رشید داوری
عباس کیارستمی، من، "لباسی برای عروسی" و ماجرا های به یادماندنی
•
اینگونه بود که من در دوران سخت فعالیت سینمایی و تلویزیونی درانگلستان توانستم دوام بیآورم و بتوانم بیش از ۱۰۰ فیلم درژانرهای مختلف، تدوین و ۴ فیلم هم کارگردانی کنم. همه آن ها را هم مدیون همین یک جمله در تابستان سال ۱۳۵۵ هستم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۱ تير ۱٣۹۵ -
۱۱ ژوئيه ۲۰۱۶
عباس کیارستمی، من، "لباسی برای عروسی" و ماجرا های به یادماندنی
نویسنده و عکاس: رشید داوری
بیشتر ماجرای این فیلم که داستان سه دوست کارگر است در یک پاساژ اتفاق می افتد. شاگرد قهوه چی و پولیوردوز با قرض گرفتن کت و شلوار عروسی که برای پسری سفارش داده شده، شاگرد خیاط باشی را دچار دردسر می کنند.
همانطور که در عکس مشاهده می کنید در وسط پاساژ حوضی است که نقش کلیدی در درام این فیلم دارد. قبل از فیلمبرداری، حوضی در این پاساژ نبود و به دستور آقای کیارستمی ساخته شد. البته احتمال ساخته نشدن این حوض خیلی زیاد بود که در آن صورت امکان ساخته نشدن فیلم قطعی می شد. تصمیم آقای کیارستمی به نساختن این فیلم بدون وجود حوض، خود ماجرای جالبی است که از تفکر و شخصیت آقای کیارستمی حکایت می کند. وقتی که "شرایط عملی کردن یک فکر" وجود نداشته باشد ، کیارستمی از انجام آن کار صرف نظر می کند. بارها این اتفاق در طول فعالیت سینمایی ایشان اتفاق افتاد ولی کمتر کسی از آن خبر دارد، چون شخصیت بی هیاهویی است و کارش را در کمال بردباری و تواضع انجام می دهد. این هم درس دیگری برای من در دوران ساخت این فیلم بود.
اما ماجرای حوض :
بدون حوض، ساختار فیلم و عوامل دراماتیک فیلم کاملأ می پاشید. در نتیجه حوض می باید ساخته می شد ولی صاحب پاساژ مخالف آن بود مگر اینکه خانم امیر ارجمند، دوست ملکه و رئیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شخصأ به ایشان زنگ می زد و چنین درخواستی می کرد. اما خانم ارجمند راضی به این کار نبود و صاحب پاساژ هم اجازه ساخت حوض را نمی داد. آقای کیارستمی هم تصمیم گرفته بود که بدون حوض فیلم نسازد.
این موضوع مرا سخت ناراحت و متاثر کرد، چون این اولین امکان کار من در سینمای حرفه ای بود، آن هم نه با هر کسی بلکه با آقای کیارستمی، و تمام آینده حرفه ای من بستگی به یک تماس تلفنی داشت و این خانم راضی به این کار نبود. یک هفته من عزا گرفته بودم تا این که آقای کیارستمی به من خبر داد که موضوع حل شد و حوض ساخته شد!
فیلم "لباسی برای عروسی" به کارگردانی عباس کیارستمی برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اهمیت زیادی داشت و اهمیت ساخت این فیلم سرانجام باعث شد که خانم از برج طبقه هفتم، بالاترین طبقه کانون، بخاطر هنر هفتم، به صاحب پاساژتلفن بزند. البته قرار بر این شد که بعد از تمام شدن فیلمبرداری، حوض دوباره برچیده شود، اما در پایان فیلمبرداری این دکانداران پاساژ بودند که با خراب کردن حوض مخالفت کردند. زیرا آن ها به تجربه به ارزش حوض پی بردند چرا که حوض محل دیدار و گپ روزانه دکانداران شده بود! نمی دانم که آیا این حوض "کیارستمی" هنوز در این پاساژ خیابان استانبول هست و یا نه.
(نکته قابل توجه: در این عکس شما "فیروز ملک زاده"، مدیر فیلمبرداری این فیلم را پشت دوربینی در سمت راست می بینید. از او هم من در این فیلم آموختم. باخبر شدم که او در حال حاضر در استرالیا زندگی می کند. درود من بر این دوست فیلمبردار خوب که نبودش در سینمای ایران کاملأ محسوس است. ضمنأ دستیار اول و فیلمبردار دوم او در این فیلم، "همایون پایور"را هم در پشت دوربین دوم در کنار آقای کیا رستمی می بینید که از دوستان و همکاران من در" سینمای آزاد ایران" بود. البـته آقای پایور فیلمبردار صاحب نامی شده است.)
