بنبست یا پایان اصلاحطلبی
اردشیر قلندری
•
پس از حصر رهبران جنبش سبز ، رهبری حکومت گام به گام مطالبات محدود "اصلاحات" را تا حد چشم دوختن به فرمایشات، جیرهخواری از بیت رهبری فروکاهید. در شرایط فعلی، باید با صد تأسف گفت، آنچه بنام "اصلاحات" صورت میگیرد، اقدامات مشتی دست دراز کرده به درگاه رهبری است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٣ مرداد ۱٣۹۵ -
۲۴ ژوئيه ۲۰۱۶
سیاست "اصلاحات" در جمهوری اسلامی هنوز دارای تاریخ چنان درخشان و بلندی نیست، اما فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. از زمان ریاست جمهوری خاتمی تا امروز اصلاحطلبی در چالشها و تُربولنس* های زیادی قرارگرفته است، استمرار فرایندهای فوق این جریان را در موقعیت فعلی به بز بلاگردان اصلی رژیم "فقاهتی" فرو افکنده است. بهطوریکه سید مصطفی تاجزاده در سایت نوروز نیوز میگوید:" در شرایط کنونی ما در سطح ملی با یک نوع توازن قوا بین دو گرایش سیاسی مواجه هستیم. وضعیت کشور به شکلی است که هیچکدام ازدو جریان سیاسی بهتنهایی قادر نیستند مشکلات کشور را حل کنند، نمیتوانند دیگری را نادیده بگیرند یا اینکه از صحنه سیاسی کشور حذف کنند. در شرایط کنونی برخلاف ادوار گذشته تنها دو نوع بازی پیش روی خود میبینیم: «برد-برد» یا «باخت- باخت». شرایط بهگونهای نیست که بتوان وضعیتی را فرض کرد که یک جریان سیاسی برنده و دیگری بازنده باشد. درگذشته این امکان برای یک جریان وجود داشت که با یکهتازی عرصه را بر جریان دیگر تنگ کند و خود را میداندار بازی سیاسی کشور کند. در شرایط کنونی این امکان برای هیچکدام از جریانهای سیاسی وجود ندارد و جریانهای سیاسی مجبور هستند با اندکی عدول از برخی رویکردهای خود در کنار همزیست و با یکدیگر تعامل و گفتوگو کنند یا اینکه با یکدیگر مقابله کنند. اگر جریانهای سیاسی باهم تعامل کنند امیدواری برای حل مشکلات کشور افزایش مییابد؛ اما اگر به تقابل با یکدیگر بپردازند ما وارد یک پروسه فرصت سوزی خواهیم شد. این در حالی است که پس از۳۷سال که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد نسل جدید با سوالهای متعددی روبهرو شده و خواستار پاسخگویی به این سوالات است".
اگرچه تاج زاده هفت سال زندانی همین رژیم بودهاند، اما نگرانی اصلی ایشان استقرار و تداوم بقای رژیم بوده، آنچه که بر زحمتکشان جامعه می گذرد، هسته اصلی فکر ایشان را دربر نمی گیرد، دلواپسی حفظ و تداوم رژیم مهمترین دغدغه ایشان میباشد. نجات کشور را در اصلاح همین رژیم سرتاسر فاسد میبیند، گویی که با همین رژیم تاریخ ایران نیز تمام خواهد شد. چکیده چنین فکری، کلیت ساختار فکری "اصلاحات" در کشور را بنمایش میگذارد.
پیامد سیاستهای ویرانگر دستگاه ولایی موجب وضعیتی شده، که کشور را درآستانه یک انفجار اجتماعی قرار داده است. تغییر ماهیت مولفه های راهبردی – سیاسی "اصلاحطلبان" درون رژیم نیز از همین فضای اعتراضی جامعه ناشی می شود.
چرا "اصلاحطلبان" پس از سال ۸۸ میدان را به رقیب وا می گذارند؟؛ به چه دلایلی مشوق مردم در مشروعیت یافتن و صیانت دستگاه ولایی میگردند؟.
حکومت پس از آزمون ۸۸، خطر ریزش را تا عمق استخوان خود احساس نمود. هراسناک به دستگیری، آزار و شکنجه در کهریزک و قتل معترضین خیابانی پرداخت. پس از آن جنایات رژیم در این سال، همه سیاستهای دستگاه قابل پیشبینی میگردد، تا جایی که پایه و اصول تغییر ماهیت سیاستهای متصدیان درون رژیم، راز بقاء رژیم شده است.
از طرفی، "اصلاحطلبان" نیز انتظار چنین حرکتی را از سوی مردم در سال ۸۸ نداشته، به همین سبب متحیر ماندند و نتوانستند مطابق زمان برنامه روشنی جهت هدایت و تعمیق این تحرکات اجتماعی ارائه کنند. در واقع، (با توجه به انچه که امروز می گذرد) نخواستند ارائه دهند. گاه به نعل و گاه به میخ زدند.
فقدان پلاتفرمی از مطالبات روشن و برنامه کار سبب برخی عواقب جانبی شد، بطوریکه در زمان به حصر کشیدن آقایان موسوی، کروبی، خانم رهنورد هواداران آنها گامهای مشخصی در راستای دفع اقدام رژیم با بسیج مردم برنداشته، درواقع، مات ماندند.
زمانی که چندین میلیون شهروند در خیابانها بود، جبهه "اصلاحات"میتوانست با طرح و بیان مطالبات روشن و هدفمند، دستگاه حاکمه را برای لغو بسیاری امتیازات خاص از ارگانها و نهادهای انتسابی وادار به عقبنشینی نماید. "اصلاحطلبان" با نداشتن مطالبات روشن و برنامه ی ژرفش خواستهها در راستای رادیکال شدن، با محدود ماندن در شعار "رأی من کو؟" برای جلب قشر خردهبورژوازی و عدم رویکرد به سایر اقشار ستم دیده کشور، در عمل، از همان ابتدا برگ برنده را به دستگاه فساد ولایی سپرده، بهنوعی خود را عقیم کردند.
دستگاه حاکمه با درک ضعفهای جبهه "اصلاحات"، فرصت را غنیمت شمرد، موثرترین ها و تأثیرگذارترین ها را با اشراف بر عدم واکنشهای رادیکال از سوی طرفداران خردهبورژوای آنها، رهبران سبز را به حصر خانگی بدون دادگاه محکوم کرد. رژیم فهمید که طرفداران شعار "رأی من کو؟" در پی ژرفش مطالبات نبوده، سطح خواستها به شعار سرنگونی، در چارچوب بیبرنامگی و اعتقاد به ولایت فقیه توسط جریان سبز تا بازه معینی (در بهترین حالت) زمان خواهد برد، بر همین پایه بازی موش و گربه دو طرف ادامه یافته، باگذشت چندین سال سیاستگذاران اصلی سبز در حصر نیز دلخوش به اصلاح رژیم میباشند.
حصر و برنامهریزی جهت تلاشی سبز، به مسئولیت خامنهای ولیفقیه رژیم میباشد. چنانکه چندی پیش اعلان کرد به موضوع حصر حساس هست. ازاینروی، تا زمانی که ایشان در این جایگاه قرار دارد، امر حصر ادامه یافته، کوچکترین تخفیفی رخ نمیدهد.
پس از حصر رهبران جنبش سبز ، رهبری حکومت گام به گام مطالبات محدود "اصلاحات" را تا حد چشم دوختن به فرمایشات، جیرهخواری از بیت رهبری فروکاهید. در شرایط فعلی، باید با صد تأسف گفت، آنچه بنام "اصلاحات" صورت میگیرد، اقدامات مشتی دست دراز کرده به درگاه رهبری است.
کارکردها و سیاستهای "اصلاحات" در راستای ماندن در ساختار نظام به جایی رسید، که به هاشمی رفسنجانی، یکی از پایهگذاران همه آنچه میگذرد و درواقع، فاسدترین شخص رژیم دخیل میبندد. در ادامه همین سیاست، آقای عارف در انتخابات ۹۲ به نفع یک امنیتی دستگاه ولایی، وابسته و مجری سیاستهای رفسنجانی عقب مینشیند، بدین ترتیب، در وعدههای دروغین روحانی و فریب مردم سهیم میگردد.
مردم بهنوبه خود در برابر "ولیفقیه" رژیم، از "اصلاحات" از همان ابتدا بیدریغ حمایت کرده بطوریکه انتخاب آقای خاتمی با آرای ۷۹٬۹% تضاد عمده جامعه با "ولی امر" را به نمایش گذاشت. اما آقای خاتمی چه کرد؟ ایشان همان سیاستهای نئولیبرالیستی را که از دوران آقای رفسنجانی برنامهریزیشده بود ادامه داد. آزادی را در حد نوشتارهای رسانهای در برابر سرکوب اعتراضات دانشجویان، جامعه مدنی را در ادامه همان اتحادیهها و سندیکاهای دولتی در برابر سازمانهای مستقل، دموکراسی را در چارچوب حفظ رژیم جمهوری اسلامی با همه نهادهای ذینفع دید.
تداوم و ادامه این سیاستها، عدم رادیکال شدگی رویکردها دران مقطع و پس از آن، با نادیده گرفتن نقش بزرگ مردم در تعیین سرنوشت، استفاده ابزاری از مطالبات مردم، ابزار پنداری مردم در تداوم و مشروعیت رژیم، میان "اصلاحات" و مردم شکافی ایجاد کرده است که بیتوجهی اخیر مردم در انتخابات دو مجلس نشان از ژرفای این شکاف دارد. در انتخابات اخیر در مجلس آقای عارف "اصلاحطلب" ۱۶٬۰۸۹٬۲۶٬ رأی و آقای علی مطهری اصولگرا ۱۴٬۴۷۷٬۱۳٬ رأی در تهران آوردند. در یک نگاه و داوری بر پایه آمار فوق، مردم مشخصن به "اصلاحطلبان" ندا دادند که بازارگرمیها پایانی دارد.
واقعیت دیگر این است، که "اصلاحطلبان" به این امر اشراف یافته، با همه "قلمبهسلمبه" گی اش، با هدف پستهای کلیدی مجلس رفت و به اندک قناعت کرد. در توجیه کارکردهای سازشکارانه خود به "دستاوردهایی" از نوع "لیست امید" دلخوش کرده، چنان وانمود میکنند، که مظهر و سمبل آزادی، جامعه مدنی، دموکراسی "لیست امید" است.
"اصلاحطلبان" و علل تشویق مردم به مشروعیت و صیانت رژیم؛
دستگاه ولایی از آغاز در برابر "اصلاحطلبان" سیاست روشنی را در پیش گرفته ، کورسویی نیز برای عقبگرد نگذاشته است. پس از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی و ترس از تکرار ۸۸ ، روحانی نقطه عطف مهندسی انتخابات گردید. باید قبول کنیم که جلیلی ترسناک بود، ورود جلیلی طبق برنامه مهندسی رژیم با کاتالیزُری ولایتی ، شعار تدبیر روحانی را معنادار کرد. مردم در نه به جلیلی، روحانی را رئیسجمهور کردند. همین ترفند در انتخابات اخیر با همان نتیجه تکرار شد. جهت حذف مثلث جیم، رژیم به مشروعیت خود با کشاندن رأیدهندگان بهپای صندوق رأی رسید اهداف تبهکارانه خود را تحقق بخشید. همین سیاست در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده تکرار خواهد شد، زمزمه ورود احمدینژاد، در واقع، برنامه ای است، که نامزد موردنظر دستگاه با اکثریت آرا رئیسجمهور شود.
یکی دیگر از مهندسیهای رژیم بهرهبرداری از حربه جنگ است. حتی اگر برفرض با ورود جلیلی موافقت میگردید، و روحانی حذف میشد، خطر جنگ چنانکه تبلیغ گردید، از سوی غرب علیه ایران در نقشه راه آمریکا و غرب تنها در حرف بود، چراکه، نخست؛ غرب -آمریکا نیاز به گشودن جبههای به نام ایران نداشت، این وزنهای بود خارج از توان. دوم؛ اقتصاد آمریکا -غرب بهاندازه کافی مشغله دار هست، رخدادهای سوریه و عقبنشینیهای غرب نمونه بارز این معناست. سوم؛ اینکه آیا دستاندرکاران رژیم نمیدیدند که در کشورهایی که موردتهاجم نظامی قرارگرفتهاند، چگونه سران را از حفرهها به بیرون میکشیدند؟ آیا خامنهای یا سایر اشخاص چنین زندگی را برای خود میخواستند؟، پر واضع است که خیر، بر همین اساس مذاکرات مسقط در عمان در زمان هوار کشیهای احمدینژاد، ادامه داشت. خامنهای و سران رژیم، برای بقای دستگاه ولایی و خود تلاش میکردند، تا زمینههای تاراج کشور را فراهم و آینده خود را تأمین نمایند، که چنین نیز شد. چرا و به چه هدف در چنین شرایطی "اصلاحطلبان" با حربه جنگ به ترساندن مردم رفتند؟. چرا و به چه علت همین حربه در شرایط فعلی نیز مورد استفاده است؟.
درست است که امریکا - غرب در شرایط بازههای زمانی پیشین نیستند، اما یک موضوع را نیز در تاریخ ایران که بسیار کارساز افتاده است، میدانند. نگاهی کوتاه به تاریخ ایران از هخامنشیان، دوران حکومتداری داریوش سوم، فساد گسترده در دربار...، یکی از علل پیروزی الکساندر مقدونی گردید، همین امر در دوران یزدگرد سوم ساسانی سبب شد بقول شاعر برج موریانه را بر ایشان [اعراب] در گشودند. میبینم که ستم خودیها سبب استقبال از بیگانه گشته، بدتر از همه در زمانهای نومیدی، باز بقول شاعر "نادری پیدا نخواهد شد، امید کاشکی اسکندری پیدا شود" است. بدین ترتیب، در بازههای سخت تهیدستی و بیاعتمادی به آینده، در انتظار نجات از سوی بیگانه نشستهایم. این را نیز متصدیان رژیم میدانند، بر همین مبنا جنگطلبی بسیاری از آنها تنها روی کاغذ و در شعارها میباشد. چراکه، امروز با آن روزی که خمینی جنگ را نعمت الهی اعلان میکرد، بسیار فاصله دارد، در شرایط سخت امروز سر سلاح بیتردید به هردو سو از سوی مردم بر خواهد گشت، بازنده اصلی در این وانفسا بی تردید رژیم خواهد بود.
با اشراف به این اشکال فرهنگی و سامانه سخت زندگی کنونی، با دقت در سیاست خارجی رژیم ولایی بهویژه در منطقه، همه دخالتها از سوی ایران در امور کشورهای منطقه بر پایه سیاست خاصی صورت میگیرد، بهتبع ان، تلاش در راستای گشایش جبهه جنگ در خارج از مرزها یکی از ارکان سیاستهای خارجی رژیم است. رژیم توان حل معضلات اقتصادی- اجتماعی در درون را ندارد، بیرون را تحریک میکند. بدین ترتیب، یک جو روانی ترس از جنگ را همچون شمشیر دموکلس روی سر کشور نگاهداشته است. برهمین مبنا، مسخره است زمانی که خامنهای اعلان میکند در بحرین رژیم دخالتی ندارد.
از طرفی، پس از سه سال از دولت و ریاست جمهوری روحانی، هیچیک از وعدهها عملی نشده، حتی برجام نیز تا این مقطع با دشواریهایی روبر ست، که خطر توقف را در پی دارد. خامنهای چندی پیش در همین راستا گفت: اگر امریکا برجام را پاره کند ما انرا آتش می زنیم. یعنی اینکه، لابیهای عربستان، اسرائیل ... مانع اجرای برجام بوده، بانکها و بسیاری از شرکتهای غربی هنوز از اطمینان خاطر کامل نسبت به ایران برخوردار نیستند. و اگر این سیاست ادامه یابد، وضعیت رژیم بیاندازه لغزان خواهد شد، مردم نیز از همه نحله های ابتکاری در رژیم بشدت فاصله خواهند گرفت.
بویژه اینکه، جریان بهاصطلاح "اعتدالگرایی" پیوسته در پی سیاستها و منافع گروهی خود در ویژه خواهی از بیت بوده. از این روی، سخنان روحانی سرسپرده "ولی فقیه" در سالگرد مرگ خمینی واقعن شنیدنی است: "دشمنان ایران اسلامی این آرزو را به گور میبرند که میان قوا و رهبری فاصلهای ایجاد شود.“ ...”افتخار میکنیم که مجلس خبرگان رهبری، سالمترین، آگاهترین و بالیاقتترین فرد را انتخاب نمود و در طول ۲۷سال گذشته امنیت، آرامش، وحدت نظام در سایهٔ پرچمداری مقام معظم رهبری محقق شده است...". با این وصف، "اعتدالگرایی" نمیتواند از پوسته سرسپردگی خود خارج گردد. روحانی در راستای اجرایی کردن اهداف رژیم در مذاکرات برجام، رئیسجمهور شد و تا این بازه ایشان خویش کاری خود را انجام داده است. و دقیقن همینجا، مفهوم عقبنشینی آقای عارف با زدوبندهای پشت پرده به نفع روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ جای ده ها پرسش می گذارد.
از سوی "اصلاحات" در انتخابات دو مجلس نسبت به منافع مردم خیانت شد. چهرههایی که سابقه طولانی در ضدیت با جنبش سبز داشتند، اصولگرا و حامی ولایتفقیه بودهاند موردحمایت "اصلاحطلبان" قرار گرفتند، آیا توجیهی در این باب وجود دارد؟. اگرچه برخی از "اصلاح طلبان" مساله ای را در راستای توجیه سیاستهای تسلیم طلبانه خود مطرح می نمایند، اما قسمت عمده گفته ها، توجیه سازشها و خیانت هایی است، که به منافع مردم شده است.
بدین ترتیب، جبهه اصلاحطلبی که از بالا، بدون دخالت مستقیم مردم از پائین شکل گرفت، بابیان مطالبات مردم زحمتکش مدتی بر صحنه سیاسی ایران عرضاندام کرد، سپس همچون "اصلاحطلبان" تاریخ اخیر کشور در بذل و بخشش حاکمان مورد رحمت قرارگرفته، از راهی که با راه مردم پیوستگی دارد عدول کرده، به خیابان یکطرفه زد، و به انتهای بنبست رسید. این بار نیز امر اصلاحطلبی از بالا توسط ذینفعهای دستاندرکار در دولت، راهی جدا از مردم پیشگرفته، به انتهای جاده رسیده است. اگر در چرخش به سمت مطالبات مردم سیاستهای رادیکال اتخاذ نکنند، که همانا بهبودی شرایط اقتصادی، گذار از همه ساختارهای ولایی، استقرار دموکراسی است، آرمان اصلاحطلبی در پائین حفظ، در بالا خشکیده خواهد شد.
بنابراین، همه تلاشهای "اصلاحطلبان" تا زمانی که در راستای فعالیت در ساختار رژیم، بر مماشات و چانهزنی باشد، رویکردی است محکوم.
جبهه اصلاحطلبی جهت بزرگ و مطرحشدن دوباره، باید بهطور کامل ، پوست عوض کند. در پی متحدینی بین طبقات زحمتکش بگردد. به جبهه چپ ایران نگاهی مثبت، فارغ از تعصب متحجر دینی، بلکه بر پایه عینیات تأثیرگذاری چپ در آینده ایران در پیش گیرد. جبهه اصلاحطلبی باید اقرار کند که چپ پیوسته حامی منافع زحمتکشان بوده، قرار گرفتن در این مسیر، رویکرد به منافع عموم مردم، تأمین جایگاه آتی این جریان در جامعه خواهد بود. همچنین "اصلاحطلبان" با چرخشی صدو هشتاد درجه میتوانند، کلیشه پشت کردن به مردم را ویران کرده، در برابر دستگاه قرار گیرند و محبوب مردم شوند. تنها با چنین رویکردی از خودکامگی و خودمحوری موجود محفوظ خواهند ماند. تنها در این صورت اثر و نامی در آینده ایران از خود خواهند گذاشت.
* چاله های هوایی در هنگام پرواز هواپیما
|