اهریمن دروغ !-اردشیر قلندری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱٨ مرداد ۱٣۹۵ -
٨ اوت ۲۰۱۶
مدتی است که در سایت گویا چه بانام مستعار و چه بانام اصلی برخی میدانی جهت تاختوتاز به حزب توده ایران یافته، سخنانی که تاریخ نادرستی و دروغ بودگیشان را به اثبات رسانده است را در عجز کامل به شاهدت می گیرند. جهت اثبات دروغ های برخی ها، نگارنده نخست کمی به ژرفای تاریخ ایران باستان رفته، سپس به بررسی انچه که چندی پیش توسط شخصی بنام محمد علی مهرآسا در سایت گویا انتشار یافت می پردازد.
اگر با کمترین بی دقتی به مطالعه منتره های (گاهان) زرتشت بپردازیم، ایشان از ژرفای تاریخ کهن ایران زمین از صمیم قلب فریاد بر می اورد که دروغ اهریمن است، از ان بپرهیزید. ایشان در این راستا تا جایی پیش میروند که اهریمن دروغ را بصورت شخصیتی در برابر دادار بزرگ قرار می دهند، تا جایی که سبب اندیشه دوگانه پرستی خدای اهریمن در برابر اهورا مزدا میشود، اما در واقع، مزدا پرستی زرتشت دین یکتا پرستی می باشد. موضوع زرتشت دراین مقاله موضوع مهمی نیست، چراکه، برای نگارنده این پرسش همیشه مطرح بوده است، که چرا زرتشت، در ان دوردستها که همه را به کار کشت زمین درواقع، کشاورزی فرامیخواند، این چنین از دروغ بیزار است؟، همه اثر خود را وقف مبارزه با دروغ می کند. آیا اقوام اریایی ایرانی ما، مردمانی بی اندازه دروغ گو بوده اند؟ و بهمین خاطر، پیام اور ایرانی جهت طرد این پدیده پلید انرا تا بزرگترین کناه ارتقاع می دهد، تا دروغ را از جامعه بزادید. اما، با مقالات اخیر معلوم است که ایشان نیز در امر دروغ زادیی شکست خوده اند.
پس از انقلاب سال ۵۷ با چیرگی روحانیت بر امور کشور در طی سی وهفت سال گذشته، نابسامانی های اقتصادی - اجتماعی، تخریب امور فرهنگی، همه رویکردهای ترقی خواهانه نابود، دروغ رکن و بنای سیاست هیات حاکم گشته، جامعه نیز با تاسی از ان در دروغ و دروغ گویی غرق شده است. زمینه های دروغ تا بدانجا رسیده است، که یک آخوند بی ارزش بخود اجازه میدهد از یا "علی گفتن خامنه ای" هنگام تولد از مادر سخن بگوید.
این قافله را قصد ایستادن نیست. چندی پیش پس از سخنرانی آقای خامنه ای علیه رشد ایده های کمونیستی در دانشگاه ها، با درخواست از صدا و سیما جهت باز پخش شوهای قربانیان شکنجه گاه های رژیم مستبد اسلامی، اشخاصی نیز با سیاستهای کمونیست زدایی آقای خامنه ای همراه شده اند، "مقالاتی" در سایتهای مختلف، منجمله سایت گویا متنشر کردند. همه این دلواپسی ها گویای یک امر غیرقابل انکار است، حزب توده ایران زنده، هنوز بر امور سیاسی - اجتماعی جامعه تاثیری شگرف دارد، خاریست در چشم آنهایی که پیامهای تبریک، تهنیت بهم فرستادند، انحلال و تعطیل حزب طبقه کارگر ایران را جشن گرفتند. هزارومین شماره نامه مردم ارگان کمیته مرکزی حزب توده ای ما تیری شده به پاشنه اشیل، دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان، اندیشه پویای کمونیستی ماندگاری حزب توده ایران را دیده، ولی توان درک این راز را ندارند.
حزب توده ایران دارای یک تاریخ هفتادو پنچ ساله است. هفتادو پنچ سال در کوران پیکاری بی رحمانه، در دفاع از منافع طبقه کارگر و ملی کشورلحظه ای درنگ نکرده، نزدیک به هفتاد سال مبارزه غیر علنی، سالیان متمادی زندان داشته است. با این اوصاف کمتر می توان حزبی را یافت که در بزنگاه های پر پیچ و خم دچار اشتباهاتی نشود، انتقاداتی بر سیاستهای ان وارد نباشد. اما، انتقاد داریم تا انتقاد، گاه انسانهای شریفی، از سیاستهای حزب طبقه کارگر ایران در یک بزنگاه خاص انتقادات را مطرح می کنند، که سازنده، در راستای عدم تکرار ان در اتی می باشد. حزب توده ایران نیز از سیاستهای خود در همان بزنگاه های تاریخی در کنگره ها و پلنومهای خود انتقاد کرده، درسهای لازم را اموخته است.
