کوچه ها و خیابان ها: در زنجیری از سروده ها
تهیه و تدوین: دکتر منوچهر سعادت نوری
•
اشاراتی به "کوچه" در برخی سروده های کهن و به "کوچه" و "خیابان" در بسیاری از سروده های این زمانه، با نمونه هایی از مولوی، سعدی، حافظ، فروغی بسطامی، شاطرعباس صبوحی، ملکالشعرای بهار، رهی معیری، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، نادر نادرپور، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، حمید مصدق، محمدرضا شفیعی کدکنی و...
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٨ تير ۱٣۹۵ -
۱٨ ژوئيه ۲۰۱۶
* اشاراتی به "کوچه" در برخی سروده های کهن و به "کوچه" و "خیابان" در بسیاری از سروده های این زمانه
چون در آن کوچه خری مردار شد/ صد سگ خفته بدان بیدار شد
موبه موی هر سگی دندان شده/ وز برای حیله دم جنبان شده... : مولوی
***
در من این عیب قدیمست و به در مینرود/که مرا بی می و معشوق به سر مینرود
عجب از دیده گریان منت میآید/ عجب آنست کز او خون جگر مینرود
خواستم تا نظری بنگرم و بازآیم/ گفت از این کوچه ما راه به در مینرود... : سعدی
***
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر/ تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند... : حافظ
+++
پیام باد بهار از وصال جانان است/ بیار باده که هنگام مستی جان است
قدم به کوچهٔ دیوانگی بزن چندی
که عقل بر سر بازار عشق حیران است... : فروغی بسطامی
***
بار دگر به کوچهٔ رندان گذر کنیم/ تا بشکنیم توبه و سجّاده تر کنیم
یک جرعه در کشیم از آن داروی نشاط/ چندین هزار وسوسه از سر بدر کنیم
دل را بدست مطرب و معشوق میدهیم/فارغ ز فکر نیک و بد و خیر و شر کنیم
ما کیستیم و قوّت تدبیر ما کدام/ تا ادعای دفع قضا و قدر کنیم
زاهد بما نصیحت بیهوده میدهد/ کز باده بگذریم و ز ساقی حذر کنیم
با اختلاف مبدأ برهان ما و شیخ/ این تجربت نباید بار دگر کنیم
یکباره راه زهد سپردیم و گم شدیم
بار دگر صبوحی از این ره گذر کنیم: شاطرعباس صبوحی
ganjoor.net
افتادهایم سخت به دام بلای گل/ یارب چو ما مباد کسی مبتلای گل...
با خضر اگر روند به ظلمات کوچه خلق/اسکندری خورند در آن چشمههای گل
اول قدم که بوسه زندگل به پای ما/ افتیم بر زمین و ببوسیم پای گل
گلها ثقیل و درهم و کوچه خراب وتنگ
آه از جفای کوچه و داد از جفای گل... : ملکالشعرای بهار
ganjoor.net
روزی به کوهپایه من و سرو ناز من/ بودیم ره سپر به خم کوچه باغ ها
این سو روان به شادی و آن سو دوان به شوق
لبریزه کرد از می عشرت ایاغ ها... : رهی معیری
ganjoor.net
زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد...
کوچه ای هست که در آنجا پسرانی که به من عاشق بودند هنوز
با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر
به تبسم معصوم دخترکی می اندیشند که یک شب او را باد با خود برد
کوچه ای هست که قلب من آن را
از محله های کودکیم دزدیده ست... : فروغ فرخزاد
www.jasjoo.com
خانه ی دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار/ آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ/ سر بدر می آرد... : سهراب سپهری
www.youtube.com
اینجا به جای نعره ی مستان کوچه گرد/ شیون توان شنید ز باد شبانگهی
اینجا به رغم خلوت دریا و آسمان
شهر از صدا پر است ولی از سخن تهی... : نادر نادرپور
www.jasjoo.com
قصه هایی با هزاران کوچه باغ حسرت و هیهات/ پیچ و خمهاشان بسی آفات را آیات
سوی بس پس کوچه ها رانده/ کاروان روز و شب کوچیده، من مانده.. : مهدی اخوان ثالث
sarapoem.persiangig.com
سربازان مست در کوچه های بن بست عربده می کشند
و قحبه ای از قعر شب با صدای بیمارش آواز ماتمی می خواند
علف های تلخ در مزارع گندیده خواهد رست
و باران های زهر به کاریزهای ویران خواهد ریخت... : احمد شاملو
www.leilap.blogfa.com
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم/همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم... : فریدون مشیری
www.jasjoo.com
آواز مهربانی تو با من در کوچه باغ های محبت
مثل شکوفه های سپید سیب/ ایثار سادگی است... : حمید مصدق
www.jasjoo.com
در آینه دوباره نمایان شد/ با ابر گیسوانش در باد/باز آن سرود سرخ اناالحق ورد زبان اوست
تو در نماز عشق چه خواندی؟ که سال هاست/ بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند.../ در کوچه باغ های نشابور/ مستان نیم شب به ترنم
آوازهای سرخ تو را باز ترجیع وار زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبان هاست: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
www.avayeazad.com
با دوست وعده دارم، در انتهای کوچه/ زیر همان درخت پُر ماجرای کوچه
شب، شب، شبی است روشن، ماه است و بدر کامل/ پیچیده بوی مهتاب، در لابلای کوچه
یک جویبار کوچک، آرام می خرامد/ لالای دلنشینش، ساز و نوای کوچه
من می نشینم اکنون، در پله کان مهتاب/ او می شود پدیدار، از انحنای کوچه
این پیچ سومین است، آن هم خم چهارم/ شد ضربه های کفشش، آهنگ پای کوچه
می بینمش، می آید، آری، می آید، این اوست/ من می دوم شتابان، در راستای کوچه
بازو گشاده با عشق، می گیرمش در آغوش/ جز ما کسی دگر نیست، الّا خدای کوچه
من او، قدم، سخن، عشق، تکرار رفت و برگشت/ از انتهای کوچه، تا ابتدای کوچه
کوچه نشسته در نور، پیچیده در اقاقی/ تعویذ عشق ما شد، دست دعای کوچه: پیرایه یغمایی
pichak.iran.sc
چه باید کرد با غربت،نشینـَد چون سـرِبامت/ پسِ پس کوچه ی ذهنت و بر هر واژه از نامت
تو را دور از وطن سازد،سراپا زخم و می تازد/ بر اعصابی که می ریزد شرنگ رنج بر کامت...
