وهمراهان مسلح وی به فرودگاه برای خروج ازکشورآغازگردیدوبه تصرف عملی فرودگاه وتوقف اجباری پروازهای خارجی انجامید.ویکی ازبهت انگیزترین حوادث تاریخ ایجادفرورگاه مهرآبادراپدیدآورد.
صبح روزشنبه۹تیرماه بودکه«محمدمنتظری»باتفاق همراهانش که معمولا مثل بادیگاردهاهمیشه همراه ایشان هستندوهم ازوی مراقبت می کنندوهم بدستوراتش عمل می نمایند،چون مسلح هستندواردفرودگاه شدند،من فکرمی کنم ایشان چون درمبارزات شرکت داشته وصاحب اسم ورسمی است بایدهم عده ای مسلح از ایشان محافظت کنند،ولی ازسوی دیگر ماهم وظایفی داریم که ناچاریم باقاطعیت عمل کنیم ویکی ازاین وظایف این است که اجازه ندهیم افرادمسلح واردسالن شوند، حتی اگرحُکم دستگیری کسی راداشته باشند.
به هرحال،افرادوگروه هابه محض مشاهده افرادمسلح،موضوع راگزارش دادندوماهم بلافاصله از«منتظری»وهمراهانش خواستیم که سلاح هایشان رابه ما تحویل بدهندو وقتی منطقه ماموریت ماراترک کردند،آنهاراازمابگیرند.آنهاقبول کردندوسلاح هارا بمادادند.
آقای منتظری وهمراهان سپس به قسمت گذرنامه پلیس مهرآبادمراجعه کردندویکی ازآنان وارداتاق این قسمت شدوهمانجانشست تاازسلاح های خودکه آنجاقرارداده شده بودمحافظت کند.تاکارشان درفرودگاه تمام شود.ماهم ازآنهاتشکرکردیم وموضوع بخیرگذشت.
خبرنگار:آنهاجمعاچندنفربودندوآیاهمگی اسلحه داشتند؟
همافریکم«فردمنش»:غیرازخود«منتظری»وشخص دیگری بنام«اصغرجمالی فرد» معروف به«ابوحنیف»که هردومسلح بودند،۶نفردیگرهم بودندکه هرشش نفرسلاح داشتندوازاین۶نفر۳نفرقصدخروج ازکشورراداشتند.که گذرنامه هم در دست شان بود وگذرنامه هانقص نداشت.
خبرنگار:خوب درگیری چطورشروع شد؟
همافریکم«فردمنش»:تاساعت۱بعدازظهرهیچ حادثه ای پیش نیامد.آنهابعدازتحویل سلاح های خودمانندافرادعادی به سالن رفتندومشغول انجام کارهای خود شدند.ساعت۲من که درمنطقه گشت میزدم برگشتم ویکی ازافرادبمن گفت:که باز این آقای منتظری داردشلوغ می کند.پرسیدم چطور؟گفت:به کارمندان اتاق گذرنامه دستورهایی می دهد که اصلا منطقی نیست واوناهم هیچکدوم زیربارحرف این آقانمی رن وممکنه درگیری پیش بیاد!
