محمد باقرزاده
رقص تهیدستی
کارگران نانوایی نه بیمه دارند و نه دستمزد مناسب
•
«اکثر کارگران بیمه نیستند. مأموران بیمه هم هر سهماه یکبار اینجا میآیند و طبق گفته صاحبکار ما باید به آنها بگوییم که نیروی کمکی هستیم و کارگر اصلی برای چند روز مرخصی رفته است. اگر این حرفها را بگوییم دروغ گفتهایم و در حق خود ظلم کردهایم و اگر هم نگوییم که از کار اخراج میشویم.»
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٣۱ مرداد ۱٣۹۵ -
۲۱ اوت ۲۰۱۶
شهروند- «از بچگی به ما میگفتند که باید نان خود را از آتش هم که شده، بیرون بکشیم و سهم و حق خود را از زندگی بگیریم، حالا کار من بیرون آوردن نان از تنور داغ است اما زندگیام نمیچرخد ولی باز هم خدا را شکر»؛ این جمله را «مجتبی»، پیشکار یک نانوایی سنگک درحوالی میدان راهآهن، همزمان که تلاش میکند با میله فلزی حدودا ٣متریاش، نانهای پختهشده را از تنور بیرون بیاورد، میگوید. حرفی که فقط حرف او نیست بلکه دیگر کارگران نانواییهای تهران هم بهگونهای دیگر آن را بیان میکنند؛ موقعیتی که تعداد زیاد نیازمندان به کار نانوایی در میدان قزوین، امام حسین و راهآهن برای رسیدن به آن در تلاشند و ممکن است برای دستیافتن به چنین موقعیتی تا یکماه هم در این میدانها بنشیند. کارگران نانوایی اگرچه روزی بیش از ١٠ساعت را درکنار تنور و دمای سوزانش میگذرانند اما مدعیاند که تنور زندگیشان سرد و نیمه خاموش است و به سختی روزگار میگذرانند.
در ماه ٢٠ ساعت هم زن و بچهام را نمیبینم
«نادر» ٢٠سال است که درنانوایی کار میکند و حالا شاطر یک نانوایی بربری درخیابان نواب صفوی است. او در یک عصر نسبتا گرم تابستانی و درحالی که به کار پخت نان مشغول است، درباره دستمزد خود میگوید: «روزی ٧٠هزارتومان دستمزد من است ولی درواقع روی ٢٠هزارتومان هم برایم نمیافتد. ٣روز پیش اینجا آمدم و ٢روز دیگر هم باید بروم. شاطرِ اینجا رفته مسافرت و من جای او آمدم که ٢روز دیگر باز باید بیکار شوم تا جای دیگری پیدا کنم. قبل از این نزدیک به یکسال جای دیگری کار میکردم، صاحبکار برای فامیلهایش بیمه رد میکرد ولی من بیمه نداشتم. کلا بعد از ٢٠سال کار فقط ٤سال بیمه دارم و اکثر آن هم به دلیل بیماری بچه و همسرم، یک فرد دلسوز من را بیمه کرد تا دفترچهای درمانی بگیریم. به همین برکت قسم هنوز نتوانستم از بچهام آزمایش بگیرم.» نادر دو بچه دارد و خانوادهاش ساکن ورامین هستند، خانوادهای که خیلی فرصت دیدن آنها برایش دست نمیدهد: «فقط جمعه عصر کار نمیکنیم و من ساعت یک میروم ورامین و همان شب برمیگردم. بقیه روزها در نیمطبقه بالای همین نانوایی هستیم و در ماه ٢٠ساعت هم زن و بچهام را نمیبینم.» اما این شاطر نان بربری، به چه شیوهای ٢روز دیگر که بیکار میشود، دنبال نانوایی جدیدی برای کار میگردد؟ «همه کارگران نانوایی که به دنبال کار هستند، در میدان قزوین جمع میشوند، یک فرد باسابقه به نام «حجت» هم آنجا هست که نانوادارها برای جذب نیروی جدید سراغ او میروند یا با او تماس میگیرند. او هم ٥هزارتومان از کارگر و ١٠هزارتومان از صاحبکار میگیرد.» همزمان که نادر شماره تماس حجت و آدرس محل اجتماع کارگران را میگوید، «عبدالله»، دیگر کارگر نانوایی، هم از حالوروز خود حرف میزند: «من جای دیگری بیمه میشوم و صاحب اینجا از آشنایانم است. فرد بسیار خوبی است و ماهیانه از او حقوق میگیرم.» کارگرانی مانند عبدالله، یعنی کارگری که دوستی یا نسبت فامیلی با صاحبکار خود دارد و سعی میکنند در غیاب او به کارهای نانوایی بپردازد، در بسیاری از دیگر خبازیهای تهران وجود دارد.
