قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت
بیانیه سازمان سوسیالیست های ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۹ دی ۱٣٨۵ -
٣۰ دسامبر ۲۰۰۶
جرج دابلیو بوش و تونی بلر رهبران کشورهای ایالات متحده آمریکا و انگلیس موفق شدند با ساخت و پاخت و کنار آمدن با دیگر رقبای خود ــ از جمله کشورهای جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه ــ کشور روسیه تا کنون فراهم آورنده اصلی فناوری اتمی ایران بوده است ــ سیاست استعماری خود را در شورای امنیت سازمان ملل باتفاق آرای ۱۵ کشور عضو آن شورا طی تصویب قطعنامه شماره ۱۷٣۷ ، که ظاهرأ برنامه های « فناوری هسته ای » ایران را هدف دارد ولی در نهایت در جهت پایمال کردن حق « حاکمیت ملی» ایران می باشد، به کرسی بنشانند.
طی آن قطعنامه همچنین مجازات های سنگین و شدیدی متوجه موسسات ، شرکت ها و افرادی که بنحوی در رابطه با برنامه های فناوری هسته ای ایران قرار داشته باشند، پیش بینی شده است.(۱)
در واقع دولت های استعمارگر و هژمونی طلب ایالات متحده آمریکا ، انگلیس و دیگرشرکاء استعمارگرشان همچون دولتهای فرانسه ، روسیه ، چین ، کشورهائی که زرادخانه های جنگی آنها مملو از هزاران بمب اتمی و ده ها هزار موشکهای مجهز به کلاهک های اتمی می باشد، ولی آنها هنوز هم با ولع زیادی به دنبال اختراعات تسلیحات اتمی جدید و مدرن کردن تسلیحات اتمی موجود خود هستند، مزورانه توسط دستگاههای تبلیغاتی خود چنین جلوه می دهند که بخاطر «حفظ صلح جهانی»، تعطیل غنی سازی اورانیوم در ایران ضروری می باشد.
در اینمورد همچنین باید به این مسئله مهم نیزتوجه نمود که ، تصویب قطعنامه ۱۷٣۷ شورای امنیت، از سوی دیگر بمعنی شکست دیپلماسی کوته بینانه و کور دولت دکتر محمود احمدی نژاد می باشد، که این خود بیانگر این واقعیت تلخ است که دکتر احمدی نژاد و جناح هیئت حاکمه طرفدار وی کوچکترین آشنائی با شیوه های دیپلماسی حاکم بر جهان و سیاست قرن ۲۱ ندارند و ادامه چنین شیوه ی کاری می تواند با خود خطرات بزرگتری متوجه وطنمان ایران بنماید.
ژست های تبلیغاتی و پوپولیستی دکتر محمود احمدی نژاد ، رئیس جمهور که تا کنون بیشترسعی کرده است تا بجای اتخاذ مواضع سیاسی در دفاع از منافع ملی ایران و حقوق ملت ایران، بیشتر نیروی خود را صرف تبلیغ نظرات شخصی و مواضع ایدئولوژیکی مورد نظر خود نماید ، این نوع عملکرد و موضع گیری از جانب وی سبب شده است تا مخالفان هیتلر این جناب را بعنوان یکی از بلندگوی تبلیغاتی نئو نازی ها در سطح جهان معرفی نمایند.
