آزار به سبک ایرانی
ماهرخ غلامحسینپور
•
ترویج خشونت و ایدئولوژی فرودستی زنان، تهدیدهای رسمی، و الویتهای امنیتی حاکم بر جامعه که به جای آزارگران خیابانی، به قربانیان به اتهام بدحجابی و بدپوششی حمله میکند، از دلایل افزایش خشونت است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ مرداد ۱٣۹۵ -
۲٣ ژوئيه ۲۰۱۶
آزار در وسیله نقلیه – صحنهای از فیلم پریدن از ارتفاع کم
خانه امن- «نشسته بودم صندلی ردیف چهارم یا پنجم. سمت شیشه. درست خاطرم نیست. دختر جوانی هم بغل دست من نشسته بود. قرار بود بروم تهران برای ثبت نام دانشگاه و شرایط مالی پدرم جوری نبود که هر بار بتوانم برای رفت و آمدم از هواپیما استفاده کنم. بعد از شام و نماز وقتی اتوبوس از خرم آباد به سمت تهران حرکت کرد، من هم چشمم گرم خواب شد. نمیدانم چقدر خوابیده بودم که لرزش چیزی را روی سینهام و زیر بغلم حس کردم. چشمم را که باز کردم پنجه مرد پشت سری را دیدم که بین صندلی و شیشه، لغزیده بود زیر سینهام و داشت مرا لمس میکرد. نفسهای تند و شهوانیاش را پشت سرم حس میکردم. خودم را کشیدم کنار و تا تهران به دختر بغل دستیام چسبیدم. شهامت این را نداشتم که به راننده خبر بدهم چون حتی مطمئن نبودم با گفتن آنچه رخ داده بود خود راننده به فکر آزارم نمیافتاد.» این را شیده وقتی به او زنگ می زنم تا در مورد تجربه احتمالی آزار خیابانی اش بپرسم با صدایی گرفته برایم تعریف می کند.
اینها کابوسهای سیاه تلخی هستند سمج و چرب و چسبناک که ماندگار ذهن میشوند و قابل فراموش شدن نیستند.
پازل آزار خیابانی در ایران
محمد کریم آسایش، کارشناس جامعه شناسی، که در این مورد تحقیق و پژوهش هایی هم انجام داده بر این باور است که آزار خیابانی زنان در ایران پازلی است که قطعات سیاست، فرهنگ، جامعه و حتی برنامه ریزی و طراحی شهری آن را شکل می دهند و چهره خاصی از پلشتیاند.
این جامعهشناس میگوید: ترویج خشونت و ایدئولوژی فرودستی زنان، تهدیدهای رسمی، و الویتهای امنیتی حاکم بر جامعه که به جای آزارگران خیابانی، به قربانیان به اتهام بدحجابی و بدپوششی حمله میکند، از دلایل افزایش خشونت است. این کارشناس مسایل جامعهشناسی، ادامه میدهد: نگاه فرودستانه فرهنگ به زنان که با ایدئولوژی سیاسی فرودستی زنان تقویت میشود و گاهی اشکال مدرن هم دارد در کنار فرهنگ سکوت، که زنان را وا میدارد در برابر آزار خیابانی به دلیل احساس شرم و هراس از مقصر قلمداد شدن، سکوت کنند، در افزایش این شکل از خشونت موثرند.
خشونت روزمره
شنیدن متلکهای جنسی هر روزه و تماس بدنی اجباری و ناخواسته برای غالب زنان ایرانی امری عادی و هر روزه است. حتی در موارد بسیاری، خود قربانی هم تلقی خشونتباری از این تعرضها ندارد و تصور میکند اتفاقی عادی و معمولی رخ داده است. یا دستکم بر این باور است ماجرا ارزش سر و صدا کردن ندارد.
مینا تا مدتها فکر میکرده این اتفاقی که برایش رخ داده بخشی از زندگی روزمره هر زن ایرانی است. او از واهمه شماتت شدن و مقصر قلمداد شدن، در مورد ترسهایش با کسی حرف نمیزده است:
ایام عید نوروز بود. من و مادرم به خیابان باغ سپهسالار رفته بودیم برای خرید کفش. غروب و دم برگشتن سوار اتوبوس شدیم. آن روزها اتوبوسها هنوز هم زنانه و مردانه نشده بود. روی صندلی وسط اتوبوس نشسته بودم و مرد جوانی هم بالای سرم ایستاده بود. مدت کمی که گذشت احساس کردم که پای آن مرد، مدام با پای من تماس پیدا میکند. اولش تصور کردم که به خاطر شلوغی اتوبوس و کمبود جا و حرکت ماشین این اتفاق به طور ناخودآگاه پیش میآید، اما بعد از چند دقیقه متوجه عامدانه بودن جریان شدم. شرمم شد به مادرم چیزی بگویم ولی در عالم نوجوانی اولین فکری که به ذهنم رسید قفل کردن زانوهایم بود و بعد از آن جعبه کفشم را جلوی زانویم گذاشتم تا از این تماس ممانعت کنم اما نه تنها کارش را متوقف نکرد بلکه با سماجت عجیبی سعی میکرد با فشار پا، جعبه کفش را کنار زند و زانوهای مرا لمس کند. ماجرا برایم چندش آور بود و وقتی به مقصد رسیدیم آن مرد من و مادرم را تعقیب میکرد. برمیگشتم و پشت سرم را نگاه میکردم و حتی تا مدتی هر وقت میخواستم بروم مدرسه نگران بودم که آن مرد هنوز هم تعقیبم میکند.