من بلافاصله رفتم اتاق گذرنامه ودیدم آقای«منتظری»مشغول بحث وجدل است. جلورفتم وگفتم:بازچی شده؟ودراین باره بایدتوضیح دهم که آقای منتظری قبلاهم دو بارسابقه ایجادجنجال درفرودگاه داشت که یکی مربوط به دستگیری «حمادشیبانی»،عضوسازمان چریک های فدایی خلق،درمراسم بدرقه «اسقف کاپوچی»رزمنده معروف فلسطینی ودیگری به هنگام عزیمت گروهی مسلح به کشورلیبی برای شرکت درجشن های ملی آن کشوربود.درجواب من یکی ازکارکنان گفت:گذرنامه ایشون وآقای«ابوحنیف»اشکال دارد،ولی گذرنامه های بقیه(سه همراه آنان)بدون اشکاله ومابانخست وزیری تماس گرفتیم وکسب تکلیف کردیم.ولی مسئولین گفتندکه آقای«منتظری»وآقای«ابوحنیف»بایدکارگذرنامه های خودشون را انجام بدن وبعدبخارج برن.ماهم این موضوع رو به آقایون گفتیم وآقای «منتظری»مرتبا جنجال میکنن؟
خبرنگار:هرچندازاصل ماجرادورمی شویم،ولی ممکن است درموردجنجال های «منتظری»توضیح بیشتری بدهی؟
همافریکم«فردمنش»:بله.روزی که«اسقف کاپوچی»مبارزمشهورفلسطینی بعداز ملاقات باامام خمینی ازکشورماخارج می شد،عده ای برای بدرقه آمده بودندکه در میان آنهاهمین آقای«منتظری»وهمراهانش هم بازمسلح آمده بودند.آنروزماهم جلوی ایشان راگرفتیم،ولی اوگفت سلاح رابرای محافظت ازجان«اسقف کاپوچی» با خودشان آورده،مابه احترام او،چشم پوشی کردیم؛ولی وقتی«اسقف»رفت،اودرمیان بدرقه کنندگان چشمش به«حمادشیبانی»افتادفوراروی یک تکه کاغذ خطاب به همراهانش نوشت:«حمادشیبانی»رادستگیرکنید!افرادی نیزبلافاصله«حماد»را بازداشت کردند.ماهرچه اعتراض کردیم که این دستگیری به چه مجوزی است وخلاف اعلامیه های شورای انقلاب ودادستان کل انقلاب است،گوش نکرد و دربرابر اصرار ما گفت:توی کارمامداخله نکنیدوبعدافزود:ماسالهاباهم مبارزه داشتیم و صلاح است که اودستگیرشود!
من ازلحاظ سیاسی صلاحیت ندارم که درباره«حمادشیبانی»نظربدهم،ولی نحوه دستگیری اوبسیارزننده بود.همه کسانی که شاهدماجرا بودنداین کاررامحکوم کردند وبدنبال واعتراض کارکنان وخشونت«منتظری»سالن بهم ریخت وجنجالی بوجودآمدکه اگرمدارای مانبودوضع بسیارناخوشایندی پیش می آمد.
جنجال دوم
جنجال دوم روزی اتفاق افتادکه حدود۵۵۰نفربرای خروج ازکشوربرای شرکت درجشن های ملی کشورلیبی به فرودگاه آمده بودند.درمبان این عده محقق معروف آقای دکتر«صادقی»وچندروحانی هم دیده می شد.وبازآنروزآقای«منتظری»جنجال آفرید؛به این ترتیب که هنگام پروازاین عده،ازنخست وزیری خبررسیدکه آنهااجازه پروازندارند.و ماهم جلوی پروازآنان راگرفتیم.آنروزهم آقای«منتظری»قصدداشت فرودگاه راتصرف کندوپروازهای خارجی رامتوقف نماید.اومرتبافریادمی کشید:«مابایدبرویم،هیچکس حق نداردجلوی مارابگیردوگرنه به هیچ هواپیمایی اجازه پروازنمی دهیم وباندفرورگاه رامی بندیم!
افرادمسلح«منتظری»می خواستندکه فردوگاه رابکلی اشغال کنندواغتشاش عظیمی بوجود آورندکه سرانجام ازطرف نخست وزیری به آنهاجواب مثبت داده شد، ولی چون دیگرازتاریخ جشن گذشته بود،آنهاازسفربه لیبی منصرف شدند.
خبرنگار:خوب دنباله ماجرای اخیرراتعریف کنید؟
همافریکم«فردمنش»:بله.«محمدمنتظری»ضمن درگیری باکارکنان قسمت گذرنامه مرتباخطاب به مردمی که درسالن جمع شده بودند،فریادمی زد:«مردم متفرق شوید، باندبسته است،پروازی صورت نمی گیرد،یعنی تاماپروازنکنیم هیچکس سوار هواپیما نخواهدشدکه بخارج برود»!