واریس و ورم بیضه بیماریهای آشنا برای کارگران خبازی
اما تعداد زیادی از کارگران نانواییها، دانشآموزان ترکتحصیل کردهاند. «میلاد» یکی از این کارگران است که مدرسهاش در زنجان را رها کرده و مانند بسیاری از همشهریانش، به تهران آمده و هماکنون خمیرگیر یک نانوایی درخیابان «وحدتاسلامی» است. ساعت حدود ۱۱شب است، چند نفر از کارگران در نیمطبقه بالا دراز کشیدهاند و میلاد حولهای روی شانه و سیگاری در دست دارد. از او درباره وضع بیمه و دلیل ترکتحصیلش میپرسم: «مجبورم که کار کنم و خانوادهام هم نیاز دارند. زنجان دیگر هیچ کاری برای کارگر نانوایی پیدا نمیشود. بیمه نیستم و روزی حدود ۴۵هزارتومان مزد میگیرم. مسئول اصلی «علیآقا» هست که دارد میآید پایین.» علی هم زنجانی است و نزدیک به ۱۵سال است که از این کار زندگی میگذراند. او که از آشنایان صاحب نانوایی است، به نظر از صاحبکارش راضی است: «کارگران نانوایی اکثرا فصلی هستند؛ یعنی تابستان و بهار به شهر خود میروند و کشاورزی کار میکنند و زمستان سمت نانوایی میآیند. به همین دلیل بیمه نمیشوند و صاحبان نانوایی هم فرزند یا فامیلهای خود را بیمه میکنند.» علی درباره مرخصی خود هم میگوید: «معمولا ٣٠-٢٥روز کار میکنیم و بعد یک هفته مرخصی بدون حقوق میرویم. درمجموع راضی هستم، چون حداقل این سقف و پناهگاه را دارم، خیلیها هستند که آرزوی همین شرایط را دارند.» این «چانهگیر» نانوایی به مشکلات جسمی این کار در درازمدت هم اشاره میکند: «همه کارگران یک روزی واریس میگیرند، پاهای من الان چندین واریس دارند. بعضی هم بیضههایشان ورم میکند، ما روزی ١٢-١١ساعت سرپا هستیم و این بیماریها طبیعی است.»
اگرچه بسیاری از کارگران نانواییهای بربری و لواش تهران، زنجانیاند اما «حشمت» که پیشکار یک نانوایی لواش درخیابان «امیربهادر» است، از کوهدشت لرستان به تهران آمده است. او روزی ۴۰هزارتومان دریافت میکنند و ساعات کاریش مانند دیگر نانواییها به این صورت است که از ۶ صبح تا ۹ کار میکند و پس از آن به مدت یکساعت فرصت دارد که صبحانه بخورد، بعد از آن از ساعت ۱۰ صبح تا ۲ بعدازظهر به کار ادامه میدهد و پس از ۳ساعت استراحت از ساعت ۵ عصر تا ۱۰شب نیز کار را ادامه میدهد. حشمت که همسر و دو فرزندش ساکن کوهدشت هستند، درباره بیمه خود میگوید: «اکثر کارگران بیمه نیستند. مأموران بیمه هم هر سهماه یکبار اینجا میآیند و طبق گفته صاحبکار ما باید به آنها بگوییم که نیروی کمکی هستیم و کارگر اصلی برای چند روز مرخصی رفته است. اگر این حرفها را بگوییم دروغ گفتهایم و در حق خود ظلم کردهایم و اگر هم نگوییم که از کار اخراج میشویم.» این پیشکار که شبانهروز درهمین نانوایی زندگی میکند، درباره هزینه خوراک خود و همکارش نیز میگوید: «هزینه غذای ما را صاحب نانوایی میدهد، ما دونفر برای صبحانه تا سقف ۵هزارتومان و برای ناهار و شام هم درمجموع میتوانیم تا ۲۴هزارتومان خرید داشته باشیم، یعنی سقف هزینهای که دونفرمان میتوانیم انجام دهیم، ۲۹هزارتومان در روز است.»
