یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

زیر چتر یک پلاتفرم مشترک
بحران ناسیونالیسم کرد و سردرگمی عبدالله مهتدی


• عبداله مهتدی دبیر کل حزب کومه له کردستان ایران با انتشارمقاله ی «در زیر چتر پلاتفرمی مشترک» رئوس نظرات و مواضع این حزب را برای همکاری با " کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران" در سطح علنی منتشر کرده است. این مقاله و پاسخ صلاح مازوچی از چهره های حزب کمونیست به پیشنهاد وی را در ادامه می خوانید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۹ تير ۱٣۹۵ -  ۹ ژوئيه ۲۰۱۶



اخبار روز: در درگیری نظامی حزب دمکرات کردستان ایران و جمهوری اسلامی در هفته های اخیر چندین تن کشته شده اند. ظاهرا این درگیری ها غیر منتظره به نظر می رسد اما تا به حال هیچ یک از طرفین بروز آن را اتفاقی ناخواسته قلمداد نکرده اند. همزمان با بلند شدن صدای شلیک گلوله ها، عبداله مهتدی رهبر حزب کومه له کردستان ایران با تحریر مقاله ای با عنوان «در زیر چتر پلاتفرمی مشترک» احزاب کردستانی را به همکاری و تشکیل جبهه مشترک دعوت کرده و به طور مشخص حزب کمونیست ایران-کومه له- را مورد خطاب قرار داده و نوشته است «امیدوارم رفقای سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران - کومه له" پاسخ شایسته به این پیشنهاد ارائه کنند و حداقل در جهت شروع دیالوگ و گفتگو در این باره ابراز آمادگی کنند» نوشته عبداله مهتدی و پاسخ صلاح مازوچی از چهره های حزب کمونیست به پیشنهاد وی را به نقل از «پایگاه خبری - تحلیلی روژ» می خوانید.

طولانی شدن دیکتاتوری جمهوری اسلامی در ایران و کم سو شدن شعله انقلاب در کردستان ایران، بلایای بسیار به همراه داشته است و نتایج زیانبار فراوانی به بار آورده است. انشعاب و گسیختن و انفراد و یاس و دوری گزیدن نیز بخشی از نتایج این وضعیت هستند. مسلم است که دلایل دیگری نیز برای انشعابها وجود دارند که هرکدام نیازمند تحلیل دقیق خود هستند، اما میتوان به کلی و در میان آنها محبوس ماندن احزاب کردستان ایران در چارچوب تنگ و مملو از محدودیت کردستان عراق از روی ناچاری، مورد دخالت این و آن قرار گرفتن و همچنین ناآگاهی و عدم مسئولیت پذیری کسانی را نیز مورد اشاره قرار داد. از جمله تمامی انشعابها و گسیختن های سالهای گذشته، که در میان احزاب سیاسی کردستان ایران کم هم نبوده اند، شاید تنها جدایی حزب کومه له کردستان ایران و حزب کمونیست ایران دارای مبنا و توزیح تئوریک و نیز دارای منطق سیاسی بوده باشد. بدون آنکه در اینجا بر دیدگاه خود در باره این جدایی پافشاری کنم، و نیز بدون آنکه خوانش طرف مقابل را قبول کنم، اما همه طرفها بر سر یک موضوع دارای عقیده مشترک هستند و آن هم وجود پرنسیپ و منطق فکری و سیاسی برای این انشعاب است. برای من هیچ چیز از انشعاب و منشقق کردن کومه له " یا هر حزب کوشا و انقلابی " بدون وجود خط و برنامه و سیاست شفاف و مجزا، بی معناتر و غیرقابل توجیه تر و غیرمسئولانه تر نیست، چنانکه شاهد هم بوده ایم غیر از پدیده های منفی هیچ دست آوردی به بار نیاورده اند. به همین ترتیب، اتحاد بدون مبنای سیاسی شفاف هم که گاها به بحث آن دامن زده میشود را تلاشی ناموفق و بی ثمر میدانم. در هر حال موضوعی که در اینجا قصد به میان آوردن و پیشنهاد دادن آن را دارم نه اتحاد حزبی در میان حزب کومه له کردستان ایران و کومه له – سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران، بلکه به هم نزدیک شدن اینها تحت پلاتفورم سیاسی مشترک و همکاری مشترک آنها در چارچوب این پلاتفورم است. اما آیا این پروژه خیالی نیست؟ آیا نمونه تاریخی برای همکاری اینچنینی وجود دارد؟ نقاط مشترک کدامند و در اصل ضرورت و فایده آن چیست؟ سراپای تاریخ چپ و انقلابی در جهان مملو از این دست توافقها و حتی ایجاد جبهه مشترک در میان نیروهای چپ با یکدیگر و همچنین در بسیاری موارد با جناحهای غیر چپ است. جبهه آزادیبخش ویتنام، که در جهان غرب تحت عنوان ویت کنگ شناخته میشد، نمونه برجسته چنین توافقی است که در میان کمونیستها و جناحهای سیاسی و اجتماعی و طبقاتی مختلف به منظور مقاومت در برابر حمله آمریکا و رژیم دست نشانده خود در آن کشور ایجاد شد و نیز کمونیستها مبتکرش بودند. ضرورت مقاومت در برابر دشمن مشترک ستمگر، وجود یک جنبش مقاومتی رهایی بخش و ضرورت تقویت و گسترده تر کردن این جنبش ایجاب کرده بود که همگان تحت چتر این جبهه و پلاتفرم سیاسی آن گرد هم بیایند. جبهه ای که در کنار کمونیستها و جناحهای دیگر، حتی راهبان بودایی در آن وجود داشتند و نه تنها به لحاظ عقیدتی بلکه در متدهای مبارزه هم متفاوت بودند. در حالی که پارتیزانهای ویت کنگ در جریان مبارزه بی وقفه مسلحانه در حال فعالیت و ضربه زدن بودند، رجال مذهبی بودایی هم از طریق خودسوزی علنی در خیابانهای سایگون وجدان جهانی را برانگیخته میکردند. مثال دیگری از این دست همکاری جبهه مقاومت ضد فاشیستی فرانسه و بسیاری از کشورهای دیگر است که در زمان اشغال سرزمینشان از سوی ارتش هیتلر ایجاد شد و در آن چه کمونیستها چه سوسیالیستها و نیز غیرچپ ها و گلیست ها " هواداران ژنرال دوگل " شرکت داشته و بزرگترین حماسه ها را بر ضد فاشیستها رقم زدند و بعد از پیروزی هم هر کدام از این نیروها مشی خود در سیاست را ادامه دادند. این جبهه ضد فاشیستی در کشورهای اروپایی هم از جمله یونان، نقش مهمی در آزادسازی سرزمین خود از دست نیروهای فاشیست آلمانی ایفا کرد. مثال مقرب تر نیز در این باره وجود دارد. کنگره ملی آفریقا، یعنی جبهه ای که بعدتر نلسون ماندلا به چهره شناخته شده و راس آن مبدل شد، بر مبنای مبازره برای لغو سیستم آپارتاید نیروها و سازمانهای بسیاری را در چارچوب خود گرد آورده بود که بسیاری از آنها تمایلات چپ داشتند و حزب کمونیست آفریقای جنوبی یکی از آن جمله بود. سپس کنگره ملی آفریقا به منظور وسیعتر کردن مبارزاتشان و گسترده کردن جبهه ضد آپارتاید با مجموعه ای از سازمانهای دیگر و از جمله سازمانهای مذهبی و کلیساها همکاری نزدیک نمود و موفق شدند توجهات افکار عمومی و کشورهای جهان و کل جامعه بین المللی برای حمایت از اهداف خود را که لغو آپارتاید بود جلب کنند. همکاری نیروهای چپ و مترقی اروپا چه در کمپینهای اجتماعی و چه در زمان انتخابات پدیده ای بسیار مرسوم است و مثالهای فراوان دارد. متاخرترین آنها همکاری نیروهای چپ و از جمله حزب کمونیست در انتخابات یونان است که منتج به پیروزی آنها در آن انتخابات شد. البته همکاری میان کلیه نیروهای سیاسی کردستان ایران و ایجاد جبهه نیز در این باره، ضرورتی معاصر و یکی از اهداف حزب کومه له کردستان ایران است که سالهاست برای آن تلاش میکند. اما لازم است که این نکته را روشن کنم که در آنچه منظور من است نه آن جبهه همه گیر کردستانی بلکه همکاری میان حزب کومه له کردستان ایران و کومه له- سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران و به کلی در میان همه فعالینی است که پس از سالها از هم گسیختن، اکنون نیز هویت خود را کومه له دانسته و به آن اندازه هم از نقاط مشترک سیاسی و مبارزاتی برخوردار هستند که بتوانند تحت یک پلاتفورم مشترک همکاری نمایند. عیان است که ایجاد چنین پلاتفورمی زمینه را برای یک جبهه همه گیر کردستانی هم مساعد میکند. در واقع وجود پلاتفورمی از این دست باعث خواهد شد که همه فعالین جریان کومه له، از آنان گرفته که خود را کمونیست دانسته تا آنانی که خود را سوسیالیست و سوسیال دمکرات یا عموما مترقی تعریف میکنند، همه آنانی که ترقی و پیشرفت کومه له و نیرومندتر ساختن این جریان را یکی از فاکتورهای مهم در روند ترقی خواهی و دمکراسی خواهی و عدالت اجتماعی در کردستان میدانند، قادر باشند برای نیل به آن دست به کار شوند و به همین دلیل نیز است که میتواند مایه احیای بزرگ شود، خصوصا در خارج از کشور، در میان توده بزرگی که سازمان یافته نیستند، حزبی نیستند، اما سالهای زیادی از عمر خود را تحت پرچم کومه له به مبارزه مشغول بوده اند و متحمل رنجهای آن شده اند و اکنون هم به این تاریخ و به این مبارزه افتخار میکنند. اطمینان دارم که بخش عمده این افراد، که شاید به روال قبل و در چارچوب ایدولوژی سابق هم نیندیشند، خواهان بروز مجالی هستند تا بار دیگر جریان کومه له را تقویت کنند . همچنین جریان کومه له در کل بسیار بهره مند خواهد بود ازاینکه این شمار از فعالین مجرب بار دیگر به دور آن گرد بیایند، خود را در آن پیدا کنند و برای پیشبرد آن تلاش کنند. و یا اینکه آیا این احتمال وجود ندارد که در نتیجه روند همکاری و نزدیکی مجدد در چارچوب پلاتفورمی از نقاط مشترک، زمینه های درک تازه از تفاوتهای فکری هم مساعد شود؟ به هر حال این بخش را به آینده موکول کنیم و به بحث فعلی بپردازیم. به عقیده من لازم است که رفقای کومه له- سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران از خود سوال کنند: واقعا چرا نتوان مقدمات دیالوگ میان آنها و ما را برای بررسی موضوع همکاری شروع کرد؟ مرزهای نظری و برنامه ای میان ما مشخص و برجسته هستند و کسی توقع رها کردن آنها را از طرف مقابل ندارد. اما بهتر است از نزدیک مخاطب نظرات یکدگر بوده، گفتگوی صریح در میانمان را آغاز کرده و زمینه های همکاری را بین خود بررسی کنیم. اگر هم سوال شود: همکاری بر سر چه؟ میگویم: بر سر فعالیت بر ضد نظام ارتجاعی و ستمگر جمهوری اسلامی و برچیدن این رژیم از کردستان، بر سر تعین حق سرنوشت ملت کرد و بر سر منسجم کردن و نیرومند ساختن و به پیروزی رساندن جنبش آزادیخواهی ملت کرد در کردستان، بر سر سکولاریسم و جدایی دین از دولت، بر سر دمکراسی در داخل کردستان و حقوق سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، بر سر آزادی بدون قید و شرط بیان و عقیده، بر سر آزادی اتحادیه و سندیکاهای کارگری و سازمانهای مدنی و سنفی، بر سر آزادی تشکل و آزادی اعتراض و آزادی اعتصاب، بر سر قانون کار مترقی، بر سر برابری حقوق زن و مرد در جامعه، بر سر جلوگیری از استثمار کودکان و مهیا کردن تحصیل و آموزش برای تمامی کودکان سرزمین مان، بر سر بیمه بیکاری و بر سر ایجاد سیستم بیمه پزشکی و درمانی برای همه، بر سر آزادی فرد و جامعه برای انتخاب سیاسی خود و ممنوع کردن هر نوع دست به اسلحه بردن در داخل کردستان و در میان نیروهای سیاسی. بله در واقع جای سوال است که چرا بر سر این مسائل و مسائلی از این دست نمیتوانیم همکاری کنیم؟ و این در حالی که مرزبندیهای فکری و سیاسی میان ما و برنامه و خط مستقل هر یک از ما هم به جای خود باقی و محفوظ بماند؟ در این شکی ندارم که رفقای کومه له- سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران هم بر این باورند که هر ساعت و روزی که بر عمر رژیم جمهوری اسلامی افزوده میشود، فرصتی است در خدمت انجام جرمهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بیشتر و رشد فساد و عقب ماندگی و ارتجاع وهمچنین شانس ترقیخواهی و عدالتخواهی و آزادیخواهی هم کمتر و کمتر میشود. آیا وجود دشمن مشترکی مانند رژیم دار و اعدام اسلامی نباید برای همکاری با سایر نیروها مشوق ما باشد؟ مسلما آنان نیز تهدیدهای گسترش اسلام سیاسی رادیکال و تروریست را در آینده کردستان احساس میکنند. آیا بر این باورند که خود به تنهایی، با هر میزان از هوادارانی که دارند و یا خواهند داشت، از پس جمهوری اسلامی و تمامی جریانهای ارتجاعی فعلی و آینده برمی آیند؟ کسی که خود را اسیر چنین تفکری عجیب و غریب نکرده است، لازم است به همکاری با سایر نیروها فکر کرده و نیز لازم است که از نزدیکترین آنها هم شروع نماید. این حق رفقای کومه له- سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران است که در رابطه با ما دارای انتقادات خرد و کلان باشند، چنانکه ما هم نظرات و انتقادات خود را از سیاستها و شیوه برخوردی آنها با چپ دارا هستیم. هرکدام نیز از این حق برخورداریم که مستقل و صریح نظرات و انتقاداتمان را بیان کرده و یا بنویسیم و مایه دلخوری هم نیست، اما با این حال نیز آیا در موارد بسیار ما به همدیگر نزدیک نیستیم؟ آیا تاریخ مشترک گذشته و دهها سال مبازره مشترک و پشت سر نهادن دهها و صدها تجربه انتقلابی کوچک و بزرگ در گذشته، هیچ نقطه مشترکی در میان ما به وجود نیاورده است؟ آیا همین واقعیت که هر یک از ما دو طرف، از دیدگاه خود، خود را وارث کومه له و مبارزات آن میداند، به این معنا نیست که زمینه ها و نقطه اشتراکها در میانمان باقی بوده و نیز کم هم نیستند؟ جای خود دارد اشتباه بزرگ و کشنده استالین در ابتدای به قدرت رسیدن هیتلر را برای خود مجسم کنیم و از آن درس بگیریم. در آن زمان کسان بسیاری از استالین و کمینترن خواستند تا با کمونیستهای آلمان و سوسیال دمکراتها، که در کنار همدیگر نیروی بسیار بزرگی را هم پدید می آوردند و میتوانستند سد بزرگی در برابر به قدرت رسیدن فاشیزم باشند، همکاری کنند و جبهه ضد فاشیستی ایجاد کنند. اما جوابی که دریافت کردند این بود: فاشیستها و سوسیال دمکراتها هر دو نماینده بورژوازی هستند و تفاوتی با همدیگر ندارند، فاشیسم و سوسیال دمرکراسی دو روی یک سکه قدرت طبقه سرمایه داری هستند و از نظر ما تفاوتی با هم ندارند. اتحاد شوروی و کمینترن، که در آن زمان کاملا در دست استالین و خط او قرار داشتند، پس از نیرو گرفتن فاشیسم و پس از اینکه تمام نیروها یکی بعد از دیگری از کمونیست گرفته تا سوسیال دمکرات و لیبرال و یهودی و بقیه مورد سیل سرکوبهای دستگاه ستمگر فاشیسم قرار گرفتند، سیاست خود را تغیر داده و به همکاری با سوسیال دمکراتها تن دادند، اما دیگر بسیار به تاخیر افتاده و فاجعه بزرگ فاشیسم و جنگ دوم جهانی اتفاق افتاده بود. کل جهان و مخصوصا اتحاد شوروی بعدها هزینه بسیار هنگفت برای این اشتباه پرداختند. شعر مشهوری و پرمعنای برتولت برشت نیز در این باره سروده شده است. آیا رفقای کومه له – سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران میخواهند این تجربه اشتباه تکرار شود؟ آیا از نظر آنها مقاومت تاثیرگذار و واقعی در برابر دشمن شبه فاشیستی مانند جمهوری اسلامی، همکاری تمام نیروها را نمیطلبد؟ آیا ما و آنها، با وجود تمامی تفاوتها و اختلافها نیز، در برابر این دشمن و برای حفاظت از کردستان انقلابی و جنبش آن، منافع مشترک نداریم؟ آیا امثال ما در مقایسه با دیگران به همدیگر نزدیکتر نیستیم؟ در واقع جای سوال دارد که آیا جدایی شانزده سال قبل ما از حزب کمونیست ایران، که به گفته خود آنان بر مبنای تفاوتهای فکری و سیاسی بوده است، باید تا خاتمه جهان دلیل کینه و عدم ارتباط مان باشد؟ بله این واقعیت است که موارد زیادی بین ما فاصله انداخته، اما موارد زیادی هم هستند که ما را به هم گره میزنند. چپ بودن در انحصار شما نیست، تنها خوانش چپ دنیا هم آنی نیست که شما نمایندگی میکنید. این حکم در مورد ما هم صادق است. شرایط پیچیده منطقه ای و نامعلوم بودن آینده آن، از ویژگیهای حال معاصر است. در این بی ثباتی بزرگ که کل منطقه را در برگرفته است، کردها در ایران از باقی ماندن جمهوری اسلامی و دستگاه ستم آن ضررمند درجه اول هستند و میتوانند سودمند درجه اول هم باشند در صورت تغیرات سیاسی در این کشور. در میانه این تغیر و تحول است که دروازه های مبارزه در راستای حقوق اساسی برای کردهای کردستان ایران باز خواهد شد و به بزرگراه مبارزه سیاسی و مدنی و اجتماعی برای احقاق حقوقشان میرسند. آیا رفقای حزب کمونیست ایران بر این باورند که در جریان مبارزه برای این تغیرات بزرگ که همگان به آن مشغولیم، موردی وجود ندارد که ما را به هم نزدیک کند؟ آیا وجود دشمن مشترک بدتر از فاشیسمی چون جمهوری اسلامی، با وجود بسیاری اشتراکات در برنامه سیاسیمان که در بالا به اختصار به آنها اشاره کردم، و نیز با وجود تاریخ مشترک و پر افتخار و بودنمان در سنگر مشترک برای مدتهای طولانی، با وجود تهدیدهایی که متوجه هردوی ماست و محدودیتهایی که بر هردو طرف ما تحمیل میشود، اینها و بسیاری موارد دیگر جمعا به اندازه ای نیستند که ما حداقل گرد هم آمده و اندیشه پیشه کنیم تا برگ تازه ای در میان خود ورق بزنیم و شیوه ای برای همکاری و با هم مدارا کردن بیابیم؟ آلمان و فرانسه که در دو جنگ جهانی بر علیه یکدیگر جنگیده بودند، متفق شدند و بنای اروپا را گذاشتند، ژاپن که در جنگ دوم جهانی از سوی آمریکا مورد حمله بمبهای اتمی قرار گرفته بود اکنون با آن کشور متحد اصلی هستند، آمریکا هفت میلیون تن بمب در ویتنام باراند، اما اکنون ویتنام که از سوی حزب کمونیست هم اداره میشود، با آمریکا نه تنها پس از آشتی روابط معمولی دارد بلکه در مقابل تهدید مشترک از سوی چین در سطح عالی تعاملات و همکاری نیز با یکدیگر دارند. آیا اختلاف ما از همه مثالهایی که برده شد عمیقتر و غیرقابل حل تر است؟ چرا ما نیز در راستای منافع جنبش و برای مقاومت در برابر دشمن مشترک، در اندیشه آب کردن یخها در روابطمان نباشیم؟ مطمئنا هیچ یک از ما ضرر نخواهد کرد، بلعکس فرصت نوینی خلق میکنیم تا صدها و حتی هزاران مبارز از ماها بریده و قدیمی کومه له با اشتیاق زیر چتر یک پلاتفورم گرد بیایند و همچنین مجال تازه ای برای روند ترقی خواهی کردستان به بار می آورد، جنبش ما را فعالتر کرده و یاران و دلسوزان خود را خرسند میکنیم. من به نوبه خود با افتخار برای برداشتن هر گامی، برای رفتن به هر نمایندگی و دفتری، برای سرزدن به هر خانه ای یا استقبال از هر مهمانی در این باره آماده ام. همه را نیز فرا میخوانم که اگر در این باره مینویسند یا اظهار نظر میکنند، خواهشا گذشته گرایی نکنید، با زبانی نامناسب اظهار نظر نکنید، بلکه در نهایت احترام و دلسوزی و برای به توافق رساندنمان بنویسید و نظر بدهید نه در راستای فاصله انداختن. و نیز امیدوارم رفقای سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران " کومه له " پاسخ شایسته به این پیشنهاد ارائه کنند و حداقل در جهت شروع دیالوگ و گفتگو در این باره ابراز آمادگی کنند.


بحران ناسیونالیسم کرد و سردرگمی عبدالله مهتدی
صلاح مازوجی

اخیرا عبدالله مهتدی دبیر کل سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران طی مطلبی تحت عنوان " در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" رئوس نظرات و مواضع سازمان متبوعش را برای همکاری با " کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران" در سطح علنی منتشر کرده است. اگر چه اعلام این نظرات در نگاه اول یک چرخش سیاسی در مواضع تاکنونی این جریان به نظر می رسد، اما اندکی تعمق در این نوشته و مصاحبه ای که عبدالله مهتدی حول همین موضوع با شبکه تلویزیونی کردستان ۲۴ در تاریخ ۲۳ ژوئن انجام داده است و نگاهی اجمالی به کارنامه شانزده ساله این جریان نشان می دهد که اقدام اخیر نیز در تداوم و در پیوستگی با سیاست ها، عملکرد تاکنونی و ناکامی های سیاسی این جریان انجام گرفته است. نویسنده " در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" با آگاهی کامل بر اینکه تا کنون چه سیاست های زیانباری را درقبال جنبش انقلابی مردم کردستان در پیش گرفته است، فراخوان داده که در پرداختن به این مسئله "کاه کهنه به باد داده نشود"، اما در دنیای واقع نه کومه له، نه مردم کردستان و نه ناظرین سیاسی چنین توصیه هایی را جدی نمی گیرند. همه تجارب تاریخی و تجارب سه، چهار دهه اخیر نیز به همه آموخته است که افراد را نه از روی ادعاهای وزینی که در مورد خود مطرح می کنند بلکه باید از روی عملکرد آنها قضاوت کرد، چرا که تنها پراتیک معیار حقیقت است. از روی پراتیک اجتماعی جریان های سیاسی می توان دوستان راستین مردم را از دوستان دروغین تمیز داد. " در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" به هیچ نقدی از سیاست ها و عملکرد این سازمان از مقطع نضج گیری، تا انشعاب و حیات تاکنونی آن متکی نیست. مهتدی در همان پاراگراف اول نوشته اش ضمن پافشاری بر این توهم خودفریبانه که گویا کومه له را از حزب کمونیست ایران منشعب کرده است، تأکید می کند که "همه طرف ها روی یک نقطه آنهم وجود پرنسیپ و منطق فکری و سیاسی در این انشعاب توافق نظر دارند" . در این تردیدی نیست که این جدایی در رویگردانی کامل منشعبین از مبانی فکری، سیاسی و سنت های انقلابی کومه له و حزب کمونیست ایران ریشه داشت و متأثر از روندهایی بود که در سطح جهان، منطقه و ایران در جریان بودند. اما این ادعا که گویا عبدالله مهتدی در جریان این جدایی پرنسیپال رفتار کرده است مطلقا صحت ندارد. پرونده مربوط به سازماندهی انشعاب و بی پرنسیپی های سیاسی و تشکیلاتی عبدالله مهتدی در این پروسه و گروکشی آن از کومه له در مقطع انشعاب، به عنوان یک سکاندال سیاسی در تاریخ فعالیت های وی ثبت شده و در آرشیو موجود است. گذشته از این، مجموعه سیاست های کلان نویسنده "در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" در طول شانزده سال گذشته به زیان منافع مبارزه حق طلبانه مردم ستم دیده کردستان بوده است. امید بستن به باز کردن باب دیالوگ و گفتگو با دوم خردادی ها و اصلاح طلبان حکومتی و