با مطالعه آثار منتشره از سوی حزب طبقه کارگر ایران، و انتشار اسناد سازمان سیاه در همین اواخر، بنظر میرسید، که موضوع کودتا ۲٨ مرداد و سیاستهای حزب در ان بازه زمانی، یک باره روشن گردید، دیگر جهت انتقاد از حزب توده ایران محققین نیازی به کتاب های ساواک نوشته، اراجیف سلطنت طلبها، اطرافیان رضا پهلوی و جیره خواران خاندان برباد رفته نخواهند داشت. ولی، واقعیت، برای کسانی که در پی شهرت و نام هستند، هنوز از همان ابشخور سیراب می شوند.
مقاله آقای محمد علی مهر آسا تحت نام حزب توده در گذرگاه زمان و در اقبال مردم آزادیخواه! دارای چند نکته بسیار خواندی میباشد. چرا که: نخست؛ ایشان همه انچه که هیات حاکمه وقت و سازمان سی. آی. ای. و ساواک پس از کودتای ۲٨ مرداد منتشر کردند را بازگویی کرده، و حتی اینکه این سازمان سی آی ای مخوف در ان بازه از زمان چه کرد، با دستان چه کسانی چه برنامه های را اجراء کرد، هیچ نخوانده است، این آقای دکتر به نقل قول های مشکوک از جیب دراورده می پردازد، که واقعا نگران کننده است که دشمنی با حزب توده ایران بدان جا رسیده است، که برخی ها چنان کور گشته، که دیگر عینک هم بی فایده است. نویسنده بجای منطق و استدلال از "کسی چنین گفت" می نویسد.
آقای مهر آسا مقاله خود را چنین آغاز می کند: "نوشتاری از سوی حزب توده ایران بدون ذکر نام نویسنده در بخش اخبار سایت گویا نوشته شده است". ایشان هنوز نمی دانند که در نامه مردم ارگان کمیته مرکزی حزب توده ایران ، سیاست کمیته مرکزی حزب توده ایران را منتشر می کند، در این ارگان شخص یا اشخاص با نام و نشان نمی نویسند. آقای مهر آسا با بغض و کینه سنگواره شده خود تاب و توان دیدن اینکه حزب توده اینک هفتادو پنچ سال افتخار دفاع از دموکراسی و ازادی را بدوش میکشد و این امر بر دوست و دشمن نیز روشن است، را ندارد. ایشان در ادامه می نویسند: "حزبی که در هر دوره کارکرد و کارنامه اش معلوم و همیشه نمره ردی داشته است، اکنون پس از انحلال دوباره اش که در حدود ٣۴ سال پیش توسط حکومت اسلامی اتفاق افتاد، باز به دفاع بیجا از خود پرداخته در حالیکه در تاریخ معاصر کشور ایران نام این حزب با خیانت و خباثت و دروغگوئی و تهمت زدن عجین شده است". کینه کورکورانه یک ادم بی اطلاع که مبنای انحلال را با دستان جنایت کارانه رژیم اسلامی ارج گذاشته است، بعنوان سند ذکر میکند. یعنی ازدید ایشان دولت سرتاسر فاسد اسلامی بجا حزب توده ایران را منحل نموده است!.
" ما حزب توده را خائن می شناسیم پس اگر این گفته عدم نزاکت است من هم می پذیرم که نزاکت آنچنانی ندارم". البته ایشان اشتباه می کنند، نزاکت فقط در قلم نیست، بلکه درعدم افترا نیز هست، چرا که در کدام دادگاه صالح خیانت حزب توده ایران اثبات شده استکه، ایشان این چنین با بی نزاکتی حکم خیانت به حزب توده ایران یعنی حکم دروغ را صادر کردند؟.