اعتیاد بین کارگران نانوایی
کار سخت و طاقتفرسا، بیکاریهای مداوم و درآمد کم بسیاری از کارگران خبازی را به اعتیاد میکشاند؛ این موضوع را «محمدرضا فلاحتی» شاطر یک نانوایی سنگک درحوالی میدان قزوین میگوید. فلاحتی از ۱۴سالگی کار در نانوایی را به واسطه شاطربودن پدرش آغاز کرد و بیش از ۳۰سال سابقه کار دارد که تنها ۱۶سال بیمه برای او ثبت شده است. او درباره بیمهنبودن خود در این سالها میگوید: «اینجا بیمه میشوم، یعنی ماهی ۱۱۰هزارتومان از ما میگیرند و برای ما بیمه رد میکنند؛ در این سالها بعضی همین پول را از ما میگرفتند و بعد متوجه میشدیم که بیمهای هم رد نکردند. متأسفانه این مشکل را همه کارگران نانوایی دارند و تا میگویم که خانواده نیاز به دفترچه دارند، میبینم که روز بعد یک کارگر جدید جایگرین ما میشود.» او که اصلا مرخصیای ندارد و به ازای هر کیسه ۴۰کیلویی آرد، ۱۰هزارتومان دستمزد دریافت میکند. درباره اعتیاد کارگران هم حرفهایی برای گفتن دارد: «من خودم از ۲۴سالگی تا همین ٣سال پیش تریاک مصرف میکردم، شب که از اینجا میرفتم و صبحها هم بعد از کار میکشیدم و بعضی وقتها هم تریاک میخوردم. کارم واقعا سخت بود و از لحاظ مالی هم همیشه تحت فشار بودم، تریاک میکشیدم که بتوانم کارم را درست انجام بدهم، آخر این کار خیلی استرس و فشار دارد و مردم نان خوب میخواهند. در این ۳۰سال کارگران زیادی را دیدم که مجبور بودند تریاک مصرف کنند و هر روز هم انگار بیشتر میشوند.» فلاحتی ٣سال است که ترک کرده و خود این موضوع را با شوق خاصی همزمان که درحال شاطری است، تعریف میکند. «قبل از این هم شاید ۲۰بار ترک کردم ولی دوام نمیآوردم تا اینکه ٣سال پیش نزدیک ۶ماه در خانه ماندم. ترککردن کار خدا بود و کار من نبود، اینقدر که او را قسم داده بودم کمکم کرد و الان همه مشتریان از من راضی هستند. امیدوارم که دیگر همکارام هم از این رنج رها بشوند، چون تازه میفهمم که زندگی چه لذتی دارد.» محمدرضا هم از چندین نقطه واریس دارد و خودش میگوید که شبها از درد خواب ندارد. او امیدوار است که پس از ترک بدنش یاری کند و بیمارهای معده و قند به سراغش نیایند.
کار دلالهای کارگران پیش چشم مأموران شهرداری
تعداد زیادی از کارگران خبازی وضع شغلی ناپایداری دارند و هرچند وقت یکبار باید دنبال نانوایی تازهای برای کار بگردند. میدان قزوین، میدان راهآهن، قهوهخانه چلچله درمیدان امام حسین(ع) محل اجتماع کارگران تهرانی برای یافتن کار جدید است. «سامانه کارگران فصلی و خدماتی» نوشته روی تابلویی روی در ورودی ساختمانی در میدان قزوین است که شهرداری منطقه ١١ جهت ساماندهی کارگران فصلی ایجاد کرده است. در ورودی این ساختمان مردی با لباس حراست شهرداری روی یک صندلی نشسته است. از کنار این مرد که رد میشوم، جوانی با شلوار ٦ جیب و با سوال «لواش کار میکنی یا بربری» به استقبال میآید؛ سوالی که به نظر میآید از هر تازهوارد دیگری نیز پرسیده میشود. ساعت ٧ صبح است و بیش از ١٠٠ کارگر درحیاط این ساختمان روی زمین نشستهاند و در بین آنها یک مرد حدودا ٧٠ساله روی یک صندلی پلاستیکی نشسته است. در سمت راست در ورودی، سالنی با تعدادی صندلی و یک تلویزیون قرار دارد که چند نفر روی صندلیها درحال چرتزدن هستند. با هرکسی که درباره کار حرف میزنی، «حجت» یعنی همان مرد مسن نشسته روی صندلی را معرفی میکند؛ فردی نامآشنا برای کارگران و نانوادارهای تهران. حجت همچنان که روی صندلی نشسته و به دوجوانی که به نظر میآید برای او کار میکنند، درحال رایزنی است، به سوالها نیز پاسخ میدهد. «٥٤سال است که با نانوایی در ارتباطم، ٨سالی کارگر نانوایی بودم و بعد هم کار همینی شد که میبینی.» او هم به نظر میآید تا اندازهای از وضع کاریاش ناراضی است: «الان گرانی شده و کار خیلی کم است. من قبلا تنها کار میکردم ولی الان یک نفر دیگر هم کاری شبیه کار من انجام میدهد. من به ازای هر کاری که پیدا میکنم، ٥هزارتومان از کارگر و ١٠هزارتومان از صاحبکار میگیرم.»