اگر لمس شدید، سکوت نکنید!
نازلی ایرانی، کارشناش روانشناسی و مشاور امور خانواده، با این پیش فرض که غالب مزاحمان خیابانی از اختلالات جنسی رنج میبرند توصیه میکند: اگر مزاحمت یک آزارگر در حد خشونت کلامی است از کنار آن عبور کنید چون آزارگر شما در پی جلب توجه شماست و ممکن است در صورت برخورد اعتراضی به شما آزار برساند. اما اگر مزاحم جنسی پایش را فراتر از کلام گذاشته و شما را لمس کرد یا کاری کرد که عزت نفس و احساس امنیت شما به شکل جدی خدشه دار شد، در آن صورت بیتردید با الفاظ قاطع و محکم به او تذکر بدهید و مقابلش بایستید. به خاطرتان باشد که شما نباید خودتان را سرزنش کنید یا احساس گناه را در درونتان بپرورانید. بیتردید شما در پیش آمدن آن موقعیت بیگناه بودهاید ، پس به کودک درونتان توجه کنید و او را نوازش کنید و بگویید که درک می کنید که حقش نبوده تا مورد تعرض و تعدی قرار بگیرد و دقت کنید که غالب آزارگران جنسی در خیابان یا مراکز عمومی از نوعی اختلالات روانی رنج میبرند.
دخترم فقط ده سال داشت
گاهی این آزارگران بیمار از تعرض به کودکان نیز ابایی ندارند. فاطمه از تجربه آزار دخترش در مترو میگوید: «دوسال پیش با دخترک ده سالهام توی مترو تهران بودیم میرفتیم بازار بزرگ. شلوغ بود و دخترم به وضوح آشفته بود. پیاده که شدیم گفت یک نفر در آن شلوغی از پشت لمسش میکرده و من چنان برآشفته بودم که انگار دنیایم خراب شده بود. دخترکم فقط ده سالش بود. بعد از آن سعی کردم اطلاعاتش را بالا ببرم و توجیهش کنم که در برابر برخوردهایی از این قبیل سکوت نکند. تمام تلاشم را کردم تا محافظت کردن از خودش را یاد بگیرد اما او هنوز هم به هیچ قیمتی حاضر نیست سوار مترو بشود.
تمام اتوبان را تا خانه یک نفس دویدم
گاهی میشود که آزارگران جنسی خیابانی، شما را در یک محیط بسته یا فضای تنگ و کوچک یک وسیله نقلیهگیر میاندازند، عورتنمایی و دستدرازی میکنند و شما آن دم احساس میکنید دنیایتان به آخرین نقطه نزدیک شده است. تهمینه میگوید در چنین وضعیت مشابهی، تهدید کرده که خودش را از ماشین بیرون میاندازد و در بهت و وحشت «تمام اتوبان را تا خانه یک نفس دویدم.»
ساعت ۹ شب یکی از روزهای مهرماه سال ۱۳۸۸ بود. به خوبی آن شب به خاطرم مانده، محل کارم اسکان بود و تاکسیهای شهرک همیشه در ایستگاه ونک میایستادند اما آن شب اصلا تاکسی نبود. بیست دقیقهای منتظر ایستادم تا یک ماشین مسافرکش جلویم ایستاد. به خاطر راحتیاش صندلی جلو نشستم. مسیر ماشین که به اتوبان همت افتاد، سعی کردم کمربندم را ببندم اما نمیشد. دستش را دراز کرد که کمکم کند اما دستش را مالاند به سینههایم. ترسیدم اما خیال کردم شاید اتفاقی بوده. کمی بعد با یک لحن کرخت و بم شروع کرد به حرف زدن که « بدنت شبیه ورزشکارهاست، سفت به نظر میرسی» به در ماشین نگاه کردم قفل نبود.
بعدش گفت «منم سالهاست ورزش میکنم. میخوای بدنم رو ببینی؟» کمربندم را آزاد کردم او هم در این فاصله اندک کمربندش را باز کرده بود و داشت زیپ شلوارش را پایین میکشید.
در را باز کردم و شروع کردم به جیغ کشیدن و تهدید کردم که اگر ماشین را نگه نداری خودم را پرت می کنم بیرون. وسط اتوبان نگه داشت و من تمام اتوبان تا خانه را یک نفس دویدم.
|