زنان دلفان و میدان بیکاری
سیمین کاظمی
•
ورود زنان به میدان شهر برای یافتن کار، حرکتی بیسابقه است که میتوان تفسیرهای گوناگونی از آن به دست داد. مهمترین اش این است که زنان دلفانی علیرغم تسلط سنتهای مردسالار و ساختار طایفهای و محدودیتهای فرهنگی، توانستهاند بر تمام این موانع سنتی و فرهنگی غلبه کنند و شرافتمندانه و شجاعانه وارد میدان جامعهای شوند که نیازهای آنها را جدی نمیگیرد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۶ تير ۱٣۹۵ -
۶ ژوئيه ۲۰۱۶
روزان- چند روز پیش خبری در رسانههای محلی و پس از آن در شبکههای اجتماعی منتشر شد که حکایت از پیوستن زنان اهل دلفان به کارگران میدانی داشت. در تصاویر منتشر شده از میدان بزرگ شهر علاوه بر کارگران مرد که به امید یافتن کارهای فصلی و ساختمانی در آن جمع میشوند، تصویری از تعدادی زن دیده میشود که در گوشهای از میدان به انتظار یافتن کار نشسته اند؛ تصویری که تا پیش از این بی سابقه بوده است و تصور ذهنی ما را از اینکه کار صرفا نیازی مردانه است و میدان کار قلمرو مردان، فرو میریزاند. این عکس سندی از عمق بی توجهی به وضعیت اقتصادی زنان و نادیده گرفتن نیازهای آنان است که نمیتوان تنها با نگاهی و آهی و تاسفی از آن گذشت.
دلفان گوشهای فراموش شده از این سرزمین است که محرومیت و فقر از ویژگیهای تاریخی آن است. شهری است که مردمش از زن و مرد، تا همین پنجاه سال پیش تحت مناسبات ارباب و رعیتی، از راه کشاورزی و دامداری روزگار میگذراندند؛ اما بعد از اصلاحات ارضی به مرور دچار دگرگونیهایی در ساخت اقتصادی و اجتماعی شد؛ ولی این دگرگونی نه تنها در جهت مطلوب نبود که حاصل اش شهری شد نابرخوردارتر از گذشته، با فقر، محرومیت و بیکاری که اشکال جدید و شدیدش گریباگیر مردم شد.
در این شهر که صنعت و فعالیت تولیدی ندارد و کشاورزی اش (با زمینهایی که هر روز در حال کوچکتر شدن و یا تغییر کاربری هستند) رو به زوال است، بیکاری یک معضل عمده است. غیر از معدودی سرمایه دار و نوکیسه و طبقه متوسط شهری محدود، سایر اهالی شهر، درگیر فقر و نداری هستند. بسیاری از خانوادهها از شهر مهاجرت کردهاند و شماری از مردان در جستجوی کارهای فصلی و موقتی و مشاغل سخت راهی تهران و سایر مراکز صنعتی کشور شدهاند.
در این شهر علاوه بر فقر اقتصادی و محرومیت مادی، تابوها و ممنوعیتهای زنان به دلیل سلطه سنتهای مردسالارانه و متاثر از ساختار طایفهای و منطبق با ویژگیهای اجتماعات کوچک و بسته، بیش از هر جای دیگری احساس میشود. اگر چه در سالهای اخیر زنان توانستهاند به دانشگاه بروند و حضور اجتماعی خود را قدری بهبود ببخشند، اما این محدودیتها کماکان به جای خود باقی و سنت با تمام قوا بر زنان مسلط است. علاوه بر فقر و بیکاری، ترک تحصیل دختران، ازدواجهای زودهنگام و اجباری و خشونت با تمام اشکالش از جمله مسائل زنان دلفان است.
از این "ماکوندو"ی فراموش شده، حالا عکس و خبری دست به دست میشود که گروهی از زنان به کارگران میدانی پیوستهاند و در میدانی که تاکنون قلمروی مردانه تلقی میشد پا نهادهاند. این زنان رقیب مردان کارگر به شمار نمیروند بلکه کارگران خانگی و کارگران مزارع هستند که برای فروش نیروی کار خود به میدان آمدهاند.
ورود زنان به میدان شهر برای یافتن کار، حرکتی بیسابقه است که میتوان تفسیرهای گوناگونی از آن به دست داد. برخی آن را صرفا تاسف برانگیز و اندوه آور و دردناک تلقی و مسئولان شهر را سرزنش میکنند که چرا زنان باید پای در این میدان مردانه بنهند؛ اما طور دیگری هم میتوان به موضوع نگاه کرد و گفت در واقع با اینکه منشأ این حرکت، استیصال و فقر و محرومیت و رنج است، اما با خود دلالتهای دیگری هم دارد. مهمترین اش این است که زنان دلفانی علیرغم تسلط سنتهای مردسالار و ساختار طایفهای و محدودیتهای فرهنگی، توانستهاند بر تمام این موانع سنتی و فرهنگی غلبه کنند و شرافتمندانه و شجاعانه وارد میدان جامعهای شوند که نیازهای آنها را جدی نمیگیرد.
زنان دلفان در این میدان، بی توجه به تصمیمگیران عالیرتبهای که حداکثر تلاش شان در حوزه زنان افزایش مرخصی زایمان و کاهش سن اخذ مدرک دیپلم دختران است، آمدهاند که سهم خودشان را از منابع موجود با دستهای خودشان بستانند. زنان کارگر دلفانی، این واقعیت زندگی عصر ما را نمایندگی میکنند که استقلال مالی و اشتغال، یک نیاز انسانی فراجنسیتی است. شرایط دشوار زندگی، زنان جویای کار را به این درک عمیق رسانده است که با در خانه نشستن، نه آبی برایشان فراهم میشود و نه نانی و نه یارانه ۴۶ هزار تومانی کفاف مخارج زندگی شان را میدهد و از همین رو به دنبال کار به میدان آمدهاند.
زنان کارگر دلفانی بدون آنکه پرچمی بالای سر برده باشند، خود پرچمدار این خواسته زنان هستند که اشتغال یک ضرورت و یک نیاز است و نیازهای انسانی را نمیتوان در پای اهداف دیگر قربانی کرد یا نادیده گرفت. زنان رنجدیده و مظلوم دلفان، نماینده طبقه فرودست زنان هستند که بدون هیچ شعار و بدون هیچ ادعایی، با این حرکت، مهمترین مطالبه زنان یعنی اشتغال را به مثابه یک امر ملموس و واقعی در مقابل چشمان جامعه قرار داده اند،آن هم از سر درد و رنج.
رنجهای عمیق و دردهای بزرگ به آنها شهامت آن را داده است که بر تمام موانع جنسیتی و رسمی و عرفی غلبه کنند و آمادگی خود را برای نقشهای جدید اعل
ام نمایند و بر ایدئولوژی خانه نشینی زنان خط بطلان بکشند. حضور این زنان در کنار کارگران میدانی حامل این پیام است که در تصمیمگیری و مداخله در مسائل زنان باید واقعیتهای اجتماعی موجود را درک کرد و سهم زنان را از اشتغال و منابع اقتصادی موجود ملحوظ داشت. نیاز و ضرورتهای جدید جامعه اگر مورد توجه قرار نگیرند هر طرح و برنامهای محکوم به شکست است و جامعه راه خودش را بر حسب نیازها و مقتضیاتش پیدا خواهد کرد؛ راههایی که ممکن است بسی شگفتانگیزتر و غیرمنتظرهتر از عکس زنان دلفانی باشد.
|