بخوان شعر رسیدن را، بدون "شـاید" و "امـّا"
بهِل "من" را به وقت"ما" که کوچـَد غربت از بامت: ویدا فرهودی
asre-nou.net
بزن باران بهاران فصلِ خون است/خیابان سرخ و صحرا لاله گون است..
بزن باران که دیوان در کمین اند/ پلیدان در لباس ِ زُهد و دین اند..
بزن باران فریب آئینه دار است/ زمان یکسر به کام ِ نابکار است..
بزن باران و شادی بخش جان را/ بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام ِ غرقه در خون ِ دیارم
به پا کن پرچم ِ رنگین کمان را... : محمد جلالی چیمه (م. سحر)
saadatnoury.blogspot.ca
من و خیابان و این پیرمرد/ چه اخم های جدیدی
چه شیار های غریبی/ این صورتِ من است؟
چه پیر شده ام من! دیروز بود که می گفتم: این خیابان چه کهنه شده!
این دکّه دارِ پیر که عصرهای یکشنبه آبجویِ سوم را مهمانم می کرد، چه پیر شده!
من و خیابان و این پبرمرد، مهربان بودیم و گاه گاه می گریستیم
ما چه زود پیر شدیم... : خسرو باقرپور
iranscope.blogspot.ca
آفت زده این باغ، ببینید کجایید/ یکبار دگر لشگر این شعبده هایید...
هر بار که بازیگر این معرکه گشتید/گفتند و نوشتند، براین شیوه رضایید
این معرکه توهین به شعور همگان است/ ظلم و خفقان است، اگر نوش نمایید
بی رأی شما، مهره همان است که باید/ بازیگر تصویر حماسی اش چرایید؟
تحریم چنین است که در خانه بمانید/ بهتر که نباشید و به تصویر نیایید
خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
دیگر نتوان گفت، هوادار شمایید: داریوش لعل ریاحی
saadatnoury.blogspot.ca
از پشت تالار مولوی رفتم به سمت کوچه ی رستم. اون هم بسته بود
امیرکبیر. فرصت. اما همه ی کوچه ها و خیابون ها یا بن بست بود...
تنها یه راه باز بود باید می رفتم سمت آزادی.چاره ای نبود
باید از انقلاب رد می شدم/ دویدم و می خواندم...": محمود کویر
asre-nou.net
رفتگرِ پیرِ کوچهی ما مردهست/ سالهاست و از آن روز دیگر
خورشید ما نارنجی نیست/ خاک گرفته سر تا پایمان را
پنجرههای بیفروغ رابطهای با آفتاب ندارند
برگهای خشک جمع شدهاند
برگهایی که حتی نای خشخش ندارند
اما مسدود کردهاند راههایمان را به هم
در کوچهای که دوست دوست را نمیشناسد...
در کوچهای که آب ما باهم به یک جوب نمیرود
در کوچهای که سگ صاحبش را نمیشناسد
در کوچهای که هر کس راه خودش را میرود میان زبالهها
هر کس میگوید آن دیگری است که بو میدهد
که ما را به این روز انداخته... : نیلوفر شیدمهر
www.akhbar-rooz.com
مردم شهر به گوش اید/ امشب همه ی میکده را سیر بنوشید.
با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید/ دیوانه و عاقل همگی جامه بپوشید
در شادی این کودک و آن پیر زمینگیر و فلان بسته به زنجیر و زن و مرد بکوشید
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت
نخور جان برادر به خدا حسرت دیروز عذاب است/ مردم شهر به هوشید؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست
روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست... : محمدرضا نظری
www.youtube.com
دانی که کنون، دلم چه می خواهد/ هرجا که نظر کنم، ترا یابد
خواهم که دو باره نزد من آیی/ خورشید رخ ات به روی من تابد
خواهم بروم درون_ آن کوچه/ کز هر قدم_ تو خاطره دارد
یا سر به کشم به بام_ آن خانه
کز عشق_ من و تو پنجره دارد ... : دکتر منوچهر سعادت نوری
saadatnoury.blogspot.ca
مجموعه ی گٔل غنچههای پندار
=================
|