حادثه دالاس یک زنگ خطر جدی برای آمریکا
اردشیر زارعی قنواتی
•
حوادث چند روز اخیر از جمله کشته شدن دو سیاهپوست توسط پلیس سفیدپوست و متعاقب آن حادثه انتقام جویانه دالاس در کنار سهولت دسترسی آزاد به سلاح های اتوماتیک و کشتارجمعی یک مشکل اساسی در جامعه آمریکایی است که ریشه در قانون اساسی، قوانین جزایی و فرهنگ نژادی این کشور دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٨ تير ۱٣۹۵ -
۱٨ ژوئيه ۲۰۱۶
حادثه تیراندازی و قتل پنج پلیس و زخمی شدن هفت پلیس دیگر در شامگاه پنج شنبه هفتم ژوئیه در شهر "دالاس" مرکز ایالت تکزاس آمریکا بار دیگر این کشور را در شوک فرو برد. این اقدام که توسط "میکا خاویر جانسون" و با همکاری احتمالی ٣ مظنون دیگر انجام گرفت، از همان ابتدای ماجرا با توجه به گزارش پلیس در زمره اقدامات انتقام جویانه طبقه بندی می شد که متاثر از تحولات درونی در جامعه آمریکایی امکان بروز و ظهور یافت. هر چند که سابقه نارضایتی سیاهپوستان از عملکرد نژادپرستانه پلیس به دلیل قتل های غیرموجه و عامدانه پلیس علیه اقلیت سیاهپوست همواره یک چالش سیاسی – اجتماعی در این کشور محسوب می شده است اما این بار به نظر می رسد که تحت تاثیر هم زمان دو اقدام پلیس جهت کشتن بدون دلیل دو سیاهپوست در ایالت های لوئیزیانا و مینه سوتا در کمتر از ۴٨ ساعت که ویدئوهای آن موجب خشم این اقلیت نژادی و بسیاری از مردم آمریکا گردید، انگیزه اصلی ضاربان در حادثه پنج شنبه شب بوده است. ابتدا روز سه شنبه "آلتون استرلینگ" در حالی که تنها مشغول فروش سی دی غیرمجاز بود در شهر "بتون روژ" در ایالت لوئیزیانا به ضرب چند گلوله پلیس کشته شد و یک روز بعد هم "فیلاندو کاستیل" در شهر مینیاپولیس در حالی که به همراه دوست دختر خود و یک کودک در ماشین بود، بدون هیچ دلیل موجهی با شلیک پلیس کشته شد و در هر دو مورد مقتولین سیاهپوست و قاتلان پلیس سفیدپوست بودند. این دو قتل و انتشار ویدئوهای زنده از جریان قتل ها موجی از انزجار و اعتراض در بین سیاهپوستان و دیگر مردم آمریکا را موجب شد، چنانچه حتی انتقاد و اعتراض "باراک اوباما" را نیز به همراه داشت. وی که برای شرکت در نشست سران ناتو در لهستان به سر می برد به صراحت در واکنش به چنین اقداماتی گفت "این موضوعی فقط درباره سیاهان نیست، این فقط موضوعی درباره اسپانیایی زبانان نیست، این موضوعی در باره تمام آمریکایی ها است که همه ما باید به آن توجه کنیم. همه آدم هایی که مغرض نیستند باید نگران باشند، مشکلاتی در سراسر سیستم قضایی و جنایی ما وجود دارد، تعصباتی خودآگاه و ناخودآگاه وجود دارد که باید ریشه کن شوند".
تظاهرات اعتراضی متعاقب این دو قتل که جامعه آمریکا را تکان داده بود در شامگاه پنج شنبه از ساعت ۲۱ در دالاس و بسیاری از دیگر شهرهای آمریکا از جمله نیویورک، لوس آنجلس، شیکاگو و واشینگتن تحت نام "جان سیاهان مهم است" انجام شد. معمولا در چنین مواقعی اعتراضات خیابانی و حتی شورش جوانان سیاهپوست و آنارشیست های اجتماعی برای چندین روز فضای کشور را ملتهب می کند که شورش شهر "فرگوسن" در سال گذشته نقطه اوج این نافرمانی های مدنی بود. در مقابل نیز ساختار سیاسی و قضایی آمریکا هر بار تحت تاثیر نقص قوانین و مصونیت پلیس در تقابل با اقلیت سیاهپوست همواره در بدترین شرایط تنها به دادگاهی کردن متهمان بسنده کرده که ماحصل آن هم همیشه تبرئه پلیس بوده است. این انباشت خشم و بروز نارضایتی در بین بخشی از جامعه آمریکایی که عدالت را در حیطه قوانین و سیستم قضایی کشور احساس و لمس نمی کنند بدون تردید زمینه ساز نفرتی را فراهم کرده است که یک روز باید سر باز می زد. اینکه جامعه آمریکایی در دهه های اخیر به لحاظ تعامل اجتماعی و رعایت حقوق شهروندان در مسیر مساوات اجتماعی حرکت کرده است هرگز نافی کاستی ها و مشکلات عدیده در نقض حقوق طبقات زیرین اجتماعی و تبعیض نژادی نخواهد بود. با ارزیابی از حوادث انجام گرفته در طی سال های اخیر به درستی می توان بر این تبعیض ها اذعان کرد که هم در حیطه قوانین نهادینه شده است و هم در ساختار فرهنگی این کشور وجود دارد. موضوع امنیت اجتماعی نیز خارج از این معادله نبوده و از یک طرف هرگز حقوق یک فرد در طبقات زیرین با حقوق یک فرد از طبقات بالای جامعه مساوی نبوده است و از طرف دیگر تا به امروز حتی با وجود پذیرش یک رئیس جمهوری سیاهپوست هنوز تبعیض نژادی در این کشور به حیات خود ادامه می دهد.
