گفتوگو با نیره توکلی درباره مشوقهای فرزندآوری در ایران
با موعظه و کمکردن ساعت کار چیزی تغییر نمیکند
نگار حسینی
•
برخی معتقدند چون زنها عصیانگر شدهاند تن به ازدواج نمیدهند؛ بهعلاوه ازدواج دوستانه تهدیدی برای رشد جمعیت است و اینکه زنها بچهدار نمیشوند چون اخلاق و ارزشهای خانوادگی از میان رفته است. راهکارهایی هم که نشان میدهند، به وام ازدواج، موعظه، پند و نصیحت به زنان محدود میشود. اما باید توجه داشت موضوع بسیار ریشهایتر از این است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۴ مرداد ۱٣۹۵ -
۴ اوت ۲۰۱۶
شرق- زنهای طبقه متوسط شهرنشین جدید اینروزها بهسختی زیر بار فرزندآوری میروند. درواقع به نظرمیرسد فرزندآوری را بهمثابه بار میبینند. گویی آنها تصور میکنند جامعه هیچ حمایتی از آنها نمیکند و بهاندازه کافی برای فرزندآوری آنها، امنیت فراهم نمیکند. با «نیره توکلی»، جامعهشناس، درباره دلایل بیتوجهی زنان امروزی به فرزندآوری گفتوگو کردهایم.
در سالهای اخیر کاهش فرزندآوری در ایران نگرانیهایی بهدنبال داشته است. به اعتقاد شما وضعیت کنونی جامعه ایرانی و دورنمای آن بابت پیامدهای کاهش موالید چگونه است؟
ابتدا باید ببینیم وضعیت ما در این حوزه چگونه است و اساسا آیا با بحران رشد جمعیت مواجه هستیم یا نه. واقعیت این است که جمعیت کنونی ایران حدود ٨٠ میلیون است. برای داشتن تجدید نسل به شکل کامل - به این شکل که هر زن، دختری به دنیا بیاورد که نقش فرزندآوری را بهعهده بگیرد- قاعدتا باید میزان رشدی در حدود ٣,٢ داشته باشیم. اما آمارها نشان میدهد اکنون میزان رشد جمعیت ٣.١ است. برایناساس میتوانم بگویم شرایط بحرانی است؛ بهعلاوه بهزودی در جامعه ایرانی با پدیده پیرسالی جمعیت مواجه میشویم. در ١٠ سال آینده بهازای هر ١٠ خانوار، هفت سالمند خواهیم داشت. این یعنی برای نگهداری از سالمندان نیروی کمی وجود خواهد داشت و سالمندان بهحال خود رها خواهند شد. باید توجه داشت در حال حاضر اگر مدیریتی از طرف فرزندان برای نگهداری از سالمندان صورت میگیرد؛ آن زمان یکسره سازمانهای خارج از خانواده باید این مهم را به عهده بگیرند که البته همه ما میدانیم زیرساختهای آن فراهم نیست. بحران دیگر این است که در سال ١٤٨٠ یعنی ٨٥ سال دیگر، به جمعیت ٦٠میلیوننفری میرسیم. حالا چرا پدیده سالمندی مشکل ایجاد میکند؟ در پاسخ باید گفت؛ علاوه بر اینکه این پدیده بر نیروی مولد فشار میآورد و هزینههای اضافی برای نگهداری سالمندان ایجاد میکند، اصولا سالمندی شکلی از کمتوانی با خود دارد که فضای شهرها برای مراقبت و حمایت از این قشر مناسب نیست. کم توان به این معنا که از انجام بسیاری از کارها عاجز است. بهطورکلی جامعه برای سالمند، کمتوان و معلول بههیچوجه امکانات مناسبی ندارد. این در حالی است که در دیگر کشورها چنین امکاناتی مهیاست؛ بنابراین اگر یک سالمند در این جامعه امکانات شخصی نداشته باشد، نمیتواند از پس مسائل بربیاید.