خدمت به ایجاد توهم و خوشباوری نسبت به تحقق بخشی از خواسته های مردم کردستان تحت ریاست جمهوری خاتمی، مذاکرات پی در پی و پنهانی با هیئت های اداره اطلاعات جمهوری اسلامی در حالی که رژیم جمهوری اسلامی آشکارا از این حربه برای دامن زدن به حالت انتظار در میان مردم و ایجاد تفرقه در میان نیروهای سیاسی استفاده می کرد، روز شماری کردن برای حمله آمریکا به ایران و تکرار تجربه خونبار عراق در ایران و امید بستن به تکرار سناریوی مشابهی که احزاب سیاسی در کردستان عراق را به قدرت رساند، پرسه زدن در کریدورهای کنگره و سنای آمریکا در راستای متوهم کردن مردم به حمایت های آمریکا، نشست و برخاست و همکاری با سلطنت طلبان شوونیست که به حکم منطق انقلاب از صحنه سیاسی ایران جارو شده اند، هم یاری با محسن سازگاراها، ائتلاف سیاسی با استحاله طلبان حزب توده و اکثریت، ضدیت با فراخوان کومه له برای اعتصاب عمومی ۱۶ مرداد در کردستان، انجام عملیات ایزائی و نقشه حمله به اروگاه کومه له در اوج درماندگی که به علت مخالفت اکثریت اعضای کمیته مرکزی این سازمان روی دست مهتدی باقی ماند، اینها فقط بخشی از کارنامه سیاسی عبدالله مهتدی طی شانزده سال گذشته است. نویسنده "در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" با این کارنامه سیاسی و با هم پیمانانی که در سطح سراسری انتخاب نموده نه تنها با جنبش چپ ایران قطع رابطه کرده و در میان آن جایی ندارد بلکه عملا در صف راست ترین بخش اپوزیسیون بورژوازی ایران قرار گرفته است. اگر عبدالله مهتدی نتوانست با این سیاست ها مردم کردستان را به بیراهه ببرد، با این دلیل ساده بود که کومه له قاطعانه ماهیت واقعی این سیاست ها را برملا کرد و مردم کردستان جریان انشعابی را به عنوان کومه له تحویل نگرفتند. این جریان فاقد آن پایه و مقبولیت اجتماعی است که بتواند جنبش کردستان را به بیراهه ببرد و یا در این جامعه تحرکی ایجاد کند. سازمان متبوع عبدالله مهتدی بعد از انشعابی که به دلیل بن بست این سیاست ها از سر گذراند، تقریبا همه کادرهای قدیمی خود غیر از تعدادی انگشت شمار را به دلیل انتقادهای نیم بند از این سیاست های راست روانه اخراج کرد. طیف دوستداران کومه له از مهتدی و حزبش دل خوشی ندارند و به دلیل همین سیاست های و عملکردی که در پیش گرفته در میان این طیف منزوی شده است. این پروژه در همان قدم اول شکست خورده است. عبدالله مهتدی به خاطر نقشه حمله به اردوگاه کومه له می بایست از کومه له، از مردم کردستان و از طیف دوستداران کومه له معذرت خواهی کند. نویسنده "در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" با این پیشینه ای که دارد نه تنها در چهار چوب جنبش چپ نمی گنجد و نمی تواند مبتکر گرد آوردن طیف کومه له زیر چتر پلاتفرم مشترک باشد، بلکه پیش شرط های اولیه برای همکاری احزاب و نیروهای سیاسی در کردستان را به کرات زیر پا گذاشته است. سیاست کومه له در مورد همکاری با احزاب سیاسی در کردستان از ابتدای فعالیت آن روشن بوده و در کنگره پانزدهم کومه له دوباره بروز و مدون شده است. "سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران" به دلیل ماهیت هم پیمانانی که در سطح سراسری انتخاب کرده است، به دلیل امید بستن به دخالت قدرت های امپریالیستی، تن دادن به مذاکرات پنهانی با مأموران اطلاعات جمهوری اسلامی، دل بستن به اصلاح طلبان حکومتی، حتی واجد شرایط در چهارچوب همکاری احزاب و نیروهای سیاسی در کردستان نیست. سازمان عبدالله مهتدی در همین نمایش انتخاباتی دوره دهم مجلس شورای اسلامی در این توهم بود که بتواند این مضحکه را به سکویی برای "طرح مطالبات مردم کردستان" تبدیل کند. نویسنده " در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" همکاری مشترک با کومه له و طیف کومه له را جاده صاف کن تشکیل جبهه کردستانی می داند و تشکیل جبهه کردستانی را برای بند و بست با آمریکا و دیگر قدرت های امپریالیستی می خواهد. عبدالله مهتدی در آخرین مصاحبه اش با شبکه کردستان ۲۴ ضمن آنکه از لشکرکشی آمریکا به عراق به عنوان یک فرصت برای کردها نام می برد، با انتقاد تلویحی از احزابی که به دلیل موقعیت جنبش کردستان ایران خودشان را سرزنش می