درد مشترک - رزم مشترک
مارال سعید
•
نظام جمهوری اسلامی ایران در تمامی دوران وجودی منحوس خویش با دهانی پر ز کف و خون فریاد زده است: هیچ حکمی در نظام قضائی- اسلامی ما قطعی نیست و قاضی! هر زمان که اراده کند می تواند حکم شلاق را به زندان و زندان را به اعدام تغییر دهد. شاهد مدعا را نه تنها در تبدیل حکم امیری از ده سال زندان به اعدام که از تمامی گورهای بی نام و نشان این ملک بایست گرفت.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱٨ مرداد ۱٣۹۵ -
٨ اوت ۲۰۱۶
هفت سال از آغاز ماجرا گذشته بود که بستگان جان به لب رسیده زبان گشودند و ای کاش زودتر از این کرده بودند. شاید این بی پدری، بی پسری و بی همسری تاوان اعتمادیست که بستگان شهرام امیری به دستگاه قضائی ی ایران و ترفندهای نخ نمای سیستم امنیتی ی آن نمودند.
این قلم سر آن ندارد که وارد بازار مکاره ی امنیتی ها شود و به دنبال رد پای او از سفر حج تا پای چوبه ی دار رود. شهرام امیری پژوهشگر انرژی هسته ای هر که بود و هر چه کرد همچنان بر همگان پوشیده خواهد ماند. لیک یک چیز مسلم است و آن اینکه در ورای ماجرای پر ابهام او سه پرده عیان است:
۱- انسانی با مدارج بالای علمی تخصصی که سرمایه هر جامعه ای می توانست باشد به هر دلیلی طبق موازین قضائی ی جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید.
۲- دستگاه امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران با برساختن ماجرای پر ابهام و پر افت و خیز شهرام امیری سعی در فهم قدرت مافوق قانونی خویش به مردم داشت که توانست او را روزی "قهرمان ملی" و دیگر روز "جاسوس اجانب" معرفی نماید.
٣- برآیند ساده ی ماجرای شهرام امیری بیانگر واقعیتی تلخ برای تمامی ی سینه چاکان ولایت بود " اگر نظام ولائی بخواهد شما قهرمان و اگر نخواهد جاسوس و مخل امنیت ملی خواهید بود."
اما این تمامی ماجرا نیست؛ شاید کمترین انعکاس نمایش ماجرای شهرام امیری برای آکادمیسینها، پژوهشگران و متخصصانی که آگاهانه و یا ناآگاهانه در خدمت رژیم جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرند نمایش تصویر طناب داری باشد که همچون شمشیر دموکلس بر بالای سر آنان در باد می رقصد و در پس زمینه ندا می آید: گر سر به زیر در راه اعتلای اسلام ناب محمدی!! یعنی منویات ولایت فقیه کوشیدی، هم دنیا را خواهی داشت و هم آخرت را وگر نه! ... توئی و قعر گور.
آری ماجرای شهرام امیری گوشه ایست از داستان مطول پروژه ی انرژی هسته ای در نظام جمهوری اسلامی، پروژه ای که از یک سو سرمایه های مالی و از دیگر سو سرمایه های علمی کشور را بلعیده و می بلعد و حاصلی جز ویرانی برای کشور به بار نیاورده و نمی آورد. و دریغ و درد آنکه آمر و سردمدار این پروژه ی ایران ویران کن در مقابل هیچ مقام و محضری پاسخگو نبوده و نیست، و این دیگرانند که باید چوب توهمات و بدفهمی های او را بخورند.
نظام جمهوری اسلامی ایران در تمامی دوران وجودی منحوس خویش با دهانی پر ز کف و خون فریاد زده است: هیچ حکمی در نظام قضائی- اسلامی ما قطعی نیست و قاضی! هر زمان که اراده کند می تواند حکم شلاق را به زندان و زندان را به اعدام تغییر دهد. شاهد مدعا را نه تنها در تبدیل حکم امیری از ده سال زندان به اعدام که از تمامی گورهای بی نام و نشان این ملک بایست گرفت.
درس اصلی ی ماجرای اعدام شهرام امیری به خویشان، بستگان و تمامی آنان که دل در گروی زیستی انسانی در جغرافیای ایران دارند آنست که بیکار نبایست نشست و هر امکان را برای رهائی فرزندان رشید و برومند ایران که اسیر سیستم امنیتی- قضائی جمهوری اسلامی ایران گشته اند، تبدیل به اهرم فشاری سازیم تا حداقل بتوانیم جان این عزیزان را از عفریت مرگ برهانیم. و بکوشیم تا نوای استاد شجریان را حلقه در گوش جان کنیم: همراه شو عزیز – همراه شو عزیز – تنها نمان به درد – کین درد مشترک – هرگز جدا جدا درمان نمی شود – دشوار زندگی – هرگز برای ما – بی رزم مشترک آسان نمی شود
|