به نظر میرسد بخش درخورتوجهی از سرنخ ماجرای کاهش موالید را باید در زنان جستوجو کرد. امروزه کمتر میتوان زنی سراغ گرفت که درباره بچهدارشدن با اطمینان سخن بگوید. چرا زنان امروزی بهویژه زنان طبقه متوسط شهرنشین از فرزندآوری حذر میکنند؟
برخی معتقدند چون زنها عصیانگر شدهاند تن به ازدواج نمیدهند؛ بهعلاوه ازدواج دوستانه تهدیدی برای رشد جمعیت است و اینکه زنها بچهدار نمیشوند چون اخلاق و ارزشهای خانوادگی از میان رفته است. راهکارهایی هم که نشان میدهند، به وام ازدواج، موعظه، پند و نصیحت به زنان محدود میشود. اما باید توجه داشت موضوع بسیار ریشهایتر از این است. وقتی با پدیده کاهش باروری مواجهیم بیبروبرگرد باید بدانیم پای طبقه متوسط در میان است. چرا؟ چون اولا در جامعه ایران هیچ معادلهای را نمیتوان بدون لحاظکردن طبقه متوسط شهری جدید درنظر گرفت. این طبقه در تمام فعل و انفعالات اجتماعی تعیینکننده است. از انتخابات بگیرید تا باقی تحرکات جامعه، این طبقه دخیل است. من فکر میکنم طبقه متوسط است که تن به فرزندآوری نمیدهد؛ اما باید پرسید چرا؟ پاسخ روشن است؛ هزینههای فرزندآوری برای خانوادههای طبقه متوسط بهشدت بالاست؛ البته، این هزینه برای تمام طبقات اجتماعی بالاست، اما طبقه بالا میتواند از پس این هزینهها برآید. در طبقه فرودست، که پایینترین اقشار اجتماع و کارتنخوابها یا حاشیهنشینان را در بر میگیرد، بابت اینکه به فرزند بهچشم نیروی کار نگاه میکند یا اساسا فرزندآوری را از فرط استیصال بدون برنامه و آیندهنگری یا آموزش و امکانات برای تنظیم زادوولد و بدون تفکر انجام میدهد، ممکن است زادوولد بالا باشد. البته، درباره این گزاره که اعضای طبقه متوسط بچهدار نمیشوند، ممکن است از نظر آماری دادههای معتبری وجود نداشته باشد. یعنی پژوهشی به تفکیک طبقات درباره فرزندآوری صورت نگرفته باشد؛ اما به مدد روش مشاهده مشارکتی که یکی از روشهای پژوهشی ژرفانگر و بیشتر مردمشناختی است و در مقام آدمهایی که در این جامعه زندگی میکنیم، میبینیم طبقه متوسط غم نان دارد. این بدان معناست که بچهداری ایدهآل با معیارهای طبقه متوسط و خواستها و مطالبات آن هماهنگ نیست. یعنی همچنان مشکل مسکن وجود دارد، مشکل تحصیلات، شهریه، حملونقل و...؛ اما اینها تمامی علل را دربرنمیگیرد. طبقه متوسط شهری ایرانی، با نگرش مترقی خود سرمایه اصلی جامعه مدنی است. موضوع اساسی درباره طبقه متوسط این است که زنها و دختران این طبقه با آرمان استقلال اقتصادی بار میآیند. یعنی، برخلاف ٥٠ سال پیش که خانوادهها دخترانشان را نانخور اضافی میدانستند و در اولین فرصت آنها را شوهر میدادند و دختران ناچار بودند تحت هر شرایطی ازدواج کنند و به زندگی ادامه دهند، طبقه متوسط امروز دخترانش را برای زندگی بهتر و استقلال اقتصادی تربیت میکند.