وی بطور وقیحانه بنام « رئیس جمهور ایران » بر جنایات هیتلر و نازیها در دوران جنگ جهانی دوم درپایمال کردن حقوق یهودیان و نابودی چندین ملیون یهودی سرپوش می گذارد و آن جنایات و فجایع را بزیر سئوال می برد و در نهایت یکی از بزرگترین جنایات بشری در طول تاریخ جامعه بشریت، یعنی « هولوکاست» را حاشا می کند. در تبلیغات ضد یهودی خود و باصطلاح مبارزه با صهیونیسم ، بجای تاکید برخواست بحق تخلیه سرزمینهای اشغالی ــ خواستی که فلسطینی ها و دولت خودگردان فلسطین برای تحقق آن مبارزه می کنند ــ ، شعار نابود کردن کشور اسرائیل را سر داده است ؛ نظراتی ارتجاعی که شباهت زیادی به گفتار احمقانه و ضد بشری مفتی اسبق بیت المقدس که خود را همسو و متحد هیتلرمی دانست و یا نظرات ناسیونالیستی کور جمال عبدالناصر رئیس جمهور فقید کشور مصر دارد، که هر دوی آن شخصیت های عرب، صحبت از« بدریا ریختن یهودیان » می نمودند . در حقیقت محتوی گفتار و نظرات دکتر احمدی نژاد صرفنظر از اینکه مغایرت با منافع ملی ایران دارد، همچنین آن نظرات ارتجاعی بهترین خوراک تبلیغاتی برای دولت اشغالگر اسرائیل و متحدینش از جمله دولت های هژمونی طلب ایالات متحده آمریکا و انگلستان برای دامن زدن به جوّ سیاسی ضد ایرانی در سطح جهان می باشد، در حالیکه آن مواضع کوچکترین کمکی به احیای حقوق پایمال شده خلق فلسطین نمی کند. در واقع سیاست خارجی دولت احمدی نژاد ، بخصوص در این مورد مشخص، سیاستی کاملا غلط و ارتجاعی می باشد که درتحلیل نهائی به توجیه قطعنامه ۱۷٣۷ در افکار عمومی جهان منجر می شود و تصویب آن بحساب کوشش سازمان ملل در جهت جلوگیری از جنگ اتمی و نابودی یهودیان ساکن کشور اسرائیل گذاشته شده است.
اگر دکتر محمود احمدی نژاد در یک انتخابات آزاد و دمکراتیک بعنوان رئیس جمهور ایران از سوی مردم ایران انتخاب شده بود ، انتخاباتی که از کاندیداتوری نیروهای منتسب به ملی ، ملی ـ مذهبی ، دمکرات، سوسیالیست و کمونیست ... با توسل به قانون ارتجاعی « نظارت استصوابی » جلوگیری نشده بود و در هنگام شمارش آراء ریخته شده در صندوق های رأی تقلب صورت نمی گرفت و در نتیجه ریاست جمهوری در نزد اکثریت بزرگی از مردم ایران دارای « اعتبار » سیاسی لازم بود ، حتمآ نیروهای استعمارگر و هژمونی طلب این چنین آشکارا به « حاکمیت ملی » ایران تجاوز نمی کردند.
با توجه به این واقعیات تلخ که در بالا اشاره رفت، نیروهای سیاسی که ادعای طرفداری از استقلال ایران را دارند ، نباید بصرف مخالف بودن با سیاست ها و عملکردهای غلط و سرکوبگرانه دولت « بی اعتبار » احمدی نژاد ، به قطعنامه شماره ۱۷٣۷ شورای امنیت سازمان ملل متحد صحه بگذارند و بنحوی آنرا تائید نمایند.
سازمان سوسیالیست های ایران کوچکترین ارزش حقوقی برای قطعنامه ۱۷٣۷ شورای امنیت قائل نمی شود و آنرا بر خلاف مصالح ملی ایران و حتی برخلاف « منشور ملل متحد» ارزیابی کرده و مردود می داند.
در رابطه با مردود دانستن قطعنامه ۱۷٣۷ از سوی ما سوسیالیست های مصدقی ضروریست خاطر نشان کرد ، مگر کشور ایران جزو آن کشورهائی نیست که قرار داد منع گسترش سلاحهای اتمی را امضاء کرده است و در واقع با امضاء آن « قرارداد »، توافق خود را با دوری جستن از تسلیحات اتمی اعلام نموده است ؟ با توجه به این واقعیت ، از نظر حقوقی به دولت ایران نمی تواند کوچکترین ایرادی وارد باشد که چرا بدنبال صاحب شدن علم و تکنولوژی « غنی سازی اورانیوم برای تولید انرژی هسته ای» می باشد؛چون طبق موازین مندرج در آن «قرارداد»، این حق تمام امضاء کنندگان آن قرارداد، از جمله ایران است که از تکنولوژی غنی سازی اورانیوم برای تولید انرژی اتمی بهرمند شوند.