من وهمکارانم باخواهش وتمنا«منتظری»راساکت کردیم وازاوخواستیم که ازپشت بلندگوی قسمت اطلاعات سالن خطاب بمردم بگویداتفاقی نیفتاده،دستپاچه نشوید، پروازهاادامه دارد.ولی اواینکاررانکردوهمزمان افرادمسلح وی نیزبداخل سالن رفته باحالتی خشن باسلاح هایشان بازی می کردندورعب ووحشتی باورنکردنی بین مردم ایجادکرده بودند.(توجه داشته باشیدایشان ابتدای مصاحبه گفته است که سلاح هاراتحویل داده اند!!!)
...منتظری راوادارکردم ازپشت بلندگوبرای مردم صحبت کندوازافرادش هم بخواهدکه آرامش خودراحفظ نمایند.باوجوداین،اوهمچنان باخشم وعصبانیت فریادمی زند:چرا «متین دفتری»(نایب رئیس کانون وکلای ایران ویکی ازرهبران جبهه دمکراتیک خلق ایران)ازکشورخارج شده ومن اجازه ندارم؟
هرچه به ایشان گفتم اوگذرنامه معتبرداشته وتمام تشریفات راانجام دادوبعدرفت، آقای«منتظری»مُجاب نشدوجالب آنکه ماجرای«متین دفتری»درفرودگاه راهم خود آقای«منتظری»بوجودآورده بود.
روزعزیمت،ایشان هم درفرودگاه حضورداشت وبه محض اینکه خبردارشدکه«متین دفتری»به فرودگاه آمده،بلافاصله شخصاحکم بازداشت اوراصادرکردوبدست افراد مسلح خوددادوگفت:فورا«متین دفتری»رابگیریدوبه زندان قصرببرید!وبه حرف احدی هم گوش نکنید!
افرادمسلح نیزبیدرنگ«متین دفتری»رابازداشت کردند.ولی بادخالت وحتی ضمانت اخلاقی ما،اوحاضرشد«متین دفتری»رارهاکند.
ساعت۵بعدازظهر:
ساعت۵بعدازظهرمن درسالن قدم می زدم که دیدم یکی ازافرادفرودگاه باعجله خودرا به من می رساندوگفت:بدوکه بچه هارامی کُشند!
گفتم:کی؟
گفت:همراهان منتظری!
به سرعت خودم رابه سالن ترانزیت رساند،دیدم عده ای جمع شده اندو«ابوحنیف» همراه«منتظری»هم دستورتیراندازی داده وخود«منتظری»نیزفریادمی زند:باندرا ببندید،هیچ پروازی نبایدانجام شودوهیچکس حق نداردرفت وآمدکندوگرنه افرادمن شلیک می کنند!
نمی دانستم چه کنم؟چندنفرازهمراهان«منتظری»هم باکارکنان فرودگاه دست به یقه شده بودند.مردم بشدت ترسیده وهراسان ازسالن خارج می شدند.خبری از مسئولان وپلیس فرودگاه هم عملا نبود.خودشان راکنارکشیده بودند.بامن بمیرم تو بمیری ازآغازتیراندازی وخونریزی جلوگیری کردم.وبه هرزحمتی بودباردیگرآنان رابه دفترکشاندم.دیگرکلافه شده بودم روبه«منتظری»کردم وگفتم:آقای عزیز اگر شما با دولت اختلافی داریدبرویدخارج ازاین محیط حل کنید.چرا هرروز به فرودگاه لشگرکشی می کنید؟
منتظری درجوابم گفت:تراهم آمریکایی هاخریده اند؟
استفاده ازیک روحانی:
من ضمن گفت وگوبا«منتظری»درساعت قبل دیده بودم که اوبایکی ازروحانیون بنام آقای«تهرانی»سلام وعلیکی کرده.این آقای«تهرانی»می خواست باپروازبعدی که عازم جده بودبه عربستان برودواین تنهاپروازتاصبح فردابود.من به این فکرافتادم که اگر کاری کنم که این پروازبدون اطلاع«منتظری»انجام شود.اودیگرتاصبح نمی تواند کاری بکند.چون تاصبح دیگرپروازی وجودنداردوتاآن موقع هم دولت باسایرمسئولین تصمیمی خواهندگرفت.ازاین روازآقای«تهرانی»خواهش کردم که نزد«منتظری»به اتاق من بیایدواوراقانع کنددست بکارخطرناکی نزندوتاهنگامی که«تهرانی»پیش«منتظری» نشسته وبااوصحبت می کرد،ترتیبی دادم که پروازجده بدون مشکلی انجام شود.