"حزب شما جدا شدن آذربایجان را در سال ۱٣۲۴ توسط پیشه وری تأیید کرد و حتا دستور داد اعضای حزب توده در آذربایجان وارد حزب دموکرات آذربایجان که حزبی جدائی خواه بود؛ بشوند" . برای داوری با انچه که آقای نویسنده می نویسند از پیشه وروی نقل می کنیم: وی در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ در مقالهای در روزنامه آژیر با عنوان “چرا سید ضیاءالدین طباطبایی را خائن ایران میدانیم؟ آیا سران ایلات و عشار مردمان میهن پرستی هستند؟ ” مینویسد:
"ایران باید یک دولت مستقل ملی به تمام معنا داشته باشد و سعی بکند طایفه بازی و ایل بازی را از بین ببرد. تمام افراد ملت را در زیر یک بیرق و یک قانون تمرکز بدهد. هر کسی بر خلاف این رفتار بکند خائن است. مردان میهن پرست هرگز به تضعیف کشور خود اقدام نمیکنند و هیچ وقت راضی نمیشوند بر خلاف قوانین کشور خود رفتار نموده و هم میهنان خود را آزار بدهند و مرکزیت کشور خود را متزلزل سازند. مردان شرافتمند از بالای سر کشور خود با بیگانگان رابطه نمیزنند. در خطرناکترین موقعها علیه دولت مرکزی بر نمیخیزند و برای احقاق حقوق مشروع یا ادعاهای نامشروع خود از راه دزدی و غارتگری و شورش و بلوا اقدام نمیکنند. ارتجاع بینالمللی از وحدت ایران خوشش نمیآید و سعی میکند در پیکر ایران دولتهای کوچک به وجود بیاورد.... ما همیشه گفتهایم و اکنون نیز صریحاً میگوییم: ما بهطور جدی به ایران و تمامیت ارضی آن علاقهمند ایم. اگر از طرفی خدشهای به آن وارد شود شاید جدّیتر و فداکارانهتر از ساکنان ایالتهای دیگر ایران – برای جلوگیری از آن [خدشه] اقدام خواهیم کرد. بدین ترتیب، آقای پیشه وری یک میهن دوست بودند، خود مختاری (تعیین سرنوشت) اذربایجان را در چارچوب ایران میخواستند، نه غیر این، خواست تعیین سرنوشت، از ضرورت خلقهای ایران است، در برنامه حزب توده ایران نیز همه چارچوبهای ان مشخص شده است.
"حزب توده شما در هنگام ملی شدن نفت اعلامیه داد که ملی کردن نفت کشور اشتباه است، در عوض باید نفت شمال کشور را به شوروی بدهید تا موازنه برقرار و ترازو میزان شود. نویسند مشخصن دروغ می گوید: " زیر رهبری حزب توده ایران جنبش توده ها سمت آشکار ضد استعماری و از جمله ضد انگلیسی به خود گرفت. حزب توده ایران موفق شد توطئه استعمارانگلیس را که با علم کردن سید ضیا قصد فریب توده ها و تحکیم مواضع شرکت سابق نفت را داشت بشکند. عمده ترین، پی گیرترین و آگاه ترین نیروی ضد سید ضیا یعنی ضد انگلیسی ـ در آن سال ها حزب توده ایران بود که از این نبرد پیروز و سربلند بیرون آمد. حزب توده ایران از نخستین روزهای تشکیل خود متوجه اهمیت نفت ایران بود که از جانب شرکت استعماری انگلیسی غارت می شد. حزب توجه داشت که در صنایع نفت جنوب بزرگ ترین گردان پرولتاریای ایران متشکل شده است. لذا از همان نخستین روزهای مبارزه به متشکل ساختن کارگران نفت پرداخت. این کار ابتدا در شرایط بسیاردشوار پنهانی انجام می گرفت. زیرا انگلستان منطقه نفت خیز جنوب را زیر سلطه خود می دانست و با هر نوع فعالیت سیاسی و صنفی در میان کارگران نفت به شدت مخالفت می نمود. با این حال، حتی در سخت ترین شرایط دوران جنگ که مناطق نفتی زیر اشغال نیروهای انگلیس یود تحت کنترل کامل انتلیجنس سرویس بود، حزب ما در میان کارگران نفت کار کرد و سازمان های پنهانی خود را به وجود آورد و شرایطی ایجاد کرد که بلافاصله پس از شکست آلمان هیتلری و با