باید بدانیم زنها در ٢٠٠ سال اخیر از دوراهی یا زنخانه باشیم یا شاغل، گذر کردهاند. چون با مایهگذاشتن از خود توانستهاند با خانواده و بازار کار تعادل ایجاد کنند. حتی مادران شاغل در تربیت کودکان بهتر عمل میکنند. در جامعه امروز ایران تعادل میان این دو حوزه برای زنان به هم خورده است و این چیزی است که برای متعادلکردن آن باید اقدامات جدی انجام داد.
با این اوصاف، به اعتقاد شما وعدههایی مانند کمکردن ساعات کار یا افزایش مرخصی زایمان نمیتواند مشوقی برای فرزندآوری در ایران باشد؛ چنانکه نتوانسته است.
بسیاری تصور میکنند که اگر ساعات کار زنان را کم کنند یا مرخصی زایمان را برای آنها طولانیتر کنند، میتواند سودمند باشد. واقعیت این است که چنین اقداماتی عکس خود عمل میکنند. مگر زنان شاغل دولتی چقدر داریم؟ باید بدانیم که بخش خصوصی هرگز زیر بار چنین مواردی نمیرود.
به نظر میرسد این مختص جامعه ایران نیست. گو اینکه آماری هست مبنیبر اینکه هرساله در انگلستان ۵۴ هزار زن باردار یا تازهفارغشده مجبور به ترک کار میشوند.
بله، دقیقا، اما میبینیم که طبقه متوسط ایرانی که در داخل ایران بچهدار نمیشوند، در کشورهای دیگر به سرعت اقدام به فرزندآوری میکند. به نظر میرسد که در آن جوامع فرزندآوری با مزایایی همراه است و این همان مزایایی است که زنان غربی هم بابت آن بچهدار میشوند. با این روند در ایران با این پدیده مواجهیم که نسل بعد از سال ٥٧، زیر بار بچهدارشدن نمیروند و پدیده تکفرزندی و بیفرزندی و تجرد قطعی بسیار رایج است. باز هم تأکید میکنم با موعظه و کمکردن ساعت کار چیزی تغییر نمیکند. در کشورهایی که برای فرزندآوری و در کنار آن ارتقای شغلی و استقلال اقتصادی و توسعه سرمایه انسانی زنان اهمیت قائلند، مسئولیت نگهداری از فرزندان میان زن و مرد تقسیم میشود. مثلا، در برخی کشورها به پدران هم برای نگهداری از فرزندان مرخصی پس از تولد بچه تعلق میگیرد.
چرا طبقه متوسط ایرانی از فرزندآوری داخل ایران وحشت دارد؟
چون برای زن و دختر امروزی استقلال شغلی مهم است بهعلاوه حمایتهای قانونی از زنان اصلا وجود ندارد. در بخش خصوصی، زنی که بخواهد رستوران بزند، باید یک شریک مرد معرفی کند. قوانین نابرابر دیگری هم در ارث وجود دارد. قوانین ارث اساسا برای این بوده که مردها از زنها حمایت کنند. میخواهم بپرسم چقدر حمایت صورت میگیرد؟ دختری که ازدواج نمیکند، آیا از حمایت برادرش برخوردار میشود؟ یعنی وقتی قانونا دخالت میکنیم و میگوییم که به مردان بیشترین پول را میدهیم، در مورد حمایت مردان از زنان پیگیری میکنیم؟ کسی بررسی میکند که چند درصد زنهای سالمند به حال خود رها میشوند یا از سوی فرزند دختر بدون حمایت نگهداری میشوند؟ آیا برای نگهداری و پشتیبانی مالی از مادران سالمند برای فرزندان ذکور الزامی قانونی وجود دارد؟ از طرف دیگر حق حضانت و سرپرستی فرزند یکی از موانعی است که اجازه نمیدهد زنان به فرزندآوری بیندیشند. مگر میشود از زنی با تفکر امروزی انتظار داشت که با ازدواج، بخشی از حقوق خود را از دست بدهد و تن به ارتباطی دهد که زندگیاش و تصمیماتش برای زندگی را از اراده او خارج کند؟
بله، این یک بخش ماجراست. بااینحال به نظر میرسد دلایل دیگری نیز وجود دارند. در گفتوگو با زنان طبقه متوسط که بارداری را تجربه کرده بودند، این مورد را بهوفور میتوان دید که در خانواده هستهای امروز به نظر میرسد زنان باردار احساس وانهادگی میکنند. آنها حس میکنند کسی از آنها حمایت نمیکند و حال آنها از سوی جامعه درک نمیشود. این در حالی است که در گذشته زنهای باردار دایره گستردهای از زنان را در کنارشان داشتند که به آنها توجه و از آنها حمایت و مراقبت میکردند.