باردیگربامقامات تماس گرفتم.آقای منهدس«والی»رئیس هواپیمایی ملی گفت:که مقامات مسئول گفته اند:«منتظری»هرکاری می خواهدبکندولی ازکشورخارج نشود!
تماسی ازقم:
آقای«هاشمی»ازقم باماتماس گرفت ونظرمراجویاشد.گفتم دوکارمی شودکردیااز نخست وزیری به«منتظری»اجازه خروج داده شودکه قائله ختم گرددویاازدفترامام از وی بخواهندکه ازاین سفرمنصرف شود.آقای«هاشمی»گفت:«منتظری»ازتصمیم خودبرنمی گردد؛مگرآنکه نخست وزیری به اواجازه خروج بدهد...دیدم هیچ مقام مسئولی کاری نمی کندومن شده ام کاسه داغترازآش.
ساعت۱۱شب آقای«ابوشریف»رئیس عملیاتی سپاه پاسداران آمد.هم باآقای «منتظری»گفت وگوکردوهم بامسئولان.ولی اوهم نتیجه ای نگرفت.درهمین گیرودار «منتظری»که یک لحظه آرام نداشت؛فردی بنام«کامران یزدی»رابوسیله افرادش دستگیرکرد.این مردآمده بودازدخترش که ازخارج بازمی گشت استقبال کند،وجالب آنکه اوبارهادستگیروآزادشده بودوبرای منع تعقیب خودنوشته همراه داشت.دراین مورد«ابوشریف»هم وساطت کردوباهزارزحمت«کامران یزدی»را آزادکردند.
از«ابوشریف»خواستم ساعت۶صبح به فرودگاه بیاید.ساعت پروازهواپیمای سوری که نزدیک شدبه«منتظری»آنهم به مسئولیت خودسوارشودبرود.
گفت:من تنهانیستم ما۵نفریم!
گفتم:این هواپیماجانداشت.من ازدوتابچه خواهش کردم که نزدوالدینشان بنشینندتا برای توصندلی خالی باشد.
گفت:من سرم نمی شود!...من باضمانت شخصی وبصورت کتبی آنهاراازمرزخروجی عبوردادم...دراین فاصله بطورمحرمانه به یکی ازافرادگفتم تلفنی تماس بگیروبپرس که جلوی پروازرابگیرم یابروند؟دقایقی که به پروازمانده بود،که بمن گفتنددستورآمده که پروازصورت نگیرد.به«منتظری»گفتم پیاده شو.چون پروازانجام نمی شود!
اوکه بشدت ناراحت شده بودجواب داد:آنقدراینجامی نشینم تاهواپیماپرواز کند.من پیاده بشونیستم!
«ابوحنیف»دوست همراه«منتظری»گفت:من گول رفاقت باتوراخوردم وبه قولت اعتماد کردم که اسلحه باخودم نیاوردم وگرنه می دانستم چه آتشی بسوزانم؟!
حدوساعت۱۰دستورآمدکه برای خواباندن سروصداپروازانجام شود...باتوجه به اینکه هیچکس درستورصریحی به من نمی داد،فاجعه عظیمی درفرودگاه مهرآباداتفاق می افتادوممکن بودههاتن کشته ومجروح شوندکه خوشبختانه بخیرگذشت.
انقلاب ارث نیست که ازپدربه پسربرسد
مجله جوانان۱٨تیر۱٣۵٨
دادستان تهران(شهشهانی)درباره حادثه فرودگاه گفت:
«ماشهیدندادیم که ولیعهدداشته باشیم».