همچنین باید در نظر داشت که در رابطه با امضاء قرارداد منع گسترش سلاحهای اتمی ، اگر دولت ایران مانند جمهوری کره شمالی ( جمهوری دموکرتیک خلق کره ) از پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی خارج شود، در آنزمان آیا این « حق طبیعی » ایران نیست که همچون کشورهای آمریکا ، انگلیس ، فرانسه ، اسرائیل ، پاکستان، هندوستان ... که « قرارداد » مزبور را امضاء نکرده اند، مبادرت به ساختن بمب اتمی بنماید و خود را در مقابل هیچ مرجعی پاسخگو نداند؟
در واقع چگونگی تعیین معیار سیاست حاکم بر جهان در رابطه با غنی سازی اورانیوم و تولید انرژی اتمی ، بر پایه منطق « یک بام و دوهوا » ــ تأمین منافع و هژمونی قدرت های بزرگ ــ پایه ریزی شده است و بر آن مبنی است که دولتهای استعمارگر جهان و متحدینشان خود را دارای حقوق ویژه ای می دانند.
از سوی ما سوسیالیستهای مصدقی ، سیاستهائی که بر پایه «منطق یک بام و دوهوا» تنظیم شده باشد ، مردود و محکوم است، زیرا که برای ما دفاع از استقلال و حاکمیت ملی ایران همانقدر ارزش داشته و محترم می باشد که دفاع از آزادی و حاکمیت ملت و حقوق بشر. اگر ما با عملکرد دولت دکتر محمود احمدی نژاد بخاطر پایمال کردن حقوق دمکراتیک مردم ایران مخالف هستیم و آنرا محکوم می نمائیم ، همچنین به سیاست های هژمونی طلبانه و استعماری دولتهای ایالات متحده آمریکا و انگلیس و متحدینشان اعتراض داریم و آنرا نیز محکوم می کنیم.
تشکلات سیاسی ملی و مصدقی از جمله سازمان سوسیالیست های ایران، که افتخار دفاع از « نهضت ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران » برهبری دکترمصدق را بخشی از « هویت سیاسی » خود بحساب می آورند و کودتای امپریالیستی ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ که توسط سازمانهای جاسوسی انگلیس و ایالات متحده آمریکا و به کمک دربار محمد رضا شاه پهلوی و دیگر نیروهای ارتجاعی وابسته به دربار و رجاله ها و چاقوکشان دروازه قزوینی و چاله میدانی ... علیه حکومت ملی دکتر مصدق بر پا شد را محکوم می کنند، نمی توانند نسبت به پایمال شدن حق « حاکمیت ملی » ایران در رابطه با امر« غنی سازی اورانیوم برای تولید انرژی هسته ای» از سوی دولتهای استعمارگر بسرکردگی دولتهای بوش و بلر ، بخاطر اینکه دولت بی اعتبار و سرکوبگر احمدی نژاد بر وطنمان ایران حاکم است ، سکوت اختیار کنند و در افکار عمومی چنین جلوه دهند که در اینمورد مشخص با سیاست هژمونی طلبانه کشورهای استعمارگر جهان همسو و همنظر می باشند و در حقیقت کوچکترین ارزشی برای « حاکمیت ملی» ایران قائل نیستند؛ همچنانکه اعتراض به خدشه دارکردن حق « حاکمیت ملی » و محکوم کردن سیاست هژمونی طلبانه و استعمارگرانه دولتهای استعمارگر نباید سبب گردد تا نسبت به سیاست و عملکردهای سرکوبگرانه و تمامیت خواهانه و ارتجاعی دولت احمدی نژاد و دیگر نیروهای تمامیت خواه و قانون شکن حاکم بر وطنمان ایران سکوت اختیار نمود و آنرا همچون گذشته محکوم ننمود.
حتمأ مقامات ایرانی باید بدانند پس از اینکه فاجعه اتمی « چرنوبیل » در بخشی ازخاک اتحاد جماهیر شوروی سابق ــ کشور اوکرائین کنونی ــ رخ داد ، آن فاجعه سبب شد تا مبارزه با تولید « انرژی اتمی » به یکی از مسائل حاد سیاسی مدافعین « حفظ محیط زیست» در جهان تبدیل شود. در بسیاری از نقاط جهان ازجمله در کشور آلمان، کشوری که سرمایه داران آن یکی از بزرگترین تولید کنندگان و سازندگان اصلی و مهم رآکتورهای انرژی اتمی درجهان می باشند، بخاطر « حفظ محیط زیست» ، مبارزات مردم علیه وجود رآکتورهای انرژی اتمی در آن کشور بالاگرفت و به یک « جنبش » که در برگیرنده انسان های وابسته به اقشار و طبقات مختلف جامعه می باشند، تبدیل شد. تأثیرات آن «جنبش» بر جامعه سبب شد تا برخی از نیروهای سیاسی آن کشور از جمله حزب سوسیال دمکرات، حزب سبز، حزب چپ ... سیاست خود را بر پایه مخالفت با وجود رآکتور های تولید کننده انرژی اتمی در آن کشور تنظیم کنند. در کشور آلمان طبق تصمیمات دولت قبلی آلمان، دولت ائتلافی ازحزب سوسیال دمکرات و حزب سبز برهبری گرهارد شرودر سوسیال دمکرات، مقرر شد تا دولت آلمان از تأسیس کارخانه های جدید انرژی اتمی در آنکشور جلوگیری کند و همچنین در جهت برچیدن رآکتور ها و کارخانه های تولید کننده موجود انرژی اتمی بمرور زمان تعیین شده، قدم بردارد.