در پاورقی های بعدی از این حوض و ارتباط آن با درس بامزه ای که چند سال پیش همینجا در لندن ازآقای کیارستمی آموختم، برایتان خواهم نوشت. اما فعلن داستان تدوین این:
این دوقطعه عکس از تدوینگر معروف سینمای ایران، آقای موسی افشار، و آقای عباس کیارستمی در اتاق مونتاژکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که در طبقه ششم ساختمان کانون واقع بود و فیلم "لباسی برای عروسی" در آن تدوین شد. این اولین فیلم حرفه ای بود که من بعنوان دستیار آقای کیارستمی در آن کار کردم، در حالی که هنوز در مدرسه عالی تلویزیون و سینما در حال تحصیل بودم و این کار به نوعی مکمل تحصیل من بود. برای من این یک شروع بی نظیری در سینمای حرفه ای بود و من به مدت دو سال دستیارآقای کیارستمی بودم تا اینکه برای ادامه تحصیل به انگستان آمدم.
در فیلم لباسی برای عروسی، من هم منشی صحنه و هم دستیار تدوین بودم و آقای کیارستمی در مورد این که چه کسی را برای تدوین این فیلم انتخاب کند با من مشورت می کرد. در جریان انتخاب آقای موسی افشار که پیشنهاد من بود، آقای کیارستمی به من درسی داد که تا به امروز سر مشق و راهنمای کار من بوده است.
در فاصله بین دو صحنه فیلمبرداری فیلم لباسی برای عروسی، من و آقای کیارستمی همینطور که داشتیم در مورد انتخاب تدوینگر برای این فیلم حرف می زدیم، ایشان نظر من را پرسید که چه کسی را برای این کار مناسب می دانم. من هم بلافاصله از یک شخص معتبر در سینما نام بردم. کیارستمی بعد از یک دقیقه مکث فقط یک جمله گفت وهیچ توضیحی هم بابت آن نداد، ولی مرا به فکر عمیقی فرو برد که تا به امروز این جمله به خاطر من مانده والگوی کارم شده است.
آقای کیارستمی به من گفت: "من با کسی که مغزش سریعتر از دستش کار می کند هرگز کار نمی کنم." این جمله چندین روز فکر مرا بخود مشغول کرد که این یعنی چه؟ و پس از چند روز، من به این برداشت ها از این جمله رسیدم:
یک: قابلیت عملی کردن فکر، در نتیجه و کیفیت کار اهمیت بسزایی دارد.
دو: حتی اگر یک فکر،خیلی هم خوب باشد اما فرد از عملی کردن آن فکر ناتوان باشد، کاری ناهماگون تولید خواهد شد.
سه: آن کاری را باید انتخاب کرد که بتوان بخوبی آن را عملی کرد.
چهار: قابلیت های عملی را باید بالا برد و آن را باید با قابلیت های فکری همآهنگ کرد.
پنج: سینما محیطی برای آدم های عملگراست. فکر، نوشته و سناریو باید قابلیت ساخته شدن داشته باشند.
اینگونه بود که من در دوران سخت فعالیت سینمایی و تلویزیونی درانگلستان توانستم دوام بیآورم و بتوانم بیش از ۱۰۰ فیلم درژانرهای مختلف، تدوین و ۴ فیلم هم کارگردانی کنم. همه آن ها را هم مدیون همین یک جمله در تابستان سال ۱۳۵۵ هستم.
بعد از چند روز، من آقای موسی افشار را برای تدوین فیلم به آقای کیارستمی پیشنهاد کردم که ایشان هم از آن استقبال کردند چون آقای موسی افشار آدمی با سابقه و عملگرا بود. در طول تدوین این فیلم از آقای افشار بسیار آموختم و فهمیدم که آقای کیارستمی چقدر درست اندیشه بود. همیشه می گفت: "شروع خوب این فیلم را مدیون موسی افشار هستم" که کاملأ متفاوت با سناریوی فیلم بود. داستان آن را هم در پاورقی بعدی برایتان بازگو خواهم کرد.
نویسنده و عکاس: رشید داوری
© Rashid Davari 2011 & 2016
http://www.rashiddavari.com
|