یکی ازخبرنگاران سرویس حوادث فوق العاده مجله جوانان درباره واقعه فرودگاه مهرآبادباآقای«شهشهانی»داستان تهران مصاحبه کردونظرایشان راجویاشد.آقای «شهشهانی»درپاسخ به این سوال که آیادادگستری وشخص ایشان درجریان چگونگی حادثه فرودگاه هستندیانه؟
گفت:متاسفانه منهم تاحدمطالب روزنامه هاازموضوع خبردارم.چون دراین موردگزارش رسمی ازطرف مراجع ذی صلاح بدادسراداده نشده است.درموردخروج آقای «محمدمنتظری»ازکشوربایدبگویم که اوجرم عمومی مرتکب شده است.زیراکسانی که ازکشورخارج می شوندوبازمی گردندبایدطبق مقررات قانونی دارای گذرنامه رسمی ومعتبرباشندواین اقدام آقای«منتظری»درحقیقت یعنی یاغی گری درمقابل قانون.وی می توانست مثل هرایرانی دیگرباتهیه گذرنامه بهرکجاکه میل داشت برود. اگرحقیقت داشته باشدکه وی باافرادمسلح خودفرودگاه راشغال کرده و هواپیماها را معطل کرده است،من فکرمی کنم دولت آقای«بازرگان»بایدیک جایی درمقابل این بی قانونی هاشدیدابایستد.حتی اگرشخص خاطی فرزند«آیت الله منتظری»باشد.من معتقدهستم که می بایستی درمقابل اشغال فرودگاه بوسیله پسرحضرت«آیت الله منتظری»وتفنگدارانش ازطرف دولت بهرقیمت مقاومت می شدتااینگونه اقدامات خلاف امنیت وآسایش عمومی که حیثیت مملکت راهم درمراجع بین المللی لکه دار وقدرت دولت رادرداخل تضعیف می کند،ریشه کن شودومتهمین نیزمی بایست بی درنگ دستگیروبه دادسرای صالح تسلیم می شدندتابه مجازات قانونی برسند.
داستان تهران که ازاین حادثه بشدت ناراحت به نظرمی رسیدافزود:
انقلاب ارث نیست که ازپدربه پسربرسد.حضرت آیت الله منتظری موردتائیدواحترام قاطبه ملت ایران هستندولی فرزندایشان نقش ولیعهدندارد.بعلاوه ماشهیدندادیم که بازهم ولیعهدداشته باشیم.آنهم ولیعهدی که اقدامات مسلحانه خودرادرجهت تضعیف دولت ملی به مردم ایران تحمیل می کند.
دادستان تهران اضافه کرد:من لحظه ای که شنیدم افرادی مسلح فرودگاه مهرآبادرا اشغال کرده اندوکسی هم جلودارشان نیست وازعهده آنهابرنمی یاید،بایکی از مسئولین صحبت کردم وگفتم جلوی آنهامقاومت کنیدوحتی اگرلازم شدبه سوی آنها شلیک کنید،ولوقتلی هم اتفاق افتاد!خلاصه نگذاریدکه یک عده تفنگدارامنیت یک فرودگاه بین المللی ومهم مملکت رابهم بزنندوولی افسوس که مقاومتی نشد.من ازدولت آقای بازرگان گله دارم که چرااینقدرکوتاه آمدوچراخاطیان به مجازات نرسیدند.
حُکم تیرمحمد منتظری!!؟
روزنامه نبردملت،۳۰تیر۱۳۵۸
آقای دادستان محترم تهران آیابرای جرمی که از۲تا۶سال مجازات داردمی توان حُکم تیرداد؟
دادستان تهران:من حکم تیرمنتظری رادادم(مجله جوانان،دوشنبه۱۸تیر۱۳۵۸ش۶۴۹)
دادستان تهران:مجازات اتهام«منتظری»۲تا۶سال زندان است(روزنامه کیهان،شنبه ۲۳تیر۵۸ش۷۵۶).
نبردملت:ازجناب آقای دادستان تهران که برمسندعالی قضایی تکیه زده اندهرحرف و کلامشان اگرموردتفسیرهای مغرضانه ومصلحانه هم نباشد،مستنددوست ودشمن بوده،برآن پیرایه هابسته می شود،سوال می کنیم آیابرای«جرمی محتمل»که بقول خودایشان حداکثرمجازات برای مرتکب آن هم درصورت تحقق محکومیت۲تا۶سال زندان است،می توان حکم تیرصادرکرد؟
بایدازعوامل سیادرایران پرسید!
روزنامه نبردملت،۲۳تیر۱۳۵۸
سرمقاله:همانطورکه بارهامشاهده وثابت شده است«دشمن»برای بی اعتبارکردن نهضت وتخطئه عناصرپرشوروموثروقاطع انقلاب که بارسنگین وظایف مقدس ادامه نهضت رابردوش می کشندبه انواع دسائس کثیف وحیله های مکارانه دست می زنند،عکس قلابی چاپ می کنند،مصاحبه بی اساس ترتیب می دهند،خاطرات قلابی منتشرمی کنندوآنکس راکه نمی توانندبه هیچ تهمت وافترایی آلوده کنندیاترورنموده ازسرراه برش دارند،به اندامش لباس«هواپیماربایی»!و«گروگانگیری»!می پوشانند. این شرح مختصرراکه عین وضع قانونی نکردن گذرنامه آقای منتظری است،اززبان یکی ازمطلعین واردوبی غرض بخوانید،تابه عمق ریشه های ناجوانمردانه توطئه و دسته بندی علیه یکی ازرشیدترین وفداکارترین فرزندان مجاهدوشکنجه دیده اسلام وایران طرح ریزی شده است ببینید:
نکاتی که به نظردولت به اصطلاح انقلابی ایران باعث غیرقانونی بودن سفرآقای محمدمنتظری بود،عبارتنداز:اینکه گذرنامه ایشان بحرینی بوده ومُهردخولی نخورده است واکنون بایدهرچه داشت که شخصی که درزمان طاغوت محفیانه ازایران بارهاو بارهاخارج وداخل شده چگونه می توانسته گذرنامه ایرانی داشته باشدومُهردخولی هم بخورد؟وچون آخرین باری که«منتظری»به ایران آمده است درزمان نخست وزیری بختیاربوده،چگونه می توانسته گذرنامه خودرامُهردخولی بزندوضمناایشان که یک هفته قبل ازسفربلیط تهیه کرده بودندوگذرنامه رابه فرودگاه تحویل داده بودندچطور بایدموقع سوارشدن،بهانه تکمیل نبودن گذرنامه راپیش بکشند؟جواب این سوال هارا بایدازعوامل سیادرایران پرسید.
دربرابراین واقعیت عُریان چه جوابی دارند؟آنهاکه یک هفته تمام گذرنامه راکه رفع نقصش به چنددقیقه وقت نیازداشت به وظیفه قانونی خودعمل نکرده وباعدم انجام وظیفه قانونی وکاری که در روز صدها بار انجام می دهندیک جنجال ضدانقلاب بین المللی ساخته اند؟
جبهه گیری دولت
روزنامه نبرملت،۱۶تیر۱۳۵۸
پیرامون واقعه فرودگاه مهرآباد:این چه دست مرموزی است که هرروزجنجالی راه می اندازد؟
ماجرای خروج آقای«منتظری»مدیرمجله«شهید»جزیک بهانه تراشی چیزی نبود.