وجود این که مناطق جنوب ایران زیر کنترل عشایر مسلح، تحت رهبری روسای شرکت نفت بود، بزرگ ترین اعتصاب کارگران نفت انجام شد. این اعتصاب بزرگ که در ۲٣ تیرماه ۱٣۲۵ توسط نیروهای عشایر و اوباش مسلح و زیرفشار نیروهای نظامی دولتی و قوای نظامی انگلیس به خون کشیده شد بزرگ ترین ضربتی بود که آن زمان به شرکت سابق نفت وارد آمد. براثر این اعتصاب خونین مسئله شرکت نفت و ضرورت طرد آن در سرتاسر ایران مطرح شد. جنایاتی که این انحصار امپریالیستی در حق مردم و به ویژه کارگران نفت مرتکب می شد در مقیاس کشورافشا گشت.[۱ [ می توان گفت که نطفه جنبش مردم ایران علیه شرکت استعماری نفت در این اعتصاب بسته شد." (تجربه ۲٨ مرداد . جوانشیر ص ۱۱-۱۲ )
.... رفیق جودت در دفاعیه جمعی نتیجه می گیرد: "ملت ایران درباره امتیاز نفت جنوب قضاوت خود را کرده و تجدید امتیاز را خائنانه و غاصبانه و استقلال شکنانه دانسته است. ملت، هرگز این قرارداد را به رسمیت نشناخته و نخواهد شناخت." "ما متهمیم زیرا که شرکت نفت را به خوبی شناخته به ملت ایران به خوبی شناسانده و برضد منافع استعماری آن با کمال شدت مبارزه کرده ایم. ما به این اتهامات افتخار می کنیم. (همانجا ص ٣۵)
در مورد نفت شمال: "موضوع مهم دیگری که امکان نمی داد مسئله نفت جنوب مسکوت بماند قرارداد همکاری ایران و شوروی برای بهره برداری از نفت شمال بود. درباره نفت شمال محافل ضد کمونیستی بسیاری مطالب دور از واقع گفته اند و می گویند که بررسی آن ها خارج از بحث کنونی ماست و باید در فرصت دیگری به آن پرداخت. آنچه به خاطر ضرورت بحث باید یادآوری کرد این است که در سال ۱٣۲۵ بین ایران و شوروی یک موافقت نامه همکاری برای تشکیل شرکت مختلط بهره برداری از نفت شمال منعقد شد. این موافقت نامه اگر به تصویب می رسید و اجرا می شد تمام نظام غارت گرانه کارتل بین المللی نفت را در خلیج فارس به هم می ریخت. به این دلیل هیات حاکمه ایران که در زمان اوج جنبش ملی مجبور به امضای چنین موافقت نامه ای شده بود پس از شکست جنبش از تصویب آن امتناع ورزید. مجلس ایران در تاریخ ٣۰ مهرماه ۱٣۲۶ این موافقت نامه را " کان لم یکن" دانست اما رد این موافقت نامه و دست نخورده گذاشتن مواضع شرکت استعماری انگلیسی در نفت جنوب به هیچ روی ممکن نبود. نمی شد چنین روشی را در افکار عمومی توجیه کرد. به علاوه تضادهای درون امپریالیست ها و هیات حاکمه نیز که از آن در بالا یاد کردیم کار خود را می کرد. (همانجا ص ۱۷)
"... به مصدق آنچه فحش و نالایق بود نثار می کرد..." ایشان به دروغ گویی های خود ادامه می دهد و شرمگین نیز نمی باشد که حزب توده ایران در مرحله نخست برخورد خود با مصدق از اشتباه خود انتقاد کرده، ولی ایشان که در تاریخ اخیر ایران اطلاعاتی در سطح یک دانش اموز دبستان دارند، همچنان به جعلیات خود ادامه می دهند. جهت اطلاع بیشتر به نقل قولی از روزنامه شاهد ۷ تیر سال ۱٣٣۲ جلب می کنیم: "باند ائتلافی "توده -نفتی با شدت بی سابقه و حتی تعجب اوری از حکومت مصدق دفاع و نکهبانی می کنند.... آیا از آن هنگام که این حزب .... وارد فعالیت سیاسی شد تا کنون کسی با یاد دارد که بدینگونه از دولتی پشتیبانی و حمایت کرده باشد؟... باید دید که آقای دکتر مصدق چه منافع بزرگی را برای این باند جاسوس و بیگانه پرست تضمین نموده است که اینگونه پروانه وار دور شمع دولت مصدق می گردند و خود را در اتش عشق این "پیشوای" سابق می سوزانند؟".