سازمان سوسیالیست های ایران نیز با توجه به اتقاقات رویداده و خطری که انرژی اتمی می تواند با خود برای بشریت بهمراه داشته باشد ، با تولید « انرژی هسته ای » در ایران مخالف می باشد . اما ما همیشه بر این اصل نیز تاکید داشته و داریم که چون ما طرفدار حق « حاکمیت ملی » و « حاکمیت ملت » هستیم ، پس قضاوت نهائی درباره « بود و یا نبود انرژی هسته ای» در ایران را از حقوق « ملت ایران » می دانیم و نه تصمیم دولت های بیگانه؛ حال بدین خاطر که از سوی دولت احمدی نژاد و دیگر نیروهای تمامیت خواه هیئت حاکمه ،حقوق قانونی بخش بزرگی از ملت ایران پایمال شده و می شود و دولت های حاکم بر ایران با توسل به قانون ارتجاعی « نظارت استصوابی» و عملکرد های برخلاف قانون اساسی و دست زدن به تقلبات، بخشی از مردم ایران ( نیروهای معروف به غیر خودی و بخشی از نیروهای اصلاح طلب وابسته به نیروهای خودی ) را از حقوق قانونی که قانون اساسی برای آنها در نظر گرفته است ، محروم کرده و از آن طریق سبب شده است تا آن نیروها نتوانند بطور مستقیم در رابطه با حقوق و سرنوشتشان تصمیم گیری نمایند، امری که از سوی ما شدیدأ محکوم است ، با وجود این نباید تحت عنوان مبارزه با دولت احمدی نژاد ، حاضر به پایمال شدن حق « حاکمیت ملی » از سوی دولتهای استعمارگر بوش و بلر و متحدینشان شد، همانطور که نباید بخاطر دفاع از حق « حاکمیت ملی » و مبارزه با سیاست های هژمونی طلبانه و استعماری دولت های ایالات متحده آمریکا و انگلیس و متحدینشان از افشای ماهیت ارتجاعی و سرکوبگر دولت احمدی نژاد صرفنظر کرد و در آن باره سکوت اختیار نمود.
همچنین نباید اجازه داد تا در افکار عمومی یک این همانی مابین دولت دکتر محمود احمدی نژاد و دولت دکتر مصدق در رابطه با دفاع از حق « حاکمیت ملی » بوجود آید ، زیرا ما بین آن دوسیاست تفاوت بزرگی وجود دارد. دولت دکتراحمدی نژاد ، برعکس دولت دکتر مصدق، کمتر بفکر دفاع از حق حاکمیت ملی و منافع ملی ایران می باشد، بلکه این جناب بیشتر هم و غم خود را صرف دفاع از مواضع ایدئولوژیکی و مصالح امت مسلمان ــ البته آن « امتی » که برداشتش از اسلام همچون احمدی نژاد ، برداشتی قهرآمیز و خاک و خونی باشد ــ ، می نماید و نه مسائل ملی مربوط به ملت ایران.
در همین رابطه است که دکتر احمدی نژاد و طرفدارانش در مورد امر غنی سازی اورانیوم ، آگاهانه صورت مسئله را مخدوش و غلط طرح کرده است تا بتواند با مخدوش جلوه دادن واقعیات ، بر مشکلاتی که دولت بی اعتبار وی با آن روبروست پرده استتار بکشد. او و دولت بی اعتبارش حتی سعی دارند « قطعنامه ۱۷٣۷ » که سیاست و تصمیمات غلط دولت وی ، همانطور که قبلا اشاره رفت ، در شکل گرفتن آن بی تأثیر نبوده است و هدیه بزرگی به دولت های هژمونی طلب بوش و تونی بلر می باشد و در حقیقت خطر بزرگی برای ملت ایران در رابطه با امر حاکمیت ملی بهمراه دارد را، کم خطر و بی تأثیر و یا یک کاغذ پاره تشریفاتی جلوه دهد.
اگرچه ما سوسیالیست های مصدقی آن قطعنامه را مردود دانسته و بر این نظریم که آن قطعنامه هیچگونه « اعتبار حقوقی » ندارد، اما دولتهای هژمونی طلب و استعمارگر بوش و بلر و دولتهای دیگری که به این قطعنامه رأی داده اند ، نظرات و برداشت هائی عکس نظرات و تفسیر های ما دارند، در غیر اینصورت جرج بوش و تونی بلر برای تصویب آن از سوی شورای امنیت حاضر به ساخت و پاخت با دیگر دولت های استعمارگر نمی گردیدند. در همین رابطه است که ما خواستار این امر هستیم که مقامات مسئول ایران باید با اتخاذ سیاست هایی که در خدمت دفاع از استقلال و حقوق ملت ایران و نه ادامه سیاست های پوپولیستی کنونی باشد، کوشش در برطرف کردن خطری که در اثر قطعنامه ۱۷٣۷ در رابطه با امر غنی سازی اورانیوم متوجه میهنمان ایران شده است بنمایند. و نیز برای برطرف کردن تأثیرات منفی که تبلیغات پوچ و بی فایده دکتر احمدی نژاد علیه فاجعه « هولوکاست » و تهدیدات وی در امر نابود کردن کشور اسرائیل ــ یکی از کشورهای عضو سازمان ملل ــ ، با خود بهمراه داشته است و به چنین برداشتی در جهان دامن زده است که بیان شعار نابودی اسرائیل از سوی دولت احمدی نژاد در رابطه با غنی سازی اورانیوم و ساخت بمب اتمی از سوی دولت وی می باشد، تجدید نظر عمیق و ریشه ای انجام گیرد.
بنطر ما صحیح خواهد بود، اگر دکتر احمدی نژاد بطور واقعی خود را مدافع حق « حاکمیت ملی » ایران می داند بجای طرح شعار نابودی اسرائیل ، از دولت اسرائیل بخواهد تا سرزمین های اشغالی را تخلیه نماید و ارتش اشغالگر خود را به پشت مرزهای قبل از جنگ سال ۱۹۶۷ فراخواند و همچنین با تأسیس دولت مستقل فلسطین در سرزمینهای اشغالی توافق نماید. در نهایت اتخاذ چنین سیاستی به نفع خواست فلسطینیها و علیه سیاست تبلیغاتی استعمارگران و اشغالگران خواهد بود و در چنین حالتی غنی سازی اورانیوم در ایران بحساب ساختن بمب برای نابودی کشور اسرائیل کمتر مصرف تبلیغاتی پیدا خواهد کرد.
همچنین بجای قطع رابطه با آژانس بین المللی انرژی اتمی ، از مقامات آن آژانس دعوت رسمی بعمل آورد تا بدون هیچگونه ممانعتی هرزمان که خواستند بتوانند از محلهای اتمی ایران بازدید بعمل آورند و کنترل های ضروری را انجام دهند و در واقع کوشش نمایند تا مذاکرات « آژانس » با ایران از سرگرفته شود و ...
همانطور که اشاره رفت ، سازمان سوسیالیست های ایران قطعنامه شماره ۱۷٣۷ شورای امنیت را مردود قلمداد می کند و آنرا برخلاف حق « حاکمیت ملی » ایران ارزیابی می نماید، ولی بخاطر مبارزه با « تسلیحات اتمی» ، از پیشنهاد خلع سلاح اتمی عمومی در سطح جهان و بویژه از خواست خاومیانه بدون تسلیحات اتمی با قاطعیت تمام پشتیبانی می نماید.
از سوی هیئت اجرائی سازمان سوسیالیست های ایران
دکتر منصور بیات زاده
جمعه ٨ دی ۱٣٨۵ برابربا ۲۹ دسامبر ۲۰۰۶
socialistha@ois-iran.com
www.ois-iran.com
پاورقی:
(۱) ــ لینک مربوط به متن قطعنامه ۱۷٣۷ شورای امنیت سازمان ملل متحد.
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-۲٨٣۱.htm
|