پس ازجلوگیری وبلکه بهتراست بگوئیم جبهه گیری دولت دربرابرمسلمانانی که برای شرکت درجشن استقلال وآزادی دولت وملت برادرلیبی،عازم آن دیاربودندوجلوگیری نابجای مقامات دولتی ازاین سفرلازم که به موقع خودازطرف حزب جمهوری اسلامی شدیدامحکوم وموردبازخواست واعتراض قرارگرفت،هفته گذشته یکباردیگرفرودگاه مهرآبادباآقای«محمدمنتظری»مدیرمجاهدمجله«شهید»بود.درحالیکه همه می دانند اگردولت وعوامل دولتی نظرنامساعدی نسبت به فردیاافرادی نداشته باشندنه تنها زدن یک مُهرتمدید،بلکه صدوریک گذرنامه نوبرایشان بیش ازچنددقیقه کارندارد.این چه دست مرموزی است که یک روزازطرفی نمایندگان مسلمان وانقلابی ایران راچندین شبانه روزدرفرودگاه معطل وسرگردان می کنندوروزدیگرفرزندمجاهدوشرافتمندیک روحانی عالی مقام رابه بهانه پوچی که رفع آن حداکثریکساعت صرف وقت داشت،چنان جنجالی برانگیخته سیرکارهای فرودگاه رامختل وآنچنان خوراک تبلیغاتی بدست دشمنان می دهندکه دنیارابهم بریزد...
دعوای ساختگی به قصدتوطئه!
نشریه خلق مسلمان،دوره جدید۴شهریور۱٣۵٨،ش۱۱
شیخ محمدمنتظریبا۶۰نفرازدوستانش به منظورشرکت درجشن استقلال لیبی ساعت۵/٣بعدازظهربایک هواپیمادربست ایران رابه سوی لیبی ترک گفت.
محمدمنتظری و۵۰نفرازهمراهانش بعدازروزپنج شنبه به فرودگاه مهرآبادمراجعه کردو چون محمدمنتظری ممنوع الخروج بود،مقامات فرودگاه ازخروج وی جلوگیری کردند. امامنتظری شب رادرفرودگاه گذراندوصبح روزبعدازسوی دادستانی ومقامات اداره گذرنامه ازوی رفع ممنوعیت شد.یکی ازمامورین دادستانی مستقردرفرودگاه درگفت و گویی دراین باره گفت:صبح بودکه ازسوی دادستانی دستوررفع ممنوعیت خروج محمدمنتظری صادرشدوایشان وهمراهانشان همانندمسافرانی معمولی فرودگاه را به قصدلیبی ترک گفتند.وی درموردشایعه مسلح بودن منتظری گفت:محمدمنتظری وهمراهانش اصلامسلح نبودندوماهنگام خروج ازایران لوازم وی وهمراهانش را بازدیدکردیم،وی ازمن تشکرکرد.
وی هم چنین گفت:
دونفرازافرادی که معلوم نبودبه چه گروهی وابستگی داشتنددرمقابل فرودگاه باهم دعوا کردندوچنین برمی آمدکه آنان قصدتوطئه دارندولی باهوشیاری ماموران مستقر درفرودگاه این توطئه خنثی شد.درهمین حال خبرگزاری پارس طی چهارگزارش که از چگونگی سفرشیخ محمدمنتظری به لیبی فرستاده بود،یادآورشده است که شیخ محمدمنتظری درجریان سفرخودبه سبب آنکه اشکالاتی درمدارک خروج وی بوده است،لذاازوروداودرلحظه نخست جلوگیری می شود،اماپس ازتماس بامقامات دولتی ازجمله«هاشم صباغیان»مانع خروج شیخ منتظری رفع می شود.
براساس یکی دیگرازگزارشات خبرگزاری پارس دراین زمینه اقامت شیخ منتظری و خروج اوبدون هیچگونه درگیری بوده است وکوچکترین خللی درپروازهای داخلی و خارجی داده نشده است.
خبرگزاری پارس هم چنین گزارش دادبراساس آخرین گزارش ازفرودگاه مهرآبادشیخ محمدمنتظری پس ازرفع اشکالات پاسپورتش به اتفاق۴٣تن ازهمراهان خودبایک هواپیما«چارتر»،ایران ایر،تهران رابه سوی لیبی ترک کرد.
بنابه گفته یکی ازمسئولان انتظامی فرودگاه مهرآباد،به ستوردادستان انقلاب اسلامی قبل ازعزیمت آنان،مقداری اوراق مُضره که قصدخارج کردنش راداشتندضبط شد.