خانواده گسترده دیروز برخی عملکردهای حمایتی را برعهده داشت. باید توجه داشت که ما در دوران گذار هستیم. خانواده گسترده قبلی از میان رفته و خانواده امروزی حمایتهای لازم را برای فرزندآوری ندارد. خانواده هستهای امروز به نهادها و نظارتها و کمکهایی نیاز دارد تا بتواند کارکردهایش را بهتر انجام دهد. امروزه مسائل عینی بیشماری در برابر زنان باردار به چشم میخورد و آنها با تهدیدهای بسیاری مواجهند. علاوهبر نبود حمایت قانونی، ما با فضاهای شهری ناامن برای زنان، افراد کمتوان، کودکان و سالمندان مواجهیم. باید توجه داشت که هر انسانی ممکن است در طول زندگی خود کمتوان شود؛ مثلا، شکستگی دست و پا. بارداری نیز از تحرک و فعالیتهای عادی زنان میکاهد و ممکن است بهنوعی آنها را کمتوان کند. زنهای باردار یا بچهدار، از لحاظ حرکت و آسیبپذیری در شرایط ناامن، وضعیت حساستری دارند. در جنگ و زلزله آسیبپذیرترینها زنها و بچهها هستند. میزان نگرانیها برای زنهای بچهدار بیشتر است.
واقعیت این است که در شهر تهران پیادهرو نداریم. چرخهای کوچک در تهران و شهرهای بزرگ ما از حرکت بازایستادهاند. چرخهای کالسکه، زنبیل خرید و چمدان در شهر نمیچرخند. بهشدت به ماشین وابستهایم. بچهها در گذشته در فضای شهری بازی میکردند. امروز اما بچههای مدرسهای را بیرون در خیابان نمیبینیم. خانوادهها لازم است ١٢ سالِ تحصیلی بچهها را ببرند و بیاورند و مخارج سنگین تقبل کنند. یکی از بدترین فجایع، شمال شهر تهران است. همچنان درختان قطع میشوند و مجتمع و مرکز خرید ساخته میشود. تمام پیادهرو تا مدت زیادی اشغال میشود. فرض کنید زن بارداری بخواهد شب بخوابد؛ با صدای ساختوساز شبانه مگر ممکن است؟ ما درحالحاضر برای زن باردار فضای امن و آسایش نداریم. مبلمان شهری برای استراحت زن مهیا نیست. مادران نمیتوانند کالسکه بچه را بیرون ببرند. زن باردار یا بچهدار باید با ماشین بیرون بیاید تا امن باشد. فرض غلط طراحان شهری این است که جای زن باردار در خانه است. بنابراین، دستشویی و فضای سبز کافی و دیگر امکانات رفاهی در شهرهای ما وجود ندارد. اگر پیادهرو هم باشد، یا در تصرف موتورسواران است یا برجسازان. مادرشدن هزینه بسیاری دارد و شما را خانهنشین میکند.
در فضاهای شهری شاهدیم بهجای اینکه به مادران و زنان باردار بیشترین امنیت داده شود، به برجسازان امنیت میدهند. حق شهروند به شهر چه برای زنها و چه برای سایر شهروندان رعایت نمیشود. کسی که بار داشته باشد، چادر داشته باشد، حامله یا بچهدار باشد، باید از درِ خانه سوار تاکسی شود. معابری که عبور امن باشد را خراب میکنند و افراد ناچارند از پلهای هوایی رد شوند. تهران شیب زیاد دارد اما میشود شیبها را برای کمتوانها ساده کرد. اما پیوسته شاهد حذف و تخریب و پلهدار و شیبدارکردن و ناامنکردن پیادهروها هستیم. برای مثال، پیادهروی سعدآباد، پیش از ساختهشدن ارگ تجاری تجریش عریض و هموار بود. اکنون پس از سالها اشغال برای ساختمانسازی پلهدار و شیبدار شده و فقط نقش تزیینی پیدا کرده است. مشکل پیادهروها را باید حل کرد. این موضوع بسیار جدی است.
به این اشاره کردید که زنان باردار و مادران ناچار میشوند از درِ خانه تاکسی سوار شوند یا با اتومبیل شخصی تردد کنند. بخش درخور توجهی از زنان این شهر چنین امکان مالیای در اختیار ندارند. حملونقل عمومی برای این دسته چگونه است؟
علاوه بر پیادهروها، حملونقل شهری برای مادران و زنان باردار بسیار حقارتبار است. کافی است به اتوبوسها نگاه کنید. فقط یکسوم فضای اتوبوسها بران زنهاست که در همان ایستگاه اول پر میشود. در اتوبوسهای کشورهایی که به زنان و مادران واقعا احترام میگذارند زنها جای خاصی برای کالسکه و حتی دوچرخه در اتوبوس دارند و اولویت با آنهاست. شهرداری چنین چیز سادهای را در نظر نگرفته است. هیچ سکویی برای اینکه دسترسی به فضای اتوبوس برای افراد، ساده شود در نظر گرفته نشده است و این برای زنان باردار و بچهدار دشوارتر است. به صورت قطعی متروهای جدید برای افراد کمتوان و مسافران دارای بار، مانند زنبیل خرید و چمدان، طراحی نشده است. پلهبرقیها بسیار ناکافی است و در بسیاری مواقع کار نمیکند؛ با کالسکه نمیشود از پلهبرقی عبور کرد. الان مترو به فرودگاه امام وصل میشود، اما آیا مسافری با چمدان میتواند از آن استفاده کند؟ جهانگردی و گردشگری نمیتواند با این امکانات پا بگیرد. چارهای بهجز استفاده از تاکسی و آژانس نمیماند؛ بهویژه در پایانههای مسافری. در برخی کشورها، مانند نروژ، حتی برای دوچرخهها پلهبرقی نصب شده که دوچرخهسواران بتوانند سربالاییها را با پلهبرقی بالا بروند. برای افراد معلول و همراه یا پرستارشان کرایه اتوبوس و مترو مجانی است. برای دانشآموزان نیز هزینه حملونقل با وسایل همگانی رایگان یا نیمبهاست؛ اما در شهرهای ما، برای زنان باردار و بچهدار و دیگر افراد کمتوان تسهیلاتی برای استفاده از وسایل عمومی، چه از لحاظ قیمت و چه از لحاظ راحتی استفاده در نظر گرفته نشده است.
با توجه به مسائل ناشی از رشد منفی جمعیت، چه اقداماتی لازم است انجام شود تا به تبعاتِ این معضل گرفتار نشویم؟
در یک جمله میتوان گفت «ایجاد فضای امن و آسایش در فضای شهری». مبارزه با آلودگی هوا، حفظ و گسترش فضای سبز و بوستانها؛ ایجاد تعادل میان مسئولیتهای فرزندآوری و امنیت اقتصادی و شغلی. اگر بهشت را زیر پای مادران نمیگذاریم، فضاهای شهری را برای آنها تبدیل به جهنم نکنیم.
|