«علیاکبر رایج»، کارمند شهرداری منطقه ١١، بیش از ٣سال است که مدیریت مجموعه ساماندهی کارگران فصلی را برعهده دارد. رایج درباره فعالیتهای مدیریت مجموعه میگوید: «ما اینجا روز کارگر جشن برگزار میکنیم، ماه رمضان افطار میدهیم و برنامه تفریحی اجرا میکنیم.» این کارمند شهرداری درباره فعالیت دلالان در این مجموعه نیز توضیح میدهد: «این دلالان از قدیمالایام و پیش از فعالیت این مجموعه حضور داشتند و ما بارها به کارگران گفتیم که پولی به این افراد ندهند ولی تا جایی که میدانیم هنوز پول میدهند و این از نظر ما خلاف است.» رایج ادامه میدهد: «برنامه داشتم که دلالبازی را جمع کنم و خودم اینجا را مدیریت کنم اما دیدم که برای ما مسئولیت دارد و شناختی از کارگران نداریم. ولی این دلالان کارگر و صاحب کار را می شناسند.»
«مصطفی پاسیار»، مسئول کارآفرینی و توانمندسازی شهرداری منطقه ١١ هم دراینباره میگوید: «یکبار این دونفر را اخراج کردیم ولی این دونفر از قدیمیهای صنف نانوایی هستند و با اخراج این دونفر کار پیدا کردن برای کارگران دشوار شد، بعد از این قرار شد زیر نظر سامانه کار خود را انجام دهند و خود کارگرها هم متقاضی بازگشت این دو دلال شدند.»
تغییر نکردن دستمزد کارگران در ٢سال اخیر
اما وضع شغلی و رفاهی کارگران نانوایی در شهرستانها و دیگر مناطق کشور به چه شکل است؟ «یدالله صمدی»، فعال صنفی کارگران خباز و دبیر انجمن صنفی کارگران خباز سنندج که تلاش فراوانی جهت بهبود وضع معیشتی همصنفان خود در سالهای گذشته داشته، دراینباره به «شهروند» میگوید: «در ارتباط با پرداخت نشدن بیمه برای کارگران که در تهران و شهرهای بزرگ شایع است، باید بگویم که در شهرستانهای کوچک این مشکل کمتر دیده میشود. طبق ماده ۱۵۸ قانون کار، سازمان تأمیناجتماعی باید بازرسان خود را مرتب و منظم به نانواییها بفرستد که متأسفانه در شهرهای بزرگ در این زمینه مشکلات فراوانی دیده میشود. البته تشکلهای کارگری میتوانند این موضوع را تصحیح کنند؛ تأمیناجتماعی میتواند از تشکلهای کارگری برای بیمه افراد فعال استعلام بگیرد ولی هیچگاه چنین کاری نکردند.»
صمدی یکی از مشکلات عمده کارگران خباز را موضوع دستمزدها میداند: «دستمزد کارگران حدود ۲سال است که تغییر نکرده چون یک عرف غیرقانونی در تعیین دستمزد حاکم است، به این صورت که ابتدا قیمت نان را بالا میبرند و بعد دستمزد کارگران را تغییر میدهند. با تغییر قیمت نان، دیگر کالاها هم افزایش قیمت پیدا میکنند و افزایش دستمزد هیچ تأثیری بر روند زندگی کارگران ایجاد نمیکند.»
او درباره فعالیت اتحادیه صنف خبازان نیز میگوید: «در کل اگر به ماهیت این تشکل نگاه کنیم، تشکلی کارفرمایی است و تا آن جایی که میتواند دستمزد کارگران را کم میکنند و درحالت انجماد قرار میدهند. این تشکل هیچگونه عملی در راستای افزایش دستمزد کارگران خباز صورت نمیدهند. آنها همواره با این توجیه که قیمت نان استراتژیک و خارج از اراده صاحبان خبازی است، سعی بر ثابت نگهداشتن دستمزد کارگران دارند و این درحالی است که تعیین دستمزد کارگران براساس قیمت نان، امر نادرستی است.»
این فعال صنفی کارگران خباز، «متورمشدن بیضهها، واریس و دیسک کمر» را بیمارهای شایع در بین کارگران این صنف میداند و معتقد است که «گَرده آردی که در نانواییها وجود دارد، مضر و خطرناک است، بسیاری از کارگران در درازمدت به بیماری آسم مبتلا میشوند که البته وزارت کار و سازمان تأمیناجتماعی حاضر به پذیرش چنین موضوعی نیستند. درحال حاضر فقط شاطر و پیشکار مشمول کارهای سخت و زیانآور هستند که به اعتقاد تشکل ما کار تمام کارگران خباز باید سخت و طاقتفرسا تلقی شود.»
|