۴۰کیلووزن،۴۰۰کیلواراده
روزنامه طلاعات،۱۲آبان ۱٣۵٨
شهشهانی دربخش دیگری ازسخنان خودبااشاره به ماجراهای مربوط به دستگیری وآزادی«محمدمنتظری»که منجربه قبول استعفای وی ازدادستانی انقلاب تهران شد، گفت:من نمی دانم دراتاق وزیردادگستری چه گذشته،ولی آنچه برای من مهم است این است که در«محمدمنتظری»هیچگونه آثاراختلال روانی وشخصیت واراده دیده نشدبلکه به صورت کاملامنطقی،صریح،بی پروااست وهمانظورکه این مردم۴۰کیلویی به اندازه ۴۰۰کیلواراده اعلام کردکه دادستان راعوض می کنم ای کاش آنهائی که ٨۰کیلو وزن دارند گرم اراده وقاطعیت وتهوراین مردراداشتند.شهشهانی درپایان نجات خودازدادسرای تهران رامرهون«محمد منتظری»دانست.
عزل شهشهانی
۱٣آبان ۱٣۵٨،روزنامه بامداد
پیرامون شایعه ساواکی بودن «شهشهانی»
«احمدصدرحاج سیدجوادی»(وزیردادگستری)دیشب دریک گفت وگوی تلفنی بابامداد پیرامون اظهارات آقای«شهشهانی»گفت:برعکس آنچه«شهشهانی»گفته است که تغییرایشان مربوط به ماجرای«شیخ محمد منتظری»است،به هیچ وجه صحت ندارد وخودشان هم بخوبی ازاین موضوع اطلاع دارند.
**توجه
قضاوت درموردشخصیت های کلیدی ومهم درتحلیل انقلاب۵۷،وقتی درقیدحیات نباشند،سخت وباید بادقت ودرایت بیشتر انجام شود.وتاریخ نگاروتحلیل گردقیقاباید فضای سیاسی واجتماعی آنزمان راباهمه ی وجود حس کند؛واگرچنانچه خوددرآن بحبوبه ها حضورفیزیکی داشته،حُب وبغض های گروهی وفردی راکناربگذارد.
تاریخ راهرچندبیشتراوقات قدرتمندان نوشته اند،امابااین وجودبازهم سوسوی روزنه ای وحضورناب افرادی مستقل،پنبه آنها رازده ویخ شان راآب کرده است؛زیراهرکه دراو«غش»باشد،روزی در«تاریخ»سیه روی خواهدشد.
«محمد منتظری»برای برپایی«استقلال وآزادی»قبل ازانقلاب زندان وآزاربسیار کشید، ولی عمرش پس از پیروزی«انقلاب۵۷»خیلی اندک بود.
«حمله مسلحانه به فرودگاه واشغال آن»موضوعی که(باتوجه به مسئولیتی که محمد منتظری درتاسیس کمیته وسپاه داشت ومی توانست احکامی صادرکند؛ومحافظان شخصی وی که مسلح بودند)اصلن وجود خارجی نداشت؛ولی ساخته و پرداخته شدوتاآنجاپیش رفت که همه آنراباورکردند!(قصه وروایت ملانصرالدین ازآش دادن خانه همسایه،قصه ای خودساخته بودوآشی درکارنبود،ولی باتکراروصفی که درمقابل خانه همسایه بسته شد،خودش هم دروغ خودش راباورکرد).
به نظرمی رسد ماجرای«فرودگاه مهرآباد»که بواسطه آن وی مشهوروشناخته ترشد،بیشترناشی ازشناسه هایی ست که انقلابیون درراس حکومت ودراحزاب ازهم داشته اند،وایضاآزادی مطبوعات وعدم آگاهی سیاسی مردم،منجربه«جنگ روانی» و حضور«کاسه های داغ ترازآش»ونفوذ«خناسان»شد،تاازاین نمدکلاه وازرودگِل آلود، ماهی بگیرند...
قسمت دوم این بررسی رادر شماره آینده بخوانید.

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار) - تیر ماه ۱٣۹۵
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست