نفس از بس مدحها فرعون شد
بهزاد مهرانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۲ دی ۱٣٨۵ -
۲ ژانويه ۲۰۰۷
مثل دیکتاتور ها و مردمان تحت حکومت آنان ، مثل مردی است که نام فرزندش را رستم می گذارد و آنگاه از صدا زدن نام او هراس دارد .
دیکتاتور از جنین یک ملتی زاده می شود ، رشد می یابد و بزرگ می شود و آنگاه مردمی که خود ، او را زاده اند ترس از آن دارند که نامش را صدا زنند . اگر بخواهند نامش را بر زبان آورند، هیچ گاه نباید القاب و صفاتی را که همواره از اسم او ، پر طمطراق تر و طولانی تر است را فراموش کنند . دیکتاتور از دل یک فرهنگ و باور به دنیا می آید .او، شکل مردمان همان جامعه ای است که از آن برآمده است . در بسیاری از مواقع دیکتاتور ساخته و پرداخته دست همان مردمی است که اکنون شاید ، از او به ستوه آمده اند . دیکتاتور گاهی ، بر موجی از اقبال عمومی به خود سوار می شود . دیکتاتور موجود شاخ ود م داری نیست . از دل فرهنگ و زبان و قومیت و مذهب و ..... مردم خود تولد می یابد ، می زید و می میرد و ققنوس وار از خاکستر خود ، تولدی دوباره می یابد . دیکتاتور خود ماییم . نفس فرعونی ماست ، که از خود ما تغذیه می کند.
نفس فرعونی است هان سیرش مکن
تا نیارد یاد از آن کفر کهن (مثنوی دفتر چهارم)
ماییم ، که با مداحی های بسیار خود،آنها را از شراب نخوت و غرور و تکبر مست می سازیم و آنگاه اگر بخواهیم این بت عیار مصنوع خویش را ، بشکنیم ، دیگر توان آن را نداریم . و باید دست به دعا برداریم تا شاید " دست غیبی از آستینی به در آید و کاری بکند "
دیکتاتور اصولا عاشق مداحی است .دیکتاتور زاده فرهنگی، دیکتاتور پرور است . به قول هدایت در درون هر یک از ما " حاجی آقا " یی نهفته است . حاجی آقایی که خود در کتاب " حاجی آقا " آن را توصیف کرده است .
این روز ها شاهد اعدام یکی از این دیکتاتور ها بودیم. صدام حسین . مردی که سال های سال ، مردم خود را مورد تاخت و تاز خود قرار داده بود .آیا اعدام او پایان دیکتاتوری است ؟ هرگز ! مرگ دیکتاتور ، پایان دیکتاتوری نیست . من با اعدام مخالفم . اعدام صدام هیچ گره ای از از انبان فرو بسته بحران های عراق باز نخواهد کرد . اما این اعدام به قول عزیزی پایان مصونیت دیکتاتور هاست و از این زاویه می تواند بسیار آموزنده باشد ، خصوصا برای سایر مستبدین ، که پایان کار خویش را امروز به نظاره بنشینند و بدانند که بر آنها نیز این ماجرا رود . باید بر روی فرهنگ استبداد پرور ، کار فرهنگی نمود . به گفته هارولد لاسول " جامعه دموکراتیک نیازمند ، شخصیت دموکراتیک است و میان آن دو روابط متقابلی وجود دارد " . تا فرهنگ تملق و مداحی هست ، دیکتاتور نیز وجود خواهد داشت . باید پذیرفت و باور کرد و باوراند که در این خاکدان بشری ، هر چه هست نسبی و زمینی است . اگر خداوند بر روی زمین سایه ای دارد ، آن سایه همه مردمند و خداوند و هستی هیچ حساب ویژه ای برای هیچ شخص ویژه ای نگشوده است.
صدام رفت ، زیرا که صدای مردمش را نشنید ، او تنها خشنود به صدای موافق خویش بود . او - همان گونه که در تصاویر و فیلم ها می بینیم - تنها به صدای کف زدن ها و هلهله های دروغین ، دل خوش کرده بود . او را لذت یک دست بوسی ، چنان به شوق می آورد که رنج و محنت مردمش را نمی دید و عاقبت ، به پای دیکتاتوری خویش قربانی شد . و این است پایان اقتدار طلبی و تمامیت خواهی . دیکتاتور به پای چوبه دار دیکتاتوری خود ، سپرده می شود .
او چو بیند خلق را سرمست خویش
از تکبر می رود از دست خویش
او نداند که هزاران را چو او
دیو افکندست اندر آب جو
لطف و سالوس جهان خوش لقمه ایست
کمترش خور ،کان پر آتش لقمه ایست
آتشش پنهان و ذوقش آشکار
دود او ظاهر شود پایان کار (مثنوی دفتر اول)
آری صدام حسین ، ذوق آشکار تملق ها و چاپلوسی ها را دیده بود ، اما آتش پنهان آه ستمدیدگان را نه و این درس عبرتی است برای دیکتاتور های مطلقه ای که با نادیده گرفتن مطا لبات بر حق مردمشان ، سر نوشت مصیبت باری را رقم می زنند . به اینها باید گفت که قاتلین شما ، مداحان شمایند . چشم خود را بر روی مداحان خود ببندید و بر صورت آنان خاکروبه بپاشید تا منتقدین شما ، شما را از چوبه دار مختوم و محتوم ، نجات بخشند.
نفس از بس مدحها فرعون شد کن ذلیل النفس هونا لا تسد ( مثنوی دفتر اول )
بهزاد مهرانی
www.behzadmehrani.blogfa.com
|