ریو، میدانی برای نمایش بغضهای فروخورده و امیدهای زندهِ مردم ما
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ شهريور ۱٣۹۵ -
۲٣ اوت ۲۰۱۶
قباد بخشی: تب وتاب و هیجانات المپیک ریودو ژانیرو هم فرو نشست. امید بسیاری از ورزشکاران برای رسیدن به قله های افتخار همراه با شعله های المپیکِ ریو برای همیشه خاموش شد و رویای قهرمانی بسیاری دیگر همسو با مشعل المپیک به سوی توکیوی سال ۲۰۲۰ در پرواز خواهد بود. ورزشکاران هر کشور شادیها، اشکها، امیدها و تلخیهایشان را به خانه میبرند و مدیران و مسئولین ورزش کشورها هم درسها و تجربیات حاصل از شکستها و پیروزیهای کاروان ورزشی شان را جمع کرده تا در برنامه های آینده بکار گیرند.
حالا دیگر مدتهاست روشن و مسلم شده است که المپیکها و میادین رویدادهای بزرگ ورزشی تنها صحنه هنرنمایی و نمایش قدرت فردی و حتی گروهی ورزشکاران نیست. قهرمانی یک ورزشکار دیگر بازتابی از همه تلاشهای سخت و اراده مصمم او برای پیروزی نیست بلکه نمایشی دقیق از امکانات و شرایطِ ورزشی کشوری است که او پرچم آن کشور را در سکوی قهرمانی به اهتزاز در میآورد. امکاناتی که به دنبال برنامه ریزیها، سرمایه گذاریها و مدیریتهای صحیح و منظم و کارشناسی شده، بستر مناسبی را فراهم می آورند تا توانائیها و تلاشهای یک ورزشکار در آن کشف، حمایت و شکوفا شوند. المپیکها و میادین بزرگ و کوچک ورزشی دیگر صحنه نمایش دو عنصر موازی مهم و تعیین کننده به نام استعداد و توانایی فردی و امکانات و سرمایه گذاریهای ورزشی شده اند.
هر کدام از این عناصر بدون آن دیگری هیچ حاصلی را به همراه نخواهد داشت. موارد استثنایی درخشش یک ورزشکار بدون امکانات و حمایتهای کافی و لازم کمتر تکرار می شود. در دنیای امروز که کارشناسی علمی، برنامه ریزی و سرمایه گذاری صحیح و درازمدت در زمینه ورزش، آموزش و پرورش، حرف اول و آخر را می زنند، موارد استثنایی، فقط و فقط حوادثی محسوب می شوند که حتی اگر آن حوادث بارها و بشکلهای مختلف تکرار شوند هیچگاه به قاعده تبدیل نخواهند شد. درخشش گاه به گاهی ورزشکاران ایرانی در این یا آن میدان ورزشی هم تابع همین تعریف ساده حادثه و قاعده در دنیای پیچیده کنونی ماست.
از آنجایی که تجربه نشان داده است که در کشور ما اراده و میلی جدّی برای برنامه ریزی ها و سرمایه گذاری های صحیح و علمی و درازمدت در زمینه ورزش و سایر عرصه های آموزشی وجود نداشته، دور از انتظار نیست که پیروزی یا شکست یک ورزشکار با واژه هایی چون غیرت فردی، شانس، دعای خیرمردم، قرعه بد، حق کشی و غیره پیوند زده شود. اگر این واژه ها و اصطلاحات عامیانه بتوانند غرور شکسته و زخمهای ملی بخشی از مردم را تسلی دهند، مسلما بی کفایتی در مدیریت، ناتوانی در برنامه ریزی و بی اعتنایی به احساسات و سرنوشت ورزشکاران یک ملت را نمیتوان با کمک این ادبیات توجیه و یا پنهان کرد. تلاش برای توجیه این نابسامانیها در عرصه های مدیریتی با سخنان دو پهلو و مبهم مقام عالیرتبه وزارت ورزش هم به جایی نخواهد رسید وقتی که ادعا میکند "ما در ورزش حرفی برای گفتن نداریم." جوانان ماحرفهای زیادی برای گفتن دارند ولی نه تنها گوشی برای شنیدن وجود ندارد بلکه چشمی هم برای دیدن پیدا نمیشود.
وقتی که محمدجعفر مرادی، دونده ماراتن ما تن خسته و مانده خود را کشان کشان تا آخرین نفس و آخرین توان به خط پایانی میرساند، او با نگاهی اندوهگین، رویاهای مردمی را به نمایش میگذارد که اگر چه خسته و به ستوه آمده اند ولی همچنان زنده اند و امیدوار به عبور از خط پایان ناکامی ها و شکست ها.
|