"حزب توده کلی ارتشی در اختیار داشت که سال ۱٣٣٣ شاه سابق سی و چند نفر را اعدام و بقیه را به زندانهای ابد تا ۱۵ سال محکوم کرد. اما اینها در روز ۲٨ مرداد از جا تکان نخوردند که جلو چند تانک زاهدی را بگیرند". حماقت ها هم حد و مرز دارد، در کودتای اخیر ترکیه تا به امروز چندین هزار نفر دست اندرکار دستگیر شده اند، ما در اینجا به واقعیت یا دسیسه در کودتای ترکیه کاری نداریم، پرسش ما این است، که حزب در ان دوران چند نفر ارتشی داشت، آیا این تعداد بیش از ۶۰۰ نفر بودند؟، دارای چه درجاتی بودند؟، آقای نویسند، حقیقتا زاهدی با چندتا تانک به خیابان امد؟. یعنی همین زاهدی با چند تانک در شیلی... کودتا کرد، اصلا امپریالیسمی در کار نبود، انگلیس دخالتی نداشت، همه منتظر بودند زاهدی با چند تانک ایران را بگیرد به شاه تحویل دهد؟. پس دراینجا مهم برای نویسند بیان دروغ های فسیل شده ، نشخوار دوباره همان قصه های دشمنان حزب توده ایران است، نه بیشتر.
"حزب توده به شوروی توصیه کرده بود طلاهای ایران را که نزد آن کشور بود به مصدق ندهند تا بلکه ایران از فقر کمونیست شود. مصدق برای پشتوانه اسکناس به حقیقت به آن طلاها نیازمند بود". من شخصن می خواهم که آقای نگارنده سند این درخواست را هرچه زودتر در اختیار همه رسانه های جهان بگذارد. همچنان ان توده ای کارت دار که در مورد پسته ها گفته را معرفی کنند، و ان اعتصاب کنند را نیز از یاد نبرند.
آقای مهر آسا ناراحتند که مقدم مراغه ای جاسوس بوده اند؟، خوب ، میرفتید یقه این آقای جاسوس را می گرفتند، چرا برعکس بقه حزب توده ایران را گرفته اید، مگر غیر این بود؟ مراغه ای جاسوس نبودند؟. آقای مهر آسا در نقل و قول ها از نامه مردم همه انچه که برای مثال اورده اند، در واقع حقایقی است انگارناپذیر که حزب توده ایران نمایندگان و جاسوسان ضد انقلاب را معرفی می کرد، حامی انقلاب مردم بود، آقای مهر آسا این برعکس تصور شما خدمت است، نه خیانت. و از طرفی نهایت حماقت یک پژوهشگر است، که نه در پی دشمن حقیقی بلکه، در پی محکوم کردن افشاگر است. بقول احمد شاملو روزگار قریبی است نازنین!.
در پایان نوشتار نویسنده چنان غرق در کینه خود نسبت به حزب توده ایران می شود، که می نویسد: در ضمن درسخنان اعضای ارتشی و غیر ارتشی که حکومت اسلامی پس از انحلال حزب دستگیر کرده و به تلویزیون آورده بود؛ خود ارتشی ها اقرار کردند که ما خبرها و اسناد لازم را می بردیم از سوراخ خانه ای که در یکی از کوچه های خیابان شاهرضا بود، درون خانه می ریختیم و از سوی سفارت مأمور می آمد و آنها را می برد. آیا این اقرار به خیانت نیست. پس چرا آقای ف-م- سخن باید مشت و مال داده شود؟.
در زبان فارسی ضرب المثلهای فراوانی در مورد اهداف انسانها وجود دارد، یکی از این نوع ضرب المثلها می گوید: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد. این نتیجه گیری آقای مهر آسا در پایا ن حقیقتن هنر نهفته ایشان است، که از قربانیان شکنجه گران رژیم مثال اورده اند.
خوب باید درک کرد که یک سنت در ایران در طی هفتاد و پنچ سال رسم شده است، اگر میخواهی مطرح شوی می توانی با فحاشی، نشخوار نوشته های دشمنان سوگند خورده طبقه کارگر ایران و حزب انقلابی این طبقه آغاز کرد، بی تردید موفق خواهید شد. امپریالیستها این خوش خدمتی ها را بی پاسخ نخواهند گذاشت.
اردشیر قلندری
۱. سرکمونیسم درایران، از شهریور ۱٣۲۰ تا فروردین، تهران، ۱٣٣۶ .کتاب سیاه درباره سازمان افسران توده، با مقدمه تیموربختیار، تهران، ۱٣٣۴ .کمونیزم در ایران یا تاریخ مختصر کمونیست ها در ایران منتسب به سرهنگ علی زیبایی (جنایت کار معروف ساواک)، تهران۱٣۴۴ و مجله عبرت.
|