یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اوجلان را چگونه باید خواند


شمال میرزا


• در کمپ دوم و به‌ معنایی در کمپ راست کسانی قراد میگیرند که‌ از اوجلان یک قهرمان ناسیونالیست انتظار دارند، و از اوجالان هر آنچه‌ را که‌ با معیارهای ناسیونالیست کُرد منافات داشته‌ باشد را نقد میکنند. در این روش مطالعه‌ در مورد اوجلان، پژوهشگر به‌ کلی از دگرگونیهای فکری اوجلان در سالهای زندان ناآگاه‌ است و یا اینکه‌ چنین دگرگونیهای را ناشی از شرایط زندان ارزیابی میکند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ مرداد ۱٣۹۵ -  ۲۷ ژوئيه ۲۰۱۶


اینک که خاورمیانه بیش از هر زمان دیگر در آتش جنگ خانمانسوز فرقهای، مذهبی و اتنیکی میسوزد و دامنه جنگ میرود تا جغرافیای فراتر از خاورمیانه را به کام خود فرو ببرد، راه سوم جهت گذار از وضعیت کنونی بیش از پیش ضروری مینمایاند. درک کردن این موضوع همچنین نیازمند گذار از اندیشههای رایج فکری و ایدیولوژیکی با هنجارهای معمول و مرسوم است که هر یک در گذر زمان جهت پاسخ گویی به معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه، جنگ، نابرابری اجتماعی و سیستم حکمرانی طرح، اجرا و در نهایت محکوم به شکست شدهاند. بعد از فروپاشی بلوک شرق و در نتیجه گسترش سرمایهداری، بحرانهای جهانی دنیای نئولیبرالیسم چون بحران محیط زیست، بحران مالی و اقتصادی، بحران پناهنده، گرسنگی و جنگ گسترش بیشتری یافت و نئولیبرالیسم نه تنها نتوانسته است مشکلات موجودرا حل نماید بلکه خود به بانی و مروج بحرانهای انسانی اخیر نیز تبدیل شده است. امروزه نارساییهای این سیستم در عدم پاسخگویی آن به نیازهای جامعه را میتوان بیش از پیش احساس کرد.

مشکلات موجود در جهان با گسترش جنگ در جهان و بخصوص در خاورمیانه به اوج خود رسیده است. عبدالله اوجلان با نگاه و بینش متفاوت به تفسیر و تحلیل ڕویدادها منطقه پرداخت. او به‌ مانند متفکری که‌ میراث چپ را در خود دارد، در زندان پی به‌ ناکارآمدی تئوریهای انقلابی مارکسیسم- لنینیسم برد و اعتقاد پیدا کرد که‌ مارکیسم-لنینیسم انقلابی برای این مرحله‌ میتواند دوگم و اقتدارگرا باشد و‌ در ضمن چنین نسخه‌ای را فاقد بعد کاربردی حداقل برای‌ جوابگویی به‌ مشکلاتی فعلی میدانست. عبدوالله‌ اوجلان با تالیف کتابهای چون'' ریشه‌ تمدنها'' و ''از دولت راهی سومر به‌ سوی تمدن دمکراتیک'' (له‌ ده‌وڵه‌تی ڕاهبی سومیڕه‌وه‌ به‌رو شارستانییتی دیموکراتیک) سعی کرد دیالکتیک بودن پدیده هایی چون مبارزه‌ و اقتدارگری، مقاومت و سرکوب، آزادی و اسارت را توضیح دهد و از این طریق از یک طرف بتواند ساختار دولت، مالکیت و حتی خدا را به‌ خواننده اش تفهیم کند و از طرف دیگر بر خلاف مارکسیسیم که‌ سعی دارد حوادث و انقلابات آینده‌ را پیشینی کند کوشش میکند تا به‌ مردم بگوید که‌ در قدمهای بعدی سیاسی چه‌ بایست کرد.
تحلیلها و تفسیرهای متفاوتی از فکر و اندیشه اوجالان ارائه‌ میشوند، نگاه‌ ناآشنا و اورینتالیسم-گونه‌ به‌ موضوع منجر به‌ نوعی سرد‌رگمی شده‌ است، اورینتالیسم بودن از این نظر که‌ قرائتها و خوانشها، خوانشی بیگانه‌ به‌ موضوع هستند و یا از متدول تحلیلی بیگانه‌ به‌ موضوع استفاده‌ میشود تا هدفی مشخص را دنبال کنند. در بسیاری از این موارد تحلیلها سطحی و یا واکاویها به‌ نحوی از انحا متاثر از ایدئولوژیها و قاعده‌های نورم حاکم بر مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان است. از این رو نتایجی که‌ از این تحلیلها حاصل میشود نتایجی گاها به‌‌ غایت خطا قلمداد میشوند. گنجاندن پیامهای اوجالان در چهار چوبهای فکری‌ مبتنی بر ''پایان ایدئولوژی'' که معتقد به نبود آلترناتیو جدی سیاسی- اقتصادی برای سیستم سرمایهداری هستند، در واقع از خطاهای عمده‌ این تحلیلهاست. اندیشه‌ متکی بر پایان ایدئولوژی تفسیر و تحلیلها را تنها با استفاده‌ از پارامترها و پارادایمها متداول ایدئولوژی امکان پذیر و میسر میداند بنابراین چنین بینش و ذهنیتی عملا راه‌ را بر تفسیر قضایا و رویدادها با استفاده‌ از پارامترها و پارادیمهای غیرمتداول و خارج ازنورم موجود، مسدود کرده‌ است. در اینجا ذهنیت ''پایان ایدئولوژی'' برای شناخت اوجالان و پیامهای او نوعی استفاده‌ از ابزار نامآنوس به‌ پدیده‌ و موضوع است.
آنچه‌ از تحلیلهای مرسوم دیده‌ میشود نوعی سرگشتگی نسبت به‌ مفاهیم و مقوله‌های تازه‌ است. چنین وضعیتی‌ ناشی از عدم آگاهی به‌ ابزارهای تحلیلی برای درک اوجالان و پیامهای او میباشد. پیامهای اوجالان از این جهت برای این عده‌ از تحلیلگران نامفهوم و گاها نامآنوس می باشد که اولا‌ ابزارهایی که‌ بطور معمول جهت درک آن بکار برده‌ میشوند ابزارهایی هستند که‌ فاقد کارآیی برای تحلیل ایده‌های‌ نوین و خارج از ایدئولوژیها معمول است و دیگر اینکه‌ این ‌تحلیلگران خود محصول شرایط زمانی هستند که‌ ''پایان ایدیولوژی'' را بطور ناخودآگاه‌ پذیرفته اند‌ و قادر به‌ اندیشیدن و تحلیل قضایا در حیطه‌ خارج از دایره قاعدها‌ و هنجارهای معمول نیستند. قاعده‌های که‌ در واقع قاعده‌ نبودند و در یک پروسه‌ تاریخی به‌ فرم و نورمهای اجتماعی و سیاسی مبدل گشته‌ اند و در واقع‌ ساختاری هستند که‌ میتوان دوباره‌ آن را واسازی (Deconstruction) کرد.
از این رو بیشتر تحلیلهای موجود و نتیجه گیریهای که‌ از این تحلیلها شده‌ است نتیجه‌‌ و برونداد بکارگیری ابزارهایی هستند که‌ امروزه‌ سیاستهای خرد و کلان را با آن سنجیده، مقیاسه‌ و تحلیل میکنیم. سیستمهای حکومتی، سیاستهای اقتصادی، و برنامه‌های اجتماعی و غیره‌ را تنها با‌ ابزارهایی که‌ عمد‌تا در زیر مجموعه‌ ایدئولوژیهای چپ و راست قرار میگیرند، مورد سنجش قرار میدهم، اگر سیاست و سیستمی نتواند با این دو قاعده‌ تبانی و همخوانی کند و چون وسیله‌ای دیگری برای درک یک موضوع خاص خارج از نورم و قاعده‌ معمول در اختیار نداریم و یا با آنها آشنا نیستیم در تحلیل قضایا دچار اشتباه‌ میشویم و در مواردی آن را رد میکنیم و نمیپذیریم. لذا پیش زمینه درک اوجالان و تحلیل شایسته‌ و واقعبینانه تر از اوضاع مستلزم فارغ شدن از قید و بند قاعده‌های معمول چپ و راست و یا عدم بکارگیری ابزارهای سنتی برای درک پدیدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نوین است.
کسانی که‌ اوجالان و پیامهای او را تحلیل میکنند معمولا در دو کمپ عمده‌ فکری چپ و راست جای میگیرند: کمپ اول یا کمپ چپ شامل کسانی میشود که‌ اوجالان را یک مارکسیست-لینینیست میپندارند. در اینجا هم نقادان و هم پیروان مارکسیسیم، مارکسیسم را به‌ قاعده‌ و اصول تحلیلی تبدیل میکنند تا از دریچه‌ و منفذ این ایدئولوژی به‌ قضایا بنگرند و در نتیجه‌ یا آن را مخالف ایدئولوژی مارکسیسم یا موافق با آن میبینند. در این رویکرد، فلسفه‌ مارکسیسم به‌ عنوان ابزار کار برای تحقیق نقش کلیدی پیدا میکند و در تحلیل خود از اوجلان هر آنچه‌ را که‌ نتوانند با معیارهای فلسفی مارکسیسیم تطبیق دهند را به‌ باد نقد میگیرد و یا اینکه‌‌ هر موضوعی منتصب به‌‌ اوجلان را در صورتیکه‌ با چنین دکترینی همخوانی نداشته‌ باشند منحرف میپندارد. این در حالی است که‌ اوجلان سالهاست که‌ اصول مارکسیسیم سنتی، مبنی بر تحلیل صرف طبقه،‌ جهت تحقق‌ عدالت اجتماعی، تقسیسم قدرت، سیستم حکمرانی و نهادها را نقد میکند. از نقطه نظر مارکسیسم تقسیم قدرت با استفاده‌ از تقسیم عادلانه‌ ثروت و ابزار تولید حاصل میشود این نظریه‌ بر این باور است که ‌طبقه‌ کارگر با در دست گرفتن ابزار تولید میتواند برابری اجتماعی را در همه‌ زمینه‌ها مهیا سازد. اوجلان در نقد مارکسیسم سنتی متکی بر ''دیکتاتوری پرولتاریا'' به‌ آنارشیسم و یا آکولوژی دمکراتیک مبتنی بر ''رادیکال دمکراسی'' تمایل دارد که‌ اصول برابری اجتماعی و تقسیم قدرت را در نقد مستقیم سلسله‌ مراتب اجتماعی دولت و همچنین شرایط تولید و پیامدهای آن که‌ منجر به‌ ایجاد طبقات نه‌ بر اساس داشتن و یا نداشتن ابزار تولید بلکه‌ به‌ وسیله‌ موقعیتی اجتماعی که‌ فرد در جامعه‌ در آن قرار میگیرد، میبیند.
در کمپ دوم و به‌ معنایی در کمپ راست کسانی قراد میگیرند که‌ از اوجلان یک قهرمان ناسیونالیست انتظار دارند، و از اوجالان هر آنچه‌ را که‌ با معیارهای ناسیونالیست کُرد منافات داشته‌ باشد را نقد میکنند. در این روش مطالعه‌ در مورد اوجلان، پژوهشگر به‌ کلی از دگرگونیهای فکری اوجلان در سالهای زندان ناآگاه‌ است و یا اینکه‌ چنین دگرگونیهای را ناشی از شرایط زندان ارزیابی میکند. تحلیل این گروه از اوجلان در رابطه‌ با مسئله‌ کُرد‌ یکی از بحثهای داغ‌ در میان تحلیلگران ناسیونالیست کُرد است‌. به‌ عقیده‌ این دسته‌ عدول از شعارهای سه‌ دهه‌ پیش اوجلان مبنی بر تشکیل دولت مستقل کُردستان، تغییر در مواضع کلی و استراتیژیک پ.ک.ک است که‌ شرایط زندان بانی آن بوده‌ است. اوجلان با طرح ''زندگی آزاد'' سعی در به‌ چالش کشیدن دولت- ملت دارد که‌ از نظر اوجالان عامل و مسبب اصلی ایجاد نابرابری اجتماعی, تبعیض طبقاتی، جنسیتی، و جنگ است. او بر این باور است که‌ دمکراسی مبتنی بر کاپیتالیسم از حل مشکل کُرد و منطقه‌ خاورمیانه‌ عاجز است.‌‌ دمکراسی کاپیتالیستی نتوانسته‌ تا به‌ امروز به‌ محضل نابرابری طبقاتی و اجتماعی و جنسیستی پایان دهد. در قلب دمکراسی مبتنی بر اصول لیبرالیسم اقتصادی، کاپیتالیسم عریان متولد میشود و گسترش دامنه‌ آن بر همه‌ ابعاد زندگی انسان، عمڵا جا را به‌ دمکراسی در جامعه‌ تنگ میکند. کاپیتالیسم اینبار خود به‌ باز تولید و عامل نابرابری اجتماعی، سیاسی، اجتماعی و تخریب طبیعت تبدیل میشود. چنین دمکراسی در واقع به‌ چگونگی کاپیتالیسم کمک میکند. دمکراسی مبتنی بر کاپیتالیسم که‌ بر سه‌ اصل سیاست، اقتصاد و سیستم اجتماعی بنا شده‌؛ مولفه‌ بازار آزاد و رقابت را بر تمامی ارکانهای جامعه تحمیل میکند‌ و در واقع جامعه‌ را به‌ یک نوع کاپیتالیسم بدون دمکراسی تبدیل میشود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست