درمورد کتاب های محمود صفریان
دکتر زهرا گلستانی
•
تمام کتاب ها سوژه هائی شیرین، دوستداشتنی، جذاب و پر کشش دارند. من از خوانندگان داستان های کوتاه هستم، چون به من امکان می دهد در هر فرصتی که می یابم یکی از آن ها را بخوانم و با کاراکتر های آن همراه شوم.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۷ مرداد ۱٣۹۵ -
۲٨ ژوئيه ۲۰۱۶
گذری بر کتاب های مختلف محمود صفریان ، اعم از کتاب های داستانهای کوتاه اش و کتاب های رمان او که در مجموع گنجینه متنوعی هستند برای باروری و شکوفائی ادبیات ما، بخصوص در زمانه ای که تیغ سانسور گلوی نوشته های یکدست ما را خون آلود کرده است.
تمام کتاب ها سوژه هائی شیرین، دوستداشتنی، جذاب و پر کشش دارند. من از خوانندگان داستان های کوتاه هستم، چون به من امکان می دهد در هر فرصتی که می یابم یکی از آن ها را بخوانم و با کاراکتر های آن همراه شوم.
در کتاب " روز های آفتابی " که مجموعه هفده داستان کوتاه ناب است داستان ها همه پر کشش خوش خوان و با نثری آهنگین و خوش ضرب و اثر گذار هستند. همه داستان های این کتاب خوش نام، و سرشارند از ریتم هائی که خواننده را سر حال می آورد، داستان ها اکثرن در سیاق رئالیسم هستند و همین باعث تاثیر عمیق آن ها بر خواننده است.
هر داستان گوشه ای از مسائل مردم را باز گو می کند و چنان است که احساس می شود خواننده حضوری ملموس در آن ها دارد و یا دارد فیلم کوتاه مستندی را تماشا می کند.
سبک نگارش صفریان ، انحصاری و مخصوص به خودش است و در آنها کمترین اثری از دیگر نویسندگان دیده نمی شود. تنظیم و طراحی کتاب هایش ها نیز بشکل خاصی است :
" لفط الله " که یکی از داستان های این کتاب است که چنین آغاز می شود:
" عمه فاطمه پار سال، پس از کمی بیش از هشتاد سال زندگی بسیار معمولی، و در بی خبری کامل
از بزرگی و متنوعی دنیا، و با بر جای گذاشتن دو دختر و دو پسر، زندگیش نقطه پایان خورد.
طفلک تا مرد، فکر می کرد با " لفط الله " ازدواج کرده است. البته این فکر، به لطف الله ختم نمی شد. بهر اتومبیلی هم می گفت " فورد " و این صنعت پیشتاز، برای او از فورد جلو تر نرفته بود.
راستش نمی دانم فقط به ماشین های سواری می گفت فورد، یا هر نوعش برایش فورد بود.
اولین باری هم که بچه هایش رادیو " آندریا " ئی آورده بودند خانه که با باطری به بزرگی باطری اتومبیل کار می کرد، چیزی نمانده بود قبض روح بشود. پس از این واقعه بود که اطمینان بی برو بر گردش به " جن "، بی چون و چرا شد. پیش که می آمد به دو دست بریده ابوالفضل قسم می خورد که " جن " را به چشم دیده و با گوش هایش شنیده که در طاقچه خانه نشسته بوده و او را که دیده گفته:
" اینجا تهران است "
و توضیحات مکرر بچه ها، که بخدا قسم، " جن " نبوده، رادیو " آندریا " بوده که پس از خاموش شدن تا مدتی بعد هم به حرف زدن ادامه می دهد، فایده نکرده بود.
به واقع زندگی راحت و بی دنگ و فنگی داشت. نه درآشوب تکنولوژی دست وپا می زد، ونه حرص خرید و تجملات را داشت. چشم و هم چشمی هم نداشت.
اما چرا، حمام رفتن زن ها ی دیگر خانه که حکایت از رسیدگی شبانه شوهر ها بود کمی آزارش می داد."
ملاحطه بفرمائید چقدر روان و راحت شروع می شود وبی پیچیدگی تا پایان بهمین روند ادامه می یابد.
داستان جاسم این کتاب ماجرائی درمورد آدم های خاصی است کا کار و فعالیت و حتا عشق شان یک جورهائی غیرعادی است. گروه دیگری از لمپن ها هستند که جان بر کف پول در می آورند:
" بیخودمیگن، اصلن توخط تریاک نبود. خودت که می دونی، جاسم با کشتی بُرا کارمی کرد، اونا هیچ وقت تواین خطا نیسن. نکنه خودت هسی کلک ؟ "
عَبود، هر قدرخودش را جستجوکرد، دید نمی تواند خوشحال باشد. با اینکه به جاسم بیشتر کار می دادند وبا اینکه، زبیده مال اوبود، اما مرگش را نمی خواست و اندیشید:
" نه، نمیشه توئی کار پرخطرتنها بود. "
واحساس کرد که وجود جاسم مایه دل قرصی بود. با اینکه پایش که می افتاد بیشترازجاسم خطر می کرد، و شورولت ۵۶ را بقول خودش، تاحدی که از اگزوزش خون بزنه بیرون می راند، ولی، جاسم همیشه سرراهش بود. با این همه نبودش را نمی خواست.
دلش گرفته بود وبغضی توام با دلهره قرارش را بهم می زد، احساس می کرد تنها شده، احساس می کرد جاسم باید باشد تا این کار رونق داشته باشد:
داستان " شکار" این کتاب رویات جدبدی ازحاشیه جنگ است و عشقی که در آن میان زبانه می کشد.
در حقیقت می توان گفت از عوارض جنگی است که عارضه های زیاد داشته است.
نویسنده خود در مورد داستان بسیار زیبای " روز های آفتابی " که نام کتاب هم از آن گرفته شده است:
" این داستان،
نگاهی زیبا و موشکافانه دارد به دوره ای از تاریخ ِ گوشه ای از کشور مان که بر پایه دفتر یاد داشت یکی از تحمل کنندگان آن دوران، نوشته شده است. تعدادی از اوراق خاکستری این دفتر در قالب رُمانسی گیرا، توجهی داشته است به آنچه که روزی نامش زندگی بود ."
به واقع این داستان گوشه ای از اوضاع کشورمان را در گذشته می نمایاند و همراه دارد رمانسی را که می توانست بن مایه رمانی خواندنی شود.
صفریان علاوه بر این کتاب، کتاب های دیگری نیز بصورت مجموعه داستان کوتاه دارد. کتاب هائی چون " روزی که گلابتون رفت " – " اشک ققنوس " – و " سلفچگان " که در حقیقت مجموعه این ها بهترین داستان های کوتاه را شامل هستند و بنظر من بایستی در هر کتابخانه شخصی وجود داشته باشند و در فرصت هائی که پیش می آید آن ها را مطالعه کرد.
صفریان رمان هم دارد. بنظر من هر سه کتاب رمانی که دارد یعنی:
" شام با کارولین " – " فصلی دیگر " - و" کویر بی حاشیه " از بهترین رمان های فارسی هستند.
در حجم کم – بسیار پر کشش - بدون پیچ و تاب های اضافی و با نثری موسیقیائی.
وقتی به توصیه دوستی رمان " شام با کارولین " را خواندم گمان می کردم که کتابی عاشقانه را در چهار چوبی قالبی این گونه کتاب ها خواهم خواند، و بهیچ وجه تصور نمی کردم که رمانی با چنین ماجرائی را بخوانم. آنقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که برای کم و کیف واقعیت قصد داشتم برای نویسنده نامه بنویسم و جویا شوم.
رمان " فصلی دیگر " که به راستی رمانی بسیار رمانیتک است با کار برد واژه هائی گرم که با چیدمانی خوشایند نثر اثر گذاری را شکل داده است، نثری که خواننده را بسیار خوش می آید:
"... وقتی درلابی هتل در انتظارش بودم، با اینکه یکبار در داروخانه و با روپوش سفید دیده بودمش، نگران اطراف را می پائیدم و بیم داشتم که بیاید و نشناسمش. چه تصورابلهانه ای، چون وقتی تقریبن همه ی سرها به سویش چرخید فهمیدم که دارد می آید. برخاستم تا متوجه بشود.چون او هم مرا فقط یکبار و به مدتی کوتاه دیده بود.
البته زیبائیش شاخصه چشمگیری بود که او را می شناساند.
رویم را چرخاندم و چند گام به سویش رفتم. ولی نگاه های کنجکاو چند نفری که در لابی بودند عذابم می داد.
دختری بغایت زیبا با سیمائی ترکمنی و بسیار شیک پوش با اندامی یگانه به رویم لبخند زد، دستم را فشرد و روی مبلی کنارم نشست.
داشتم برای شروع صحبت، کم می آوردم. نمی دانست چکاربکنم.
شروع دستی قوی بود که گلویم را می فشرد و زبانم را سنگین و چوبی کرده بود، از بس مواظب بودم که مراد را ضایع نکنم. و بالا خره او بود که سکوت را شکست و مرا از بن بست رهانید... "
رمتن جدید او را که بنام " کویر بی حاشیه " است در دست مطالعه دارم. سخت امیدوارم کتابی هم سنگ دو رمان قبلی ایشان باشد. البته وقتی همه ی کارهایش بسیار خواندنی هستند نبایستی کتاب جدیدشان چنین نباشد.
در پایان توصیه می کنم اگر تا کنون از کار های این نویسنده نخوانده اید حتمن دریغ نکنید.
|