حوادث چند روز اخیر از جمله کشته شدن دو سیاهپوست توسط پلیس سفیدپوست و متعاقب آن حادثه انتقام جویانه دالاس در کنار سهولت دسترسی آزاد به سلاح های اتوماتیک و کشتارجمعی یک مشکل اساسی در جامعه آمریکایی است که ریشه در قانون اساسی، قوانین جزایی و فرهنگ نژادی این کشور دارد. در شرایطی که جهان معاصر و به تبع آن جامعه آمریکا هم اکنون در مسیر دوران "آنارشی" قرار دارند، تجمیع این دلایل و کاستی ها موجب بروز بی ثباتی را فراهم می کند که چنانچه به درستی و فوریت به آن پرداخته نشود می تواند بزرگترین جامعه هژمونیک جهان کنونی را تحت تاثیر مخرب خود قرار دهد. سخنان باراک اوباما در واکنش به این حوادث به خوبی نشان دهنده عمق این مشکلات در جامعه امروز آمریکا می باشد. این بار عامل اصلی حادثه نه یک تروریست اسلامگرا یا یک بیمار روانی که مشخصا یک سیاهپوست خشمگین بوده است که سوابق وی نشان می دهد که به مدت شش سال از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵ در ارتش آمریکا و مدتی هم در افغانستان خدمت کرده است، یعنی از زمره کسانی بوده است که در طی سال های اخیر همواره از طرف رهبران سیاسی این کشور به عنوان قهرمان و مدافعان کشور از آنان نام برده می شود. اینکه چرا چنین فردی به یک باره از قهرمان به ضدقهرمان تبدیل می شود و از جایگاه دفاع از ثبات کشور تبدیل به یک انتقامجویی می شود که آگاهانه سعی در کشتن هر چه بیشتر پلیس سفیدپوست را دارد، تنها یک جواب می تواند داشته باشد و آن هم سرخوردگی از عدالت و تساوی نژادی در بطن جامعه آمریکایی که وی را در حد یک تروریست علیه ساختار اجتماعی و امنیتی کشور تنزل می دهد. بدون تردید افرادی چون جانسون با این سابقه وقتی در حین کشتن پلیس و در جریان مذاکره خود با نیروهای امنیتی فریاد می زند که می خواهد هر چه بیشتر پلیس های سفیدپوست را بکشد بیش از آنچه حامل یک کنش فردی و جنون آنی قرار گرفته باشند، ماحصل یک نظام تبعیض آمیز و انباشت یک خشم فروخورده می باشند که در مقاطعی با شورش در مقابل وضع موجود تمرد خود را بر ثبات اجتماعی تحمیل می کنند. در شرایطی که بر طبق آمار سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۲ از هر صدهزار آمریکایی به طور میانگین حدود سه نفر با سلاح گرم کشته شده اند و از هر ده آمریکایی ۹ تن از آنان دارای سلاح گرم می باشند، به خوبی می توان رقص آتش در انبار باروت را مشاهده کرد. در حالی که طبق همین گزارش نسبت قربانیان با سلاح با همان نسبت صدهزار تن در کانادا حدود نیم درصد، در فرانسه شش دهم درصد، در انگلیس و ولز هفت دهم درصد و در آلمان نوزده دهم درصد بوده است. این آمار به خوبی نشاندهنده این واقعیت است که از یک طرف جامعه آمریکایی هنوز از تبعیض های نژادی به شدت رنج می برد و از طرف دیگر آزادی خرید، مالکیت و استفاده از سلاح گرم و اتوماتیک در آمریکا هم زمان دو لبه قیچی جهت شرایط تشدید شده فعلی می باشند.
|