کنند می گوید: " بیائید دست به دست هم دهیم، دیپلماسی خلق کردستان هنوز در سطح جهان کمتر شناخته شده است، حق خودمان ر ا به ما نداده اند، صد بار این پیشنهاد را مطرح کرده ام، امیدوارم اینبار با پیشرفت روبرو شود، بگذارید یک دیپلوماسی مشترک کردی داشته باشیم، چرا همه با هم نمی رویم به کنگره و سنای آمریکا، چرا همه با هم نمی رویم به پارلمان اروپا ...". عبدالله مهتدی قرار گرفتن در زیر چتر پلاتفرم مشترک با کومه له و طیف کومه له را برای پیشبرد این پروژه ها می خواهد. اما کومه له علیرغم عملکرد سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران و گروه انشعابی از آن و علیرغم استفاده ناروای این دو سازمان از نام کومه له، در مواردی که مصالح عمومی مردم کردستان در میان بوده است برای نمونه در مقطعی که پروژه تدارک تشکیل کنگره ملی کرد و یا مسئله همکاری احزاب و نیروهای سیاسی کردستان برای تحریم مضحکه انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی در جریان بوده است همزمان با هر دو شاخه حزب دمکرات با آنها نیز نشست و گفتگو داشته است. نویسنده، "در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" وقتی به زمینه های همکاری با کومه له می پردازد، با دست کم گرفتن شعور سیاسی مخاطبین خود، لیستی از زمینه های همکاری و مطالبات را از جمله: " مبارزه علیه نظام ارتجاعی و سرکوبگر جمهوری اسلامی و برچیدن این رژیم در کردستان، حق تعیین سرنوشت برای ملت کرد، مستحکم کردن و نیرومند کردن و به پیروزی رساندن جنبش آزادیخواهانه مردم در کردستان، سکولاریسم و جدائی دین از دولت، دمکراسی در داخل کردستان و حقوق سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، آزادی بیان، آزادی اتحادیه و سندیکاهای کارگری و تشکل های مدنی و صنفی، آزادی ایجاد تشکل، تظاهرات و اعتصاب و ...." را پشت سر هم ردیف می کند. بسیاری از خواسته ها و مطالباتی که در این نوشته آمده است با همین فرمولبندی ها در برنامه و پلاتفرم حزب توده، فدائیان اکثریت و در بخش حداقل برنامه حزب کمونیست ایران و برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان و در برنامه دیگر بخش های چپ ایران هم آمده اند. بنابراین شباهت در چگونگی فورمولبندی این مطالبات هیچ مشکلی را حل نمی کند. بحث بر سر این است که از کدام مسیر و با کدام استراتژی سیاسی می خواهیم این خواسته ها را متحقق کنیم و جنبش مردم کردستان را به پیروزی برسانیم. پراتیک شانزده ساله نویسنده "در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" نشان می دهد که وی طی این سال ها برای باصطلاح دستیابی به این مطالبات با سه کارت اصلی بازی کرده است، یکی تلاش برای همگرایی با اصلاح طلبان حکومتی و مذاکرات پنهانی با مأموران اداره اطلاعات سپاه پاسداران، هم پیمانی با راست ترین بخش اپوزیسیون بورژوایی در سطح سراسری، تلاش بی وقفه برای جلب حمایت و هم پیمانی با آمریکا. این استراتژی سیاسی و مسیری که نویسنده " در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" برای تحقق این مطالبات (بخوانید برای سهم بری از قدرت سیاسی در کردستان) در پیش گرفته است از زمین تا آسمان با استراتژی سوسیالیستی کومه له در جنبش کردستان فاصله دارد. کومه له به عنوان بخشی از جریان سراسری در نقطه مقابل استراتژی سازمان زحمتکشان برای تحقق این مطالبات به نیروی مبارزه کارگران و زحمتکشان و زنان ستمدیده کردستان که نیروی محرکه اصلی این جنبش هستند تکیه دارد و برای ایجاد اتحاد و همبستگی بین جنبش مردم کردستان با جنبش کارگری، جنبش زنان و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی در سطح سراسری تلاش می کند و جنبش چپ و کمونیستی ایران را هم پیمان سراسری خود برای تحقق این خواسته ها می داند و به حمایت و پشتیبانی افکار پیشرو و آزادیخواه در سطح منطقه و جهان امید بسته است. حال که شباهت در فورمولبندی مطالبات مشکلی را حل نمی کند. آیا نویسنده" در زیر چتر پلاتفرمی مشترک"می تواند به مردم کردستان نشان دهد که از استراتژی سیاسی تاکنونی اش فاصله گرفته است؟ در مسیر مبارزه سیاسی چرخش به چپ ممنوع نیست، اما چپ بودن به معنای پایبندی به منافع کارگران و مردم زحمتکش فقط یک ادعا نیست، بلکه کسب یک موقعیت عینی است، باید این را در عمل نشان داد. اما چرا عبدالله مهتدی در ادامه همان استراتژی سیاسی، اینبار با دستاویز قرار دادن وجه اشتراک در پلاتفرم مطالباتی، بیرق باز کردن باب دیالوگ با کومه له و قرار گرفتن در زیر یک چتر مشترک را برافراشته است؟ شاید با این کار می خواهد تلاش های آن شاخه دیگر سازمان زحمتکشان کردستان، روند سوسیالیستی و جمعی از هم حزبی های سابق خودش برای گرد آمدن در زیر یک چتر پلاتفرم مشترک چپ را عقیم بگذارد و ابتکار ایجاد چتر مشترک چپ کردستانی را از دست آنها برباید. اما مسئله فرا تر از این است، این تناقض آشکار را با پیامدهای بحران ناسیونالیسم کرد و سردرگمی نویسنده " در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" می توان توضیح داد. واقعیت این است که اگر چه اعمال ستمگری ملی بر مردم کردستان و تداوم سیاست های شووینیستی و سرکوبگرانه رژیم جمهوری اسلامی، هنوز زمینه و ظرفیت هایی را برای حضور احزاب و جریان های ناسیونالیست در صحنه سیاسی کردستان حفظ کرده است. اما طبقه سرمایه دار و صاحبان ثروت در کردستان و قشر بوروکرات و صاحب امتیاز در سلسله مراتب اداری و حکومتی که پایه طبقاتی احزاب و جریان های ناسیونالیست را تشکیل می دهند به حکم تحولاتی که روی داده اند، فشار این ستم گری ملی را بر خود احساس نمی کنند و ظرفیت تاریخی این طبقه اجتماعی در مبارزه برای رفع ستم ملی مدت ها است که به پایان رسیده است. طبقه سرمایه دار و صاحبان ثروت در کردستان که منافع خود را در ادامه وضعیت موجود می دانند، عملا به پایه مادی برای نفوذ اصلاح طلبان حکومتی و اپوزیسیون بورژوایی استحاله طلب در جنبش ملی کردستان تبدیل شده اند. این واقعیات عینی و تحولات اقتصادی و اجتماعی چند دهه اخیر احزاب ناسیونالیست را در موقعیتی قرار داده که بیش از پیش خود را با گرایش و آرزوهای پایگاه طبقاتی خود منطبق نمایند و به جای آنکه رفع ستم ملی را هدف خود قرار دهند، تنها به کسب بخشی از قدرت محلی، از هر طریقی که باشد، رضایت می دهند. ریشه ی تلاش این احزاب و جریان ها برای نزدیکی به آن بخش از اپوزیسیون بورژوایی طرفدار غرب و یا اصلاح طلبان حکومتی و آمادگی آنها برای سازش بر سر مصالح مردم کردستان در مقابل کسب امتیازات ناچیز را باید در همین نقشه های راهبردی آنها جستجو کرد. اما توافقات هسته ای و بر باد رفتن امید آنها به هم پیمانی و حمایت آمریکا و از طرف دیگر انعطاف ناپذیری رژیم جمهوری اسلامی برای دادن هر گونه امتیازی جهت سهیم کردن آنان در حاکمیت محلی همه این نیروها از جمله نویسنده "در زیر چتر پلاتفرمی مشترک، را با سردرگمی روبرو کرده است. در کردستان عراق نیز سیستم فدرالی مبتنی بر نظام پارلمانی که از آن به عنوان آزمون دمکراسی یاد می شد با بر کنارکردن رئیس پارلمان و چهار وزیر وابسته به جنبش گوران و تعطیل پارلمان از جانب حزب دمکرات کردستان عراق و رفتار مماشات جویانه دیگر احزاب حاکم عملا به بن بست رسیده است. از طرف دیگر بحران حکومتی و تعمیق بحران اقتصادی، ابعاد فاجعه بار فساد مالی و اداری، تأثیرات بسیار مخربی بر کار و زندگی کارگران و اکثریت مردم کردستان به جای گذاشته است. در این شرایط احزاب حاکم در معرض اعتراضات مردم قرار گرفته اند و بیش از پیش اعتماد به نفس خود را در مقابله با مداخله گری های رژیم جمهوری اسلامی و دولت ترکیه از دست داده اند. این تجربه هم راه حل نویسنده " در زیر چتر پلاتفرمی مشترک" برای "حل" مسئله ملی را بی اعتبار کرده است. اگر احزاب سیاسی اصلی در کردستان سوریه و کردستان ترکیه هنوز نفوذ و اعتبار خود را در میان مردم حفظ کرده اند، علاوه بر فاکتور حاکمیت رژیم های هار دیکتاتوری عمدتا به این دلیل بوده که تا حدودی از استراتژی سنتی و سیاست های ناسیونالیستی فاصله گرفته و فعلا دخالت توده های مردم در سیاست و اداره جامعه را به رسمیت شناخته اند. در پایه ای ترین سطح از تحلیل، این روندها هستند که سردرگمی عبدالله مهتدی و سازمان متبوعش را توضیح می دهند.

*برگردان کردی مقاله ی «زیر چتر پلاتفرم مشترک»- آوات قریشی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست